تأثیر عوامل بین المللی در شکست تلاش برای مهار انقلاب اسلامی

الهه کولایی[1]

 خلاصه مقاله

انقلاب اسلامی به حق یکی از شگفت انگیزترین وقایع نیمه قرن بیستم بوده است. در تبیین علل و عوامل داخلی و خارجی این واقعه عظیم تاریخی کتابها و مقالات بسیاری نگاشته شده است. یکی از وجوه قابل تأمل این جنبش عظیم مردمی شرایط سیاسی ـ امنیتی ـ نظامی رژیم شاه در آستانه و در متن تحولات آن بوده است. رژیم وابسته شاه به رغم دریافت کمکهای هنگفت از ایالات متحده و توسعه روابط نزدیک با اتحاد شوروی همسایه قدرتمند شمالی خود و در واقع شرایط مطلوب بین المللی نتوانست در مهار انقلاب اسلامی به اقدام مؤثری متوسل شود. در این زمینه می توان به منافع عظیم غرب و به ویژه آمریکا در ایران اشاره داشت که انگیزه بسیار شدیدی برای حفظ رژیم شاه داشتند.

سؤال اصلی این نوشتار این است که بر خلاف شرایط مناسب بین الملل در حمایت از رژیم شاه کدام عوامل خارجی و بیرونی سبب سقوط او و در حقیقت عدم مهار حرکت عظیم انقلاب اسلامی گردیدند. در این راستا شرایط بین المللی و ساختار نظام بین المللی مورد توجه قرار می گیرد و عامل نظام دو قطبی مسلط بر نظام بین الملل مورد بررسی واقع می شود. در کنار این بحث شرایط داخلی نظام سیاسی آمریکا ـ حامی اصلی رژیم شاه ـ قابل توجه خواهد بود. ساختارهای سیاسی آمریکا در دوران کارتر نقش مؤثری بر عدم توانایی درک آمریکا در مهار انقلاب اسلامی ایفا کرده است. در این نوشتار با توجه به عوامل مؤثر بیرونی و درونی توانایی شاه در مهار حرکت عظیم انقلاب اسلامی در ایران، جهت تعمیق و تدقیق تنها به بخش عوامل بیرونی مؤثر بر این روند بسنده خواهد شد.

 انقلاب اسلامی به حق یکی از شگفت انگیز ترین وقایع نیمه قرن بیستم بوده است. در تبیین علل و عوامل داخلی و خارجی این واقعه عظیم تاریخی کتابها و مقالات بسیاری نگاشته شده است. یکی از وجوه قابل تأمل این جنبش عظیم مردمی شرایط سیاسی ـ امنیتی ـ نظامی رژیم شاه در آستانه و در متن تحولات آن بوده است. رژیم وابسته شاه به رغم دریافت کمک های هنگفت از ایالات متحده و توسعه روابط نزدیک با اتحاد شوروی همسایه قدرتمند شمالی خود و در واقع شرایط مطلوب بین المللی نتوانست در مهار انقلاب اسلامی به اقدام مؤثری متوسل شود. در این زمینه می توان به منافع عظیم غرب و بویژه آمریکا در ایران اشاره داشت که انگیزه بسیار شدیدی برای حفظ رژیم شاه به وجود آورده بود.

سؤال اصلی این نوشتار این است که بر خلاف شرایط مناسب بین المللی در حمایت از رژیم شاه کدام عوامل خارجی و بیرونی سبب سقوط او و در حقیقت عدم مهار حرکت عظیم انقلاب اسلامی گردیدند. در این راستا شرایط بین المللی و ساختار نظام بین المللی و ساختار نظام بین المللی مورد توجه قرار می گیرد و عامل نظام دو قطبی مسلط بر نظام بین الملل مورد بررسی واقع می شود ـ در کنار این بحث شرایط داخلی نظام سیاسی آمریکا حامی اصلی رژیم شاه قابل توجه خواهد بود. ساختارهای سیاسی آمریکا در دوران کارتر نقش مؤثری بر عدم توانایی آمریکا در مهار انقلاب اسلامی ایفا کرده است. در این نوشتار با توجه به عوامل مؤثر بیرونی و درونی در عدم توانایی شاه در مهار حرکت انقلاب اسلامی در ایران، جهت تعمیق و تدقیق تنها به بخش عوامل بیرونی مؤثر بر این روند بسنده خواهد شد.

