رسانه و سبک زندگی فردی - اجتماعی خانواده از توصیف و تبیین تا اصلاح و تغییر

زهرا سمواتی[1]

این تلاش اندک در جهت اعتلای فرهنگی جامعه اسلامی که نشأت گرفته از آرمان حضرت امام خمینی(س) است را تقدیم می‌نمایم به همسری فرهیخته و مادری نمونه که داغ همسر و دو فرزند دلبندش هرگز او را بر سبیل انقلاب و ارزشهایش نلرزاند. سرکار خانم قدس ایران ثقفی، همسر امام راحل که همواره الگوی مقاومت در برابر سختیها، او که برای امام امت، همسری وفادار و بر امت امام مادری اسطوره و الگو بوده، هر چند شایسته تقدیر و تکریم فراتر و عمیق‌تر از بیان الکن این فرزند کوچکش باشد. رکن و اساس آرامش و ثبات در خانواده‌ای که سالها با تلاطم و امواج سهمگین زندان و تبعید و افترا و آزار رو به رو بوده و با صبر و توکل ایشان بر سبیل حقیقت و صراط مستقیم امام راحل استوار ماند.

امید است این خدمت کوچک مورد قبول حق جل و علا قرار گیرد.

چکیده:

رسانه‌ها به عنوان یکی از نهاد‌های اجتماعی، عهده دار انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزشهای جوامع هستند. در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آنها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی عملاً الگوهای نوینی را به جوامع وارد کرده تا جایگزین فرهنگ ها و ارزشها و الگوهای سنتی شود، لذا به عنوان عاملان تغییر و تحول سبک زندگی جوامع و ارزشهای حاکم بر آن مطرح هستند، به گونه‌ای ‌که سنت ‌ها را به مبارزه می ‌طلبند و به صورت یک عامل مؤثر در دگرگونی نگرش‌ ها و رفتارهای نسل جدید عمل می ‌نمایند. امروز آمار به خوبی بیانگر این موضوع است که رسانه ‌های گوناگون اعم از دیداری و شنیداری، مکتوبات اعم از روزنامه‌ ها، مجلات، نشریات و...، شبکه‌ های اجتماعی،سایت ها، وبلاگ‌ ها و در فضای مجازی،علاوه بر تغییر بسیاری از آداب و رسوم و سنن گذشته در جوامع، توانسته‌اند الگوهای جدیدی برای زندگی بشر امروزی ارائه نموده و روشهای مختلف زندگی در اقصی نقاط دنیا را به همسانی بیشتر رهنمون کنند. این مقاله با توجه به داده ‌های نظری صاحب نظران به تبیین موضوع نقش رسانه‌ ها در تغییر سبک زندگی فردی، اجتماعی و انتقال ارزشها و معیارهای نو به جوامع پرداخته و دغدغه‌ های پیش روی جامعه اسلامی در خصوص تبیین و ترویج سبک زندگی خانواده مسلمان را مطرح خواهد نمود.

واژگان کلیدی: رسانه ها، ارزشها، سبک زندگی، فرد، اجتماع

مقدمه :

چه بخواهیم و چه نخواهیم، رسانه ‌ها در دوران کنونی بخشی جدایی ناپذیر از زندگی مردم شده‌اند. مردم در طول شبانه روز از محتوای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی و سرگرمی رسانه‌ ها استفاده می‌ کنند. نسل کنونی جامعه از ابتدای حیاتش با رسانه ‌ها بزرگ می ‌شود و در دنیای اطلاعاتی و ارتباطی امروز، این نسل، بخش عظیم فرهنگ، ارزشها و هنجارهای جامعه خود و دیگر جوامع را از رسانه‌ ها دریافت می ‌کند. به عبارتی در دوران معاصر که به عصر اطلاعات و جامعه اطلاعاتی و ارتباطی معروف است، بخش عظیمی از جامعه پذیری نسلها از طریق رسانه‌ ها انجام می‌ شود و نفوذ و تأثیر رسانه تا جایی است که برخی از نظریه پردازان ارتباطی بر این باورند که رسانه‌ ها اولویت ذهنی و حتی رفتاری ما را تعیین می ‌کنند و اگر چگونگی فکر کردن را به ما یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم را به ما القا می‌ کنند. بر همین اساس با توجه به نقش تأثیر گذار رسانه بر جامعه و به ویژه نسل‌ های کنونی، هدف اصلی این مقاله بررسی و تبیین نقش رسانه‌ ها به عنوان یکی از دستگاههای فراگیر و گسترده و در دسترس همگان در انتقال محتوای فرهنگی و انتقال ارزشهای اسلامی و تأثیر آنها در شکل‌گیری سبک زندگی صحیح است.

در خصوص سبک و فرهنگ زندگی، لازم است تأسی از سیره نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی نظام اسلامی جریان داشته باشد و بایستی با الگو پذیری از شیوه زندگی پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت علیهم السلام در مسیر تعالی و تقویت فرهنگ و سبک زندگی حرکت کنیم. توجه به سبک زندگی اسلامی و ایرانی در بیانات مقام معظم رهبری بیانگر این است که ایشان نگران رسوخ مدلهای منفی و غیرقابل قبول فرهنگهای غربی و جوامع بیگانه هستند که هیچگونه همخوانی با مدل اعتقادی و ارزشی فرهنگی ما ندارد.

چنین به‌ نظر می ‌رسد که در حال حاضر بخشی از رنج جامعه ما به سبک زندگی و معیشت خانواده‌ ها و نحوه تعاملات آنان با مسائل مختلف بر می ‌گردد. آیا این روند فعلی حاکم بر جامعه ما همان سبک زندگی مورد نظر اسلام است؟ در واقع مقام معظم رهبری با طرح مسأله سبک زندگی اسلامی تلاش دارند تا تکلیف خودمان را با شاخصهای زندگی مشخص کنیم و عوامل و ابزار گسترش زندگی صحیح را بیابیم که به نظر می ‌رسد این ابزار و تحقق این سبک زندگی در آموزه‌ های اسلامی و ساختار جامعه صالح و سالم، قابل جستجو و پیگیری است.

امروزه ضروری می ‌نماید که متفکران جامعه، مسائل و دغدغه‌ های فعلی حاکم بر فرهنگ جامعه را طرح و علت‌ های پدید آمدن این مسائل را موشکافانه بررسی نمایند. زیرا در حال حاضر در حوزه‌ های مختلف زندگی افراد اعم از خانواده، جامعه، محیط ‌های کار و داد و ستد و ... آنچه که باید نمودی از سبک رفتار و زندگی اسلامی باشد، آنگونه که باید وجود ندارد و جای سؤال جدی است که چرا ما هنوز با گذشت بیش از سه دهه از شروع انقلاب اسلامی‌ مان نتوانسته‌ ایم مدل و الگویی اسلامی - ایرانی را به جامعه‌ ی خود معرفی کنیم؟

آنچه مسلم است این که اسلام در بعد فردی و اجتماعی برای تأکید بر کار و تلاش، آموزش از گهواره تا گور، بهداشت فردی، عدم اضرار به دیگران، روش خوردن و آشامیدن، لباس پوشیدن، آداب آراستگی، قناعت و دوری از تجمل گرایی و اشرافی گری و فخرفروشی، صداقت، عدالت، محبت و ... برنامه دارد، پس با این وجود مشکل از کجاست؟

شاید بتوان مشکل مهم در به وجود آمدن چنین وضعیتی را ضعف متولیان امور فرهنگی و دینی در الگوسازی و همه مسئولانی دانست که در طول این سالیان از سبک زندگی اسلامی و ایرانی غافل و یا حداقل کم توجه بوده‌اند و در نتیجه فرهنگهای دیگر از این خلأ به خوبی استفاده و با برنامه ریزی دقیق سعی در استیلای فرهنگ خود بر کلیه جوامع و از جمله جامعه اسلامی ما داشته اند و البته تا حدودی موفق هم شده‌اند. با نیم نگاهی به وضعیت معیشتی و رفتاری تعداد قابل توجهی از مردم در جامعه کنونی ایران درک این واقعیت تلخ کار سختی نخواهد بود.

لذا برای تحقق این امر و نزدیک شدن به سبک زندگی اسلامی- ایرانی همه دستگاهها و متولیان امور فرهنگی دینی و همه مراکز آموزشی و مجامع دانشگاهی و حوزه ‌های علمیه و ... باید بسیج شوند و با تشکیل اتاق فکر و استفاده از نظرات کارشناسان و صاحبنظران و با برنامه ریزی مناسب به این مقوله مهم بپردازند و راهکارهای اجرایی آن را بر اساس توانایی‌ ها و ظرفیت‌ های خود ارائه نمایند. در این راستا یکی از راهکارهای اجرایی شدن سبک زندگی، تبدیل شدن این بحث به گفتمان غالب در کل جامعه است به طوری که همانند مسائل اقتصادی و تورم که دغدغه عموم جامعه است و در همه محافل خانوادگی و تجمع ها از آن صحبت می‌ شود، در بین مردم اهمیت پیدا کند.

