تربیت دینی با الهام از سیره تربیتی حضرت امام خمینی(ره)

 نوشته: غلامرضا منفرد

1 ـ اهمیت تربیت دینی

حضرت امام خمینی در هنگام حیات خود به دفعات هدف اساسی تعلیم تربیت را "تربیت دینی" دانسته اند. در زیر به چند نمونه از این تأکیدات اشاره می رود.

"مواظب باشید که اعمالتان، اعمال صالح باشد، قیامتان برای خدا باشد، اعمالتان برای خدا باشد، هر کدام بچه دارید، تربیت کنید، "تربیت الهی" بکنید، تربیت شیطانی نکنید."[1]

خودتان را تهذیب کنید و کودکان خودتان را تهذیب کنید. کودکان خود را "اسلامی" بار بیاورید.[2]

"شما اگر بتوانید این بچه ها را تربیت کنید به طوری که از اول بار بیایند به اینکه "خدا خواه" باشند، توجه به خدا داشته باشند، شما اگر عبودیت الله را و پیوند با خدا را به این بچه ها تزریق کنید. این بچه ها زود قبول می کنند آن را.» [3]

2 ـ روشهای تربیت در رفتار امام خمینی[4]

1 ـ 2 ـ تکریم کودکان

یکی از روشهای تربیت در اسلام که در قرآن مورد توجه است و جضرت امام(ره) به بهترین شکل آن، در منزل رفتار می کرده اند، روش تکریم کودکان است. در مصاحبه هایی که با اعضای محترم بیت معظم ایشان بعمل آمده این روش امام را یادآور شده اند. یکی از نکات این است که امام جواب نامه هایی را که بچه ها به ایشان می نوشتند با ابراز علاقه خاصی پاسخ داده اند. به عنوان مثال کودکی به امام نوشته بود که، من شما را بسیار دوست دارم و خیلی علاقه دارم شما را ببینم، امام در جواب نوشته بودند که:

فرزندم نامه ات را خواندم هر زمان که می خواهی بیا و با من ملاقات کن.[5]

همچنین از قول یکی از نواده های حضرت امام نقل می شود که من وقتی به امام وارد می شدم سلام می کردم، اما ایشان سعی داشتند زودتر به من سلام کنند. وقتی که ایشان سلام می کردند من جواب سلام ایشان را می دادم خیلی مهربان و دلنشین با ما برخورد می کردند ... [6]

2 ـ 2 ـ روش تکرار و تلقین

در دیدگاه امام یکی از روشهایی که می تواند مفید باشد "تلقین" است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته شود باید آن مسایلی که مربوط به ساختن خودش است تلقین کند بخودش تکرار کند یک مطلب که تأثیر در نفس و انسان باید بکند، با تلقینات و تکرارها بیشتر در نفس انسان نقش پیدا می کند.[7] ... اگر بخواهید یک بچه ای را شما تربیت بکنید باید یک مسئله را چندین دفعه با چند زبان، با چند وضع به او بخوانید، مطلب یکی باشد لکن طرز بیان اینها به طوری که در قلب او نقش ببندد.[8]

3 ـ 2 ـ روش مطایبه و تفریح

مطایبه به معنی شوخی است. حضرت امام گاهی نوه های خود را سرگرم کرده واز این راه با آنها مطایبه می کردند و مطالب لازم را می آموختند.

4 ـ 2 ـ روش احسان در مقابل احسان

یکی از روشهایی که در اسلام به آن توجه می شود، احسان کردن درمقابل احسان است. اگر یک بزرگسال از یک خردسال رفتار انسانی ببیند با انجام رفتار مشابه نسبت به کودک، باعث تقویت آن رفتار در او می شود. این روش از جانب حضرت امام(ره) مورد توجه بوده است. از فرزند چهارمین شهید محراب حضرت آیت الله اشرف اصفهانی نقل می کنند که می گوید: در حدود 40 سال پیش که 14، 15 ساله بودم روزی برای استحمام به گرمابه ای در قم رفته بودم در بدو ورود مشاهده کردم یکی از آقایان که سر خود را صابون زده و روی چشمانش نیز از کف صابون پوشیده است با دست به دنبال ظرف آب می گردد، بلافاصله ظرفی را نزدیکم بود برداشتم و از خزینه پر آب ساختم و دو بار روی سر ایشان ریختم. آن مرد نورانی نگاه تشکر آمیزی به من انداخت و پرسید آیا شما هم سر خود را شسته اید؟

