جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام خمینی (س)

رضا نصراصفهانی[1] و نعمت ا.. اکبری[2]

چکیده

     حضرت امام خمینی به عنوان معمار بزرگ انقلاب اسلامی، طی دوران حیات سیاسی، مبارزاتی شان به ویژه در طول سه دهه رهبری انقلاب خونبار اسلامی از سال 40 به بعد در سخنرانیها، پیامها، نامه ها، نوشته ها و ... خطوط اساسی نهضت اسلامی را در زمینه های مختلف بطور واضح و روشن، بیان فرموده اند. کلیه مطالبی که به صورتهایی مختلف از معظم له صادر شد، همواره روشنگر راه ملت مسلمان ایران و تعیین کننده اصولی بود که انقلاب اسلامی ملت ایران، تنها بر پایه آنها قابل تحلیل و بررسی است.

     این انقلاب بدون در نظر گرفتن بیانات گوهربار و روشنگر امام خمینی (ره) معنا و مفهومی ندارد. از مسائلی که در بیانات ایشان زیاد درباره آن بحث شده فقر و جنگ فقر و غنا است.

     در این مقاله ابتدا تعریفی از فقر کرده، مفهوم جنگ فقر و غنا را بیان خواهیم کرد. در قسمت بعدی جنگ فقر و غنا از دیدگاه قرآن و در ادامه همین مبحث را از منظر روایات پی می گیریم. آنگاه شیوه ائمه اطهار (ع) را در این موضوع بیان می کنیم.

     در بخش بعدی به تعریف این جنگ از دیدگاه امام خمینی (ره) می پردازیم، برداشتهایی را که از این مبحث شده است بنا می کنیم و رهنمودهای ایشان را در این زمینه به بحث می گذاریم. در قسمت آخر بحث محرومیت و استضعاف را شروع خواهیم کرد که با بحث ما مرتبط است. در این بخش نیز به بررسی دیدگاههای حضرت امام در قبال محرومان و مستضعفان می پردازیم. سرانجام بحث را با این  جمله امام (ره) خاتمه می دهیم که افتخار انقلاب ما، حمایت از پابرهنگان است.

 مفهوم «جنگ فقر و غنا»

     زوجهای متضاد عدل و ظلم، اصلاح و فساد و امثال اینها به گونه ای است که یک تضاد همیشگی و ذاتی بین آنها وجود دارد و به طور طبیعی هرگز نمی توان بین آنها نوعی سازش و همزیستی مسالمت آمیز درنظر گرفت. مفهوم «فقر» و «غنا» هم به همین صورت ذاتاً با هم مخالفند و یک تضاد آشکار بین این دو وجود دارد و به طور طبیعی اگر هم عده ای بخواهند نوعی مسالمت بین این دو برقرار کنند، یعنی می خواهند سرمایه داری و ظلم (استثمار، استکبار، انحصارطلبی و بهره وری نامشروع) را در کنار گرسنگی فقرا و محرومیت و مظلومیت و ستمدیدگی و استضعاف قرار دهند و به خوبی آن را توجیه کنند. معنای «جنگ فقر و غنا» در اسلام بدین معناست که در اسلام ناب محمدی (ص) نه فقط این دو در کنار هم نیستند، بلکه در این زمینه اسلام به جنگ دائمی می اندیشد و طبعاً اسلام از جناح مقابل غنا یعنی فقر طرفداری خواهد کرد، نه اینکه بر فقر تأکید کند. اسلام می خواهد این است که فقیر را از زیر بار مستکبران بیرون آورد تا دیگر فقیر و غنی وجود نداشته باشد و همه برابر باشند. البته این شعار «گروههای چپ» نیست و آن مساوات و برابری که آنها می گویند محسوب نمی شود. این جنگ پیامش نابودی فقر و فقرا و محرومیت زدایی است. اعتقاد یا عدم اعتقاد به «جنگ فقر و غنا» دقیقاً از عمده ترین عوامل در مرزبندی بین اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام امریکایی است؛ زیرا اسلام امریکایی نه فقط هیچ جنگی بین «فقیر» و «غنی» قائل نیست، بلکه تضاد بین این دو را به نفع سرمایه داران و مستکبران حل می کند. البته برای بسیاری این مطلب هنوز روشن نشده و مرزی بین این دو نگرش حق و باطل وجود ندارد که این از پیام امام (ره) به مناسبت شهادت آقای عارف حسینی پیداست: «... متأسفانه هنوز برای بسیاری از ملتهای اسلامی مرز بین اسلام امریکایی و اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس نماهای متجدد و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بی اراده کاملاً مشخص نشده است».[3]

 جنگ از دیدگاه قرآن کریم

الف ـ جبهه مقابل انبیاء در طول تاریخ

     قرآن کریم سراسر تاریخ را پهنۀ نبردی آشتی ناپذیر از دو قطب مطرح می کند که یک قطب با عناوین مستضعفین، ناس، موحدین، مؤمنین، متقین، صالحین، مجاهدین و شهدا مطرح می شود و قطب دیگر با عناوین مستکبرین، ملأ، مسرفین، مترفین، کافرین، مشرکین و منافقین. پیامبر اسلام در رأس قطب اول قرار دارد و با استدلالهای محکم بر ضد حاکمیتهای سیاسی ظالمانه و غیرالهی به موضع گیری می پردازد. حضرت امام در این مورد می فرمایند: «تمامی ادیان آسمانی از بین توده ها برخاسته است و با کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله برده است مستضعفین در همه طول تاریخ به کمک انبیاء برخاسته اند و مستکبرین را به جای خود نشانده اند.

     در اسلام، پیغمبر اکرم (ص) از بین مستضعفین برخاست و با کمک مستضعفین، مستکبرین زمان خویش را آگاه کرد یا شکست داد».[4]

    اساساً از دیدگاه قرآن در نهضتهای پیامبران، خصم اصلی همواره همان سرمایه داران، مترفین و ... بوده اند؛ یعنی آنان که این پیامها آنان را به وحشت انداخته، آنها را متضاد با منافع نامشروع خویش می بینند.

     قرآن کریم به صورت قاعده کلی گروهی عیاش سرمایه دار (مترفین) را معرفی می کند که با تکیه بر اموال و اولاد خویش به رسالت پیامبر، کفر می ورزیدند:

     «ما به سوی هیچ قریه ای بیم رسان نفرستادیم، مگر آنکه عیاش های آن گفتند ما به آنچه شما در تبلیغ آن مأمور شده اید کافرید. و نیز گفتند ما اموال و اولاد بیشتری داریم و هرگز عذاب نمی شویم.»[5]

    «البته این .... در روز واپسین از اصحاب شمال بوده و جایگاه آنها در جهنم خواهد بود».

     «همانا ایشان قبل (از این جایگاه فعلی) عیاشها بوده اند».[6]

    حضرت امام (ره) در این مورد می فرمایند: «جنگهایی که واقع شده، بین مستضعفین بوده و مردم طبقه 3 (فقرا) یاوران زورمندها و آنهایی که می خواستند حق فقرا را بخورند، و لسان قرآن در آیاتی که در باب جنگ با این مشرکین را در آن وقت دارای قدرت بودن؛ آیاتی که وارد شده است یکی دوتا نیست، بسیار آیات در باب جنگ است و در جدال با اینها...»[7]

    و در قسمتی دیگر می فرمایند:

     «کسی که یک مقداری آشنا باشد به منطق قرآن می بیند که این قرآن است که وادار کرد پیامبر اسلام (ص) را به اینکه با این سرمایه داران دائماً در جنگ باشند».[8]

    در جایی دیگر، حضرت امام قرآن را یک کتاب جنگجو علیه مستکبرین و قدرتمندان می دانند.