پس از کودتای 28 مرداد 1332 دخالت مستقیم آمریکا در امور داخلی ایران روندی رو به افزایش یافت. اقدامات پیگیرانه آمریکا برای سقوط دولت دکتر مصدق سبب گردید در اذهان ایرانیان تصویری زشت و منفور از این کشور نقش بندد.1 سیاستهای شاه در راستای تأمین منافع آمریکا سبب پررنگ تر شدن و تثبیت این تصور گردید. در این دوران، پس از شدت یافتن تنش میان دو رهبر اردوگاه سوسیالیسم و سرمایه داری، اتحاد شوروی و ایالات متحده، جایگاه ایران در این چهارچوب از اهمیت بیشتری برخوردار گردید. همجواری ایران با اتحاد شوروی سبب شدت یافتن اهمیت استراتژی ایران برای غرب و بویژه آمریکا بود. آمریکا پس از باز گرداندن تاج و تخت به شاه تقویت اقتصادی در رژیم وابسته به خود را مورد توجه قرار داد. کمک های سیاسی ـ اقتصادی ـ نظامی و فنی وسیعی از سوی آمریکا به ایران ارائه گردید.

در سراسر دهه 1330 در دوران آیزنهاور، رژیم پهلوی با کمک های فراوان مالی ارتزاق کرد. پیوستن ایران به پیمان بغداد در سال 1334 و بعد سنتو در 1337 سبب تقویت وابستگی شاه به آمریکا گردید.2 ایران کمربند امنیتی آمریکا به دور اتحاد شوروی و تحکیم سرنفوذ (Containment) علیه آن نقش قابل توجهی داشت. انقلاب در عراق و سرنگونی رژیم پادشاهی آن سبب تشدید وابستگی شاه ایران به آمریکا گردید. در آمریکا نیز این برداشت وجود داشت که با کمک های فنی، مالی و اقتصادی می تواند روند تحولات انقلابی و ضد غربی را در کشورهای آسیایی ـ آفریقایی ـ آمریکای لاتین متوقف سازد. این انتظار وجود داشت که دریافت کنندگان این کمک ها به شدت ضد کمونیسم بوده و زمینه های نفوذ اتحاد شوروی را از میان ببرند.

در واقع در چهارچوب نظام دو قطبی که پس از پایان جنگ جهانی دوم در نظام بین الملل حاکم گردیده بود، روابط دو ابر قدرت در قالب بازی با حاصل جمع صفر صورت می گرفت. معنی این بازی آن بود که آنچه یکی از بازیگران از دست می دهد، ضرورتاً نفع دیگری و دستاوردی برای دیگری به شمار می رفت. لذا در این نگرش هر پیشرفتی برای اردوگاه سوسیالیسم به مفهوم یک شکست برای اردوگاه سرمایه داری تلقی می گردید.

ولی به کمک های فنی و مالی آمریکا به ایران در درون نظام سیاسی فاسد ایران تحلیل می رفت. در گزارشات کنگره آمریکا اشارات زیادی به این امر شده بود. حتی برنامه اصلاحات از بالای کندی نیز نتوانست این دشواری را رفع نماید.3 کندی برای اجرای اصلاحات اقتصادی ـ اجتماعی شاه را به شدت تحت فشار قرار داد، که حاصل آن انقلاب سفید شاه در سال 1341 بود. آمریکا بر این باور بود که با اجرای اصلاحات از بالا توان روند تحولات اجتماعی را تحت کنترل قرار داد. مشاوران کندی این روش را برای جلوگیری از توسعه کمونیسم مناسب یافته بودند، ولی مرگ کندی سبب کاهش این فشار بر شاه گردید. تصویب قانون کاپیتولاسیون و ضربه شدید بر حیثیت ملی ایرانیان محصول این دوران است. امام خمینی(س) حملات شدیدی را به آن انجام داد، که با تبعید ایشان ادامه یافت.4

در دوران جانسون روابط شاه با آمریکا بهبود روزافزون یافت.5 هر چندگاه و بیگاه رنجشهایی ظاهر می شد، که بیشتر به نفت و تسلیحات مربوط بود. شاه همواره در پی جدیدترین و بهترین تسلیحات آمریکایی بود. در زمینه دوم دهه 1340 روند خریدهای تسلیحاتی شاه به طور چشمگیری رشد یافت. شاه با جدیت از منافع منطقه ای مشترک ایران و آمریکا سخن می گفت. دولت ایران تنها کشور مسلمان دارای روابط حسنه با دولت امریکا بود.6 آمریکا نیز همواره تصدی ویژه نسبت به آن داشت. شاه می کوشید به آمریکا اطمینان بدهد. با تقویت ایران در خاورمیانه، آمریکا هرگز با ویتنام دیگری در این منطقه مواجه نخواهد شد. در دوران نیکسون با اجرای استراتژی دو ستونی او در خاور میانه نقش ایران برجسته تر گردید.