عرض کردم، خیر تازه به حمام آمده ام. و بالاخره به گوشه ای رفتم و سر و صورت خود را صابون زدم، قبل از اینکه آب بر سر خود بریزم ناگاه دو ظرف آب روی سرم ریخته شد. چشم خود را باز کردم دیدم آن مرد بزرگ به تلافی خدمت من، با کمال بزرگواری محبت کرده است. در خانه موضوع را به مرحوم پدرم گفتم، لکن چون او را نمی شناختم نتوانستم معرفی کنم. یکی از روزهای عید مذهبی که با پدر به منزل علما می رفتم ناگاه چشمم به ایشان افتاد و او را به پدرم نشان دادم. پدرم فرمود، عجب! ایشان حاج آقا روح ا ... خمینی است

5 ـ 2 ـ رفتار عملی

رفتار مربی بیش از کلام او در افراد به ویژه کودکان تأثیر می کند. کودک سعی می کند در رفتارهای خود از بزرگسالانی که با او در ارتباط است تقلید نماید. تقلید تأثیر فوق العاده ای در تربیت دارد.

نکته ظریف اینجاست که هر قدر بین بزرگسالان و کودک رابطه عاطفی قوی تر حاکم باشد این تأثیر پذیری بیشتر است، لذا حضرت امام به رابطه مادر و کودک اشاره می کنند و ی فرمایند: "آنقدری که بچه از مادر چیز می شنود از پدر نمی شنود آنقدری که اخلاق مادر در بچه کوچک نورس تأثیر دارد به او منتقل می شود از دیگران عملی نیست. مادرها مبدأ خیرات هستند و اگر خدای نخواسته مادرانی باشند که بچه ها را بد تربیت کنند مقصرند."[9]

3 ـ اهمیت و محدودیتهای استفاده از سیره تربیتی امام

هر چند نظرگاههای تربیتی هر فرد را می توان از نوشته ها و سخنرانی های او جستجو کرد، اما ملاحظه در منش او نیز در عرصه واقعی زندگی و نوع رفتارهای وی در خصوص کودکان و نوجوانان نیز در جای خود منبعی قابل توجه است. چراکه به واقع اعتقاداتی هستند که به واقع پیوسته اند. البته محدودیت این منبع در مقایسه با سایر منابع همانا متأثر بودن اطرافیان از آن شخصیت است. این امر به خصوص در شخصیت رفیع اخلاقی، دینی و حتی سیاسی معمولا طرح آنها با نوعی اغراق توأم بوده و هست، به این دلیل خاطرات در گذر عمر فراموش شده یا بر آن اضافاتی صورت می گیرد.

با اینهمه به دلیل ظهور آن در زندگی عادی و بخصوص با بهره گیری از نزدیکان او می تواند امیدوار بود که در بستری خالی از استدلالات خشک بتوان به زلال اندیشه های آن شخصیت در زمینه تربیت دست یافت.

این مشکل به خصوص در باب شیوه تربیتی حضرت امام خمینی بسیار چشم گیر می نماید، چرا که:

 ـ اوج عظمت روحی حضرت ایشان، امکان بهره گیری از نظرگاههای بلند وی و گاهی نیز بهره مندی از اشارتهای ابروی او را در جای زندگی آن بزرگوار برای چون منی بسیار دشوار می نماید.