اولین و مهمترین گام در جهت موفقیت و رسیدن به نتیجه دلخواه این است که از نهاد خانواده شروع کنیم چه بسا که با موفقیت در این زمینه راه برای دیگر زمینه ‌ها و مسائل مهیا و هموار شده و در حقیقت اصلاح خانواده اصلاح کل جامعه را در پی خواهد داشت.

مهمترین کانون جامعه پذیری فرد و اولین نهاد اجتماعی، خانواده است. خانواده عمق ارزشها را به فرد ارائه می‌ دهد. در واقع بازیابی نقش خانواده در کانون زندگی، خود پیش شرط تحقق سبک زندگی ایرانی و نقش بی بدیل است که دو جایگاه را برای پدر و مادر تعریف کرده است.

مبانی نظری پژوهش

رسانه ها، به وسایل انتقال پیامها از فرستنده یا فرستندگان به مخاطب یا مخاطبان گفته می ‌شود؛ که شامل روزنامه، کتاب، رادیو، تلویزیون، ماهواره، تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات و اینترنت و... است. این وسایل دارای ویژگیهایی مانند پیام گیران نا آشنا، سرعت عمل زیاد و تکثیر پیام هستند. (دادگران،1384: 6) ارزشها، هنجارهای یک جامعه در نهایت تجلی ارزشهای آن جامعه است. یعنی عقاید مشترک اجتماعی درباره‌ ی آنچه که خوب، درست و مطلوب است. مانند احترام به بزرگتر (رابرتسون،1374: 60 و 64)

بسیاری از اندیشمندان، سبک زندگی[2] را چگونگی زندگی افراد تعریف کرده اند. سبک زندگی در چارچوب تعامل بین افراد و معنایی که در این تعامل رد و بدل می ‌شود، ظهور می‌ یابد. سبک زندگی نشان از جلوه ی بیرونی ادراک از خود در محیط زندگی و انتخاب‌ های او در زندگی روزمره می‌ باشد.

پیروی کردن از یک نوع سبک زندگی پیام خاصی را به دیگران منتقل می ‌کند و نمایانگر این می ‌باشد که دیگران باید در برابر فرد چه رفتاری از خود نشان دهند.(چانی، 1996، ص 11)

از دیدگاه گیدنز، سبک زندگی، روش الگومند مصرف، درک و ارزش گذاری محصولات فرهنگ مادی است که استقرار معیارهای هویتی را در چارچوب زمان و مکان ممکن می‌ سازد. (گیدنز، ترجمه موفقیان، 1382، ص 120)

بوردیو (1984) سبک زندگی را نتیجه قابل رؤیت از عادات می ‌داند، از نظر او همه چیزهایی که انسان را احاطه کرده اند مثل مسکن، اسباب و اثاثیه، کتابها، سیگارها، عطرها، لباس‌ ها و غیره بخشی از سبک زندگی او را تشکیل می دهند. او سبک زندگی را فعالیت‌ های نظام مندی می‌ داند که از ذوق و سلیقه فرد ناشی می ‌شوند و بیشتر جنبه عینی و خارجی دارند و در عین حال به صورت نمادین به فرد هویت می ‌بخشد و میان اقشار مختلف اجتماعی تمایز ایجاد می‌ کنند. (همان، ص 249)

زیمل سبک زندگی را تجسم تلاش انسان برای یافتن ارزشهای بنیادی و فردیت برتر خود می ‌داند. به اعتقاد وی فرد می کوشد از طریق سبک زندگی، فرهنگ عینی اش را به گوش دیگران برساند. (زیمل، 1990، صص 445 – 447)

سبک زندگی هر فرد، انعکاسی از تجربیات زندگی، موفقیت ها، ارزشها، نگرشها و انتظارات اوست. در جوامع سنتی، به ویژه در کشورهایی که فرهنگ جمع گرایی در آنها غالب است، گزینه‌ های مصرف افراد به شدت تحت تأثیر طبقه اجتماعی، خانواده و اطرافیان قرار دارد. اما در جوامع مدرن، مصرف کنندگان در انتخاب کالاها، خدمات و فعالیت‌ هایی که به واسطه آن خود را تعریف می‌ کنند، آزاد هستند. یک فرد با انتخاب مجموعه‌ای از کالاها و خدمات در واقع ابراز می ‌دارد که چه کسی است، چه ماهیتی دارد و دوست دارد عضو چه تیپ افرادی شناخته و دسته بندی شود. (صمدی، 1386، ص 145)

یکی از نظریه های مهمی که در زمینه تأثیر وسایل ارتباط جمعی بر سبک زندگی مردم مطرح شده، نظریه کاشت است. نظریه کاشت رویکردی است که گربنر آن را توسعه داده است. گربنر و همکارانش بر تأثیرات تماشای تلویزیون بر رفتار تماشاگران تأکید کرده اند. (کارلسون[3]، 1993، ص 243)

در ارتباطات، نظریه کاشت به عنوان یکی از نظریه‌ های قابل توجه درآثار درازمدت رسانه ها، محتوای رسانه‌ای را به مثابه محیطی می‌ نگرد که انسان در آن زندگی و خود و دیگران را تعریف می ‌کند. (مهدی زاده، 1387، ص 50)

کاشت: همان چیزی است که یک فرهنگ انجام می ‌دهد. زیرا فرهنگ، رسانه اصلی است که انسان ها در آن زندگی می ‌کنند و می‌ آموزند. رسانه ‌ها بعنوان فراگیرترین و متداول ترین قصه گو، در کاشت ایدئولوژیها، ارزشها و باورهای مشترک، نقش بنیادین دارند. (مورگان[4] به نقل از مهدی زاده، 1387، ص 51)

از بین رسانه ها، تلویزیون فراگیرترین و متداول ترین رسانه‌ ای است که بهتر می ‌تواند مفاهیم مورد نظر خود را در ذهن مخاطبان کشت کند. «تلویزیون برنامه هایی آکنده از معانی نهفته پخش می ‌کند و می‌ کوشد با مهار این معانی، آنها را به معنایی یگانه تر تبدیل کند. معنایی که کارکرد جهان بینی غالب را داشته باشد. (فیسک، ترجمه برومند، 1380، ص 125)

سبک زندگی در جامعه ما

سبک زندگی ایرانی- اسلامی در کشور نوشته نشده و در هیچ دانشگاهی به تدریس آن اهتمامی نشده است. اگر هم نظریات و طرحهایی خودجوش از سوی برخی اندیشمندان و دلسوزان عرصه فرهنگ ارائه شده، بصورت پراکنده و به دور از تأثیر بر متولیان فرهنگ و اصحاب رسانه و متفکران حوزه فرهنگ و هنر بوده و لذا منجر به تحول و تحرک در این حوزه نشده است.

در جامعه امروز ما، سبک زندگی ایرانی- اسلامی که برگرفته از آموزه‌ های طیبه اسلامی و مبتنی بر توجه به تولید و آسایش و آرامش همراه با احسان به دیگران، از همسایه گرفته تا همنوع،حتی آنگونه که لازم است به درستی و در سطوح مناسبی ترویج نمی شود، همچنانکه منبع معتبری از سبک زندگی ایرانی اسلامی موجود نیست که هم بر الگوهای عملی توجه داشته و هم مبانی نظری را موشکافانه طرح کرده باشد.

مشکل آنجا بارزتر می‌ شود که در این عرصه بسیار مهم فرهنگی و فرهنگ سازی، عقل و علم در راستای جهان بینی منطبق با هدف هوشمندانه جهان پیش روی ما به درستی به کارگرفته نمی شود و چنین بنظر می‌ رسد که ما در مسیری افتاده ایم که برای خرید آسایش بیشتر، آرامش را می ‌فروشیم و به جای پاسخ دادن به نیازهای طبیعی و واقعی، نیازهای کاذب و سراب تولید می ‌کنیم و این مسأله در رسانه‌ های دیداری و شنیداری ما به وضوح هویداست.

هر محققی در حوزه‌ ی سبک زندگی، قبل از ورود به بحث، بایستی با مفهوم «زندگی» و «زیستن» از منظر جهان ‌‌‌بینی مکتب خود، آشنایی کافی و لازم را داشته باشد و بداند که بر اساس فرهنگ خودش، زندگی و زیستن چه مفهوم و نمادهایی دارد؟ در فرهنگ او، نمادها، علائم و مصادیق زندگی سعادتمند و زندگی شقاوتمند چیست؟

ناگفته پیداست که در این زمینه، تضاد جدی بین فرهنگ غرب و فرهنگ اسلامی وجود دارد و تعریفی که فرهنگ اسلامی-‌ایرانی از زندگی خوب و بد، بر اساس آخرت‌گرایی و نقش مزرعه بودن زندگی دنیوی برای زندگی اخروی (که هدف اصلی و زندگی واقعی است) توصیف می‌‌‌ کند، درست در نقطه‌ ی مقابل فرهنگ غرب است که بر مبنای مکتب اومانیسم، لذت‌ گرایی و غایت انگاری زندگی دنیوی استوار است. این دو جهان ‌بینی در نقطه ‌ی مقابل هم قرار دارند، بی‌‌‌گمان این اختلاف نگاه در مورد «زندگی»و بررسی سبک «زندگی» خوب و بد و برنامه‌ریزی برای اصلاح آن، مؤثر خواهد بود.