تشدید وابستگی شاه به آمریکا با ایفای نقش مؤثری در چهارچوب آیین نیکسون با افزایش مخالفت های داخلی همراه بود. صف آرایی دولت و شاه در برابر نهادهای مذهبی از اوایل دهه 1350 شدت یافت. مردم ایران نقش دولت آمریکا را در حمایت از سیاست های ضد مردمی و ضد دینی شاه، قطعی و جدی ارزیابی می کردند. با سرکوب شدید مخالفان داخلی و تحکیم حمایت های بین المللی و در رأس آن آمریکا، شاه در دهه 1350 خود را نفوذناپذیر و قادر مطلق می پنداشت. اعلام سیستم تک حزبی با ایجاد حزب رستاخیز بیانی از این ادراک بود، او در غرور سیاسی فریبنده ای غرق شده بود.7

خروج نیروهای انگلستان از خلیج فارس در پایان دهه 1340 و فضای رقابت در قطب متضاد در نظام بین المللی و تجربه جنگ ویتنام شرایط را برای ایفای نقش مؤثر منطقه در ایران فراهم کرده بود. شاه با شعار سیاست مستقل ملی کوشید ماهیت وابسته خود را در قالب یک قدرت منطقه ای پنهان سازد. نیکسون وکیسنجر نیز با توجه به تضادهای آمریکا و شوروی این نقش را به شاه واگذار کردند. از آن پس سلاحهای پیشرفته بیشتری در برابر دلارهای نفتی ایران به شاه داده شد. در نیمه اول دهه 1350 حجم فروش سلاحهای آمریکایی به شاه در تاریخ سیاست بین المللی بی سابقه بود. تنها در سالهای 56 ـ 1351، 2 / 16 میلیارد دلار سلاح به ایران فروخته شد، بودجه نظامی ایران از 4 / 1 میلیارد دلار در 1351 به 4 / 9 میلیارد دلار در 1356 رسید، یعنی حدود 68 درصد افزایش یافت. با افزایش قیمت نفت در سال 1352، درآمد نفتی ایران نیز از 4 میلیارد دلار به 20 میلیارد دلار افزایش یافت.8 تهران به کانون تحولات خاورمیانه تبدیل گردید. در آیین نیکسون این نقش برای آن در نظر گرفته شده بود.

به این ترتیب در دهه 1350 روابط اقتصادی، سیاسی، نظامی ایران و آمریکا به شدت توسعه یافته بود. شاه نیز با سرکوب شدید مخالفان خود و ایجاد حزب فراگیر زمینه های ثبات داخلی را کاملاً مهیا و مساعد یافته بود، ارتباط نزدیک و تنگاتنگ سیا و ساواک این پیوند را تقویت می کرد و بر استحکام آن افزوده بود. روی کار آمدن کارتر در آمریکا سبب زبانه کشیدن آتش زیر خاکستر گردید. سیاستهای سرکوبگرانه شاه، ضدیت او با دین و نهادهای مذهبی، فشارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی سبب گردید تا فضای باز سیاسی مورد توجه کارتر، سبب بروز انفجاری عظیم در ایران گردد.

رژیم شاه در شرایط وابستگی کامل به آمریکا، توانسته بود با بهره گیری از جایگاه ویژۀ ژئوپلیتیکی ایران روابط بسیار خوبی را نیز با اتحاد شوروی همسایه پر قدرت شمالی خود، یکی از دو ستون نظام دو قطبی به وجود آورد.9 روابط دو ابرقدرت در شرایط تنش زدایی دهه های 1340 و 1350 اجرای این سیاست را میسر ساخته بود.10 در این دوران با ذوب شدن یخها در روابط اتحاد شوروی و ایالات متحده و سپس اجرای آیین نیکسون که امنیت منطقه ای را بر عهده وابستگان خاص آمریکا قرار می داد، شاه توانسته بود روابط گسترده اقتصادی ـ فنی با اتحاد شوروی به وجود آورد.