 ـ عدم وجود خاطرات منسجم و دسته بندی شده امکان اشراف نسبتاً کامل به سیره ایشان را فراهم نمی سازد. لازم به ذکر است که تلاش دبیرخانه کنگره مبنی بر در اختیار قراردادن نمونه هایی از خاطرات زندگی آن حضرت ـ که در عین حال مهم ترین منبع تألیف مقاله است نیز به دلیل عدم استناد و مشخص نبودن راویان آنها، امر استخراج نتایج را با دشواری توأم ساخته  است. اما آنچه در این مقال مذکور آمده است به استناد همین برگهای خاطرات شامل دو جنبه از ابعاد شخصیتی حضرت امام در خصوص تربیت است. اول: امام خمینی به عنوان اسوه و دوم: امام خمینی و روشهای تربیت دینی کودکان

4 ـ امام خمینی به عنوان اسوه

بخشی از خاطرات جمع آوری شده در جزوه حضرت امام به عنوان "اسوه" تعلیم و تربیت ناظر بر شخصیت بلند امام خمینی است. این ابعاد از شخصیت ایشان می تواند ـ ترجیحاً ـ با بکارگیری روشهای هنری بازپرداخت شده و با بیان مناسب در اختیار کودکان و نوجوانان قرار گیرد. در این دست خاطرات صفات زیر چشم گیر است.

 1 ـ 4 ـ اهتمام به نماز اول وقت

"در اوایل جنگ تحمیلی، جلسه ای داشتیم که در آن یکی از فرماندهان رده بالای نظامی داشتند گزارشات خودشان را به فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی می دادند یک گزارش که تمام می شد. گزارش دیگری به عرض می رسید، در همین فاصله امام برخاستند، آقای هاشمی نگران شدند و پرسیدند آیا مشکلی پیش آمد؟ امام خیلی عادی فرمودند: نه وقت نماز است" همه ما از این حرف و حرکت جا خوردیم برخاستیم وضو گرفتیم و با شرمندگی به ایشان اقتدا کردیم و راستی که عجب نماز لذتبخشی بود.[10]

"یک روز هنگام غروب خدمت امام بودم. صدای اذان که شنیده شد، امام برخاستند و پس از جستجوی مختصری، چون مهر نماز را که ظاهراً علی کوچولو جابجایش کرده بود نیافتند، تکه کاغذی برداشتند و نمازشان را مثل همیشه، اول وقت به جا آوردند.[11]

2 ـ 4 ـ اسراف کردن

"یک روز شیشه کوچک قرص را دست پسرم دیدم که مایعی داخل آن بود پرسیدم این چیه؟  گفت: دوستان مدرسه ام از من خواسته بودند قدری از آب وضوی امام را به عنوان تبرک برایشان ببرم، من هم موقع وضو طشتی بردم و زیر دست پدر بزرگ گذاشتم، اما آبی که از وضوی ایشان توی ظرف ریخت آنقدر کم بود که ناچار شدم سرنگ بیاورم و به وسیله آن این شیشه را پر کنم تازه پر هم نشد. گفتم آقا آب وضو شما همین است؟ لبخندی تحویلم دادند و گفتند: "باقیمانده وضو همین است." [12]

"پله های خانه قدیمی ما در قم، آجری بود و بر اثر گذشت زمان لبه هایشان ساییده شده بود بنایی آورده بودیم که آنها را تعویض و خرابیهایش را تعمیر کند. وقتی امام از این قضیه با خبر شدند، به حیاط آمدند و خطاب به بنا فرمودند، استاد به جای استفاده از آجرهای تازه بهتر نیست همین آجرهای ساییده شده را سالم در بیاورید و پشت و رو کنید و دوباره کارشان بگذارید؟ [13]

3 ـ 4 ـ پیاده روی و ورزش

امام فرمودند: "در سال 1343 که توسط ساواک بازداشت و زندانی شدم، اول مرا به سلولی بردند که سه قدم طول داشت و به اندازه فاصله دو دست باز عرض داشت. همانجا تصمیم گرفتم که بیست دقیقه در این سلول قدم بزنم.[14]

4 ـ 4 ـ اجتناب از مکروهات

"در اطراف خمین باغ فراوان بود. گاهی با بچه ها می رفتیم و از درختهایی که شاخه هایشان از دیوار باغ ها بیرون زده بود میوه می چیدیم و می خوردیم. دقیقاً یادم می آید که امام با اینکه همسن و سال بقیه بچه ها بودند، در این میوه چینی کودکانه و معمول و مرسوم بچه ها شرکت نمی کردند و از میوه های چیده شده هم نمی خوردند، حتی از دست زدن به آنها هم اکراه داشتند. [15]

5 ـ 4 ـ وقت شناسی

"در بین وسایل شخصی امام فکر نمی کنم چیزی بیشتر از ساعت مورد علاقه ایشان باشد. یک ساعت مچی جیبی داشتند که غالباً توی مشتشان بود و امام برنامه هایشان را از پیش تنظیم کرده بودند و با آن کنترل می کردند.