«یا اینکه قرآن یک کتاب سلحشور و جنگجوئی است در مقابل مشرکین؛ مشرکین که قدرتمند هم بودند اینکه می فرمایند: (قاتلو المشرکین کافة) مشرکین در آن وقت همان قدرتمندان بودند».[9]

    از این رو ایشان آیات قتال وارد شده در قرآن را اعلام جنگ با سرمایه دارها عنوان فرموده اند: «خوب نخوانده اند قرآن را ببینید اسلام برای چه آمده؟ این همه آیات قتال که وارد شده است،اسلام، قتال، اعلام جنگ کرده با این سرمایه دارها، با این بزرگها، با این شاهها، با این سلطانها، خوب این است که با اینها همراهی کرده تا مردم را بخورند اینها».[10]

ب ـ محکومیت مسرفین و ... از دیدگاه قرآن «متکاثرین، مسرفین، مترفین، ذخیره کنندگان طلا و نقره»

     دسته ای دیگر از آیات قرآن کریم در محکومیت گروههایی است که با کارهای خلاف شرع خویش در رابطه با اموال ما باعث تضییع حقوق دیگران شده اند. از دیدگاه اسلام، چون ریشه حاکمیت در خداوند متمرکز می شود و هرآنچه به شکل منابع طبیعی قابل بهره برداری است، اصولاً از آن خداست و مردم همه آفریده های اویند، باید زندگی خویش را از مواهب الهی بگذرانند و لذا هیچ گروهی حق ندارد که ثروتهای طبیعی را مال خود دانسته، دیگران را از آنها محروم کند.

     13... تا اموال منحصراً در دست ثروتمندان در گردش نباشد.[11]

    14... و اسراف می کند، همانا خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.[12]

    15... و همانا فرعون در زمین طلبی داشت و به درستی که او از اسراف کاران بود.[13]

    16... و هرگز اسراف روا مدارید، زیرا مسرفان برادران شیطانند.[14]

    17... کسانی که طلا و نقره را گنج و ذخیره می کنند و در راه خدا انفاق نمی کند، آنان را به عذاب دردناک بشارت ده.[15]

ج ـ علت عداوت اغنیا با حق

     بخش دیگری از آیات قرآن کریم به ریشه یابی عداوت اغنیا با حق می پردازند و غنای آنها را باعث کینه ورزی با حق می دانند. خداوند سبحان در سورۀ توبه، علت رفتار منافقین را توانگری آنها می داند که در زیر سایه اسلام و به فضل و برکت خداوند و عنایت پیامبرش، ثروت جمع کرده اند و حال در مقابل اسلام ایستاده اند.

     «حال آنکه کلمۀ کفر را بر زبان راندند و بعد از اسلامشان کافر شدند و به امری همت گماردند که به آن نایل شدند. این سرگردانیها علت نداشت جز اینکه خدا و رسولش ایشان را از قلم خود بی نیاز کرده بود».[16]

    .... برخی از ثروتمندان یهود حتی خداوند را فقیر دانسته، خود را اغنیا می دانستند: «خداوند شنید گفتار کسانی را که می گفتند: خدا نیازمند است و ما بی نیاز و توانگریم. به زودی گفتار آنها را با کشتاری که به ناحق از انبیاء نمودند ثبت خواهیم کرد».[17]

    خداوند سبحان در جای دیگر قرآن، انسان را مذمت می کند که چرا رزق خدا را که می باید موجب شکر آنها شود، علتی برای تکذیب خدا و آیاتش قرار می دهند:

     «و قرار می دهید روزی خودتان را علتی برای تکذیب خدا و آیات او».[18]

و نتیجه ای که از سه قسمت بالا می گیریم این است که هیچ گونه بحثی در مشروعیت «جنگ فقر و غنا» از دیدگاه قرآن کریم وجود ندارد و اصولاً جنگ جبهه حق در طول تاریخ به رهبری انبیاء در مقابل همان مستکبرین بوده است که می خواسته اند ظالمانه حق مظلومان را  غارت کرده و با تکاثر و اسراف حقوق فقرا را ضایع کنند و چون ثروتمندان خود را بی نیاز می دیده اند، در مقابل خدا و جریان حق طغیان می کنند.

 جنگ فقر و غنا در آئینه روایات

الف ـ موقعیت اغنیا و ثروتمندان در احادیث و روایات

     در احادیث و روایات پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه اطهار علیهم السلام، ثروتمندان و اغنیا و کسانی که به تکاثر اموال می پردازند، نه تنها مورد تأیید واقع نشده اند، بلکه از جملۀ زیانکاران قلمداد شده اند و روایات متعددی در این زمینه وجود دارد.

     رسول گرامی اسلام به خدای کعبه سوگند یاد می کند آنان که به تکاثر اموال می پردازند از زیانکاران خواهند بود.[19]

    از حضرت مسیح (ع) نقل شده است که عبور شتر از سوراخ سوزن آسانتر از ورود اغنیا به بهشت است.[20]

    حتی در روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام آمده است که حضرت سلیمان پیامبر (ع) آخرین پیامبری خواهد بود که وارد بهشت خواهد شد بخاطر آنچه که در دنیا به ایشان داده شده بود.[21]

    پیامبر اکرم (ص) زمانی را پیش بینی نموده اند که عده ای سرمایه را مصرف بهترین غذاهای رنگارنگ می کنند و مرکبهای عالی را سوار می شوند. اینها، زندگی همچون پادشاهان ستمگر خواهند داشت. پیامبر گرامی این گونه افراد را همان منافقان این امت قلمداد می نمایند.

     امیرمؤمنان علی (ع)، تواضع در مقابل ثروتمندان را (اگر به خاطر ثروتش باشد) موجب از دست رفتن دو سوم دین می داند.[22]

ب ـ جایگاه فقرا و مستمندان

     برعکسِ ثرومتمندان، فقرا در روایات از جایگاه والایی برخوردارند که در اینجا چند نمونه ذکر شده است:

     حضرت علی (ع) به نقل از پیامبر (ص) فرمودند: پیامبر گرامی (ص) از قول خداوند سبحان می فرمایند که دوستی خدا در دوستی با فقرا است. باید به فقرا نزدیک شده و از ثروت اندوزان دوری جست.

     امام صادق (ع) در روایتی معذرت خواهی خداوند سبحان را از فقرای مؤمن در روز قیامت مطرح فرموده و سوگند خداوند را برای آنچه که در دنیا به فقرا گذشته است یادآوری می فرمایند.

     در روایت دیگر از امام صادق (ع) اهانت به فقرا را به خاطر فقرشان باعث رسوایی در روز قیامت می داند.

     رسول اکرم می فرمایند. درهای بهشت بر روی فقرا باز است.

 جنگ فقر و غنا شیوۀ پیامبران عظام (ع) و نبی اکرم (ص)

     جنگ فقر و غنا سیرۀ پیامبران عظام (ع) در طول تاریخ از آدم (ع) و از ابراهیم(ع) تا محمد (ص) بوده است. گاهی ابراهیم را با بت شکنی می بینیم و گاهی موسی را با چوبدست خود حامی فقرا و مستضعفین می بینیم و گاهی عیسی (ع) را مشاهده می نماییم که علیه قیصر روم قیام می نمایند و در تداوم این جنگ مستمر محمد (ص) را می بینیم که چگونه مشعل هدایت را علیه گردنکشان ستمگر، آن سرمایه داران زورمدار بر دوش می گیرد و در حالی که پیشاپیش خون فرو می چکد و  دندانش شکسته است هرگز از تهدید نمی هراسد. و در مقابل تطمیع دشمنان که به او بهترین مناصب و ثروت، عالیترین هدایا و تحف و ... را پیشنهاد کردند دست از رسالت خویش بر نمی دارد و با آن زراندوزان کنار نمی آید و در اینجا کافی است که همان سخنان حضرت امام (ره) را درباره سیره انبیاء بیان کنیم.

 الف ـ زندگی پیامبران (ع) جنگ علیه سرمایه داری

     از امام خمینی ره: «پیغمبرها، تاریخشان معلوم است و اینها آمده اند که بسیج کنند این مستمندان را که بروند و این غارتگرها را سرجای خود بنشانند.»

     در جای دیگر حضرت امام سیره رسول اکرم (ص) را چنین بیان می فرمایند: «و رسول اکرم (ص) سیره اش این بود که از اول مقاتله می کرد با این اشخاص که می خواستند مردم را استثمار کنند. می خواستند مردم را استخدام کنند بر اینها قیام کرد.