پس از الحاق ایران به پیمان بغداد، اتحاد شوروی همواره نگران بهره گیری آمریکا از ایران بر علیه آن کشور بود.11 همکاریهای عظیم نظامی و مالی آمریکا با ایران این دغدغه را شدت بخشیده بود. شاه نیز در برابر بروز امواج انقلابی در منطقه خاورمیانه که پس از انقلاب عراق شدت یافته بود، وابستگی خود را به آمریکا بیشتر ساخته بود.12 حتی در آمریکا هیچگاه این باور وجود نداشت که ایران می تواند در برابر حمله اتحاد شوروی مقاومت قابل ملاحظه ای داشته باشد. فروش حجم وسیعی از تسلیحات آمریکایی به ایران، برای مقابله با نفوذ اتحاد شوروی قلمداد می گردید. شاه نگران ناآرامی داخلی و انتشار جنبش های رهایی بخش ملی در منطقه و در ایران بود.13 عدم حمایت جدی آمریکا از پاکستان در جنگ آن با هند سبب تشدید بی اعتمادی رژیم های وابسته به آمریکا نسبت به مداخله فعال آن در شرایط ضروری از دیدگاه آنان گردیده بود.

به هر حال پیشرفت های تکنولوژی موشکی این فرصت را برای رژیم شاه فراهم کرد که در آغاز دهه 1340 به اتحاد شوروی اطمینان بدهد که خاک ایران به پایگاه موشکی علیه اتحاد کشورها تبدیل نخواهد شد.14 آمریکا برای حمله به خاک اتحاد شوروی اساساً نیازی به بهره بردن از خاک ایران نداشت. آمریکا موشکهای خود را از خاک ترکیه نیز برچیده بود. فضای تنش زدایی دهه 1340 شرایط را برای بهبود سریع روابط رژیم شاه با اتحاد شوروی مهیا ساخت. بازگشایی مسیر ترانزیتی اتحاد شوروی بر روی ایران با توجه به حجم کالای صادراتی و وارداتی از اروپا دارای اهمیت بسیار بود. در پی این توافق برای توسعۀ همکاریهای  اقتصادی ـ فنی موافقت نامه های متعددی میان دو کشور امضاء شد. در راستای روابط رو به گسترش در کشور رهبری اتحاد شورویها انقلاب سفید شاه را مورد حمایت قرار داد. قیام مردم ایران علیه رژیم شاه نیز در خرداد 1342 مورد حمله رسانه های اتحاد شوروی قرار گرفت.15

رهبری اتحاد شوروی امیروار بود، با بهره گیری از تمایل شاه به توسعه روابط میان دو کشور، زمینه را برای بهره مندیهای سیاسی بعدی خود فراهم آورد. از این دیدگاه رفع نیازهای گوناگون فنی و مالی رژیم شاه می توانست سبب کاهش وابستگی او به آمریکا شود. شاه نیز از این برداشت استفاده کرد. اتحاد شوروی برآورد مثبتی از امکان حاکمیت نیروهای کمونیست در ایران نداشت، لذا سیاست صبر و انتظار را برای زمینه سازی شرایط وقوع انقلاب کارگری در ایران پیشه خود ساخت.16 تعهد شاه به تأمین امنیت اتحاد شوروی از خاک ایران گامی مؤثر در این مسیر بود. شوروی در چهارچوب تضادهای روبه توسعه خود با چین در پی ایجاد و تحکیم امنیت در مرزهای جنوبی خود بود.

توسعه روابط تجاری با اتحاد شوروی برای رژیم شاه توسعه روابط با کشورهای اردوگاه سوسیالیسم را نیز در پی داشت.17 بر اساس چهارچوبهای دوران جنگ سرد، ایران که در بلوک آمریکا قرار داشت نمی توانست با کشورهای بلوک رقیب و اساساً دامنه روابط خود را توسعه دهد، ولی موفقیت ویژه ژئوپلتیک ایران این مجال را برای شاه به وجود آورده بود. اتحاد شوروی و متحدان آن با توسعه روابط خود با رژیم شاه می کوشیدند موجب کاهش وابستگی آن به آمریکا شوند. در نیمه دهه 1340 حجم مبادلات تجاری ایران با این کشورها بالغ بر 380 میلیون دلار گردید. شوروی در تعارضات ایران با شرکتهای نفتی با جانبداری از شاه کوشید روابط خود را با رژیم او نزدیک تر کند. اتحاد شوروی اصولاً هدف کنسرسیوم را تشدید وابستگی ایران به آمریکا و در نتیجه علیه خود می دانست.