مطالعه، کار، پیاده روی، حضور در جمع خانواده، غذا خوردن، رفت و آمد، عبادات، تدریس، پذیرایی از دیگران، گوش دادن به اخبار رادیو، دیدن تلویزیون، همه اینها را طبق برنامه و از روی ساعت انجام می دادند. و جز در مواقع ملاقاتهای اضطراری و پیش بینی نشدۀ مسئولان بالای مملکتی، تغییری در آن نمی دادند." [16]

6 ـ 4 ـ احترام به استاد

نقل شده است که: وقتی حضرت امام، پس از سالهای دوری و غربت، بار دیگر به قم برگشتند در همان روزهای اول، به زیارت مزارهای قبرستان شیخان که از گورستان های قدیمی و معروف قم است رفتند. ابتدا بر سر مزار استادشان مرحوم "آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی(ره)" رفتند که در سالهای آخر عمر ایشان چند جلسه ای از درس اخلاق آن مرحوم بهره  گرفته بودند. همراهان می گفتند: امام گوشۀ عمامه خود را باز کردند و با آن، غبار روی سنگ قبر استاد را پاک کردند و آنگاه به قرائت قرآن و خواندن فاتحه مشغول شدند.

اگر کسی بداند که امام چقدر به مسأله نظافت و بهداشت اهمیت می دادند و معمولاً بیش از یک دستمال و گاهی سه تا چهار دستمال را برای احتیاط و مصارف مختلف در جیبهای لباس می گذاشتند، آن وقت معنی پاک کردن سنگ قبر استادشان با گوشه عمامه را بهتر می فهمید.[17]

7 ـ 4 ـ عدم برتری خود نسبت به دیگران

"در زمان حکومت حسن البکر در عراق مدتی نفت به شدت کمیاب شد یک روز که برای تهیه نفت می رفتم، امام فرمودند: فلانی مبادا که به کسی بگویید نفت را برای چه کسی می خواهید، اگر صف بود شما هم مثل سایرین توی صف بایستید، تا نوبتتان بشود، چندی بعد یک روحانی پاکستانی مقداری نفت تهیه کرده و برای مصارف منزل امام آورد، که امام قبول نکردند. و فرمودند: نه ما هم باید مثل سایر مردم باشیم." [18]

8 - 4 ـ عدالت در تقسیم

 «در سالهای 43 ـ 1342، روزی به قصد تقدیم وجوهات شرعی مردم، از طرف مرحوم والدم مأمور زیارت امام شدم، موقع رفتن والد به بنده فرمودند که چند جعبه از شیرینیهای محلی را که به نان برنجی کرمانشاهی معروف است، برای حضرتشان هدیه ببرم، وقتی در قم خدمت امام رسیدم بعدازظهر بود، توی حیاط روی تختی چوبی نشسته بودند و عده ای هم از آقایان حضورشان بودند. پولها و جعبه های شیرینی را که در داخل کیسه ای گذاشته بودم تقدیم کردم. مقدار پول را پرسیدند و به آقای رسولی فرمودند: "برایشان رسید بنویسید." بعد از محتویات کیسه سئوال کردند. عرض کردم مقداری نان برنجی است که والد برایتان فرستاده اند. فرمود: چندتاست؟ گفتم: هفت، هشت تایی می شود. رو کردند به آقای صانعی و فرمودند: یکیش را برای ما بگذارید و بقیه را بین آقایان تقسیم کنید.» [19]

9 ـ 4 ـ رعایت قانون

"یکی از دوستان صمیمی امام که تقریباً هر هفته با ایشان ملاقات داشت، یکروز تقاضای عفو کسی را کرد، که در جریان محاکمه ای محکوم شده بود، امام فرمودند: حکم دادگاه است و شرعی است، کاری نمی شود کرد. آن دوست اصرار کرد امام لحظاتی ساکت شدند و سپس فرمودند: فلانی با تمام ارادتی که به شما دارم، چون حکم، حکم خداست، نمی توانم خواسته شما را بپذیرم." [20]