     در جایی دیگر حضرت امام (ره) همه جنگهای پیامبر را با اغنیاء و ثروتمندان می دانند. "در جنگهای پیامبر، همه اش با اغنیاء بود. با گردن کلفتها بود و یا ثروتمندان بود. پیغمبر این فقرا را بلند کرد و نهضت داد برای اینکه اغنیا را سرکوب کنند و سرجای خودشان بنشانند".

ب ـ فقرا و طبقه سه، یاران و اطرافیان پیامبر اکرم (ص)

     حضرت امام ورود پیامبر (ص) در مدینه را بر ابوایوب انصاری که از افراد طبقه سه بودند بیان کرده و می فرمایند: «از آنجا هجرت فرمودند به مدینه، در مدینه هم که آمدند وارد شدند به یک نفر از همین مردم طبقه سه به اصلاح آنها اشخاصی هم که جمع شدند دور ایشان عبارت از همین فقرا بودند. آن اسلام است که پیشش بالانشینی و پایین نشینی مطرح نیست. اسلام آن است وقتی حکومتش رأسش مثل رسول الله (ص) وقتی که با اینکه رأس بود، با اینکه ادارۀ یک کشور می کرد وقتی که می آمدند در یک مجلسی که نشسته بودند اصحاب حضرت و حضرت نشسته بودند. بالا و پایین معلوم نبوده چیست. می آمد می گفت کدام یکتان پیغمبر هستند"

جنگ فقر و غنا در سیره حضرت علی (ع) و دیگر ائمه اطهار صلوات الله علیهم:

     نبرد مستمر با طرفداران تمرکز ثروت و تکاثر اموال، هیچگاه تعطیل نشده است و هرگز پرچم مبارزۀ آن بر زمین نمانده است. در سیرۀ حضرت علی (ع) و دیگر ائمه اطهار علیهم السلام نیز این نبرد و مبارزه با زراندوزان ادامه دارد.

     امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «من حکومت را به این علت قبول کردم که خداوند تبارک و تعالی از علمای اسلام تعهد گرفتند و آنها را ملزم کرده که در مقابل پرخوری و غارت گری ستمگران و گرسنگی و محرومیت ستمدیدگان ساکت ننشینند و بیکار نایستند».[23]

    «و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامۀ عدالت اجتماعی همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند از بزرگترین واجبات است.»

 جنگ فقر و غنا در احکام شرعی

     در فلسفه تشریعی بسیاری از احکام شرعی توصیه های اخلاقی، چشیدن مزه فقر و گرسنگی، همدردی با مساکین و آشنایی با نیاز مستمندان منظور شده است.

 روزه چشیدن فقر و گرسنگی

     حدیث امام صادق (ص): «علت (وجوب) در روزه آن است که فقیر و غنی به واسطه آن مساوی گردند و آن به این دلیل است که غنی، گرفتاری گرسنگی نداشته است تا به فقیر رحم کند، زیرا غنی هرچه را اراده نماید می تواند فراهم کند. پس خداوند عز و جل خواسته است که بین مخلوقات خود تساوی برقرار نماید و اینکه غنی مزۀ گرفتاری گرسنگی و درد را بچشد تا نسبت به ضعیف و گرسنه رحم نماید.»

 عدالت تلخی اغنیاء و شیرینی فقرا

     یکی از برجسته ترین نقاط درخشان و افتخارآمیز اسلام همان عدالت اقتصادی است که مایۀ درخشندگی این مکتب و گرایش فطرتهای الهی و عدالتجو به سمت آن در طول تاریخ بوده است که در روایات زیادی آمده است مانند امام صادق (ع) که آن را شیرینتر از عسل می داند.

     و امام رضا (ع) یک ساعت اجرای عدالت را از هفتاد سالی که شبهای آن بر شب زنده داری و روزهایش به روزه بگذرد ترجیح می دهد.

     خمس و زکات گرفتن اموال اغنیاء در تشریک این دو دسته و رعایت حقوق فقرا منظور شده است.

     زهد، همدردی با مساکین: از مهمترین دستورات اخلاقی اسلام برای سعادتمند شدن انسانها، مسئله زهد است.

     انفاق و احسان: پر کننده گودالهای فقر.

     این جور مبارزۀ منفی با اغنیا یعنی با استغنا و بی نیازی از اغنیا و وابستگی به آنان.

     ولی نباید آثار زهد را صرفاً در بی اعتنایی مؤمنین به دنیا و ایجاد ارتباط بسیار قوی با خداوند سبحان دانست. بلکه زهد در همدری با محرومین و فقرا و مستمندان نیز تأثیر بسزایی خواهد داشت و انسان زاهد بخوبی درد مساکین را حس می کند.

 جنگ فقر و غنا، مقدمه ای انسان ساز

     طبیعت مال زیاد طغیان و سرکشی و فساد است و خداوند سبحان در چند مورد مطرح فرموده است که:

     «اموال و اولاد «فتنه» و وسلیه آزمایش انسان است».

     « و از آنجا که بیشتر انسان به دنیا کثرت مال می شود؟ و این کثرت مال در جایی دیگر با دور افتادن انسان از مقام عبودیت است که مقدمه عذاب است و خداوند به وسیله همینان آنان را عذاب خواهد داد».

     به هر حال هر زمانی که جامعه ای به شدت به صورت دو قطبی درآمد، و در آن تعدیل درآمدها وجود نداشت، آن جامعه بی شک دستخوش هر گونه فساد است. البته نه آنکه صرفاً زراندوزان به این فسادها دچار شوند بلکه به خاطر فقر شدید فقرای سست ایمان هم دچار این مهالک اجتماعی می گردند و به همین خاطر در روایت متعددی وجود دارد که فقر به کفر منجر خواهد شد.

     بنابراین هیچ شکی در وقوع انواع مفاسد اجتماعی در اثر کثرت مال نیست؛ به همین خاطر رفع استضعاف و فقر از فقرا و مبارزه با زراندوزی و سرمایه داران مهمترین راه جلوگیری از این مفاسد اجتماعی او است که جامعه را به سوی تخریب پیش می برد.

     حضرت امام (ره) «رفتن مستکبرین و رفاه مستضعفین را مقدمه ای برای مقاصد بالاتر اسلام می داند.»

 جنگ فقر و غنا، جنگ تمام نشدنی در طول تاریخ

     این جنگ را می توان به رود درخشانی تشبیه کرد که در همۀ تاریخ جریان دارد و مبارزه مستضعفین به رهبری انبیاء عظام در طول تاریخ با طواغیت مستکبر هرگز تعطیل نشده است.

     حضرت امام در این مورد می فرمایند:

     «جنگ ما، جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما، جنگ فقر و غنا بود» جنگ ما جنگ فقر وغنا، جنگ در تمام پهنه گیتی، جنگ کشورهای جنوب و شمال بود.

     این جنگ نه تنها در سراسر تاریخ در جریان بوده بلکه در سراسر جهان و در تمام پهنه گیتی هم چنین جنگی وجود دارد که این نظر امام است.

     امروز کشورهایی که تحت عنوان شمال لقب گرفته اند و تمامی زمینه های قدرت از اطلاعات و تبلیغات و دانش فنی گرفته تا سلاحهای اتمی و هسته ای را در اختیار دارند یقیناً در مقابل کشورهای محروم جهان که به عنوان کشورهای جنوب قلمداد می شوند، قرار دارند و بی شک باید بین این دو گروه کشورها مبارزۀ جدی وجود داشته باشد. هرچند که کشورهای شمال حتی گاهی درک ضروریات مبارزه را هم از کشورهای جنوب و محروم گرفته اند.

     حضرت امام (ره) برای مبارزه با کشورهای شمال پیشنهاد تشکیل جبهه قدرتمند اسلامی انسانی را مطرح فرمودند:

     «اخیراً گفته های سران آمریکا و شوروی و نوشته های سیاسیون آنها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم، و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنه ها و محرومین در جهان مالکیتهای بیحد و مرز سرمایه داران است. ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهۀ متحد شرق و غرب جبهۀ قدرتمند اسلامی ـ انسانی با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود».

     و در جایی دیگر با تکیه بر دعوت جمهوری اسلامی ایران از مسلمانان جهان جهت پیروی از اصول تصاحب قدرت حمایت از محرومین جهان را از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می دانند.