با انعقاد قراردادهای متعدد، شوروی به یکی از بزرگترین بازارهای تولیدات ایرانی تبدیل شد. ایجاد خطوط منظم کشتیرانی بر روند توسعه روابط دو کشور افزود. نقش شوروی در ایجاد صنایع سنگین در ایران بسیار برجسته بود. احداث کارخانه ذوب آهن اصفهان، ماشین سازی در تبریز و احداث خط لوله گاز در این راستا قابل توجه می باشد. دولت شوروی آموزش فنی کارشناسان ایرانی را نیز پذیرا گردیده بود. صدور گاز طبیعی ایران به اتحاد شوروی یکی از وجوه قابل توجه همکاریهای دو کشور بود که هرچند شوروی گاز طبیعی ایران را در یک دوره 12 ساله تحویل می گرفت، و در مقابل تجهیزات و لوازم مورد نیاز را به ایران داد. این توافق ها در زمینه های گوناگون امتداد یافته بود.

فروش اسلحه از سوی اتحاد شوروی به ایران یکی از موارد استثنایی در روابط خارجی رهبری اردوگاه سوسیالیسم بود. فروش 110 میلیون دلار اسلحه روسی به رژیم شاه، تنها مورد استثنایی فروش سلاح از سوی اتحاد شوروی به یکی از وابستگان بلوک غرب، بیانگر اهمیت حفظ روابط حسنه با ایران برای رهبری اتحاد شوروی بود.18 ولی وابستگی سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی ایران به آمریکا آنچنان در دوران شاه شدت یافته بود که این اقدامات تأثیری بر آن نداشت.

شاه در حالیکه در چهارچوب آیین نیکسون نقش ژاندارم منطقه را برای تأمین آمریکا در خلیج فارس ایفا می کرد، سعی کرده بود از تضاد دو ابرقدرت نیز به نفع جاه طلبی های خود بهره گیرد. پیمان دوستی عراق با اتحاد شوروی سبب تشدید نگرانی شاه و تحکیم روابط او با آمریکا شده بود. روابط رژیم شاه با آمریکا در دهه 1350 به طرز بی سابقه ای گسترش یافته بود.

ولی شوروی از نزدیکی به ایران ناامید نشده بود. در آخرین سالهای حاکمیت شاه نیز تلاشهای رهبری این کشور برای نزدیک شدن به ایران ادامه پیدا کرد. احداث دومین خطوط لوله گاز طبیعی ایران حاصل این مساعی بود. در این دوران روابط ایران و اتحاد شوروی همچنان روندی رو به گسترش داشت.19 ایران دومین یا سومین کشور جهان سومی در میان شرکای اتحاد شوروی بود. همکاریهای فنی و اقتصادی دو کشور بسیار توسعه یافته بود. صدور گاز ایران به اتحاد شوروی، برای این کشور فرصت آن را فراهم آورد تا گاز طبیعی خود را به کشورهای اروپایی با بهای بالاتری صادر نماید.

به این ترتیب شاه تلاشی طولانی را برای تحکیم موفقیت خود در سطح منطقه از طریق بهره گیری از تضاد دو ابرقدرت و نیز جایگاه ویژۀ ژئوپلتیکی ایران انجام داده بود. سیاست های نوسازی شاه بر اساس مدل های مورد توجه آمریکا سبب تشدید تضادهای درونی جامعه ایران گردید.20 سرکوب مخالفان سیاسی شاه نیز شدت یافته بود، رژیم شاه متقابلاً در پاسخ به رشد منازعات درونی اجتماع ایران تقویت نهادهای سرکوب را با کمک آمریکا مورد توجه قرار داده بود. سیاست های ضد دینی او بر شدت مخالفت ها در نیمه دهه 1350 افزوده بود، تغییر مبدأ تاریخ رسمی کشور و تضعیف و انحلال نهادهای مذهبی نیز در دستور کار او قرار گرفته بود. بر اساس برخی گزارشات ایران دهه 1350 یکی از نابرابرترین و ناعادلانه ترین جوامع جهان بود.

