امام خمینی (س) و ساده زیستی

حجت الاسلام و المسلمین محمدمهدی کریمی نیا[1]

ریشه ساده زیستی و تجمل گرایی

     طبیعی است که بسیاری از اعمال و رفتار ما در دنیای خاکی، بر اساس ایدۀ و عقیده ماست. عقاید و باورهای افراد، نحوه رفتار آنان را شکل می دهد. ساده زیستی یا تجمل گرایی نیز همین گونه است. بنابراین، این سؤال مطرح می شود که چه عقیده و باوری باعث ساده زیستی و پرهیز از دنیاپرستی می گردد و  چه عقیده ای به تجمل گرایی و دنیادوستی می انجامد؟

     شاید بتوان گفت: دیدگاه انسان نسبت به دنیا و جایگاه آن در ذهن آدمی، تأثیر شگرف در نوع زیستن او دارد. قرآن کریم، آرزوی برخی از یهودیان را ذکر می کند که دوست دارند عمر هزارساله داشته باشند! و این آرزو ناشی از عقیده آنهاست چون آنان به جهان آخرت عقیده ندارند و همه هستی را منحصر به همین جهان خاکی می دانند لذا سعی دارند نهایت کامیابی و لذّت را به دست می آورند: «و لتجدنهم احرص الناس علی حیوة و من الذین اشرکو یودّ احدهم لو یعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب ان یعمر و الله بصیر بما یعملون»[2]: و آنها را (یهودیان) حریصترین مردم، حتی حریصتر از مشرکان، بر زندگی (این دنیا، و اندوختن ثروت) خواهی یافت؛ (تا آنجا) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود؛ در حالی که این عمر طولانی، او را از کیفر (الهی) باز نخواهد داشت.

     «یا ایها الذین آمنوا لا تتولو قوماً غضب الله علیهم قدیئسوا من الاخره کمایئس الکفار من اصحاب القبور»[3]: ای کسانی که ایمان آورده اید! با قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید. آنان از آخرت مأیوسند، همان گونه که کفّار مدفون در قبرها مأیوس هستند.

     همچنین قرآن کریم، عقیده عده ای از کفار را بیان می دارد که می گویند ما فقط همین حیات دنیا را داریم و هیچ زندگانی دیگر در ورای مرگ وجود ندارد: «ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما نحن بمبعوثین»: [4] مسلماً غیر از این زندگی دنیای ما، چیزی در کار نیست. پیوسته گروهی از ما می میریم، و نسل دیگری جای ما را می گیرد و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد.

     در مقابل، عده ای دیگر که به جهان ابدی و حیات جاودانی اعتقاد دارند، دنیا را همانند پلی برای عبور می دانند و برای این حیات جاودانی، توشه تهیه می کنند: «و منهم من یقول ربنا ءاتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النّار»: و بعضی می گویند: پروردگارا! به ما در دنیا نیکی عطا کن؛ و در آخرت نیز نیکی مرحمت فرما و ما را از عذاب آتش نگاه دار.

     از آنچه گفته شد روشن می گردد انسانهایی که دنیا را هدف قرار نداده اند و آرزوهایی فراتر از این دنیای محدود دارند، زندگانی خود را بر اساس دستورات دینی تنظیم می کنند. از این رو، از تجمل پرستی و زندگی فرعونی و قارونی پرهیز داشته، سبکبال زندگی می کنند تا بتوانند به ملکوت اعلی و جوار قرب حق تعالی عروج کنند.

 دشواری راه و سرگرمی به دنیا

     هدف بعثت انبیا، نورانی شدن انسان و قیام به قسط است که این امر، بدون پرهیز از رفاه طلبی و اسراف حاصل نمی شود. در پرتو یاد قیامت می توان از خوشیها چشم پوشید و برای رسیدن به هدف انبیا، می توان از لذتها صرف نظر کرد. گاهی انسان در اثر دشواری به هدف نمی رسد و گاهی در اثر سرگرمی، اما عامل مهمی که نه اجازه می دهد دشواری راه مانع حرکت انسان باشد، نه اجازه می دهد عیش و نوش، انسان را سرگرم کند، یاد معاد است.

 قارون مظهر دنیاگرایی

     لذتها، انسان را به خود مشغول می دارند. اما انسان وقتی بداند هدفی والا در پیش رو دارد و راهی طولانی، به این لذتها سرگرم نمی شود. به هر اندازه که هدف از یاد انسان برود، سرگرمی او بیشتر خواهد شد. همچنین به هر اندازه بیشتر سرگرم باشد، بیشتر از هدف غافل می ماند. لذا قرآن کریم برای اینکه این خطر پیش نیاید، یعنی انسان بر اثر سرگرمی به لذتهای زودگذر، از هدف والا و بزرگ خود عقب نماند، جریان قارون را مطرح کرده که نمونه بارزی است در این باره.

