حضرت زینب (س)، پیام رسان و مبلغ عاشورا

5 / 10 / 92- به گزارش جماران، حجت الاسلام و المسلمین موسوی لاری در سخنرانی خود در حسینیه فاطمه  الزهراء به موضوع نقش محوری حضرت زینب (س) در حوادث قبل و بعد از عاشورا به تحلیلی تاریخی از فضای اعتقادی و اندیشه های اجتماعی مردم پیش از شکل گیری حکومت معاویه، در حین و پس از آن پرداخت و چگونگی نقش امام حسین (ع) و سپس حضرت زینب (س) برای هدایت افکار جامعه در آن زمان را تشریح کرد.

عضو مجمع روحانیون مبارز، در ابتدا نقش حضرت زینب (س) را به عنوان پیام رسان و مبلغ قیام عاشورا در طول مسیر و پس از واقعه کربلا را مهم ترین مساله این قیام دانست که باید علاوه بر تحمل مصیبت های اهل بیت علیهما السلام مورد توجه قرار داد و افزود: طبعا رسالت حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) این بوده که عاشورا را آنطور که هست ترسیم کنند تا تحریف گران نتوانند به نحوی که خودشان می خواهند از آن بهره گیرند. لذا هم باید محتوای قیام ترسیم می شد و هم باید ماهیت این حرکت و اهداف امام حسین (ع) را برای مردم جامعه آن زمان روشن می کردند. زینب (س) مکمل حرکت امام است و جهت تحقق اهداف ایشان حرکت می کند نه فراتر از آن و نه کمتر. امام حسین (ع) راه خود را آگاهانه انتخاب کرد و باید هدف و ماهیت قیام ایشان تبیین می شد که حضرت زینب (س) با همان علم، درایت و فهمی که امام از شرایط آن زمان داشتند، تداوم بخش راه حسین (ع) شد.

موسوی لاری با اشاره به تاریخ حکومت بعد از رحلت پیامبر(ص)، اظهار کرد: عاشورا نیم قرن بعد از رحلت پیامبر (ص) رخ داد. اگر این نیم قرن یا 50 سال را به دو مقطع 25 ساله تقسیم کنیم، 25 سال اول مربوط به دوران خلفای راشده است. حدود 2 سال و اندی خلیفه اول حکومت کرد، 11 یا 12 سال دوران خلیفه دوم و به همین میزان هم خلیفه سوم خلافت کرد که مجموع آن 25 سال می شود. اهل سنت این دوران را راشده معرفی می کنند و معتقدند خلفا در این دوران سعی داشتند مسیر جامعه اسلامی طبق عمل به قرآن و سنت پیامبر (ص) ادامه پیدا کند. اگرچه ما و برادران اهل سنت در مبدا شکل گیری این خلافت ها و رفتارهای انجام شده در آن دوران و همچنین اجرای احکام الهی و عمل به کتاب و سنت پیامبر (ص) اختلاف نظر داریم اما همه بر تفاوت قائل بودن میان 25 سال اول و دوم اشتراک نظر داریم.

وی در تشریح 25 سال دوم بعد از رحلت پیامبر(ص)، گفت: از این میزان حدود 5 سال اول مربوط به زعامت حضرت علی (ع) و امام حسن (ع) است. اهل سنت این سال ها را هم به دوران راشده می افزایند، یعنی دوران خلافت امیرالمومنین (ع) و دوره حدوداً شش ماهه امام حسن(ع). آنها معتقدند خلفای راشده چهار نفر هستند که چهارمین نفرشان حضرت علی(ع) است و بعضاً  امام حسن (ع) را هم جزو خلفای راشده می دانند. بنابراین می توان گفت آنچه در این 30 سال اتفاق افتاد با 20 سال بعدی متفاوت بود. این 20 سال دوران خلافت مطلقه معاویه بن ابوسفیان است که شرایط ویژه ای دارد.

وی با تاکید بر اینکه علمای اهل سنت دوران حکومت معاویه را دوران خلافت نمی دانند، تصریح کرد: علمای اهل سنت بی تردید این مقطع را نه دوران خلافت که دوران سلطنت و ملوکیت اسلامی معرفی می کنند. آنها در کتاب خلافت و ملوکیت در اسلام نوشته ابوالاعلی مودودی آورده اند دوران خلافت اسلامی بعد از امام حسن (ع) تمام شده و دوره ملوکیت آغاز می شود. از این 20 سال حدود 10 سال مربوط به دوران امامت امام حسن(ع) و حیات ایشان و 10 سال بعدی هم در دوران امام حسین(ع) بود.