چه بسا در بررسی سبک «زندگی» براساس دیدگاه اسلامی، توجه به برخی رفتارها مورد توجه باشد یا حتی در اولویت قرار گیرد که در دیدگاه غربی توجه به آنها اصولاً بی مورد به نظر می ‌رسد که به تبع این دیدگاه، برنامه‌ریزی در خصوص اصلاح سبک زندگی نیز کاملاً متفاوت خواهد بود.

این مطلب از دید اندیشمندان اسلامی به دور نمانده است؛ چنانکه مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند: «رفتار اجتماعی و سبک زندگی، تابع تفسیر ما از زندگی است. هدف زندگی چیست؟ هر هدفی که ما برای زندگی معین کنیم، برای خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعی متناسب با خود، یک سبک زندگی به ما پیشنهاد می ‌شود.»[5]

با مطالعه سبک زندگی امروز و مقایسه آن با سبک زندگی دیروز متوجه می ‌شویم، سبک زندگی دیروز عیب و نقص کمتری داشته و رابطه همه گزاره ‌ها در سبک زندگی دیروز نوعاً هماهنگ و به اندازه بوده است. برای همین متناسب با امکانات آن روز، آسایش و آرامش نسبی برقرار بوده و نیازهای واقعی نیز از راههای طبیعی تأمین می‌ شده است. اما امروز سبک زندگی از تقارن و همگونی خارج شده است. ادعا نمی شود گذشته بهتر بوده است،پس عقب گرد در امور عاقلانه نیست لکن ضروری است علم و فن آوری را در راستای آموزه‌ های دینی خود به کار گیریم.

به جای استفاده درست از پول، پول را نهایت آمال فرض نکنیم و به جای سوار شدن بر ابزار، به ابزارها سواری ندهیم! در سبک آشفته زندگی امروزی، زندگی سعادتمندانه کمتر به چشم می‌ خورد .در سبک زندگی غربی، پول بیشتر منجر به بهره مندی از تکنولوژی نوین‌ تر و نهایتاً ایجاد نا آرامی روحی بیشتر در زندگی می ‌شود.

قبله گاه مصرف کنندگان در جامعه ایران، شرکت‌ های بزرگ خارجی هستند که با تبلیغات رسانه‌ای نیازهای کاذب ایجاد می ‌کنند. ما زندگی نمی کنیم، ما معتادیم، ما در پی افیونی هستیم که توهم رفاه و آسایش را به ما تلقین می ‌کند. رفاه بیشتر با رنج بیشتر، آسایش بدون آرامش؟!

سبک زندگی غربی شاید آسایش بیشتر را برای ما به ارمغان آورده باشد اما آرامش را که لازمه و هدف اصلی از زندگیست سلب کرده است و این خود مهمترین تفاوت سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی است. امروزه به وفور شاهد همنشینی موبایل و تبلت به نسلی هستیم که بجای گذران اوقات با خانواده، دوستان،همنشینان و قوم و خویش، دیدگان خود را بر ابزارهایی معطوف می‌ کنند تا در آنها آرامش بجویند. اما درنتیجه آن، نا آرامی وحشتناک و فراموشی از خانواده در پی خواهد داشت که حتی همنشین و همسر وی را از او دور می کند.

اگر در جوامع غربی، هدف غایی و نهایی از طرح بحث سبک زندگی را صرفاً اندیشه ‌های سودجویانه‌ ی کارتل‌ ها و شرکت ‌های بزرگ ندانیم، در خوش ‌بینانه ‌‌‌ترین حالت، ابزاری است برای حفظ هویت ملی و نهایتاً بسط عدالت اجتماعی حسب تعریف مادی که خودشان از عدالت دارند. مثلاً ساموئل هانتینگتون در کتاب «چالشهای هویت در آمریکا» موفقیت نظام سیاسی آمریکا را در هویت ‌سازی، به رغم حضور افراد متعدد خارجی با رسوم، اعتقادات و فرهنگ‌ های متفاوت و بعضاً متضاد، در درون جامعه آمریکا و با دامنه تأثیر بر تمامی نقاط جهان و در یک کلمه آمریکایی کردن[6] آنها می ‌داند. به این معنا که ما با دین شما، مذهب شما، رنگ پوست و موی شما کاری نداریم، فقط آمریکایی زندگی کنید [سبک زندگی آمریکایی داشته باشید]، حتی اگر مسلمان هستید.

هانتینگتون معتقد است که تداوم جامعه ‌ی آمریکا در پرتو فرآیند آمریکایی کردن ممکن می ‌شود؛ با این استراتژی که در مدل مرکز ‌ـ ‌پیرامون یا شمال‌ ـ‌ جنوب و برای افزایش حداکثری عمق استراتژیک آمریکا باید وارد زندگی پیرامونی ها و جنوبی‌ ها نیز شود.[7]

ولی در دیدگاه اسلامی- ‌ایرانی، هدف از طرح بحث سبک زندگی فراتر از آن است که در برخی از اهداف به ظاهر مثبت غرب بیان می ‌شود. هدف از طرح بحث «سبک زندگی»، که اولین جرقه‌‌‌ های آن در اذهان، توسط مقام معظم رهبری صورت گرفت، ریشه در دغدغه‌ ی فرهنگی و دینی و با هدف بررسی نقاط ضعف و قوت سبک زندگی بر اساس شاخص آموزه‌ های دینی، اقدام برای ارتقا و رفع آسیب ‌های آن دارد ؛ چنانکه ایشان می‌ فرمایند: «تمدن نوین اسلامی بدون سبک زندگی شکل نمی ‌گیرد... ما اگر از منظر معنوی به موضوع نگاه کنیم ‌که هدف انسان، رستگاری و فلاح و نجاح است‌، باید به سبک زندگی اهمیت دهیم. اگر به معنویت و رستگاری معنوی، اعتقادی هم نداشته باشیم، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، باز پرداختن به سبک زندگی مهم است. باید به دنبال این باشیم که فرهنگ زندگی را تبیین کنیم، تدوین کنیم، توصیف کرده و سپس به شکل مطلوب اسلام تحقق ببخشیم.

اگر ما به این مقولات به طور جدی نپردازیم، پیشرفت اسلامی تحقق پیدا نخواهد کرد و تمدن نوین اسلامی شکل نخواهد گرفت. هر چه ما در صنعت پیش برویم، هر چه اختراعات و اکتشافات زیاد شود، اگر این بخش را ما درست نکنیم، پیشرفت اسلامی به معنای حقیقی کلمه نکرده‌ایم.»(روزنامه رسالت شماره 7669)

نقش رسانه‌ ها در تغییر سبک زندگی

رسانه‌ ها یکی از تأثیر گذارترین عوامل در تغییرات سبک زندگی هستند. رسانه‌ ها می ‌توانند با انجام طرحهای پژوهشی در حوزه سبک زندگی و انتشار آن در رسانه‌ های جمعی در خصوص فرهنگ سازی و ترویج آن در بین خانواده ‌ها و خصوصاً جوانان تأثیر گذار بوده، منتقل کننده دیدگاهها به افراد جامعه باشند.

گیدنز می‌ گوید رسانه‌ ها نقش مهمی در تبلیغ سبک‌ های زندگی مختلف دارد. یکی از مهمترین بخش ‌هایی که مطالعات سبک زندگی در حوزه فرهنگ در آن نقش مهمی ایفا کرده است. در بخش توسعه راهبردهای انتخاب رسانه‌ای و شناخت تفاوتها و ویژگیهای مخاطبان رسانه هاست.

جوانان در دنیای وسیع وسایل ارتباط جمعی بیشتر از هر قشر دیگری در معرض هجمه قرار دارند و رسانه‌ های مختلف بر سر تغییر دادن هویت و ذائقه فکری آنها با هم به رقابت می ‌پردازند.