     امام در این مورد فرمایند: «برائت ما فریاد فقر و تهیدستی گرسنگان و محرومان و پابرهنگان است که حاصل عرق جبین و زحمات شبانه روزی آنان را زراندوزان و داوران بین المللی به یغما برده اند».

 جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام خمینی (ره)

در اوایل تابستان 1366 پس از مطرح شدن نظریات استاد شهید مطهری در زمینه «نظام اقتصاد اسلام» بین عده ای از آقایان علما و همچنین در مطبوعات این بحث مطرح شد که آیا از دیدگاه اسلام بین فقر و غنا جنگ وجود دارد یا نه؟

     در آن زمان، یکی از فقهای محترم صراحتاً اظهار داشت که در اسلام این جنگ وجود ندارد. تا اینکه در مرداد 1366 در پیام امام راحل به حجاج بیت ا.. الحرام یعنی پیام فوری معروف برائت از مشرکان این طور می بینیم.

     «باید نسل به نسل و سینه به سینه، شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا بماند.»

     و پس از آن شاهد آن بودیم که حضرت امام با حساسیت زیادی این مسئله را تعقیب فرمودند و در موردهای متعدد و به مناسبتهای گوناگون خصوصاً در آخرین سال حیات شریفشان از تعبیر «جنگ فقر و غنا» در پیامهای خویش استفاده فرمودند.

     تأکید فروان حضرت امام در این زمینه درسی به پیروان خود بود که اساساً اعتقاد به «جنگ فقر و غنا» یکی از مهمترین مشخصه و عمده ترین مرز دیدگاه اسلام ناب محمدی (ص) با دیدگاههای دیگر است.

 جنگ فقر و غنا

برداشت ناروا

     مسئله جنگ فقر وغنا در برخی از بیانات امام (ره) مطرح شده بود. این سؤال پیش می آید که آیا طرح موضوع جنگ فقر و غنا به معنای نفی غنا و حمایت از فقر نیست؟ آیا این بیانات به معنی محترم نبودن ثروت های مشروع است؟

     قبل از جواب به این پرسش به برخی از برداشتهای غلط از بیانات امام اشاره می کنیم:

     عده ای از افراد که تنها جملات مربوط به جنگ فقر و غنا را دیده و دیگر بیانات امام (ره) را ملاحظه نکرده اند چنین تصور کرده اند که رهنمودهای امام درباره جنگ فقر و غنا، دائمی بودن این جنگ و حمایت نظام اسلامی از فقرا در مقابل اغنیاء، بدین معنی است که ایشان، غنا را به طور مطلق ضد ارزش می دانستند. نتیجه چنین تصوری از جنگ فقر و غنا آن است که پدیده ای به نام فقر همواره باید وجود داشته باشد و فقرا نیز همیشه باید در فقر و محرومیت باقی باشند تا برای همیشۀ تاریخ جنگ فقر و غنا مصداق عینی و واقعی داشته باشد! اگر قرار باشد روزی فقرا از فقر خود نجات یافته (یعنی غنی شوند) طبعاً در جبهه اغنیاء قرار گرفته و باید با خود آنها نیز مبارزه کرد!

     با توجه به رهنمودهای حضرت امام (ره) چنین برداشتی از سخنان ایشان، نادرست و اشتباه است. اولاً، فقر نه تنها ارزش نیست بلکه ضد ارزش هم هست. فقر، ارمغان ظلم، استثمار و سودجویی، یا تن پروری و فرهنگ غلط است. این پدیده در آیات شریفۀ قرآن کریم و روایات متعدد معصومین (ع) مذمت شده و حتی در برخی از کلمات آن بزرگواران، در حد کفر یا پدیدآورنده آن، شمرده شده است. در رهنمودها و نظرات حضرت امام (ره)، نیز فقر، محرومیت و استضعاف به طور گسترده مذمت و به عنوان یک پدیده ضد ارزش معرفی شده است. اگر در بعضی از روایات دیده می شود که از فقر ستایش شده، این نه به معنی یک اصل کلی و قابل تعمیم به تمام جامعه و در همۀ زمانها بلکه تنها یک دستور خاص و با توجه به شرایط ویژه زمانی و مکانی بوده است و در هر حال نمی توان «فقر» را ارزش دانست.

     ثانیاً، در برداشت مذکور، بین فقر و فقرا خلط شده است. فقر ارزش نیست ولی فقرا (آن هم نه همه فقرا، بلکه تنها کسانی که علی رغم خواست و ارادۀ خود توسط استثمارگران و سودجویان به فقر و محرومیت کشیده شده اند.) یک قشر ارزشمند بوده و مستحق حمایت و پشتیبانی می باشند. عده ای همین خلط مبحث را در مورد محرومین و مستضعفین مرتکب شده اند. از نظر امام (ره) محرومیت ارزش نیست ولی محرومین ارزشمند هستند.  استضعاف ارزش نیست ولی مستضعفین ارزشمند هستند.

     ثالثاً: غنا و ثروت به طور کلی و مطلق از سوی حضرت امام (ره) نفی نشده است. در سخنان امام در مورد مباحث مربوط به رفاه و سرمایه روشن شده که حضرت امام نه تنها رفاه و ثروت را بکلی نفی نمی کنند بلکه با شرایط و ویژگیهای خاص، آن را برای جامعه ضروری هم می دانند و ... نظام اسلامی را به تعمیم و تأمین آن توصیه فرموده اندو در این امر، اولویت را با محرومان و فقرا دانسته اند.

     ایشان همچنین سرمایه و ثروت مشروع را محترم و حتی تلاش برای آن را در مواردی عبادت دانسته اند.

 برداشت صحیح

     ایشان در این مورد که به هر حال برداشت صحیح از بیانات امام (ره) در مورد «جنگ فقر و غنا» چیست، دو برداشت را می توان مطرح کرد که هر دو هم با رهنمودهای معظم له سازگار است.

     برداشت اول: مقصود از جنگ فقر و غنا، مبارزه بایک سیستم اجتماعی ـ اقتصادی است که در بطن خود دو طبقه فقیر و غنی به وجود می آورد. فقر و غنا دو پدیده ای است که دراین سیستم خودنمایی می کند و حالت وسطی نیز متصور نیست. در این سیستم اقلیتی دارای ثروت و مکنت هنگفت بوده و اکثریت مردم نیز در فقر و محرومیت به سر می برند. امروز در بسیاری از کشورهای جهان سوم، حاکمیت چنین سیستمی راشاهدیم که علت العلل آن، حاکمیت سرمایه و سرمایه داری بر نظام بین المللی می باشد. نظامی که در آن حرف اول و آخر را سرمایه می زند و هیچ ارزش و معیار دیگری مطرح نیست. منظور حضرت امام(ره) از جنگ فقر و غنا، جنگ با چنین سیستم و نظامی است این عمل نبرد یک مبارزه مقدس و دائمی است که باید آنقدر ادامه یابد تا طلسم حاکمیت سرمایه بر جهان شکسته شود و فقر و غنا و سرمایه ظالمانه از بین برود و از ویرانۀ آن سیستم جامعه ای پدید آید که همۀ انسانها و مردم در آن از یک زندگی مرفه با حاکمیت ارزشها و معیارهای معنوی و متعالی برخوردار شوند. مقصود این است.

     برداشت دوم: مقصود از فقر و غنا جنگ بین فقرای متدین با اغنیای ظالم است. در این برداشت نمی توان فقیر و غنی را به کلی ارزش یا ضد ارزش دانست. فقرای مظلوم مورد حمایت و اغنیاء ظالم نیز حمایت از فقرا و نبرد علیه اغنیاء و سرمایه داران خواهد بود. بدیهی است نتیجۀ نهایی این نبرد احقاق حقوق فقرا و شکست و نابودی اغنیاء می باشد.

     همان گونه که ملاحظه می شود دو برداشت فوق با یکدیگر منافات نداشته بلکه قابل جمع نیز هستند به هر حال هر برداشتی که بخواهیم از مقولۀ جنگ فقر و غنا داشته باشیم نباید با اصول و محکمات رهنمودها و نظرات حضرت امام راحل در تعارض باشد.