وزیر کشور دولت خاتمی به تاثیر اتفاقات مختلف بر جامعه اسلامی در 20 سال حکومت معاویه پرداخت و گفت:  اتفاقات این 20 سال چهره جامعه اسلامی را عوض کرد. دیگر خبری از جامعه زمان پیامبر (ص) و حتی خلفای راشده نیست. تغییرات زیادی در حوزه اندیشه مردم، اعمال آنها، فرهنگ، باورها، مسایل اقتصادی، اعتقادات و ایمان مردم جامعه ایجاد شده بود. این تغییرات در تمامی شئون جامعه رخ داد که هر کدام نشان دهنده بیماری و ضعف ایجاد شده در جامعه اسلامی است.

 وی افزود: وجود جریان فکری خوارج که معتقد بودند هر کسی غیر از خودشان کافر است و باید او را کشت جریان دگمی است که برداشت تنگ نظرانه از اندیشه اسلام داشت.  طبیعی بود بعد از قیام عاشورا بنی امیه سعی کنند جنایت خودشان را توجیه کنند. بنابراین سعی کردند از واژه ای استفاده کند که مردم نسبت به آن حساسیت نشان دهند. تنها واژه ای که می توانست برای آن ها کارایی داشته باشد واژه "خارجی" بود. واژه خارجی در قالب فتوای یک عالم مطرح شد و یزید از همان دستگاه تبلیغاتی حکومتش یعنی همان 70 هزار تریبون نماز جمعه برای جا انداختن این موضوع در ذهن مردم تلاش می کرد.

وی به بیان تاریخچه ای از جریان شکل گیری و فعالیت خوارج، گفت: خوارج پیش از این در اردوگاه علی (ع) بودند و مقابل معاویه می ایستادند. آنها در برابر حرکت تزویرگرایانه معاویه که دستور داد در جنگ صفین قرآن ها را بر سر نیزه بگیرند، چون ایمان و باورهای سطحی و نادرستی داشتند، نوشته ها را با اندیشه های عمیق علی(ع) عوضی گرفته و حضرت را مجاب به پذیرش حکمیت کردند. بعد از داستان حکمیت و شکست ابوموسی اشعری از عمروعاص، همین خوارج با سطحی نگری دیگری مسیرشان را عوض کردند و گفتند هم معاویه و هم علی(ع) از مسیر حق خارج شدند و قتل شان واجب است. معاویه به دلیل اینکه از اول هم مقابل حاکمیت ایستاده بود و علی(ع) هم چون حکمیت را پذیرفت، گناه کرده و در نتیجه کافر است و باید او را کشت. از مساله حکمیت یک برداشت سیاسی شکل گرفت که کم کم این جریان سیاسی برای کسب هویت، سعی به تئوری پردازی کرد.

وی ادامه داد: یکی از مسایل و پرسش های مطروحه در آن زمان مساله ایمان بود؛ اینکه ایمان چیست؟ آیا با اقرار به لسان ایجاد می شود؟ آیا نتیجه عمل صالح انسان است؟ آیا یک اعتقاد درونی است؟ و.... پرسش هایی از این دست. اما بحث روی این موضوع آغاز شکل گیری فرقه خوارج است. این فرقه از مقوله سیاست به مسایل مربوط به اعتقادات درونی وارد شد و فرقه ای ایجاد کرد که بیش از 300 سال فعال بود.

وی درباره ملاک ایمان از منظر فرقه خوارج، افزود: خوارج نهایتا معتقد شدند که ایمان در نتیجه عمل صالح است. یعنی اقرار به لسان یا اعتقادات درونی کافی نیست! در نتیجه این تفاوت گذاری و ایجاد فاصله، شکل گیری اصل اعتقادی دیگری از منظر خوارج بود و اینکه هر کسی مرتکب گناه کبیره شد، کافر است و براساس قاعده دیگری جهاد با کافر بر تمام انسان ها واجب است و در نتیجه قتل کافر حلال است! نهایتا آن جریان سیاسی انشعابی از صفین به یک فرقه دارای بنیان فکری تبدیل شد که ایمان را صرفا عمل صالح افراد می داند و غیر از آن را کافر شمرده و قتلش واجب است. آنها با این دید فجیع ترین جنایت ها را در جامعه اسلامی مرتکب شدند. همچنین این تفکر باعث روی آوردن به ترور افراد با منطق مذموم فوق هم شد.