امروزه نقش رسانه‌ ها در تعیین سبک زندگی و سعادت و شقاوت به گونه‌ای است که در تصمیمات راهبردی نظامهای سیاسی، نادیده گرفته نمی‌ شوند. فعالیتهای رسانه‌ ها برای تعیین سبک زندگی به شرح ذیل است:

  1. رسانه‌ ها به فرایند هویت‌ سازی کمک می ‌کنند. مردم از طریق آنها خود و دیگران را می‌ شناسند و رفتارهای مطلوب یا نامطلوب را معین می ‌کنند. در این زمینه رسانه ‌ها به مانند الگو یا معلم عمل می‌ کنند که افراد جامعه به تدریج با همراهی با آن شخصیت، رفتار و نگرش خود را درباره زندگی تغییر می ‌دهند.
  2. رسانه ‌ها به فرایند معنا یابی کمک می‌ کنند. در جهانی که به طور فزاینده پیچیده ‌تر می‌ شود و جایی که حوادث و رخداد های دور دست بسیار پراهمیت می ‌شوند. بشر برای معنا بخشی به جهان بیشتر به رسانه‌ های همگانی وابسته شده‌ است. اگر رسانه‌ ها در این فرایند به ما کمک کنند، در حالی که ساختارشان در جهت سود رسانی به کارتل‌ ها و تراست ‌ها چیده شده باشد، معنایی که برای ما می‌ سازند از چه خصوصیاتی برخوردار است؟ آیا این معنا به فرایند تقویت هویت و ارزشهای ما کمکی می‌ کند ؟
  3. رسانه ‌ها به دلیل انتشار محتوای خشنود و سرگرم کننده لذت‌ بخش هستند. این لذت می ‌تواند از استفاده مستقیم محتوای رسانه‌ای خاص باشد که از منظر زیبایی شناسی است و یا غیرمستقیم هنگام گفت و گو با دیگران صورت می‌ گیرد و درک همراه با لذت با توجه به ماندگاری بیشتری که در ذهن و ذائقه افراد دارد.

مبحث اول: فرآیند اجتماعی کردن و کارکرد رسانه ‌ها در انتقال هنجارها و ارزشها

هرچند امروزه در دنیای غرب، رسانه ‌هایی مانند تلویزیون یا فرا رسانه‌ هایی مانند اینترنت بیشتر مرجع مخاطبان برای سبک زندگی هستند، ولی رسانه‌ های نوشتاری مانند روزنامه‌ ها و مجلات نیز خود در ترویج و معرفی سبک‌ های زندگی نقش دارند. این رسانه ‌ها حوزه ‌های مُد، توریسم، بهداشت، دکوراسیون، موسیقی و ... را پوشش می‌ دهند. مجله ‌های «Life»، ماهنامه «Complex»، «Gentlemn's Quarterly» (با گروه مخاطب هدف مردان دانشگاهی در کلان شهرها)، ماهنامه «prima»، «marie Claire» (با مخاطب هدف زنان) نمونه‌ هایی از نشریات سبک زندگی هستند.

در اینترنت نیز علاوه بر سایت‌ های معروف و تخصصی سبک زندگی مانند «the beuty bean» (برای طراحی داخلی)، «smitten kitchen» (برای آشپزی و مواد خوراکی)، «jezebel» (زندگی چهره‌های مشهور) و ... حتی سایت‌ های خبری معروف نیز بخشی را به سبک زندگی اختصاص داده‌اند تا به نیازهای خبری مخاطبان خود در این حوزه پاسخ دهند.

غالباً سبک زندگی مبتنی بر ارتباطات تصویری است و از رسانه تلویزیون بیشتر برای آن استفاده می ‌شود. از پر طرفدارترین برنامه‌ های تلویزیونی که در مقوله برنامه ‌های سبک زندگی قرار می‌ گیرند برنامه ‌هایی هستند که در آنها ترکیبی متنوع از آشپزی، اخبار چهره‌ های سرشناس، موسیقی و ... به مخاطب عرضه می‌ شود. از دیگر اشکال برنامه‌ های سبک زندگی، برنامه‌ های مربوط به پوشش است که در آن کارشناسان طراحی لباس و مد، برای مخاطبانی که با آن مکاتبه کرده‌اند، مدل مو و پوشش و سایر خصوصیات ظاهری را طراحی می ‌کنند، این نوع برنامه ‌ها درمورد طراحی داخلی خانه ‌های مخاطبان نیز تهیه می شود. نمونه ی دیگر برنامه‌ های سبک زندگی مسابقاتی است که در آن مخاطبان بر اساس مهارت با دیگران رقابت می‌ کنند. از اولین و معروف ‌ترین نمونه‌ ها «come dine with me» است که در انگلستان پخش می‌ شود. نوعی دیگر از برنامه ‌ها وجود دارد که توسط شبکه تلویزیونی "ITV " در 31 کشور، از ترکیه گرفته تا آفریقای جنوبی و دانمارک و مالزی و ... پخش می ‌شود. شاید آشکارترین سطح تأثیر گذاری رسانه ‌ها بر سبک زندگی تبلیغات تجاری باشد.

رسانه‌ ها با تبلیغ محصولات و خدمات می‌ توانند در ترویج، اشاعه و تداوم سبک‌ های زندگی مؤثر باشند. به تعبیر آسابرگر، تبلیغات برای اینکه بتواند کالا را به فروش برساند، مجبور است نگرشها، شیوه‌ های زندگی، رسوم، عادات و ترجیحات مردم را زیر و رو کند. تبلیغات در حقیقت چیزی بیشتر از تجارت محض است . تبلیغات حیات روزمره را در کنترل خود می‌ گیرد و بر روابط اجتماعی سیطره می‌ یابد و در عین حال مردم را به درونگرایی و جدایی گزیدن از دیگران رهنمون می‌ کند و به آنها شکلی از سلیقه جمعی را تحمیل می‌ کند.

بال روکیچ (1984) نشان داد که تلویزیون می‌ تواند ابزاری مناسب برای اغوای فرد به پذیرش ارزشهای جدید باشد. او در مطالعه‌ اش شواهدی را مبنی بر پذیرش سریع ارزشهای فرد گرایانه توسط افرادی که در معرض فیلمها و برنامه‌ های تلویزیونی غربی قرار می‌ گیرند، یافت.

در مطالعه‌ای طولی از تأثیرات تبلیغات تلویزیون در ایالات متحده، مشخص شد که در معرض تبلیغات قرار گرفتن، ارزشهای مادی ‌گرایانه را ترویج می ‌کند. این مطالعات مبتنی بر این فرضیه ‌اند که تبلیغات، علاوه بر دریافت اطلاعاتی در باب محصولات و سرویسها، ارزشهای مصرف ‌گرایانه را نیز بیان و القاء می ‌کنند.

همچنین پژوهشی در چین نشان داد که قرار گرفتن در معرض محتوای رسانه‌ های غربی و همچنین رسانه ‌های حاوی مطالب مصرف‌ گرایانه موجب پذیرش دو ارزش مصرف ‌گرایانه، یعنی مصرف کیفیتی و مصرف نوآورانه و همچنین توسعه نگرشهای مثبت‌ تر نسبت به تبلیغات می‌ شود و منجر به مصرف بیشتر می‌ گردد. (موحد و دیگران، 1389، صص 14 و 15)

مبحث دوم: آسیب شناسی نقش رسانه‌ ها در تغییرات سبک زندگی

آسیب ارتباطی ناشی از حضور رسانه ‌ها، بیشتر در دو نوع ارتباط بروز می ‌کند. یکی، ارتباط بین فرزندان و والدین و دیگری ارتباط بین زن و شوهر است. تجربیات نشان می‌ دهند که هر اندازه ارتباط میان فرزندان و والدین و همچنین ارتباط میان همسران به دلیل تغییر مخاطب کاهش یابد، پیوند عاطفی و هیجان و همچنین همگونی شناختی میان اعضاء خانواده نیز کاهش می‌ یابد که این موضوع، انسجام گروه را به مخاطره می ‌اندازد. آمارهای رسمی نشان می‌ دهند که میزان مشاهده تلویزیون توسط افراد ایرانی نزدیک به چهار ساعت و نیم در روز است. این میزان درکشورهای دیگر به شش ساعت می ‌رسد. میزان استفاده از اینترنت و اتاقهای چت نیز در برخی کشور ها بیشتر از این گزارش شده است. به‌ طوری که ورود مردان و زنان در اتاقهای چت به عنوان "زندگی دوم" مطرح است که زندگی اول را به مخاطره انداخته است. طبیعی است که زندگی دوم (second life) میزان زیادی از انرژی و وقت گفتگو را به خود اختصاص می ‌دهد.

"مک گاتر"[8]، ورود ابزارهای رسانه‌ای را به ورود بیگانه تعبیر کرده است و می ‌گوید، به طور متوسط شش روز در هفته، بیگانه‌ای درخانه شما حضور دارد. بیگانه‌ای که آزادانه در همه جای خانه سر می‌ زند و تأثیر می‌ گذارد. این بیگانه وظیفه ساده‌ ای دارد و آن محدود کردن توانایی ما و بچه‌ها در تشخیص رویا از واقعیت می ‌باشد. ما به او اجازه می‌ دهیم که در هر ساعتی وارد خانه‌ مان شود. اگر ما درباره بیگانگان وغریبه‌ ها به بچه‌هایمان هشدار می ‌دهیم، متأسفانه درباره این بیگانه هیچ هشداری به بچه‌ها نمی‌ دهیم. این بیگانه یکسره حرف می‌ زند و هرچه می‌ خواهد می ‌گوید و دیگران هم سراپا گوش می ‌شوند.