     ثروت و گنجینه ها، قارون را به سرکشی و طغیان و تکبر کشانید و او را به لب پرتگاه بدبختی رساند. او به مؤمنان به دیده حقارت می نگریست و به داشتن ثروت، بر آنها افتخار می کرد و بزرگی می فروخت. مردم کوته نظر هم وقتی تجملات و تشریفات زندگی قارون را می دیدند، به او حسرت می بردند و با خود می گفتند: ای کاش ما هم مانند قارون چنین ثروت و دستگاهی می داشتیم زیرا او از زندگی استفاده کامل می بَرَد. خردمندان قوم می گفتند: وای بر شما، به این ظواهر فریندۀ زندگی قارون حسرت نبرید، همانا ثواب خداوند برای مردم با ایمان، بسی گرانبهاتر و بالاتر از اینها است.

     قارون می گفت: من این ثروت را خودم، به واسطه عملی که دارم (کیمیا) تهیه کرده ام، ولی نمی دانست که خداوند ملتها و امتهایی را که از او نیرومندتر و غنی تر بودند، به سبب گناهانشان به هلاکت رسانید و هلاک کردن او نیز در پیشگاه خدا امری سهل و آسان است.

     باری، ثروت و مال، سرکشی قارون را به جایی رسانید که وقتی موسی به خیمه او وارد شد، لبخندی تسمخرآمیز زد و پیغمبر خدا را کوچک شمرد. موسی با مهربانی و لطف از او پرسید: چرا در مجمع بنی اسرائیل که برای توبه و انابۀ به درگاه خدا تشکیل شده شرکت نکرده ای؟ قارون جواب او را با مسخره و رذالت داد. موسی غمگین و افسرده از خیمه او بیرون آمد وبیرون خیمه روی زمین نشست. قارون دستور داد مقداری خاکستر و آب آلوده بر سر و لباسهای موسی ریختند.

     موسی به درگاه خدا از اهانتی که قارون به او روا داشته بود، شکایت کرد. خداوند متعال در مقابل سرکشی و طغیان قارون و اهانت به مقدسات، او و تمام گنجینه هایش را به زمین فرو برد و به عذاب ابدی گرفتارش ساخت.

     در آن حال، کسانی که به زندگی او حسرت می بردند با سرور و خوشحالی گفتند: چه خوب شد که ما مثل قارون نبودیم و به عذاب خداوند مبتلا نشدیم.[5]

 حضرت امیرالمؤمنین (ع) و ساده زیستی

     حاکم در اسلام فردی است که مسؤلیتش از افراد دیگر بیشتر و وظایفش خطیرتر است. حاکم مانند برادری مهربان و خادمی دلسوز و امین، انجام وظیفه می کند و حکومت را وسیله اشباع غرایز حیوانی و کبر و نخوت قرار نمی دهد.

     حاکم نمی تواند خود و کسانش را بر دیگران برگزیند و دستگاه و تجملات فراهم آورد و به روش کسری و قیصر برود و با مردم فاصله بگیرد و بیش از حق خود از بیت المال بردارد.

      علی (ع) کسی است که پس از پیغمبر (ص) از او آگاه تر به اهداف و تعالیم اسلام نداریم. او زمامداری بود که امور شخصی اش را عهده دار می شد: خودش به بازار می رفت و کالایی را که می خرید خود به منزل حمل می کرد، در حالی که بیت المال مسلیمن در اختیارش بود. گاهی شمشیر خود را به فروش می گذارد. نان جو می خورد و از غذاهای لذیذ تناول نمی کرد و می فرمود: «هوای نفس خود را با قناعت مشغول ساز که اگر چنین نکنی به هیچ حدّی بسنده نمی کند و از تو چیزهایی می خواهد که بیش از نیاز اوست.»

     علی (ع) لباس خود را وصله می زد و جامه وصله دار می پوشید و می فرمود:«یخشع له القلب و تذل به النفس و یقتدی به المؤمنون».[6]: (جامه کهنه) قلب را خاشع کند و نفس را خوار و مؤمنان بدان اقتدا کنند.

     هنگامی که امیرالمومنین (ع) به سوی شام می رفت، وقتی دهقانان شهر انبار، آن حضرت را دیدند، پیاده شدند و مراسمی انجام داند. حضرت فرمود: این چه کاری است که انجام دادید؟ گفتند: مراسمی است که با آن امیران (زمامداران) را تعظیم می کنیم. حضرت (ع) فرمود: به خدا سوگند امیران شما از این کار (تملقات و تشریفات) سودی نمی برند. شما خود را در دنیا به رنج و زحمت می اندازید و در آخرت، شقّی و بدبخت می شوید.[7]

    و وقتی یکی از افراد، در حالی که حضرت سوار بر اسب بودند چند قدمی به عنوان احترام، پیاده ایشان را همراهی کردند، این کار بر آن حضرت گران آمد و فرمود: «ارجع فانّ مشی مثلک مع مثلی فتنه للوالی و مذله للمؤمن»[8]: برگرد، که پیاده آمدن مثل تو با مثل من، برای والی فتنه و برای مؤمن خواری و ذلّت است.