وی تروریست بودن برخی فرقه های کنونی را نتیجه تداوم تفکر خوارج در جوامع اسلامی برشمرد و اظهار کرد: همین گروه هایی مثل القاعده و امثال آنها که هر کسی را جز خودش کافر می داند یا همینطور کشتارهای تروریستی که در عراق اتفاق می افتد در نتیجه همین طرز تفکر است. خوارج تا جایی پیش رفتند که معتقدند بودند اگر کسی ولو گناهی نکرده باشد اما چون جزو حامیان و پیروان شخص گناه کار بوده، پس او هم گناه حمایت کنندگی داشته و قتلش واجب است! خوارج به سمت معاویه هم حرکت می کرد و در اینجا مبارزه با خوارج به نوعی یک قدرمشترک در آن مقطع زمانی می شود اما نهایتاً مساله این نیست.

حجت الاسلام موسوی لاری با بیان اینکه فعالیت فرقه خوارج بود که باعث شکل گیری جریان خطرناک دیگری شد که معاویه هم از آنها حمایت کرد، گفت: در مقابل جریان خوارج، جریان اهل تسامح و تعاملی شکل می گیرد که از خشونت ناراحت است و نامش را جریان مرجعه می گذارند. مرجعه می گوید باید نتیجه عمل انسان ها را به خدا و روز قیامت واگذار کنیم و اعمال هر کسی در هر جایگاهی به خودش مربوط می شود! معاویه هم که اساسا پایگاه و تکیه گاهی در جامعه اسلامی نداشت و صرفا به تقابل مابین عثمان و علی(ع) دامن می زد و پشت عثمانی ها پنهان می شد، فرصت را مناسب دید و از جریان مرجعه به شدت حمایت کرد.

وی از حمایت قاطع معاویه از فرقه مرجعه به منظور توجیه کردن تمامی اعمال و رفتارش سخن گفت و افزود: در آغاز افراد متنوعی در جریان مرجعه بودند که بعضاً از سر خیرخواهی وارد شده بودند اما عده ای هم از فضای تنگ و ترش خوارج ناراحت بوده و عده ای هم به دنبال توجیه کردن کارهای کثیف خودشان بودند. نهایتاً این جریان فکری معتقد شد ایمان کاری به عمل ندارد هر کسی هر کاری دلش خواست می تواند انجام دهد و صرفاً همین که شهادتین را گفت مسلمان است و ایمان دارد. یعنی اگر کسی در هر جایگاهی صدها گناه هم انجام داد اشکالی ندارد و به خودش مربوط است. این جا بود که معاویه احساس کرد برای تثبیت کردن حکومتش و محکم کردن پایه های آن بهترین فرصت است که از تفکر جریان مرجعه حمایت کند. با منطق مرجعه تمام اعمال حاکم مصونیت می یافت و معاویه اگر از عمروعاص یا والیان فاسد دیگری برای ممالک اسلامی استفاده کند، اشکالی ندارد؛ اگر نماز جمعه را چهارشنبه بخواند اشکالی ندارد؛ شراب خوری در انظار عمومی، سگ بازی، شهو ت رانی و.... هیچ مشکلی برای حاکم ایجاد نمی کند! بنابراین مرجعه به حکومت کمک کرد تا بتواند مفاسد درونی خود را توجیه کند.

موسوی لاری استفاده از رسانه را به عنوان یک ابزار تبلیغی کارآمد برای معاویه برشمرد و اظهار کرد: معاویه جریان مرجعه را مبنای فکری جامعه قرار داد و بعد از آن به سراغ استفاده از رسانه رفت. علامه امینی می فرمود معاویه در آن زمان از 70 هزار تریبون نمازجمعه به شکل هدفمند استفاده کرد تا علی(ع) و خاندان و پیروانش را لعن کند. معاویه با اندیشه مرجعه، حکومتش را قوی می کرد و سعی داشت با بیرون راندن علی(ع) و فرزندانش از اعتقادات و تفکر مردم، جایگاه نداشته خود را محفوظ کند چون تا زمانی که علی (ع) بود کسی اصلاً توجهی به معاویه نداشت. در ادامه معاویه با بهره گیری از جهل مردم دو روش را در حکومتش اجرایی کرد: 1- تبلیغ و استفاده از رسانه نمازجمعه به عنوان مهمترین و تقریباً تنهاترین رسانه عمومی آن زمان 2- بذل و بخشش های بی رویه، استفاده بی قید و شرط و مفسدانه از بیت المال و خریدن افراد.