درباره‌ ی وسعت دنیای مجازی می‌ گوید :" تلویزیون و رسانه‌ ها با صرف وقت کودکان به دنیای مجازی، فرصت تجربه دنیای حقیقی و آشنا شدن با واقعیتهای جذاب، نشاط آور و حتی مخاطره آمیز را از آنان سلب می‌ کند و این امر آنان را بی‌ حوصله، حسود و... بار می‌ آورد. "گاتر" برای جبران این موضوع، اعتقاد دارد که کودک را با دنیای واقعی آشنا کنید، طبیعت، مابقی کارها را انجام می‌ دهد. در گزارش "ان وای تی"(NYT)، زنان درامریکا بیشتر از اینکه به فکر مراقبت ازکودکان خود باشند، تلویزیون تماشا می‌ کنند. دراین گزارش آمده است که این زنان در مرتبه اول تلویزیون تماشا می ‌کنند و خرید خانه و صحبت با تلفن در رده‌ های بعدی ارتباط قرار دارند. مراقبت از کودکان و صحبت کردن با آنها در مراتب پایین ‌تر قرار دارند. همانطور که ملاحظه می‌ شود، صرف وقت زیاد برای رسانه‌، به‌منزله ‌ی کاهش میزان ارتباط‌ های انسانی به‌ ویژه با کودکان است. این روند، به افزایش فرد گرایی و کاهش جمع‌ گرایی منجر خواهد شد که عامل مهمی در آسیب دیدن انسجام خانواده و ایجاد پدیده‌ ی شکاف نسلی قلمداد می ‌شود (برگرفته از سایت رشد).

موضوع مهم دیگر سلطه اطلاعاتی و تکنولوژیکی غرب است که از طریق آن فرهنگ غربی روز به روز در فرهنگ ‌های دیگر و به ویژه فرهنگ اسلامی رخنه کرده، سعی در تحمیل و درونی کردن ارزشها و هنجار‌های خود و تغییر در سبک زندگی جامع از طریق فن‌ آوری نوین و رسانه‌ ها دارد، که به تبع آن نوعی شکاف و تضاد بین اولویت‌ های فرهنگی و شیوه‌ های تفکر و نگرش و هنجارها و ارزشهای نسل جدید با نسل قبلی پدید می‌ آید. ضمن اینکه تلاش غرب برای توسعه و ترویج الگوی زندگی و مصرف غربی در لوای فرهنگ اسلامی نیز موفقیتهایی داشته که تسلیم بسیاری از کشورهای عربی-اسلامی در مقابل این موج فرهنگی گویای غلبه نوعی فرهنگ آمریکایی-اسلامی برگرفته از همان الگوی زندگی آمریکایی در سبک زندگی مسلمانان این کشورها دارد.

مبحث سوم: تأثیرات تلویزیون بر سبک زندگی

نظریه کاشت در حوزه تأثیرات رسانه نشان داده است وجوه مشترک ظریفی زیربنای برنامه ‌های متفاوت در تلویزیون را تشکیل می‌ دهند. انگاره‌ ها، تصاویر نسبتاً متداول و پایدار و مهمتر از همه الگوی کلی برنامه‌ ها هستند که اجتماعات در یک دوره طولانی در معرض آنها قرار می ‌گیرند. الگوی صحنه آرایی، انتخاب بازیگران، تیپ‌ های اجتماعی و پیامدهای مرتبط در اکثر برنامه‌ های تلویزیون وجود دارد.

فاطمه مرنیسی یکی از زنان آفریقایی و استاد دانشگاه مراکش : «ما زنان مسلمان می‌ توانیم در دنیای جدید با غرور و افتخار گام برداریم و در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی جریانهای کشورهای خود بدون از دست دادن ارزشهایمان مشارکت کامل داشته باشیم و این، بخشی از باورها و سنتهای اسلامی ماست. موضوعی که پیامبر ما (ص) از آن سخن گفته است: پیشرفت و سربلندی انسان و تساوی حقوق.

سهم زنان در اصلاح سبک زندگی در جامعه و خانواده بیش از نصف است، زن می ‌تواند این الگو را اصلاح یا ویران کند، چرا که مدیریت خانه و خانواده بر عهده زنان است و مرد باید امنیت و اقتصاد خانواده را تأمین کند.

همسایگی و ورود زنان به بازار کار، مصرف‌ کنندگان کشورهای غربی را ترغیب نموده است که به جای همراهی با افراد همسایه و هم‌ تراز، نگاه خود را به سبک زندگی افراد ثروتمند تر از خویش معطوف نمایند. امروزه هنگامی که به تماشای یک فیلم می‌ نشینید، احتمالاً در حال دیدن یک تبلیغ تصویری طولانی هستید.

برای نمونه، غالب سریالها و برنامه‌ های تلویزیونی در ایران سبک زندگی طبقه مرفه شهری و عناصر مرتبط با آن را نشان می‌ دهد. نوع پوشش، منازل و مکانهای استفاده شده در سریال، وسایل نقلیه و .. همگی الگو هایی برای سبک زندگی ارائه می‌ کنند. در پژوهشی با عنوان تحلیل محتوای پیام‌ های بازرگانی پخش شده قبل و میان پربیننده‌ ترین برنامه ‌ها و سریالهای تلویزیونی در سال 1384 پرداخته، مشخص شده است که پیامهای بازرگانی در ایران به مثابه زبان، تولید کننده معانی مصرف است و نمایش دهنده سبک زندگی طبقه متوسط روبه بالا است، به طوری که این تبلیغات حاوی ورزشهای متعلقی به طبقه بالا، خیابانهای شمال شهر، منازل ویلایی و همچنین برجهای بلند و ماشین‌ های گران ‌قیمت هستند.

تأثیر ادبیات کلامی فیلمها و سریالها و استفاده از واژگان جدید خارج از فرهنگ لغات فارسی بر مردم کوچه و بازار حکایت از میدان اثر قوی این رسانه در زندگی مردم دارد. امروزه حتی غالب فیلمها و سریالها ساخته شده در جامعه ایران در نوع پوشش و سبک زندگی و لباس و خوراک و اوقات فراغت گروههای اجتماعی بخصوص جوانان تاثیرات غیرقابل انکار خود را بروز می ‌دهند.

مبحث چهارم: راهکارها و شیوه‌ های آموزش خانواده از طریق رسانه

برای آموزش خانواده راههای مختلفی وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:

  1. آموزش از طریق رسانه ها به ویژه رادیو و تلویزیون: با توجه به نقش تأثیرگذاری آنکه متأسفانه بیشترین ضربات و هجمه های ضد فرهنگی از طریق همین ابزار وارد خانه ها می شود.

در این راستا صدا و سیما و دیگر متولیان فرهنگی و دینی در این زمینه گام بردارد به طوری که بخش برنامه ها به صورت مداوم و زمانبندی شده اجرا شود و از آن چنان جذابیتی هم برخوردار بوده که مردم برای دیدن و شنیدن این برنامه ها لحظه شماری کنند. (مثل سریالهای تلویزیونی) کیفیت ساخت و جذابیت متن و محتوا باید چنان بالا باشد که مخاطب را از تماشای سریال جذاب و شبکه ماهواره ای منصرف کند.

  1. آموزش از طریق فضای مجازی و اینترنت: آموزش از طریق راه اندازی وب سایت و وبلاگهایی که گروههای اجتماعی همچون زنان، جوانان، نوجوانان، دانشجویان، مهندسین و .... را به فراخور ذائقه‌ های مختلف را به خود معطوف کرده و در تیپ ها و دسته های متعدد ولی همگرا با اصول و ارزشهای زندگی مسلمان با محور خانواده مخاطب یابی نماید و بتواند ارتباط پیوسته و عمیق و البته تأثیرگذاری با آنان برقرار کند.
  2. آموزش از طریق تهیه و توزیع محصولات فرهنگی و دینی مناسب و در صورت امکان خانه به خانه :(با تهیه بسته­های فرهنگی مناسب حاوی ویژگیهای سبک زندگی اسلامی و معرفی الگوها با تکنیک های قوی و به روز هنری و ... به صورت ماهانه یا فصلی) به همه خانواده ها تحویل داده شود.
  3. آموزش از طریق چهره به چهره: از طریق برگزاری همایش­ها، کارگاههای آموزشی، گفتمان ها و جلسات پرسش و پاسخ، برگزاری مسابقات و جشنواره ها، ...)
  4. آموزش از طریق کانون مساجد، هیات مذهبی، انجمنهای اسلامی مراکز و مؤسسات قرآنی و مجامع وابسته: روحانیون و مبلغین انحرافی که به نوعی با خانواده ها سر و کار دارند و از این طریق می تواند سبک زندگی اسلامی را ارائه نمایند.

شبکه‌های اجتماعی

پیشتازان این عرصه، شبکه‌ های اجتماعی توییتر و فیس بوک و یوتیوب هستند که تلاش می‌ نمایند ردپای خود را در تمامی عرصه ‌های زندگی فردی به جای بگذارند.اما اخیراً  نرم افزارهای ارتباطی تلفن همراه از قبیل وایبر،واتس اپ،لاین و ... نیز به این عرصه افزوده شده اند که در واقع گوی سبقت را از فیس بوک نیز ربوده اند. در این شبکه ‌های اجتماعی انواع و اقسام مطالب،فیلم و عکس و صوت و... در حجمی بسیار بالا و در کسری از ثانیه در میان کاربران متعددی انتشار پیدا می‌ کند.