     در جایی دیگر فرمودند: با من آن طور که در حضور پادشاهان تحفظ می شود، تحفظ نکنید (آنچه را می خواهید با الفاظ و عبادات عادی بگویید) و تملّق و چاپلوسی مکنید و گمان مبرید که من از سخن حقی که می شنوم ناراحت می شوم.[9]    

 حقیقت طلا و نقره در نزد امیرالمؤمنین (ع)

     وقتی نیازمندی از حضرت علی علیه السلام چیزی طلب کرد و گفت: من مقروضم. مبلغی به من بده که بتوانم با آن قرضم را ادا کنم ندارم، حضرت به نماینده اش فرمود: هزار واحد به او بده که با آن قرضش را ادا کند و زندگی اش را تأمین کند.

     نماینده حضرت عرض کرد: هزار دینار بدهم یا هزار درهم؟ (هزار مثقال طلا یا هزار مثقال نقره). فرمودند: هر دو پیش من سنگ است؛ آنچه به حال او نافعتر است، آن را بده.[10]

 جلوه هایی از ساده زیستی امام خمینی (س)

     امام خمینی (ره) به معنای واقعی کلمه زاهد بودند، ولی سعی می کردند ظاهرشان این صفت را نشان ندهد و ظواهر را به گونه ای مهیا می کردند که اصلاً زهد ایشان بروز نکند. امام زاهدی بود که نشان می داد زاهد نیست.

 1) ساده زیستی امام از دید یک پروفسور فرانسوی

     پروفسور مونتی فرانسوی می گوید: بیشتر از هر چیز زندگی ساده امام، مرا مجذوب خود کرد. امام در پاریس در یک خانه کوچک زندگی می کرد که دو اتاق بیشتر نداشت. یکی از اتاق ها، اتاق خواب و دیگری اتاق کار و ملاقاتهای ایشان بود. در زندگی ایشان، اشیای گرانبهایی دیده نمی شد. غذای ایشان هم بسیار ساده، یعنی مقداری شیر و برنج. جایی هم که در آن نماز می خوانند هم بسیار ساده بود.[11]

 2) تا آخر عمر اجاره نشین بودند

     امام خمینی (ره) از اول عمرشان، چه زمانی که در قم بودند، چه موقعی که به نجف تبعید شدند و چه بعد از انقلاب، خانه و ملک شخصی نداشتند و تا آخر عمر به صورت اجاره نشین و مستأجر، زندگی پربرکت خود را ادامه دادند.[12]

    از پاریس پیغام رسید که امام خواسته اند که محل اسکان ایشان شمال شهر نباشد، در اماکن خصوصی نباشد و در جای پر زرق و برق هم نباشد.[13]

    امام خمینی (ره) در میان فریاد مردم وارد جماران شدند و وقتی امام داخل خانه شدند، و به اطراف و اتاقی که بایست در آن می نشستند نگاهی کردند و فرمودند: حالا راحت شدم،  چون این چهارماه همه اش در عذاب بودم.[14]

 3) استفاده از امکانات زندگی

     امام خمینی (ره) در مورد استفاده از امکانات زندگی، هم راجع به خودشان و هم راجع به اهل منزل، جز به قدر ضرورت، استفاده نمی کرند. وقتی ایشان در نجف بودند مانند سایر طلبه ها یخچال نداشتند. حتی راضی نشدند که شیخ نصرالله خلخالی از پول خودش برای منزل ایشان یخچال بخرد. خود امام (ره) تا دو سال با کلمن های دستی کوچک آب می خورند و یخچال بزرگ نداشتند و می فرمودند: «طلبه ها ندارند»؛ بعد از دو سال که وضع شهریه طلاب بهتر شد و همه قادر شدند که یخچال بخرند، امام فرموند.: «حالا که همه دارند شما هم بیاورید و بگذارید».[15]

 

فهرست منابع

 1ـ قرآن کریم

2ـ بحار الانوار، جلدهای 32، 41 و 75.

3ـ رجایی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امام خمینی (س) (ویژگیهای فردی).

4ـ روضه کافی، ج 2، ص 220.

5ـ صحفی، سیدمحمد؛ قصه های قرآن.

6ـ نهج البلاغه.

 

منبع: بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی(س)، ص 529.


[1] )) طلبه و کارشناس ارشد حقوق بین الملل.

[2] )) قرآن کریم، سوره بقره، آیه 96.

[3] )) سوره ممتحنه، آیه 13.

[4] )) سوره مؤمنون، آیه 3.

[5] )) سیدمحمد صحفی، قصه های قرآن، ص 151.

[6] )) نهج البلاغه، قصار الحکم، شماره 1035.

[7] )) نهج البلاغه، قصارالحکم شماره 37.

[8] )) نهج البلاغه، قصار الحکم شماره 322، بحار الانوار، ج 32، ص 554 و 619، بحار الانوار، ج 75، 357.

[9] )) روضه کافی، ج 2، ص 220.

[10] )) بحارالانوار، ج 41، ص 32.

[11] )) غلامعلی رجایی، برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)؛ ص 50.

[12] )) همان، ص 46.

[13] )) همان، ص 56.

[14] )) همان، ص 23.

[15] )) همان، ص 44.

. انتهای پیام /*