وی از تشکیل کمیته چهار نفره جعل حدیث توسط معاویه سخن گفت و افزود: معاویه با تثبیت حکومتش فرصت دیگری را برای بیرون راندن اندیشه های اسلام ناب محمدی(ص) پیدا کرد و ضمن این موضع گیری که همه چیز ما از پیغمبر(ص) است و باید کاری کنیم سنت و روش او در جامعه استفاده شود، کمیته چهار نفره ای را برای جعل احادیث منتسب به پیغمبر(ص) تشکیل داد. این کمیته متشکل بود از ابوحریره، عمربن عاص، عروة بن زبیر و ... . آنها اینقدر در جعل حدیث پیش رفتند که دیگر برای هر موضوعی حدیث جعل می کردند. چهار تا پنج هزار حدیث در کتاب های معروف اهل سنت وجود دارد که خودشان معتقدند اینها از میان 400 هزار حدیث که اکثرشان دروغ بوده، جمع آوری شده است! به طور مثال ابوحریره که 35 هزار حدیث در کتب اهل سنت از او نقل شده در سال هشتم هجرت از یمن آمد و مسلمان شد. او تنها یک سال و نیم در زمان پیغمبر بود و از این مدت هم 9 ماه را به همراه والی بحرین به آنجا رفت. حال اینکه چطور در طی چندماه آن همه حدیث از پیغمبر شنیده را اهل سنت باید پاسخ دهند. بنابراین وظیفه کمیته جعل حدیث انکار فضایل علی(ع) و اثبات فضایل نبوده برای معاویه بود. همچنین تغییر برخی احادیث ذکر شده هم یکی دیگر از وظایف آنها بود. به طور مثال ثموربن جندب 400 هزار درهم از معاویه گرفت تا برود در میان مردم اعلام کند شنیدم از پیغمبر(ص) که فلان حدیث در شان عبدالرحمان بن ملجم (قاتل امیرالمومنین(ع)) است نه علی(ع).

حجت الاسلام موسوی لاری کاربردی ترین رسانه برای معاویه را 70 هزار تریبون نماز جمعه در سطح جامعه عنوان کرد و توضیح داد: در جامعه ای که هنوز برخی صحابه پیغمبر(ص) و علی(ع) حضور دارند، معاویه از طریق کانون های تبلیغی و رسانه ای که مهمترین آنها به گفته علامه امینی 70 هزار تریبون نماز جمعه بود، بهره می برد و برای لعن علی(ع) در آن و قدیس کردن معاویه با نسبت دادن فضایل جعلی به او، حتی بخشنامه صادر می کرد. جعل حدیث هم که یکی از دیگر اقداماتش برای مخدوش کردن چهره علی(ع) بود و با توسعه نظریه پردازی مرجعه، حکومتش را هم ایمن کرده بود.

وی با اشاره به واکنش امام حسین(ع) نسبت به تغییر فضای اعتقادی و تفکری جامعه، گفت: در فضایی که زیرپا گذاشتن احکام الهی و سنت پیغمبر(ص) گسترده می شد، امام حسین(ع) تمام تلاشش این است تا در میان صحابه و علمای آن زمان روشنگری کند تا جریان معاویه تثبیت و توجیه نشوند و عقاید و تفکرات موهون شان به عنوان یک حقیقت در جامعه اسلامی پایدار نماند. در همین راستا امام(ع) علاوه بر سایر روشنگری ها، دو جلسه را با صحابه و علما داشتند که یکی از آنها با مقدمات خاصی برگزار شد اما هر دو در جریان اعمال حج بود. در جلسه اول 200 نفر از صحابه در منا کنار امام جمع شدند و پس از اضافه شدن بعضی علما و چهر های شاخص، تعدادشان به حدود 700 نفر رسید. امام حسین(ع) در این جلسه ابتدا یکسری فضایل مربوط به حضرت علی(ع) را بیان کرده و احادیث متعددی چون حدیث منزلت، حدیث دار و.... که در شان امیرالمومنین بود را فرمودند و درباره صدق آنها از حاضرین اقرار گرفتند. سپس با آنها شرط کردند تا جماعت بروند و این حقایق را تنها برای مومنین و معتمدین شان بیان کنند. این وضع نشان می دهد فضا در آن زمان تا چه حدی امنیتی و رعب انگیز بوده است.