10 ـ 4 ـ سخت کوشی

در سالهای 43 ـ 1342 که اوج نهضت بود، روزی به امام عرض کردم، آقاجان بعضی ها گلایه می کنند که چرا شما .... نامه ها و طومارهایی که برایتان می فرستند، دیر جواب می دهید؟ ایشان فرمودند: فلانی شما بهتر می دانید که من برای این نهضت چقدر کار می کنم، چنانکه در شبانه روز بیش از سه ساعت نمی خوابم. البته اگر ممکن بود که با کمتر از این مقدار هم خود را سر پا نگهدارم، چنین می کردم.[21]

11 ـ 4 ـ اهتمام به درس

"فردای روزی که امام را عمل کردند، بعد از اجازه پزشکان معالج، من هم همراه بقیه اعضای خانواده خدمت ایشان رسیدم آقا حالشان نسبتاً بهتر شده بود و می توانستند هر چند به سختی حرف بزنند. وقتی مرا دیدند، فرمودند: تو چرا اینجایی؟ مگر درس نداری؟ عرض کردم: برای دیدن شما آمده ام، فرمودند: تو که کاری از دستت بر نمی آید پس بهتر است بروی و به درسهایت برسی."[22]

حضرت امام خودشان بسیار منظم بودند و به همین جهت مایل بودند دیگران هم همینطور باشند یادم است روزی در مسجد سلماسی قم خطاب به شاگردانی که به درس ایشان می آمدند. فرمودند: من به کسی نگفته ام و نمی گویم که به درس من بیاید ولی اگر می آید باید منظم باشد، شما اگر وقت شناس و منظم باشید با احتساب فاصله منزل تا اینجا طوری حرکت می کنید، که تمامتان جلو درب ورودی مسجد با هم برسید.[23]

12 ـ 4 ـ عبادت بی ریا

"در نجف که بودیم، شبها معمولاً روی بام منزل می خوابیدیم، یکبار نیمه های شب بود و من هنوز خوابم نبرده بود. دیدم امام از رختخواب بلند شدند و آهسته چراغ دستی و ظرف آب را برداشتند و در حالیکه دمپایی هایشان را هم به دست گرفته بودند. از پله ها به طبقه پایین رفتند. من هم از روی بی خوابی و کنجکاوی از آن بالا حرکات ایشان را زیر نظر داشتم. وقتی به حیاط رسیدند خم شدند و آهسته دمپایی ها را روی زمین گذاشتند و بی صدا برای وضوی نماز شب مهیا شدند. حرکت های ایشان جوری بود که ابداً مزاحمتی برای کسی فراهم نمی کرد.» [24]

13 ـ 4 ـ نوجوانی شایسته

"من ایشان را از سالهای کودکی می شناسم در دوران جوانی یادم است که خط را خوب می نوشتند. شکسته نستعلیق ایشان بسیار خوب بود. در ضمن شعر هم می گفتند. از همان اول هم شجاع و نترس بودند. مهمتر از اینها، من یاد ندارم که حضرتشان مرتکب معصیتی شده باشند. حتی سعی می کردند به مکروهات هم آلوده نشوند.» [25]

5 ـ برخوردهای تربیت امام خمینی

این بخش از مقاله را به طرح برخوردهای تربیتی حضرت امام اختصاص می دهیم که قابل استفاده مربیان، معلمان، اساتید و صاحب نظران تعلیم و تربیت دینی است. این برخوردها می تواند به عنوان روشهای تربیت دینی که توسط یک مجتهد آگاه عمل شده مورد تبعیت و اقتدا قرا ر گیرد.