سیاست جدید آمریکا با روی کار آمدن کارتر شرایط آمادۀ انفجار در ایران را وخیم تر ساخت.21 کارتر در مبارزات انتخاباتی خود لغو حمایت از رژیم های سرکوبگر جهان سومی را مطرح کرده بود.22 او فروش گسترده سلاح به ایران و کشورهای مشابه آن را به شدت مورد حمله قرار داد. در واقع پیروزی کارتر سبب تخریب روابط ایران و آمریکا گردید. تلاش شاه برای کمک به جمهوریخواهان از طریق اردشیر زاهدی نیز بی نتیجه مانده بود. برخی از مخالفان سیاست های جدید کارتر نیز سیاست ملایم تری را در مقابل شاه توجیه می کردند. به هر حال وزرای امور خارجه آمریکا و انگلستان از شاه خواستند به تعدیل رژیم دیکتاتوری و رعایت حقوق بشر توجه نماید و او نیز در شرایط جدید حاکم بر آمریکا آن را پذیرفت. در نیمه دهه 1350 هنوز درآمدهای نفتی ایران و کنترل شدید سیاسی ـ اجتماعی شاه چشم انداز ثبات رژیم را روشن نگاه داشته بود.

ولی به زودی بحران های اقتصادی ـ اجتماعی ـ سیاسی و نیز فشارهای دولت آمریکا، عامل اصلی رژیم شاه، شرایط را در مسیر تحول اساسی قرار داد. شکاف میان شاه و توده های مسلمان ایرانی روندی رو به افزایش داشت. فشارهای شاه بر بازاریان و سرمایه داری سنتی ایران بر وخامت اوضاع افزوده بود.23 در این شرایط که فشارهای داخلی و خارجی بر شاه شدت یافته بود، امام خمینی(س) مبارزه ای را که از آغاز دهه 1340 آغاز کرده بود، شدت بخشید. پیام های روشنگرانه و حرکت آفرین ایشان از نجف سبب تقویت امواج انقلابی در ایران گردیده بود.

در برابر توسعه روند تحولات انقلابی در ایران مسکو نیز مواضع احتیاط آمیزی اتخاذ کرده بود. از نظر رهبری اتحاد شوروی یک حرکت اجتماعی به رهبری روحانیون و رهبران دینی نمی توانست پدیده ای اصیل و ارزشمند تلقی گردد. اتحاد شوروی اساساً در انتظار یک تحول اساسی در جامعه ایران نبود، روابط اقتصادی ـ فنی حسنه با رژیم شاه این کشور را به سوی تلاش برای حفظ وضع موجود سوق داده بود. هر چند با گسترش تظاهرات و اعتصابات نظریه پردازان اتحاد شوروی کوشیدند در چهارچوب نظریه های مارکسیستی آن را توجیه نمایند. بنابراین تا نیمه سال 1357 رهبری اتحاد شوروی نیز از روند تحولات انقلابی در ایران حمایت نمی کرد. آنها تأمین نیازها و اهداف اقتصادی خود را در چهارچوب نظام سلطنتی شاه نیز میسر یافته بودند.

رهبری اتحاد شوروی تنها در پاییز 1357 هنگامیکه متوجه تلاش آمریکا برای مقابله جدی با امواج انقلاب اسلامی شد، به جهت گیری صریح در حمایت از آن اقدام کرد.24 به هر حال برای رهبری این کشور سقوط یک نظام وابسته به آمریکا در نهایت پدیده ای خوشایند تلقی می گردید. هر چند روابط اقتصادی ـ فنی ایران با اتحاد شوروی بسیار توسعه یافته بود، ولی اتحاد شوروی همواره نگران توسعه تمایلات غرب گرایانه شاه بود. شاه نیز کوشیده بود از نگرانی های آمریکا و اتحاد شوروی در برابر یکدیگر در جهت جاه طلبی خود بهره گیرد.

رهبری اتحاد شوروی بار دیگر موارد 6 و 5 قرارداد مودت 1921 (1300) را مطرح ساخت25، که طبق آن در صورت احساس تهدید از سوی خاک ایران نیروهای نظامی اتحاد شوروی اجازه ورود به خاک ایران را می یافتند، هر چند جمهوری اسلامی ایران این موارد را باطل اعلام کرده بود، در تاریخ روابط دو کشور در طول دوران اتحاد شوروی بارها این موارد مورد اشاره رهبران این کشور قرار گرفته بود. تمسک اتحاد شوروی به قرارداد 1921 سبب محافظه کارانه تر شدن آمریکا در قبال مسایل ایران و روند انقلاب اسلامی گردیده بود. هر چند رژیم شاهنشاهی روابط گسترده اقتصادی ـ فنی با همسایه شمالی خود ایجاد کرده بود، ولی آمریکا نسبت به مواضع استراتژیک شاه و وابستگی شدید سیاسی ـ اقتصادی ـ نظامی او مطمئن بود.