وی با اشاره به جلسه دوم امام حسین (ع)، اظهار کرد: این جلسه بسیار فوق العاده است و  در اینجا 700 نفر از صحابه و علما حضور داشتند. این جلسه یک سال پس از مرگ معاویه و در دوران ولایت عهدی یزید بود. امام (ع) در این مقطع چاره ای جز بیان برخی مواضع و مطالب را نداشت. فکر می کنم سخنان امام (ع) در این جلسه یکی از زیباترین تابلوها، منشورها یا مسایل مطرح شده است که همه ما به خصوص کسانی که آگاهی های بیشتری دارند باید به آن توجه کنیم. امام (ع) اینجا با علما و اندیشمندان آن زمان سخن می گوید و در ابتدا با اشاره به جایگاه و تاثیرگذاری علما در میان مردم، نواقص کار آنها را بیان کردند. امام سپس با تشریح احوالات بنی اسراییل و قوم یهود که چرا در قرآن مورد نکوهش خداوند قرار گرفتند، فرمودند برای این بود که بنی اسراییل مشکلات و ظلم ها را می دیدند اما علیه آنها و حاکم چیزی نمی گفتند! و این یا به خاطر طمع حب مال دنیا بود و یا بخاطر حفظ جانشان.

حجت الاسلام موسوی لاری ادامه داد: امام حسین(ع) خطاب به علما فرمودند که شما جماعت مشهور به علم و دانش هستید؛ مردم شما را به خیر و خوبی می شناسند و در نزدشان محترمید؛ تمام سطوح جامعه شما را قبول دارند. حال با دیدن وضع موجود چرا نشسته اید؟! چرا حقایق و واقعیت ها را به مردم نمی گویید؟! امام (ع) سخنان مبسوطی را بیان کردند و نهایتاً فرمودند که شما دنیاپرست شده اید؛ از علم تان برای اداره جامعه استفاده نمی کنید در حالی که اداره جامعه اسلامی باید در دست دانشمندان باشد.

 وی افزود: در منابع فقهی از این سخن امام حسین (ع) به عنوان یک اصل استفاده می شود. امام(ع) ادامه دادند: " جامعه ای که بر مدار علم و آگاهی اداره نشود، دچار مشکل خواهد شد و شما باید از علم تان در جهت روشنگری عمومی برای مقابله با ظلم، استفاده کنید." عروه بن زبیر یکی از فقهای اهل سنت که در کمیته جعل حدیث معاویه حضور داشت، از علمش برای توسعه اندیشه درست اسلامی استفاده نکرد بلکه توجیه گری جنایات دستگاه حاکم شد. قدرت ها در تاریخ همواره سعی می کنند از صاحبان قلم، تریبون و رسانه برای تثبت جایگاهشان در حکومت استفاده کنند. امام (ع) به بحث یزید که رسید فرمودند: " اگر بنا باشد جامعه به یزید سپرده شود، دیگر چیزی از اسلام باقی نمی ماند." امام حسین(ع) حرکتش را از آنجا شروع کرد. ما در زیارت وارث، امام حسین (ع) را وارث تمام انبیاء می دانیم و منظور این است که امام حسین(ع) با حرکت و قیامش از تمام اندیشه های توحیدی و دستاوردهای همه پیامبران الهی صیانت می کرد و در مقابل جریانی که دین آخرین پیامبر خدا را نشانه رفته بود، ایستاد. پس یعنی تمام جریان حق علیه تمام جریان ظلم قیام کرد. یک انتخاب تیزبینانه از امام حسین(ع) که نهایتاً مسیرش به جایی کشیده شد تا همه چیزش را طلب اخلاص تسلیم حضرت حق کند. وی ادامه داد: طبیعی بود بعد از قیام عاشورا بنی امیه سعی کنند جنایت خودشان را توجیه کنند. اولین نیاز آن ها این بود که به جامعه بگویند چرا این اتفاق افتاد. بگویند جریانی وجود داشت که بر خلاف مصالح جامعه حرکت می کرد. بنابراین سعی کرد از واژه ای استفاده کند که مردم نسبت به آن حساسیت نشان دهند. تنها واژه ای که می توانست برای آن ها کارایی داشته باشد واژه "خارجی" بود. واژه خارجی در قالب فتوای یک عالم مطرح شد و یزید از همان دستگاه تبلیغاتی حکومتش یعنی همان 70 هزار تریبون نماز جمعه و... برای جا انداختن این موضوع در ذهن مردم تلاش می کرد. حاکمیت قصد توجیه داشت اما دیر یا زود جامعه متوجه موضوع می شد.