1 ـ 5 ـ پرهیز ازایجاد تلخی در جان کودکان براساس انجام فرائض دینی

"یادم می آید زمانی همسرم از روی عادت خانوادگی صبحها دخترم را از خواب شیرین بیدار می کردند که نماز بخوانند. امام که در جریان قرار گرفتند، برایش پیغام فرستادند که «شیرینی اسلام را به مذاق بچه تلخ نکن." و چقدر این حرف به جا بود و تأثیر عمیقی بر روحیه دخترم گذاشت. به طوری که بعد ازآن خودش سفارش می کرد که برای نماز صبح حتماً بیدارش کنیم. معنی لااکراه فی الدین را آن موقع فهمیدم" [26]

"امام معمولاً شبها ساعت را بالای سرشان می گذاشتند که برای نماز شب خواب نمانند. در ایامی که ناراحتی قلبی داشتند، من چون خوابم سبک بود شبها را در اتاق ایشان استراحت می کردم تا اگر نیازی بود کمکشان کنم. امام ساعت زنگدارشان را درون پارچه ای می پیچیدند و دور از من در جایی می گذاشتند که وقتی زنگ می زند. من بیدار نشوم. در واقع نمی خواستند برای من ایجاد زحمتی کرده باشند. چون ایشان کسی را برای نماز صبح هم بیدار نمی کردند مگر اینکه سفارش کرده باشد. یادم است یکبار از آقا سئوال کردم که آیا اجازه دارم، فرزندم را برای نماز صبح بیدار کنم، فرمودند: خواب را بر بچه تلخ نکن" [27]

2 ـ 5 ـ ایجاد امکان فراغت و شادی برای کودکان

"امام به آزاد گذاشتن بچه ها در بازیهایشان اعتقاد داشتند و می فرمودند: اگر بچه شیطنت نکند مریض است. حتی برای بزرگترها هم تفریح را لازم می دانستند. گاهی که در روزهای تعطیل مرا مشغول کار می دیدند، می فرمودند: نه، به جایی نمی رسی، چون وقت تفریح و استراحت فقط باید تفریح کرد و به استراحت پرداخت. بارها به پسر من می گفتند: من تا به حال نه یک ساعت از تفریحم را برای درس گذاشتم و نه یک ساعت از وقت درسم را صرف تفریح کرده ام، هر کاری وقت خودش را دارد و هر وقتی هم کار خودش را. می فرمودند: اگر تفریح نداشته باشید، نمی توانید خوب تحصیل کنید." [28]

3 ـ 5 ـ مراعات احوال متربی تازه به دین پیوسته

"وقتی خواهر کوچکم به سن تکلیف (9 سالگی) رسید امام فرمودند: "امسال دیگر باید روزه هم بگیری." اتفاقاً ماه رمضان آن سال خیلی گرم بود، نداشتن کولر، کمبود آب و ضعف جسمانی خواهرم باعث شد که روز اول ماه مبارک را به سختی تحمل کند. این بود که شب، پس از افطار گفت من فردا دیگر نمی توانم روزه بگیرم. آقا همان شب ترتیب مسافرت او به تهران را دادند، یعنی به مادر که بچه کوچک هم داشتند. فرمودند بچه ها را بردارید و مدتی را در تهران منزل فلانی ـ یکی از نزدیکان ـ باشید. بعدها به من فرمودند: نخواستم در نظر او قبح روزه خواری از بین برود". [29]

4 ـ 5 ـ برخورد متین با کودکان

"پنج شش ساله بودم که به قیطریه آمدیم، آن وقتها آقا در منزل حاج آقای روغنی از طرف ساواک تحت نظر بودند. یک شب که مشغول نماز بودند و چند نفری هم به ایشان اقتدا کرده بودند تا رفتم وضو گرفتم و آمدم آقا رکعت اول را تمام کرده بودند و رفته بودند سجده. خب من بایستی تا رکعت بعد صبر کنم، ولی از شدت علاقه ای که به نماز خواندن با ایشان داشتم، قامت  ستم و به خیال خودم وصل شدم به جماعت. بعد از نماز مادرم گفت: دختر نمازت اشکال اشت، دلیلش را هم گفت. اما من قبول نکردم و گفتم: نه درست است، و اصرار کردم که به آقا بگوییم، مادر ناچار جریان را به ایشان گفتند. آن وقت امام با حوصله و سعه صدر نزدیک به یک ربع ساعت، برای من پنج شش ساله توضیح داد که چرا نمی بایست آن موقع قامت می بستم و حالا چه باید بکنم" [30]