 رهنمودهای حضرت امام در جنگ فقر و غنا

     «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است و من دست و بازوی هر ایرانی و همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند می بوسم.[24]

    «جنگ ما، جنگ فقر و غنا بود.»[25]

    «باید... نسل به نسل و سینه به سینه شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند».[26]

 

نظام اسلامی و جنگ فقر و غنا

     در بحث فقر و غنا گفتیم که از بیانات حضرت امام (ره) استفاده می شود که جنگ فقر و غنا به معنی جنگ با سیستم و نظامی است که تنها دو قطب فقیر و غنی در آن وجود دارد. در یک سوی این نظام، اقلیتی از همه امکانات و مواهب مادی برخوردار است و در سوی دیگر، اکثریتی از مردم در فقر و محرومیت بسر می بردند؛ بطوری که حتی از حداقل امکانات موردنیاز برخوردار نیستند.

     نظام اقتصادی اسلام اصولاً به نحوی است که هیچ گاه چنین وضعیتی در جامعه به وجود نمی آید. سیستم دو قطبی، عارضه نظامهایی است که در بطن خود فاقد عنصر عدالت اجتماعی و ابزارهای کارآ برای تحقق آن می باشند. با توجه به اینکه طی سالیان دراز در کشورمان رژیم هایی حاکمیت داشته اند که سیستم دو قطبی فقر و غنا نتیجه طبیعی و قهری آنها بوده اند اشکالهائی بسیار فاحش در بین اقشار جامعه بوجود آمده است. پس از پیروزی انقلاب نیز کشور ما با مشکلات ناخواسته و توطئه های بسیار دشمنان اسلام (مثلاً جنگ تحمیلی) مواجه بوده و علیرغم توفیق های بسیار نظام در صحنه های گوناگون، متاسفانه در بخش اقتصاد، آنچنان که مورد انتظار بود تحول اساسی ایجاد نشد و عدالت اقتصادی در جامعه بطور کامل تحقق نیافت و شکافهای موجود اقتصادی بطور اساسی ترمیم نیافت. هنوز در جامعه ما عده ای قلیل، بخشی عظیم از ثروت و درآمد ملی را در انحصار داشته و اکثریت مردم در فقر و محرومیت بسر می برند. آمارهای اقتصادی مربوط به نحوه توزیع درآمد بین گروههای جامعه نشان می دهد که هرچند امر توزیع درآمد نسبت به قبل از انقلاب بهبود یافته ولی تا رسیدن به نقطه مطلوب، راه درازی در پیش است که حکومت اسلامی باید با جدیت و تلاش بیشتر آن را بپیماید.

 

فقرزدایی ویژگی مبنای اقتصاد اسلامی

     مجموعه قواعد اسلامی در مسائل اقتصادی، هنگامی که در کل پیکرۀ اسلام به صورت یک مکتب منسجم ملاحظه شود و همه جانبه پیاده شود بهترین شکل ممکن خواهد بود، هم مشکل فقرا را از میان می برد و هم از فاسد شدن یک عده به وسیله تصاحب ثروت جلوگیری می کند و در نتیجه کل جامعه را از فساد حفظ می کند و هم باعث رشد استعداد و شکوفایی قدرت ابتکاری خلاقیت انسانها می شود.

     بدون شک جهانخواران به همان میزان که از شهادت طلبی و سایر ارزشهای ایثارگرانه ملت ما واهمه دارند از گرایش و روح اقتصادی اسلام به طرف حمایت از پابرهنگان در هراسند و مسلم هر قدر کشور ما به طرف فقرزدایی و دفاع از محرومان حرکت کند امید جهان خواران از ما منقطع و گرایش ملیتهای جهان به اسلام زیادتر می شود.

     «یکی از اموری که لازم به توصیه و تذکر است آن است که اسلام نه با سرمایه داری ظالمانه و بی حساب و محروم کننده توده های تحت ستم و مظلوم موافق است بلکه آن را بطوری جدی در کتاب سنت محکوم می کند و مخالف عدالت اجتماعی می داند گرچه بعضی کج فهمان وانمود کرده اند و یارهم دست برداشته اند که اسلام طرفدار بی مرز و حد سرمایه داری و مالکیت است و با این شیوه که با فهم کج خویش از اسلام برداشت نموده اند، چهره نورانی اسلام را پوشانیده و راه را برای مغرضان و دشمنان اسلام بازنموده که به اسلام بتازند و آن را رژیمی چون رژیم سرمایه داری غرب مثل رژیم آمریکا و انگلستان و دیگر چپاولگران غرب به حساب آورند و با اتکال به قول و فصل این نادانان یا غرضمندانه و یا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام شناسان واقعی با اسلام به معارضه برخاسته اند و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم می باشند و با اختلاف زیادی که دوره های قدیم تا کنون حتی اشتراک در زن و همجنس بازی بوده و یک دیکتاتوری و استبداد کوبنده در بر داشته بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن و نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف که اگر به حق به آن عمل شود چرخهای اقتصاد سالم به راه می افتد و عدالت اجتماعی که لازمه یک رژیم سالم است تحقق می یابد.»

     «باید همه چیز اسلامی بشود آن روزی ما به آخر مقصد رسیدیم که همه چیزمان اسلامی باشد، بازار یک بازار اسلامی باشد بازاری که یک متاعی را یک تومان می خرد و سی تومان به این فقرا و ضعفا می دهد این بازار اسلامی نیست. بازاری که قاچاق وارد می کند و به قیمتهای گزاف می دهد و اقتصاد اسلام را می خواهد به هم بزند این اسلام نیست، این بازار اسلامی نیست. اینجا باید اسلامی شود، خودشان اسلامیش کنند بازاری که به فکر ضعفا و فقرا نباشد بازاری که ... ضعیف باشد و به فکر نباشند این بازار اسلامی نیست ملتی که اینجا قصرهایی روی هم درست می کنند و آنجا زاغه نشینها باشند (شما زاغه نشین را دیدی چطورند لابد شماها دیدید من هم صورتش را دیدم) یک مملکتی که زاغه نشینها آنطور باشد و مردم به فکر اینها نباشد این مملکت، مملکت اسلامی نیست. صورت است، محتوا ندارد...، حضرت امیر (ع) می فرمایند: بر حسب نقل) که شاید در سرحدات یک گرسنه باشد و به خودش رنج می دهد که مبادا یک کسی گرسنه تر باشد. آن امیر ماست، او آقای ماست. ما هی بگوییم اما اقتدا نکنیم به او، در کارها هیچ اقتدا نباشد. امام معنایش این است، شیعه معنای این است که مشایعت کند همانطوری که تابوت را که می برند. اگر همه از یک طرف دنبال تابوت رفتند تشییع کردند اگر تابوت را از این طرف می برند یکی از این طرف برود این را تشییع نکردند.»

 ضد ارزش بودن فقر، محرومیت و استضعاف

     «مجموعه قواعد اسلامی در مسائل اقتصادی هنگامی که در کل پیکره اسلام به صورت یک مکتب منسجم ملاحظه شود و همه جانبه پیاده شودو مهمترین شکل ممکن خواهد بود. هم مشکل فقر را از میان می بریم و هم از فاسد شدن یک عده به وسیله تصاحب ثروت جلوگیری می کند».[27]

    «مبارزه اسلام با زراندوزان اسارت فقر و تهیدستی به شمار می رود.[28]

    «در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد».[29]

    «آنهایی که دارای یک تمکنّی هستند... کمک کنند تا اینکه ریشه این محرومت انشاءا.. به همت والای همه کشور و همه علما و غیر علما این ریشه فاسد از بین برود و همه افراد این ملت یک زندگی متوسطی که باید داشته باشند داشته باشند».[30]

    « و این مستضعفان و مستمندان را انشاءا.. ما از آن مشکلاتی که دارند، محرومیتهایی که در طول تاریخ اینها کشیده اند ما بتوانیم و شماها بتوانید انشاءا... رفاه در دنیا و آخرت انشاءا.. برسانید».[31]

    «ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد هیچگاه سلاح مبارزه با ظلم و استکبار و استضعاف را بر زمین نمی گذاریم».[32]

    «مسئولین محترم کشور ایران علی رغم محاصرات شدید اقتصاد و کمبود درآمدها تمامی کوشش و تلاش خود را صرف فقرزدایی جامعه کرده اند و همه آرمان و آرزوی ملت و دولت و مسئولین کشور ماست که روزی فقر و تهیدستی در جامعه ما رخت بر بندد».[33]

    «بر ثروتمندان غیرتمند است که پاس نعمتهای الهی از فرزندان قرآن محافظت نمایند و به خدمت آنها بشتابند».[34]

    «محرومیت زدائی عقیده و راه و رسم زندگی ماست».[35]

    یکی از مسائل اساسی که وصیتنامه امام امت در محور آن قرار داشته و بیشتر توجه امام را به خود معطوف داشته است مسئله استضعاف زدائی و حمایت از مستضعفان است.