ساختار نظام دو قطبی و رویارویی در اردوگاه سوسیالیسم و سرمایه داری شرایط را برای برخی تکرویهای جاه طلبانۀ شاه فراهم کرده بود. همین وضعیت سبب شد آمریکا در قبال روند تحولات انقلابی در ایران نیز از اقدام قاطع بازماند. هر چند بخشی از این پدیده ریشه در مسایل داخلی ساختارهای سیاسی آمریکا در دوران کارتر داشت.

اختلاف نظر عمیق در میان مشاوران سیاست خارجی کارتر سبب شد انجام اقدام قاطع در برابر انقلاب دچار اختلال جدی گردد.26 اختلاف در دیدگاههای وزیر امور خارجه سایروس ونس و مشاور امنیت ملی اوزب یگنیو برژینسکی عملاً سبب فلج شدن دستگاه سیاست خارجی آمریکا در قبال بحران در ایران گردید.27 حتی در تابستان 1357 (1978) سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) به کارتر خبر داده بود، در ایران شرایط وقوع انقلاب یا حتی شرایط ماقبل انقلاب وجود ندارد. واقعیت این بود که افراد کارشناس شاغل در دستگاههای اطلاعاتی آمریکا متوجه مسائلی به غیر از ایران شده بودند. مسأله روابط با اتحاد شوروی و صلح اعراب و اسرائیل نگرانی های اصلی کارتر را در این دوران تشکیل داده بود.

تنها در پاییز 1357 (اکتبر 1978) سایر سایروس ونس از مشکلات احتمالی رژیم شاه سخن گفت. او پیش بینی کرده بود، شاه با مشکلاتی روبه رو خواهد شد، مشکلاتی که برای آمریکا و برای ونس هیچگاه ابعاد آن قابل تصور نبود. در شرایطی که برژینسکی خواستار سرکوب شدید انقلابیون شده بود، ونس و هواداران او به برخورد انعطاف آمیز با روند تحولات انقلابی در ایران توجه داشتند. برژینسکی نتوانست به موقع کارتر را قانع سازد که سقوط شاه نتایج استراتژیک زیانباری برای آمریکا در خاورمیانه خواهد داشت. او ارتباط نزدیکی با اردشیر زاهدی سفیر شاه در واشنگتن داشت. برژینسکی مانع انتقال دیدگاههای مخالف و موافق نهادهای مختلف به کارتر شده بود. ولی هنری پرشت مسئول میز ایران در وزارت امور خارجه آمریکا به زودی مسأله احتمال سقوط شاه را مطرح ساخت.28 در پایان پاییز 1357 (نوامبر 1978) بحران در ایران به طور جدی مورد توجه قرار گرفته بود.

در همین هنگام هم اتحاد شوروی به طور جدی امکان هرگونه مداخله در ایران را با استناد به قرارداد 1921 در کشور مردود دانست. سیر سریع تحولات در ایران نیز امکان اقدام مؤثر را از سوی دولت کارتر سلب کرده بود. هنری پرشت ضرورت ایجاد ارتباط با انقلابیون به رهبری امام خمینی(س) و پذیرش امکان سقوط شاه را مطرح می ساخت، ولی برژینسکی تلاش پیگیری را برای عدم پذیرش این نظریه از سوی کارتر انجام داد. حتی در هنگامی که بختیار ریاست دولت را بر عهده گرفته بود و شاه ترک کشور را مورد توجه قرار داده بود، برژینسکی به شدت با این روند مخالفت می کرد.

به این ترتیب تضادهای بوروکراتیک در دستگاه سیاست خارجی کارتر امکان برخورد جدی با روند توسعه تحولات انقلابی در ایران را از میان برد. چهارچوبه نظام دو قطبی و تضاد ایالات متحده با آمریکا، ایفای نقش شاه به عنوان ژاندارم منطقه ای آمریکا، رهبری آمریکا را برای برخورد با انقلاب اسلامی دچار ناتوانی ساخته بود. اتحاد شوروی نیر که به رغم وابستگی نظام شاهنشاهی به آمریکا، توانسته بود با بهره گیری از جاه طلبی های شاه و شرایط جهانی به موفقیت های مناسبی در ایران دست یابد، تا آخرین ماههای سقوط رژیم از همراهی با حرکت انقلابی مسلمانان ایرانی خودداری کرد. اساساً یک حرکت انقلابی در قالب های مذهبی برای رهبری اتحاد شوروی نمی توانست خوشایند تلقی شود.