در ورود اهل بیت به دربار ابن زیاد وقتی حضرت زینب با وجود تمام مصیبت هایی که دیده و خستگی هایی که متحمل شده بود، با یک شکوه و اقتداری وارد آنجا شد، عبیدالله پرسید این زن کیست که اینقدر خودش را بزرگ می بیند؟ به او گفتند زینب(س) بنت علی(ع)  است. زینب رفتاری در آنجا داشت که ابن زیاد درون خودش فرو می ریزد.

 عضو مجمع روحانیون مبارز ادامه داد: اولین بار کلمه خارجی در آن روز مطرح شد و هدف ابن زیاد این بود که بگوید ما با خوارج درگیر بودیم نه با حسین (ع) یا یک جریان اصلاح گر. امام حسین (ع) هم چون از این ذهنیت و ترفندهای دشمن آگاهی داشت با زن و بچه اش به کربلا رفت تا بعداً نگویند عده ای شورشی قیام کرده بودند. پس از واقعه کربلا 70 هزار تریبون نماز جمعه و سایر رسانه هایشان به طور کامل آماده بودند. تریبون ها وظیفه داشتند از کلمه خارجی استفاده کنند.

حکومت حرکت اسرا از کوفه تا شام را هم هدفمند انتخاب کرده بود تا آن ها را از تمامی شهرها عبور دهد. به تمامی ولات هم گفته بودند که روی خارجی بودن آن ها تاکید کنند. در شام هم چنین فضایی را آماده کرده بودند. اما اولین کار حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) این بود که به جامعه مخاطب خودشان اعلام کنند که ما شکست نخورده ایم. حضرت زینب مردم را در کوفه مورد نکوهش قرار داد و همه در آنجا صدای علی را از حنجره زینب شنیدند. زینب همواره کوشش کرد تا قیام عاشورا و پیامش را تببین کند تا این طور تلقی نشود که حرکت امام حسین (ع) یک حرکت خروجی بر علیه حاکم شرعی جامعه اسلامی است.

وی ادامه داد: در خطبه ها و کلام حضرت زینب است که می فرمایند "ما مفتضح نشدیم بلکه دروغ گوها و کذاب ها بودند که مفتضح شدند. ما خانواده پیغمبر (ص) هستیم. وحی در خانواده ما بوده است." در جریان مجلس یزید بر خلاف نظر عده ای که می گویند یزید پشیمان شد باید بگویم که اصلاً چنین نبود. او پشیمان نشد. یزید حتی به ابن زیاد جایزه هم داد اما پس از سخنرانی حضرت زینب در مجلس شام و کاخ یزید و همین طور خطابه امام سجاد(ع) در مسجد شام، یزید وادار به عقب نشینی شد.