 1ـ خدمت و حمایت از محرومین و مستضعفان

     امام امت در آغاز وصیت نامه سیاسی الهی خود می نویسد:

     اهمیت انقلاب شکوهمند اسلامی که دست آورد میلیونها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاویدان  و آسیب دیدگان عزیز این شهیدان زنده است و مورد امید میلیونها مسلمانان  و مستضعفان جهان است.

 2ـ معنی استضعاف

     یکی از واژه های که در قرآن معمولاً همراه با واژه ضد خود، به چشم می خورد، کلمه استضعاف است. این کلمه از ریشه ضعیف است و به معناین مختلف از جمله 1ـ به ضعف کشانده شدن «تضعیف» گشتن؛ مورد محرومیت و یا تحمل قرار گرفتن. 2ـ ضعیف پنداشتن و به حساب نیامدن. 3ـ ضعیف واقع شدن هم آمده است. این کلمه از حیث معنی اول و دوم، وجود عاملی به عنوان «مستضعف یا مستکبر» را با خود تداعی می کند زیرا تا «مستکبر» نباشد استضعاف صورت نمی پذیرد.

     لکن از حیث معنی سوم، که استضعاف معلول ضعف و نارسائی فکری، عقلی و یا جسمی شخص «مستضعف» باشد و در این صورت لازم نیست تا پای «مستکبری» بعنوان عامل پیدایش پدیده استضعاف به میان آید. ذکر این نکته ضروریست که استضعاف از ماده «ضعف» از باب استفعال است که بیشتر به دو معنای اول و دوم استعمال می گردد زیرا باب «استفعال» به معنی «طلب کردن و خواستار بودن» ضعف است مفسر معروف طبرسی در «مجمع البیان» می نویسد: استضعاف به معنی طلب و خواستار ضعف و سستی دیگران بودن است، و در حدیث نبوی نیز آمده است. انسان مورد اکراه و کسی که چیزی بر او تحمیل گشته است جز «مستضعف» نیست و به هر حال استضعاف در جامعه، پدیده ای است که از تضعیف نمودن و به ضعف و سستی کشاندن و یا ضعیف پنداشته شدن از ناحیه مستکبران صورت می گیرد و کمتر مستضعفی در جوامع بشری به چشم می خورد که در حصول استضعاف او پای مستکبران بعنوان شاه، طاغوت، طاغوتچه، قدرتمندان وابسته، زراندوزان ..... ، سرمایه داران از خدا بی خبر ... در میان نباشد.

 3ـ انواع استضعاف

     1ـ استضعاف عقیدتی و دینی 2ـ استضعاف فرهنگی 3ـ استضعاف اجتماعی و تشکیلات سیاسی 4ـ استضعاف اقتصادی در قرآن در رابطه با نوع اول از استضعاف آمده است:

     «آن گاه که فرشتگان الهی به قبض روح کسانی پرداخته اند که به خود ظلم کرده و در شاهراه ایمان به خدا قرار نداشته اند فرشتگان به گونه ای اعتراض آمیز بدانها خطاب کرده اند که در دنیا چگونه بسر برده اید؟ چرا به تکمیل ایمان و عقاید خویش نپرداخته اید؟ آنها پاسخ داده اند که ما در شمار «مستضعفان» در زمین بودیم. در اینجا مستضعف کسی که امکان دستیابی و دسترسی به «حجت» دین و آشنایی دین کامل، الهی را ندارد تا از این راه «فطرت» خودش را در جهت صحیح هدایت کرده و به رشد خویش بپردازد و بر این اساس انسان و شخص مستضعف کیست؟ می فرماید و در «فقه» ما ابواب متعددی، در رابطه با چگونگی برخورد با این دسته از انسانها به چشم می خورد از جمله از امام در پیرامون مصرف «در زکوة فطره» و از مجموعه احادیث آیات مربوطه این نکته حاصل می آید که مستضعف در این مورد به معنی عقب ماندگی در دستیابی به عوامل رشد و هدایت و راهیابی به طریق نور و ایمان است. «استضعاف عقیدتی» و عدم دسترسی به جهت دین و یا راه نیافتن به دین کامل ممکن است معلول وضعیت خاص محیط زندگی و شرایط ویژه اقلیمی جغرافیائی باشد که او را از دستیابی به دین محروم ساخته است. و یا اینکه معلول ضعف و ناتوانیهای روانی و یا نارسائیهای فکری و عقلی باشدو امام باقر (ع) در این مورد می فرماید مستضعف کسی است که استطاعت دستیابی به دین را ندارد به جهت «عجز» اعم از عجز فکری یا عقلی و عدم آشنائی به طریق و راههای دسترس به دین. البته ممکن است که در برخی از موارد «استکبار» و استعمار حاکم با ایجاد شرایط خاص فرهنگ الحادی و ایجاد اختناق نسبت به توجه به فرهنگ مذهبی نیز فرد و یا جامعه ای را به استضعاف عقیدتی و مذهبی بکشاند.

     3ـ استضعاف اقتصادی: بدین معنی است که قدرت حاکم وضعیتی را بر فرد و یا بر جامعه تحمیل نماید که فرد و یا توده مردم، امکان رشد مالی، در زندگی را پیدا نکنند و یا آنکه از فرد و یا جامعه ای از نیرو و ثروت و منابع و معادن آنها بر علیه آنان و یا به نفع دیگران، بهره برداری شود ولی خود آنان در چنگال فقر، فلاکت، محرومیت و مسکنت، گرفتار باشند و این چنین انسانی (یا جامعه ای) را مستضعف اقتصادی می گویند که کار و تلاش و صرف نیرو و اندیشه از آنان، ولی بهره برداری و ثمره چیدن برای دیگران (مستکبران) است. در قرآن واژه «مستضعف» بطور الزامی بمعنی فوق آمده است و البته در بسیاری از روایات ما به محرومان، و مساکین و پابرهنگان «مستضعف» اطلاق شده است.

4ـ عامل اصلی پیدایش استضعاف اجتماعی

     پیدایش پدیده استضعاف همچون سایر پدیده ها نمی تواند بدون عامل و یا عوامل باشد و در قرآن کریم نیز در بسیاری از آیات «استکبار» را در کنار «استضعاف» مطرح ساخته و خاطرنشان ساخته است که در بسیاری موارد عامل مهم پیدایش پدیده استضعاف در جوامع بشری، وجود مستبکران و استکبار جهانی است.

 5ـ عوامل پیروزی مستضعفان

     تردیدی نیست که هرگاه فرد یا جامعه ای لیاقت دستیابی به پیروزی نهایی را برخود ایجاد کند خداوند متعال نیز دست آنان را می گیرد و به سرمنزل مقصود رهنمون می گردد ولی قبل از هرچیز باید اصول زیر در زندگی مستضعفان تحقق یابد.

     1ـ اتحاد و انسجام، یگانگی و یکرنگی 2ـ سازش ناپذیری در برابر مستکبرین 3ـ روی آوردن به تقوی و طهارت باطنی 4ـ روی آوردن به دین و اصالت دینی و بازگشت به خویشتن 5ـ تلاش و سخت کوشی در راه هدف 6ـ مجهزگشتن  به همه گونه صلاحیت ها و شایستگی ها. و در قران راز اصلی پیروزی مستضعفین: 1ـ بنده خدا بودن 2ـ بروز صلاحیت های همه جانبه (اخلاقی دینی ظاهری، باطنی می باشد.)