"در سالهای کودکی یکبار که به مشهد رفتم، من به علت علاقه ای که به آقا داشتم، یک بسته از آن عطرهای ارزان قیمتی را که هر سه چهارتایش داخل یک جعبه است، برای ایشان سوغات آوردم. وقتی برگشتیم و خدمت ایشان رسیدیم من سوغاتیهای ارزان قیمتم را تقدیم حضورشان کردم. ایشان با آنکه عطرهای خوب و مرغوب داشتند، آنقدر این سوغاتیهای ناقابل مرا با روی باز و علاقه مندی تحویل گرفتند، که من واقعاً شرمنده شدم. این نوع برخورد برایم فوق العاده عجیب بود.» [31]

5 ـ 5 ـ استفاده از ترفندهایی جهت تنبیه نکردن کودکان

پدر، غالباً با عملشان ما را به دستورات اسلامی تکلیف می کردند. مثلاً به احترام مادر خیلی حساس بودند و این ما را هم به احترام گرفتن از ایشان وا می داشت. یادم می آید که یکروز در ایام کودکی به حرف مادرم گوش نکردم و کاری را که ایشان مخالف انجام آن بود، انجام دادم. پدرم خیلی ناراحت شدند و به قصد تنبیه من از جا برخاستند ولی به بهانه های مختلف به من فرصت دادند که فرار کنم. همیشه همین طور بود. خودشان را به کاری مشغول می کردند مثل بالا زدن آستین ها، دنبال وسیله تنبیه گشتن و ... تا بچه ها فرصت کنند و بگریزند، ولی نسبت به عمل خود متنبه شوند.32

6 ـ 5 ـ احترام به نوجوانان و جوانان مسلمان

"در قم که زندگی می کردیم، جوانی بود که در کارهای امام به ایشان کمک می کرد، آقا بارها فرمود: من فلانی را خیلی دوست دارم. وقتی علت را می پرسیدیم می گفتند: شبها که بیدار می شوم، این جوان را مشغول نماز و مناجات با خدا می بینم."33

7 ـ 5 ـ بازی با کودکان و اعطای جایزه ها به آنها

"حضرت امام، در ایام فراغت، غالباً بچه های خانه ما را دور خودشان جمع می کردند و با آنها در بازیهایشان شریک می شدند. گاهی هم درباره وضع درسی و امتحاناتشان سئوالاتی می کردند و اگر یکی نمره خوبی آورده بود، تشویق می کردند و جایزه ای هم می دادند مثلاً یک شیشه عطر"34

8 ـ 5 ـ علاقه مندی به کودکان

"هر وقت ما تنها بزرگترها به ملاقات امام می رفتیم. ایشان می فرمودند: چرا بچه ها را همراهتان نیاورده اید؟ می گفتیم، آخر آنها با سر و صدا بازی می کنند و باعث اذیت و آزار شما می شوند. می فرمودند: نه، من بچه ها را دوست دارم و اگر می خواهید من ناراحت نشوم آنها را هم با خودتان بیاورید.» 35

9 ـ 5 ـ بازی و مشاعره با کودکان

"در سال 1359 که من تقریباً ده ساله بودم، یک روز خدمت امام رسیدم، چون مقداری شعر حفظ بودم از پدر بزرگ خواستم که با هم مشاعره کنیم. ایشان قبول کردند و شروع کردیم به شعر خواندن، تااینکه من دیگه شعرهایم تمام شد. آن وقت از پدر بزرگم خواستم به جای مشاعره مکالمه کنیم. یعنی هر کس کلمه ای بگوید و دیگری کلمه ای که حرف اول آن، مثل حرف آخر کلمه طرف مقابل باشد. ایشان فرمودند: باشد، یادم می آید که آقا سعی می کردند بیشتر کلماتی بگویند که آخر آنها به "ه" ختم می شود. این بود که بازی خیلی به نفع ایشان تمام شد و من در پیدا کردن آنهمه کلمه که اولش "ه" باشد حسابی دچار مشکل شدم."36