 موسوی لاری با اشاره به بخشی از جملات حضرت زینب علیه یزید گفت: حضرت خطابه  کوبنده، مقتدر و روشنگرایانه ای را علیه یزید داشت: "تو فکر می کنی از پیروزی ظاهری که به دست آورده ای و ما را اسیر کرده ای، یعنی نزد خدا کرامت داری و ما که این طور به دست تو اسیر شده ایم قرب و منزلتی در پیشگاه خداوند نداریم؟! فکر می کنی هر کسی توانست مخالفانش را سرکوب کند و شرایط ظاهری جامعه را به نفع خود تغییر دهد و از این ابزارهای تبلیغی استفاده کند یعنی پیروز واقعی است و مقرب درگاه خداست؟ اینکه خداوند به تو و امثال تو مهلت داده که پسر پیغمبرش را بکشی و زن و بچه اش را اسیر کنی، این نشان مقرب بودن تو نیست بلکه خداوند به گناهکارانی چون تو مهلت می دهد تا بیشتر ستم کنند. و... " یک زن اسیر با چنین قدرتی علیه قدرت مطلقه وقت ایستادگی می کند. زینب با قدرت تمام توانست اوضاع را مدیریت کند. اینکه از قول امام سجاد(ع) گفته شد که نماز شب عمه اش حتی در شب یازدهم محرم هم ترک نشد، به این دلیل بود که زینب نمی خواهد شکست به خودش راه دهد. او دختر علی(ع) است. او می خواهد کاروان را هدایت کند. شکست، برای منحرفین از راه حق است.

 وی افزود: زینب در مقابل ابن زیاد و همین طور یزید آنقدر مقتدرانه صحبت می کرد که به خوبی به اطرافیان القا می کرد که صاحبان حق هیچ گاه شکست نمی خورند. نقش زینب در دو چیز بسیار پررنگ است. اول آنکه در تمامی سخنرانی هایش بر مواضع پدر و برادرش تکیه می کرد. درباره آنچه را که امام به خاطرش قیام کرده بود روشنگری می کرد و همواره سعی داشت جهت گیری حسین(ع) را حفظ کند. در جامعه آن روز دزدی، تملق، زیر پا گذاشتن عدالت، مسئولیت دادن به افراد نالایق، گناه در انظار عموم و... زیاد شده بود و زینب همواره در خطابه هایش بر نکوهش این رفتار حکومت تاکید داشت.

نقش دوم زینب این بود که معمولا وقتی میان دو جناح درگیری ایجاد می شود و یکی شکست خورده و دیگری پیروز می شود، جناح پیروز سعی می کند تمام جنایات را متوجه جناح شکست خورده کند و بگوید آن ها بودند که جامعه را به چالش کشاندند. آن ها بودند که هزینه بر ما تحمیل کردند. به هر حال آن 70 هزار تریبون نماز جمعه در اختیارشان بود. در اینجا زینب در یکی از مهم ترین نقش هایش همواره تلاش کرد با تبیین ماهیت عاشورا، برای مردم، روشنگری کند که قیام امام حسین(ع) یک حرکت خروجی نبوده بلکه حق قانونی آن ها و دیگران است که مقابل فجایا و مفاسد حکومت بایستند.  موسوی لاری با بیان اینکه پس از سخنرانی های حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) در شام، ورق برگشت و یزید مجبور به تسلیم شد گفت: یزید پس از عقب نشینی که داشت می گفت "خدا لعنت کند عبیدالله بن زیاد را. من به کمتر از این هم قانع بودم." دیگر جامعه به خاطر روشنگری های زینب و امام سجاد متوجه کار شده بود. شرایط عوض شد. زینب وقتی وارد مدینه شد و دست ها را رو به حرم پیغمبر(ص) گرفت و آن واقعه دردناک را خطاب به پیغمبر گفت غلغله ای در فضای مدینه ایجاد شد. مدینه تاب تحمل چنین رفتاری را از حکومت نداشت و در همان سال اول در حالی که کمتر از هنوز یک سال کامل از قیام امام حسین(ع) نگذشته بود، قیام کرد. عبدالله بن حنظله علیه یزید شورش کرد. بعد قیام توابین و بعد هم جریان های دیگر؛ تمام آن ها منجر به نابودی بنی امیه شد و شروع این حرکت در نتیجه افشاگری های زینب(س) بود.

 به گزارش جماران، عضو مجمع روحانیون مبارز در پایان تاکید کرد: اگر حضرت زینب(س) نبود کربلا در کربلا می ماند یا بهتر بگوییم کربلا در کربلا می مرد. پس از قیام امام حسین(ع) و واقعه عاشورا زینب حرکت های بعدی را سامان داد و دیگر یزید نتوانست سرپا بایستد.

 این سخنرانی چهارشنبه مصادف با شب 23 صفر، در حسینیه فاطمه الزهرا تهران انجام شد.

 

منبع: حضور، ش 87، ص 252.

. انتهای پیام /*