 اسلام مستضعفان و محرومان

1ـ معنی و مفهوم مستضعف و مستکبر

     «مستکبرین منحصر نیستد به سلاطین، منحصر نیستند به رؤسای جمهور، منحصر نیستند به دولتهای ستمگر، مستکبرین یک معنای اعمی دارد یک مصداقش همان اجانبی هستند که تمام ملتها را ضعیف می شمرند و مورد تجاوز و تعدی قرار می دهند یک مورد هم همین دولتهای جائر و سلاطین ستمگر که ملتهای خودشان را ضعیف می شمرند و به آنها تعدی می کنند، دست تعدی به ملتها دراز می کنند، چنانچه در این پنجاه و چند سال شما مبتلا بودید و ما هم مبتلا بودیم و همه ملت مبتلا بودند ملت ما را ضعیف می شمرند و ملت را از روی اسکتبار نظر می کردند و به ملت تعدی می کردند و تجاوز می کردند امروز روزی است که خدای تبارک و تعالی به ما آزادی و استقلال مرحمت فرموده است و با این آزادی ما را امتحان می کند که آیا ما هم از مستکبرین باشیم یا از مستضعفین هر فردی می تواند مستکبر یا مستضعف باشد اگر من به زیر دستهای خود و لو چهار نفر تعدی و تجاوز کنم و آنها را کوچک شمرم بنده خدا را کوچک شمردم من مستکبر و او مستضعف و مشمول همان معنایی است که همه مستکبرین و مستضعفین هستند.

     سپس ملاک این است که اگر کسی خود را بالا بداند و به دیگران تعدی و تجاوز کند و آنها را کوچک شمرد، می شود مستکبر و بقیه می شود مستضعف این اسلامی است که طرفدار مستضعفین است.»[36]

    و یزیدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارس)[37]

    «و اراده کردیم که منت گذاریم بر آن که بر زمین ضعیف شدند و آن ها را پیشوایان و وارثان قرار دادیم».

     «خداوند وعده کرده عمل خواهد کرد. منطق مستکبرین همین بوده که طبقه ای را پست می شمرده»[38]

    «البته همه قشرهای ملت باید بگوئیم که اینها از مستضعفان بودند برای اینکه دولتهای قوی ما را به استضعاف کشیده بوده و هکذا ملتهای عالم را به استضعاف کشیدند در زمان رژیم سابق همۀ قشرها درنظر آنها مستضعف بودند و باید فرمانبردار باشند، از قشر روحانی گرفته تا بازاری تا روستایی تا همه افرادی که سرتاسر کشور هستند.»[39]

    «ما همه جزء مستضعفین هستیم چون ابرقدرتها ما را ضعیف می شمرند ما را هیچ می دانستند. ما می خواهیم از این جهت بیرون بیاییم.»[40]

    «قضیه استضعاف این است ، نه اینکه خدا می فرماید ضعفا، ضعفا نه مستضعفین یعنی آنهایی که قدرت دارند قدرت ایمان دارند و آنها نمی فهمند و اینها را مستضعف حساب می کنند می گویند اینها ضعیف اند بعضیها این کلمه را چون نفهمیده اند مستضعف را نفهمیده اند می گویند چرا ما باید مستضعف باشیم آنها را حساب می کنند.»[41]

 اسلام ناب حامی مستضعفان

     «خداوند را سپاس می کنم که اراده فرمودست بر مستضعفین بگذارد علیه مستکبرین و زمین را از لوث مستکبرین پاک کنند.

     مستضعفین را به حکومت برساند اسلام برای همین مقاصد آمده است و تعلیمات اسلام برای همین معناست که مستکبرین در زمین نباشند و نتوانند مستضعفین را استعمار و استثمار کنند و آنچه از تعالیم قرآن داریم این است که مستضعفین با هم جمع شوند و بر مستکبرین انقلاب کنند.»[42]

    «اسلام از توده پیدا شده و برای توده کار می کند اسلام از طبقه بالا پیدا نشده است برای اسلام تقوا در کار است.

(انّ اکرمکم عندالله اتقیکم)»[43]

    «اسلام از اول برای همین امر قیام کرده است که به این مستمندان عالم در مقابل ستمگران خدمت کنند و این ستمگران را به جای خود بنشانند و می خواهد مستضعفین را یاری کند تا سرنوشت خود را به دست گیرند.»[44]

 حفظ خط اصولی و دفاع از مستضعفین

     ما باید همۀ تلاشهایمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم مسئولین نظام ایران اتفاقاً باید بدانند که عده ای از خدا بی خبر برای از بین بردن انقلاب، هرکس را که بخواهند برای فقرا و مستمندان کار کند و اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را کمونیست و التقاطی می خوانند از این اتهام نباید ترسید باید خدا را درنظر داشت و تمام هم و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید.

     ما باید خود را آماده کنیم در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهۀ قدرتمند اسلامی انسانی با همان نام و   نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود و آقائی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود.

     دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی، ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم.

     برادران و خواهران دلیر و مبارز ایدهم الله تعالی!.. اینک به مرحله حساسی از دوران اسلامی خود رسیده ایم... دورانی که باید شکوه نظام عدل اسلامی را لمس کنیم، دورانی که همه باید دست به دست هم بدهیم تا ریشه فقر و استضعاف را برکنیم شما مردم شریف ایران در جریان مبارزه با استعمار و استثمار پیروزی بزرگی به دست آوردید و توانستید با اتکا به خدای متعال و وحدت کلمه و مشارکت از همه قشرها بر طاغوت زمان غلبه کنید و پشت ابرقدرتها را بلرزانید اکنون نیز باید با خود یاری و همکاری برای مبارزه علیه فقر و محرومت بسیج شوید و با تأیید الهی به خاطر مردم مستضعف کمر همت ببندید.

     ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خود دفاع خواهیم کرد.

     راه ما ان روز تمام می شود که همه احکام اسلام جاری شود و آن روز به کمال می رسد که مستضعفین جهان از زیر بار مستکبرین خارج شوند.

 خدمت به محرومان و پابرهنگان

     یکی از بزرگترین جهات معنوی خدمت به خلق الله است. خدمت به انسانهای محروم است این است که برای انسان جاودان می ماند در  عالم دیگر به درد انسان می خورد. اموالی که انسان بگذارد و برود به درد انسان نمی خورد. اموالی که پیش بفرستد به درد انسان می خورد.

     خدمت به ملت به ویژه طبقات محروم و ضعیف که در حقیقت سنگینی بار انقلاب از زمان ستمشاهی تا زمان پیروزی و تا امروز به عهده آنان است و همه مرهون آن است کار ارزشمندی است که بعد معنوی آن را جز خداوند تبارک و تعالی کسی نمی تواند به سنجش درآورد.

     امروز به مستضعفان و مستمندان و زاغه نشینان که ولینعمت ما هستند خدمت کنید پیش خدای تبارک و تعالی کسی نمی تواند و کمتر خدمتی است که به اندازه خدمت به زاغه نشینان فایده داشته باشد.

     وظیفه ما و همۀ دست اندرکاران است که با این مردم خدمت کنیم و در غم و شادی و مشکلات آنان شریک باشیم که گمان نمی کنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.

     امیدوارم که شما هرچه بیشتر موفق شوید اینکه برای آن مردم مستمند کاربکنید و اجر آن را از خدای تبارک و تعالی بخواهید.

     وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری در این عصر تهاجم ابرقدرتها و وابستگان به آنان در داخل و خارج کشور به جمهوری اسلامی و در حقیقت به اسلام است در پوشش جمهوری اسلامی و در عصرهای آینده آن است که خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی و محرومان و مستضعفان بنمایید و گمان ننمایند که رهبری فی نفسه برای آنان تحفه ای است و مقام والایی بلکه وظیفۀ سنگین و خطرناکی است که لغزش در آن اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشد ننگ ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهار در جهان دیگر درپی دارد.

     خود را از مردم پابرهنه و مستضعف و بی پناهی که تمامی عزت ما رهین منت و خدمت آنان است و شهیدان و جانبازان و اسرا و مفقودین نیز از هم فشردند دور نسازید.

 افتخار انقلاب ما حمایت از پابرهنگان است.