10 ـ 5 ـ سرگرم ساختن بچه ها با روشهای متنوع

"تربیت کودکان و نوجوانان در نظر امام از اهمیت خاصی برخوردار بود. غالباً وقتی با آنها بودند، از راههای غیر مستقیم و یا سرگرمیهای سالم در بالا بردن آگاهیهای آنها تلاش می کردند. گاهی برایشان شعرهایی آموزنده می خواندند. گاهی حکایت های مناسب برایشان می گفتند. حتی گاهی با آنها مشاعره می کردند. خلاصه، مطالب لازم را از این طریق به آّنها می فهماندند." 37

"در سالهای اقامتمان در قم ایشان پیش از ظهرها را در منزل درس می گفتند. طلبه ها می آمدند و درس تا ساعت 5 / 11 طول می کشید. آقا پس از درس بلافاصله می آمدند پیش ما بچه ها و در بازیهایمان شرکت می کردند. مثلاً قایم با شک بازی می کردیم، ایشان سر یکی از ما را در دامن خود می گرفتند تا بقیه بچه ها بروند و قایم بشوند. این همبازی شدن با ما هیچگاه بیشتر از بیست دقیقه طول نمی کشید. چون ایشان ده دقیقه به ظهر مانده باید خودشان را برای وضو آماده می کردند"38

11 ـ 5 ـ توصیه به آماده سازی کودکان قبل از بلوغ

"روزی با فرزند یکی از نزدیکان که قد کشیده و در حال رشد بود، خدمت امام رسیدیم. آقا وقتی ایشان را دید با خنده به من فرمود: هر چه می خواهی به فلانی بگویی، همین امسال بگو چون دیگه صدایت به او نمی رسد." 39

6 ـ پیشنهادات

بر اساس آنچه رفت پیشنهاد می شود نسبت به رعایت نکات زیر توجه شایسته صورت پذیرد:

1 ـ از موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) توقع می رود. نسبت به جمع آوری مجدد خاطرات حضرت ایشان خصوصاً در زمینه تربیت کودکان و به ویژه تربیت دینی آنان تلاش تازه ای صورت دهد. چرا که حضرت امام به دلیل اشراف در دین و مذهب قطعاً الگوی بسیار مناسبی در تربیت عرضه داشته اند که شاید هنوز بازشناسی و تنظیم نشده باشد.

2 ـ از وزارت آموزش و پرورش توقع می رود در جهت آشناسازی نسل کودک و نوجوان شور با زوایای زندگی ایشان ـ البته با استفاده از بیان هنری و قالبهای جذاب آن ـ خاطرات ایشان را مورد بهره برداری قرار دهند. همچنین این وزارت لازم است در زمینه تربیت دینی کودکان و نوجوانان به سیره آن امام عزیز، اهتمام خاص مبذول دارد.

3 ـ بر محققان و دانش پژوهان علوم دینی و دانشگاهی است که در زمینه برخوردهای تربیتی ایشان به بررسی و تفحص چند باره دست زنند تا در سایه این پژوهشها زوایای دقیق این امور روشن و مورد توجه و الگو قرار دادن سایرین شود.

والسلام

منبع: مجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)، ص 383.

پی نو شتها:


[1] . ر.ک:صحیفه امام / جلد 6 ص 106-107 /

[2] . ر.ک:صحیفه امام / جلد 7 ص 533-534 /

[3] . سخنرانی در جمع اعضای انجمن های اسلامی وزارت دفاع 7 / 12 / 59

[4] . این بخش عینا از مقاله "تربیت کودک از دیدگاه امام خمینی" که توسط جناب آقای ملکی در دومین سمپوزیوم جایگاه تربیت آموزش و پرورش ابتدایی ارائه شد، نقل می شود.

[5] . سرگذشتهای ویژه، جلد(2) مصاحبه با حجت الاسلام انصاری کرمانی، ص 67

[6] . مصاحبه با سید عماد الدین طباطبایی نتیجه امام، نوار دریافتی از صدا و سیما، 13 / 3 / 69

[7] . ر.ک:صحیفه امام / جلد 13، ص 321-323 /

[8] . ر.ک:صحیفه امام / جلد 10 ص 34-35 /

[9] . ر.ک:صحیفه امام / جلد 8 ص 425-427 /

[10] . مأخذ شماره پاورقیهای از 10 الی 39 جزوه "حضرت امام اسوه تعلیم و تربیت" است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

. انتهای پیام /*