شبکه‌ های اجتماعی سعی دارند نحوه کار کردن انسانها در اجتماع و نقشی که در جامعه بازی می‌ کنند و تعاملی که با دیگران دارند را تغییر شکل دهند. فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی موجب می‌ شود تا اجتماعات و هویت‌ های جدیدی تشکیل شود.مارک پاستر معتقد است در دوره جدید که اینترنت و ارتباطات الکترونیک در جامعه سیطره دارد، داده‌ ها و اطلاعات یا به عبارت دقیق تر، اجتماعات مجازی هستند که هویت افراد را می‌ سازند .وسایل نوین اطلاعاتی و ارتباطی تغییراتی را در برداشت ‌های فرد به وجود می ‌آورد و هویت‌ ها را در وضعیت تازه‌ای قرار می دهد که بسیار با گذشته متفاوت و حتی گاهی مغایر است.

فناوری‌ های نوین ارتباطی امکان داشتن خلوت جدیدی را برای افراد با ایجاد فضایی شخصی و خصوصی در فضای مجازی برای افراد فراهم می‌ کند.

در این فضا افراد با یکدیگر ارتباط برقرار می‌ کنند و با بهره گیری از امکانات اینترنت مانند شبکه ‌های اجتماعی و اتاقهای گفت و گو شبکه گسترده‌ای از روابط میان افراد شکل می‌ گیرد که غیرقابل کنترل است.

این امر بتدریج موجب از هم پاشیدگی شبکه‌ های سنتی روابط مانند همسایگی می ‌شود و هویت هایی جدا از جهان واقعی برای افراد ایجاد می‌ کند.(مرتضی نورمحمدی، 1388)

«فراغت مدرن» ناظر به توسعه اختیار افراد در گزینش نحوه مصرف زمان ورای محدودیت طبقاتی، جنسی، سنی و اساساً حاصل تجدید سازمان اقتصادی و اجتماعی کار در جوامع انسانی است. سبک فراغتی مشتمل بر مجموعه‌ای منسجم از ترجیحات و رفتارهای فراغتی است که انسجام آنها به واسطه تأثیر عوامل و تجربیات زمینه‌ ای معین قابل تحلیل است.

براساس نتایج پژوهشی که درباره شبکه‌ های اجتماعی و سبک زندگی جوانان انجام شده است، 6/30 درصد مردان و 3/41 درصد زنان معتقدند شبکه‌ های اجتماعی اینترنتی توانسته است به میزان بالایی در نوع ادبیات افراد جامعه مؤثر باشد. این مسأله بیانگر آن است که اکثر اعضای شبکه‌ های اجتماعی معتقدند میان عضویت ایشان در شبکه ‌های اجتماعی اینترنتی و سبک زندگی اعضای شبکه‌ های مجازی رابطه چشمگیری وجود دارد.

همچنین 6/49 درصد زنان و 4/41 درصد مردان بر این باور هستند که عضویت در شبکه‌ های اجتماعی اینترنتی در مقادیر متوسط به بالا توانسته است بر سبک پوشش ایشان در جامعه مؤثر باشد. در بخش‌ های دیگری از این پژوهش‌، تأثیر عضویت در شبکه‌ های اجتماعی اینترنتی بر ادبیات هویتی افراد در ارتباط با جنس مخالف و تأثیر شبکه‌ های اجتماعی اینترنتی بر سبک زندگی مجازی افراد بررسی شده است. (بشیر و افراسیابی، 1388)

اکنون دنیا در جامعه اطلاعاتی به سر می‌ برد و با پیشرفت های تکنولوژیک دنیا به صورت دهکده‌ای کوچک تبدیل شده است که در آن واحد، تمام مردم دنیا از یکدیگر اطلاع و آگاهی دارند و این رابطه ‌ها به گونه‌ ای می ‌باشد که حتی سبک و سیاق زندگیشان را تحت الشعاع قرار داده است تا افراد از یک یا چند روش مشخص و یکسان پیروی ‌کنند.

هر کسی تلاش می ‌کند آزادانه یک مسیری را که با سلایق و عقاید و اخلاقیاتش نزدیک می ‌باشد را از این کانالهای ارتباطی انتخاب کند و آن را در زندگی خود به عنوان سبک زندگی پیاده نماید.

سبک زندگی مجموعه ‌ای از انتخابهای رفتاری است، در جوامعی که فرصت انتخاب وجود ندارد مانند اجتماعات سنتی، سبک زندگی از گذشته تعیین شده است. سبک زندگی از آنجایی که مربوط به جامعه مدرن می‌باشد فرصت انتخاب می‌ دهد. سبک زندگی وابسته به انتخاب و انتخاب نیز وابسته به اطلاعات است. اطلاعات محصول فرایند ارتباطات است. ارتباط می ‌تواند میان فردی و یا رسانه‌ای باشد. رسانه ‌ها در خصوص اینکه فرد در حوزه ‌های متفاوت چه گزینه هایی دارد و چه انتخاباتی می تواند داشته باشد،اطلاعات می‌ دهند.

باید در ایجاد سبک زندگی اسلامی ایرانی علاوه بر کار سلبی، کار ایجایی هم درجامعه بکنیم. یعنی جامعه ایرانی و فراتر از آن مردم جهان اسلام یک سری نیازهایی در زندگی دارند که باید بتوانیم این نیازها را برآورده کنیم. مثل شیوه سپری کردن اوقات فراغت، مدل لباس، موسیقی حلال، فیلم پاک، سریال آموزنده، معماری اسلامی و ... وقتی به طور منطقی اینها را ایجاد کنیم، بخش عمده‌ای از مردم به این سبک زندگی گرایش پیدا خواهند کرد.

فرهنگ تولید شده از طریق رسانه (فرهنگ حاکم)، فرهنگ اسلامی ایرانی از نگاه رهبران

امام خمینی (ره): رسانه ‌های گروهی به ویژه صدا و سیما، این مراکز آموزشی و پرورشی عمومی، می ‌توانند خدمت گرانمایه ای به فرهنگ اسلام و ایران نمایند.

امام راحل(ره) رادیو و تلویزیون را معلمان جامعه و بمثابه دانشگاه عمومی درنظر می ‌گیرند بر این اساس بزرگترین خدمت رسانه به مردم تربیت آنان در همه حوزه‌ ها است چنانکه ایشان در بیان وظیفه خطیر رسانه ‌ها فرموده اند.

«آنکه از همه خدمت‌ ها بالاتر است این است که نیروی انسانی ما را رشد بدهد و این به عهده مطبوعات است؛ مجله هاست؛ رادیو تلویزیون است؛ سینما هاست؛ تئاترهاست. اینها می‌ توانند نیروی انسانی ما را تقویت کنند و تربیت صحیح بکنند و خدمتشان ارزشمند باشد» (صحیفه امام(ره)، ج 8 ، ص 498)

مقام معظم رهبری: «... فرهنگ ایران اسلامی نمایشگر آن روح و محتوایی است که انقلاب اسلامی به ارمغان آورد و ملت ایران آن را با دل و جان پذیرفت و برای آن تلاش کرد. این مجموعه را باید فرهنگ قابل انتقال و تبیین و تبلیغ به حساب آورد و در ارائه و انتقال آن حتی ابزارها را نیز مورد توجه قرار داد ...»

مقام معظم رهبری مهمترین مصادیق فرهنگ اسلامی – ایرانی را شامل موارد زیر می ‌داند: «استحکام بنیانهای اعتقادی و دینی، آشنایی با مبانی معرفتی اسلام و قرآن، شناخت تاریخ کشور و افتخارات ملت به ویژه در دورانهای نزدیک به امروز، شناخت درست امام خمینی (ره) قله بلند تاریخ معاصر و اندیشه‌ های سیاسی و پایه‌ های حرکت عظیم انقلابی او، احساس عزت و سربلندی به خاطر درسی که ایرانیان در دوران پیروزی انقلاب و دفاع مقدس به جهان دارند.