     در حکومت اسلامی آنکه تقوی داشته باشد بالاتر است نه آنکه ثروت مال و قدرت و همه مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که با فقرا و مستمندان و پابرهنه ها بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معاوضه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین، و در کنار مستمندان و پابرهنه ها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن افتخار بزرگی است که نصیب اولیاء شده و عملاً به شبهات و القائات خاتمه می دهد. مسئولین کشور علی رغم تمام مشکلات باید تلاش خود را صرف فقرزدائی جامعه کرده و همۀ آرمان و آرزوی ملت و دولت و مسئولین کشور ماست که روزی فقر و تهیدستی در جامعه، رخت بربندد و مردم عزیز و صبور و غیرتمند کشور از رفاه زندگی مادی و معنوی برخوردار باشند.

     از آنجا که محرومیت زدائی راه و رسم و عقیده زندگی ماست، جهانخواران در این مورد هم ما را آرام نگذاشته اند و برای ناتوان ساختن دولت و دست اندرکاران کشور ما حلقه های محاصره را تنگ تر کرده اند و بغض و کینه و ترس و وحشت خود را در این حکومت مردمی و تاریخی تا مرز هزارن توطئه سیاسی و اقتصادی ظاهر ساخته اندو بدون شک جهانخواران به همان میزان که از شهادت طلبی و سایر ارزش های ایثارگرانه ملت ما واهمه دارند از گرایش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمایت از پابرهنگان در هراسند و مسلم هر قدر کشور ما به طرف فقرزدائی و دفاع از محرومان حرکت کند امید جهانخواران از ما قطع و گرایش ملت های جهان به اسلام زیادتر می شود و روحانیت عزیز به این اصل توجه عمیق داشته باشند و افتخار تاریخی و بیش از هزار سالۀ پناهگاهی محرومان را برای خود حفظ کنند و به سایر مسئولان و مردم توصیه نمایند که ما نباید گرایش بی شائبه محرومین را به انقلاب و حمایت بی دریغ آنان را از اسلام فراموش کنیم و بدون جواب بگذاریم.

 محرومان ولی نعمت ما هستند.

     و به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیاء همه ما هستند و جمهوری اسلامی ره آورد آنان و با فداکاریهایی آنان تحقق پیدا کرد و بقاء آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگزار نکنید.

 لزوم تسریع در تصویب قوانین به نفع مستضعفین.

رفع محرومیت ها انتظار بحق مردم ماست.

دست به دست هم بدهیم تا ریشه فقر و استضعاف را بر کنیم.

     ملت من! برادران و خواهران دلیر و مبارز ایدهم الله تعالی! اینک به مرحله حساس دوران انقلاب اسلامی خود رسیده ایم دوران سازندگی دورانی که باید از ثمرات انقلابمان مردم محروم و ستمدیده ایران بهره مند شوند دورانی که باید شکوه نظام عدل اسلامی را لمس کنید دورانی که همه باید دست به دست هم بدهیم تا ریشه فقر و استضعاف و استثمار کنده شود شما مردم ایران در جریان مبارزه با استعمارو استثمار پیروزی بزرگی به دست آورید و توانستید با اتکا به خدای تعالی و وحدت کلمه و مشارکت همه قشرها به طاغوت زمان غلبه کنید و پشت ابرقدرت را بلرزاند اکنون نیز باید با خود یاری و همکاری برای مبارزه علیه فقر و محرومیت بسیج شوید و با تأیید الهی به نجات مردم مستضعف کمر همت ببندید در رژیم منفور پهلوی مسأله یکی از مصیبت بارترین مشکلات اجتماعی مردم ما بود بسیاری از مردم در اسارت تهیه یک قطعه زمین و داشتن یک لانه بودند.

     قشر عظیمی از مستضعفان جامعه هم بکلی از داشتن خانه محروم بودند و در زوایای بیغوله ها و اتاقک های تنگ و تاریک و خرابه ها به سر می بردند و چه بسا قسمت مهمی از درآمد ناچیزشان را بایستی برای اجاره آن بپردازند و این میراث شوم برای ما باقی مانده که باید ناپدید نشود مشکل زمین باید حل شود و همه محرومان و بندگان محروم خدا باید از این موهبت الهی استفاده کنند و همه محرومان باید خانه داشته باشند هیچ کس در هیچ گوشه مملکت نباید از داشتن خانه محروم باشد.

(خیر دنیا و آخرت در رسیدگی به محرومان است)

 

فهرست منابع

 1ـ آژینی، محسن، امام و اقتصاد اسلامی.

2ـ اسلام ناب محمدی، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

3ـ آئین انقلاب اسلامی، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

4ـ بررسی دیدگاه امام خمینی (س) پیرامون جنگ فقر و غنا، روزنامه کیهان شماره 14500 صفحه 6 تاریخ 26 / 3 / 71.

5ـ بررسی دیدگاه امام خمینی در زمینه محرومیت زدائی و عدالت خواهی، روزنامه اطلاعات شماره 1874 صفحه 5 تاریخ 5 / 4 / 68.

6ـ بررسی وظایف نظام اسلامی در قبال جنگ فقر و غنا، روزنامه کیهان شماره 14510 صفحه 6 تاریخ 8 / 4 / 71.

7ـ چهل حدیث امام خمینی (س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

8ـ رهنمودهای اقتصادی امام خمینی (س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

9ـ دیدگاه امام خمینی در رابطه با عدالت اجتماعی و اقتصاد اسلامی، روزنامه سلام (ضمیمه) شماره 587 صفحه 5 تاریخ 13 / 3 / 72.

10ـ روزنامه جمهوری اسلامی شماره های 2957 و 2958 و 2959 و 2960 صفحه 11 تاریخ 26 / 5 / 68 تا 22 / 5 / 68.

11ـ سیری در وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی، مبارزه با استضعاف و حمایت از مستضعفان.

12ـ کواکبیان، مصطفی، جنگ فقر و غنا از دیدگاه حضرت امام.

13ـ مجموعه مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام، دانشگاه تربیت مدرس.

14ـ مقالات جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام خمینی (س)، روزنامه سلام شماره 122 صفحه 3 تاریخ 4 / 8 / 70.

15ـ مقالات جنگ فقر و غنا از دیدگاه امام خمینی (س)، روزنامه سلام، شماره 6، صفحه 6، تاریخ 13 / 3 / 70.

 

منبع: بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی(س)، ص 197.



[1] )) دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس.

[2] )) عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان و دانشجوی مقطع دکتری دانشگاه تربیت مدرس

[3] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 120-121.

[4] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 7، صفحه 327-328.

[5] )) قرآن کریم، آیات 34 و 35 سبأ.

[6] )) قرآن کریم، آیه 45 سوره واقعه.

[7] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 7 ص 427-428.

[8] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 427-428.

[9] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 98-100.

[10] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 291-292.

[11] )) 7 سوره حشر

[12] )) 141 ـ س انعام

[13] )) 83 ـ س یونس

[14] )) 27 و 28 سوره اسری

[15] )) 24 سوره توبه

[16] )) قرآن کریم، آیه 14 سوره توبه.

[17] )) قرآن کریم آیه 181، سورۀ آل عمران

[18] )) قرآن کریم، سوره واقعه، آیه 82.

[19] )) شرح نهج البلاغه از ابن حدید، ج 19، صفحه 240.

[20] )) بحارالانوار جلد 72 صفحه 55

[21] )) بحارالانوار جلد 72 صفحه 52

[22] )) بحارالانوار جلد 75 صفحه 374

[23] )) نهج البلاغه، خطبۀ 3.

[24] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 85.

[25] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 282-284.

[26] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 332-333.

[27] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 282-283.

[28] )) ر.ک: صحیفه امام، ج20، ص 340-342.

[29] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 525

[30] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 426-428

[31] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 494-495

[32] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 20. ص 37-38

[33] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 340-342

[34] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 192-193.

[35] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 340-342

[36] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 7 ص 488-489

[37] )) قرآن کریم، سوره قصص، آیه 5.

[38] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 120-122

[39] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 425-428.

[40] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 368-369

[41] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 120-123.

[42] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 117-118

[43] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 443-444

[44] )) ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 40-41

. انتهای پیام /*