سرعت پیشروی انقلاب در ایران، در پرتو دو عامل اساسی، مردم و رهبری، توان اقدام مؤثر را از قدرتهای بزرگ جهانی و سران دو اردوگاه سوسیالیسم و سرمایه داری که جهان را و سرنوشت آن را جهت می دادند، سلب کرده بود. این پدیدۀ شگفت تاریخی که سبب دگرگونی های اساسی در نظریه های انقلابات اجتماعی و بویژه نقش و عنصر مذهب در حرکت های اجتماعی گردید، به میراث گرانقدر یکی از بزرگترین رهبران تاریخ بشری تبدیل شده است. در شرایطی که اصولاً انقلابها بدون اتکا به یکی از دو قطب ضرورت امکان پیروزی برایشان متصور نبود، انقلاب اسلامی ایران با اتکا بر اندیشه های انقلابی شیعه، رهبری امام و خروش یکپارچه توده ها یکی از استوارترین نظام های وابسته به آمریکا در جهان را سرنگون ساخت. رژیمی که با دشمن آمریکا نیز روابط بسیار حسنه اقتصادی ـ فنی برقرار ساخته بود.

 

پی نوشتها

1ـ جیمز.ا. بیل، شیر و عقاب، ترجمه دکتر فروزندۀ برلیان، تهران، فاخته 1371، دیباچۀ نویسنده.

2ـ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران (1357ـ1300)، چ 3، تهران، نشر البرز، 1375، فصل پنجم.

3ـ برای اطلاع بیشتر ر.ک. ایرنه گن ذیر، کارگردانی دگرگونی سیاسی در جهان سوم، ترجمه احمد قرین، تهران، سفیر 1369، فصل دوم.

4ـ محمد حسین رجبی، زندگینامه امام خمینی(س)، تهران، کتابخانه ملی جمهوی اسلامی ایران، 1370، ج 1.

5ـ بیل، همان، ص 249ـ214.

6ـ مهدوی، همان، ص 288.

7ـ برای اطلاع بیشتر ر.ک. پروانه آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی ـ محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1378.

8ـ بیل، همان، ص 278.

9ـ نگارنده، اتحاد شوروی و انقلاب اسلامی ایران، (طرح پژوهشی ـ زیرچاپ) تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

10_ Rohullah Ramazani, "Iran's Foreign Policy 1941-73, cherlottesvill, University of Virginia, 1975.

11- Aryeh Yodfat, Soviet Union and Revolutionary Iran, New-York= St. Martin's press, 1984. P.26

12ـ مهدوی، همان، ص 258.

13ـ بیل، همان، ص 210.

14ـ نگارنده، طرح پژوهش یاد شده.

15- Zalmay Khalilzad, Soviet Dilemmas in Khomeini's Iran, in: Bary Rosen, Iran Since the Revolution, Boulder: Social Science Monographs, 1985, P.114.

16ـ مهدوی، همان، ص 20 ـ 218.

17ـ همان، ص 29ـ328.

18ـ پژوهش پیش گفته.

19ـ برای اطلاع بیشتر ر.ک. کارگردانی دگرگونی سیاسی در جهان سوم.

20ـ بیل، همان، فصل هفتم.

21ـ همان، ص 312.

22ـ آبراهامیان، همان، فصل دهم.

23- Yodfat, op.cit., P.47.

24- Ibid., P.50.

25ـ برای اطلاع بیشتر ر.ک. محمد هادی سمتی، بحران تصمیم گیری در دستگاه سیاست خارجی آمریکا، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره 39، بهار 1377، ص 62ـ145.

26ـ مایکل لدین، ویلیام لوییس، کارتر و سقوط شاه، ترجمه ناصر ایرانی، تهران، امیرکبیر 1363، ص 47.

27ـ همان، ص 69.

 

منبع: کنگره تبیین انقلاب اسلامی ـ ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی، ج 2، ص 293.



[1] )) دکترای علوم سیاسی و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران.

. انتهای پیام /*