فراگرفتن خصلت هایی که می‌ تواند نسل کنونی را به اعتلا و عظمت برساند مانند دینداری و دانش پژوهی، وجدان کار و انضباط، شجاعت و پاکدامنی و جوانمردی، آگاهی سیاسی و خلوص انقلابی و امانت و محبت و برادری، استقلال و آزادمنشی ... وظیفه اصلی صدا و سیما آن است که طی همه برنامه‌ های خود هدف برآوردن این نیازهای حیاتی را در نظر بگیرد و از سمت و سوی آن بیرون نرود. (اداره کل پژوهشهای سیاسی سازمان صدا و سیما، بیانات 5/3/78، ص 149)

نقش رسانه‌ ها در دگرگونی ارزشها و سنتهای فردی و اجتماعی

در زمینه‌ ی نقش رسانه‌ ها در دگرگونی ارزشهای فردی و اجتماعی جوامع، می‌ توان به یکی از پاردایم‌ های مسلط در حوزه ارتباطات و توسعه در دهه ‌های 60 تا 70 میلادی اشاره کرد که به رسانه‌ ها به عنوان موتور دگرگونی و تغییر ارزشهای جوامع سنتی و ورود به جامعه مدرن تأکید می ‌‌شود. بر اساس این نظریه، رسانه به انتشار یا اشاعه ‌ی نظام ارزشی کمک می‌ کند که خواهان نوآوری، تحرک، موفقیت و مصرف است. دانیل لرنر[9] جامعه شناس امریکایی و از پیروان این رویکرد به نقش رسانه‌ ها در تغییر ارزشهای سنتی در جوامع و جایگزین شدن ارزشهای مدرن اشاره کرده است. وی در کتاب "گذر از جامعه سنتی؛ نوسازی خاورمیانه"، معتقد است که رسانه می ‌تواند به فروپاشی سنت‌ گرایی، - که معضلی برای نوسازی محسوب می‌ شود- کمک کند. این کار با بالا رفتن انتظارات و توقعات، باز شدن افق ها، توانا شدن مردم به تخیل ورزیدن و خواهان جایگزینی شرایط زندگی بهتر برای خود و خانواده عملی می‌ شود. (مک کوئیل،1382: 144)

"لرنر" بر این باور است که ورود به جامعه ‌ی مدرن و جدید مستلزم مساعدت ملی یکپارچه، ارتباط با بازارهای ملی و بین‌المللی، ایجاد انگیزه برای تقاضای کالاها و خدمات مدرن، بحران کسب منابع توسعه و گسترش روشها و ارزشهای نوین در زمینه‌ هایی چون تغذیه، تنظیم خانواده، بهداشت، تولید کشاورزی و صنعتی در زندگی شهری و روستایی است. برای تحقق این هدف، تحرک روانی در سطح فردی و اجتماعی ضروری است و رسانه ‌ها مناسب ‌ترین و مؤثرترین ابزار تغییر نگرشها، ارزشها و رفتارها و به بیان دیگر ایجاد تحرک فردی و اجتماعی هستند. ( فرقانی:0138: 49)

رسانه ‌ها موجب ایجاد پدیده‌ای تحت عنوان"تحرک روانی" می ‌گردند یا موجب ایجاد پدیده دیگری تحت عنوان "بیگانگی عاطفی" می ‌شوند که "لرنر" آن را به مثابه امتیازی روانی در نوسازی مؤثر می‌ داند. بیگانگی عاطفی، در نظر وی به معنای قدرت تطابق با محیط پر از دگرگونی در وضعیت‌ های مختلف و متغیر است. بنابراین وسایل ارتباط جمعی، اولاً باعث آموزش درک وضعیت ‌های مختلف شده، با برانگیختن تخیل، افراد را به جای کسانی که کارگردان قضایا هستند، قرار می‌ دهد. این وسایل موجب به وجود آوردن تجارب جدید مختلفی می‌‌ شوند که لرنر آنها را عوامل افزایش تحرک روانی می‌ داند. (روشه،1366: 232 و 233)

"مسعود چلبی"، جامعه شناس ایرانی نیز، در کتاب خود "جامعه شناسی نظم؛ تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی"، از آثار دوگانه و متناقض گسترش ارتباطات جمعی بر وحدت نمادی جامعه سخن می‌ راند. از یک سو، گسترش کتب، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، ویدئو، شبکه های اطلاع رسانی و غیره می‌ توانند باعث تحکیم وحدت نمادی شوند و از سوی دیگر، همین رسانه ‌ها به همراه ماهواره‌هایی که پخش برنامه های تلویزیونی کشورهای مختلف را بر عهده دارند، می‌ توانند اسباب تضعیف وحدت نمادی جامعه را فراهم کنند. با گسترش ارتباطات از راه دور و از بین رفتن فواصل زمانی و مکانی، غلظت نمادی و اطلاعاتی محیط‌ های کنونی به طور غیر قابل وصفی افزایش یافته است. به ‌طوری که این غلظت به هیچ وجه قابل مقایسه با غلظت نمادی محیط‌ های نیم قرن گذشته جوامع نیست. به عبارت ساده‌ تر، شهروندان جوامع معاصر به ویژه جوامع پیرامون نه تنها در معرض مستقیم سمبولیسم شناختی و سمبولیسم اظهاری بیگانه قرار گرفته‌اند، بلکه در معرض بمباران نمادی آنها نیز هستند. (چلبی، 1375:139)

"مارتین سگالین" در کتاب جامعه‌ شناسی تاریخی خانواده تأکید می ‌کند، که امروزه در کنار تفکیک جغرافیایی حوزه‌ های کار و سکونت، ناپدید شدن پدیده‌ ی همسایگی، وجود مادران شاغل و متخصصان مسئول مراقبت از اطفال و تأثیر تلویزیون، از جمله عواملی هستند که به ایجاد شکاف بین دنیای کودکان و بزرگسالان کمک می‌ کنند. (سگالین،1373: 83)

"رونالد اینگهارت"، معتقد است که تغییر ارزشی، روندی است که از نسلی به نسل دیگر رخ می‌ دهد، نه به طور مداوم از سالی به سال دیگر (یوسفی،1383: 42). وی معتقد است که اشاعه‌ ی رسانه ‌های جمعی منجر به تغییر ارزشها شده است؛ به ‌طوری که در عصر کنونی، جهانی شدن ارتباطات و رسانه ‌ها بر شکاف ارزش‌های نسلی تأثیر گذاشته است. لباس‌ های متحدالشکل جوانان، موسیقی های با سبک‌ های مختلف از نمودهای تأثیر رسانه بر تغییر رفتارها و ارزشهای نسل کنونی و عدم پای‌بندی به سنت‌ های خود است. (همان:114)

"یان رابرتسون"[10] جامعه شناس، معتقد است که از اوایل قرن بیستم رشد و گسترش تدریجی رسانه ‌های جمعی و وسایل ارتباطی چنان بر زندگی بشر سایه افکند که اثرات مثبت و منفی فراوانی بر زندگی بشر گذاشته است. به عبارتی مخاطبان جهانی رسانه ‌ها و نسل‌ های کنونی در معرض انتشار و نمایش پیام ‌های متنوع رسانه‌ای قرار دارند و پیام‌ هایی را دریافت می‌ کنند که می ‌تواند سنت‌ ها و الگوهای فرهنگی و اجتماعی و نسلی جوامع و همچنین روابط نسلی آنها را دست‌ خوش چالش و دگرگونی کند (بیات،1382: 336 ).

در همین ارتباط، یکی از نظریه پردازان امریکایی به نام "دیوید رایزمن"1 در کتاب خود به نام "انبوه تنها" سیر تحول جوامع و دگرگونی های آنها را ناشی از تحول ارتباطات و وسایل ارتباطی می‌ داند. وی سیر زندگی بشر را به سه دوره تقسیم بندی کرده‌است. وی در این دوره ‌ها، به نقش رسانه ‌ها در تغییر سنت ‌ها و ایجاد شکاف نسلی اشاره کرده است: دوره اول، دوره سنت راهبر است. در این دوره سنت ‌ها فرهنگ را انتقال می‌ دهند و هر نسل پیوند خود با نسل های پیشین از طریق اشتراک سنت‌ ها باز می ‌یابد و همین باعث می‌ شود که وحدت و هویت اقوام انسانی (نسل های انسانی) تأمین شود. سنت‌ ها به عنوان راهها و شیوه ‌های عمل و میراث نیاکان، بعدی تقدس آمیز دارند و همین امر هر گونه شک و تردیدی در مورد آنها را از بین می ‌برد. در این دوره راههای آینده، همان راههایی است که نیاکان جامعه ما طی قرنها پیموده‌اند (رابرتسون،1372: 131). به عبارتی در دوران سنت راهبر یک نوع ساخت اجتماعی مبتنی بر سنت، رفتار بشر را یکنواخت و قابل پیش بینی می‌ کند و به او آرامش و ثبات می‌ دهد. ارتباطات در این دوره چهره به چهره است. (مهدی زاده،1380: 24)

"رایزمن"[11] بر این باور است که تربیت فردی در مرحله‌ ی نخست، از طریق حماسه ها، افسانه ‌ها و اسطوره‌ ها شکل می ‌گیرد که به صورت شفاهی به فرد منتقل می ‌شود و نقش این نوع تربیت همزمان، هم سنت‌ ها را متذکر می‌ شود و هم نشان می‌ دهند چطور قهرمانان بزرگ و استثنایی می‌ توانند، جاودانه شوند. (دادگران،1384: 86)

دوره دوم، دوره درون راهبر است. این دوره با کاهش تدریجی اهمیت سنت‌ ها آغاز و باعث کاهش تشابهات در رفتارها و اعمال می ‌شود. در این دوره همه افراد جامعه از الگوی یکسانی در حیات اجتماعی تبعیت نمی‌ کنند. همچنین فرد گرایی گسترش می‌ یابد و انسان بار مسئولیت و عمل خود را به دوش می‌ گیرد. "رایزمن" این دوران را دوران التهاب، هراس و سرزنش‌ های بی ‌پایان می‌ داند. (رابرتسون،1372: 131) در این مرحله، انتقال میراث فرهنگی، از طریق نوشتار به ویژه چاپ و مکتوبات که انگاره ‌های فردی را رواج می ‌دهند، انجام می ‌گیرد. در حالی که اسطوره ‌ها و حماسه ‌ها با حلقه زدن بر گرد اجاق قبیله بازگو می ‌شد و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می ‌شد. نسل از درون هدایت شده کتاب خود را در انزوا و در خلوت و یا در گوشه‌ای از اتاق خود می ‌خواند. (دادگران،1384: 86)

دوره سوم، دوره ‌ی دگر ‌راهبر است که دوران ظهور وسایل ارتباط جمعی است و پدیده‌ هایی چون هدایت از راه دور، بت‌واره پرستی، شیء سروَری و بحران هویت از ویژگیهای آن است. این دوره عده‌ای با استفاده از قدرت جادویی وسایل ارتباط جمعی، توده‌ ها را تحت تأثیر قرار می‌ دهند و الگو های خاص فکری و اجتماعی خود را القا می ‌کنند. انسان در این دوره در پی امحای روابط سنتی و پابرجای خانوادگی، خویشاوندی، همسایگی و وسایل ارتباط جمعی دوستی ‌های قدیم است و در برابر رسانه ‌ها و گردانندگان قدرتمند آن و همچنین وسوسه‌ های ناشی از آن بسیار آسیب پذیر است. به زعم "رایزمن" این دوره آنها را گسسته می ‌سازند، آن‌ هم نه در میان جمع خانواده و یا در گوشه‌ ی عزلت، بلکه در میان گروه دوستان و همسالان. تأثیر آموزشی رسانه‌ ها در تمام طول حیات انسان تداوم می ‌یابد و رسانه‌ هایی مانند تلویزیون، رادیو (و تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات) دائماً افراد کلیشه‌ ای و متحد الشکل توده را هدایت می ‌کنند و به رفتار آنها نظم می‌ بخشند. (دادگران،1384: 86 و 87)

تاریخ انسان با عنوان دور‌ه‌ای ثبت خواهد شد که در آن رسانه ‌ها و گردانندگان آنها الگو های حیات اجتماعی را می ‌سازند (رابرتسون، 1383: 131).

به عبارتی این دوران ناشی از تمدن ارتباط جمعی و پیدایش ابزار سالاری است. در این دوره بت‌ های ذهنی جدیدی به وجود می‌ آید که در انسان موجب از خود بیگانگی می‌ شود. در این مرحله فرهنگ بلعیده می‌ شود(مهدی زاده،1380: 24).

برخی متفکران معتقدند که با تسریع در جریان اطلاعات در شاهراه‌ ها و شریانهای اطلاعاتی دنیا، تحولات مهمی در بسیاری از عرصه‌ های اجتماعی در حال رخ دادن است. رسانه ‌هایی مانند ماهواره، ویدئو، نوار کاست، عکس و پوستر، مجلات و نشریات هم اکنون محتوایی دارند که مغایر با الگو های فرهنگی و ارزشهای سنتی نسل قبل است. محتواهای رسانه‌ های فعلی پر از خشونت، مواد مخدر، رفتار تبهکارانه، سکس، کمدی، تخیل و علم است، به طوری که محتوای فرهنگی سنتی جوامع را دچار بحران و یا دگرگونی کرده است.

وسایل ارتباطی بصورت آنی و موقتی، وقایع و دگرگونی ‌های اجتماعی ‌ای فراهم می‌سازد که دامنه آن اخبار و عقاید، هوی و هوس ها و مدها را در بر‌می ‌گیرد. این وسایل معرفی کننده ‌ی الگو ها، نقش ها، دیدگاهها و چگونگی روی آوری به سبک‌ های زندگی هستند که ممکن است مردم به طریق دیگر هرگز به آنها دسترسی پیدا نکنند. گسترش سریع گرایشهای جدید در فرهنگ جوانان، عمدتاً به رسانه ‌هایی مانند تلویزیون، رادیو، مجلات ویژه جوانان و سینما بستگی دارد (همان:337).

در دنیای پرشتاب فن‌ آوری امروز، رسانه ‌های جمعی افراد را به صورت انفرادی به خود مشغول کرده، آنها را از تعامل با دیگران باز می ‌دارند. البته این موضوع نافی منافع ابزارهای تکنولوژیکی نیست اما نوع بهره برداری غیر فرهنگی از ابزارهای فنی موجب شده است که کارکرد آنها عمدتاً در جهت تقویت فردگرایی سوق پیدا کند. به عبارتی، اگر جریان فرهنگی شدن ابزارهای رسانه‌ای تحقق بیابد، مضرات آنها به شدت کاهش می‌ یابد و کارکرد اصلی خود را پیدا می ‌کنند. گرچه برخی نظریه ‌ها بیانگر این مطلب هستند که ذات ابزارهای الکترونیکی به دلیل استفاده از عنصر تغییر، نمی ‌تواند موجد آرامش باشند، بلکه مخل آن می ‌باشند. برخی دیگر این نظریه را افراطی و یک سویه می‌ دانند. کارکردهای رسانه ‌های جمعی به ‌ویژه رسانه‌ های شنیداری و غیر متعامل به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته، به تدریج جای ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره را گرفته و موجب شده‌اند فضای انفرادی، به ‌جای فضای جمعی و عاطفی در خانواده حاکم شود، به طوری که گسترش تکنیکی رسانه‌ های شنیداری و رایانه ‌ای، ارتباط مستقیمی با فرد گرایی و دوری از فضای روانی و عاطفی خانواده را نشان می ‌دهد. به عبارت دیگر، این ابزارها، به تدریج فضای روانی و محیطی گفت و گو را در یک ارتباط بین فردی، خدشه دار می ‌کنند و اعضای گروه را به جای هم‌ گرایی، به وا گرایی سوق می‌ دهند؛ تا جایی که همه اعضای خانواده صرفاً در یک فضای فیزیکی مشترک زندگی کرده، اما هیچ تعاملی با هم نخواهند داشت. در ادامه، متأسفانه، اهداف آنها نیز به تدریج نسبت به هم، واگرا و منفک می ‌شود. در این مسیر، تعامل واقعی فرد به‌ جای آنکه با افراد دیگری در محیط انسانی سامان بیابد، با رسانه‌ های الکترونیکی، شکل می‌ گیرد و به دلیل برتری تکنولوژیکی و تجهیزات خیره کننده رسانه ای، نوعی رعب فرهنگی و انفعال شخصیتی در فرد ایجاد می‌ شود. نتیجه این می‌ شود که افراد خانواده به جای گفت و گوی صمیمی با یکدیگر که می ‌تواند به تقویت پیوند های عاطفی و انسجام اعضای خانواده منجر شود، با ابزارهای الکترونیکی ارتباط برقرار می ‌کنند؛ ارتباطی که فاقد بار عاطفی، احساسی و هیجانی است. به تعبیر "فوکویاما" به دلیل محدودیت اخلاق و کیفیت زندگی امروزی به تدریج شاهد یک فروپاشی بزرگ خواهیم بود. این فروپاشی در زمینه ‌های اخلاقی و در نهاد‌ها، بیشتر در زمینه خانواده اتفاق خواهد افتاد.

جمع بندی و نتیجه گیری

حسب آنچه گفته شد، اختلاف ماهوی در تعریف از ماهیت و چیستی «سبک زندگی» بین فرهنگ غربی و فرهنگ اسلامی-ایرانی وجود دارد. ابزارهای نوین ارتباطی و رسانه‌ ها عمدتاً در خدمت ترویج فرهنگ مهاجم یا همان فرهنگ غربی و مصرف گرا بوده و تبیین و توصیف فرهنگ و سبک زندگی خانواده مسلمان به صورت منسجم و نظام یافته در دستور کار متولیان و اصحاب فرهنگ و رسانه نبوده و یا اگر بوده با مبانی علمی و مخاطب شناختی وسیع و عمیق همگونی نداشته و لذا نتوانسته آنگونه که باید و شاید ذائقه مخاطبان در داخل جامعه اسلامی را متوجه و متأثر از خود نماید. بنابر این لازم است:

  1. محققان اسلامی در حوزه و دانشگاه، تحقیقات علمی خود در این حوزه را، بر پایه ‌ی تعریف بومی از «سبک زندگی» بنا نموده و از تعریف سبک زندگی، حسب تعاریف ذکر شده توسط غربیان، اجتناب نماید. در مبانی می ‌توان از بهره‌ های علمی و نظریات اندیشمندان غربی استفاده نمود ولی جای بسی تأسف خواهد بود که محققان مسلمان بخواهند سبک زندگی خانواده مسلمان را بر پایه تعریف غرب استوار نمایند که نتیجه ‌ی این امر، وجود تناقض در محتوا خواهد بود. بنابر این مبتنی نمودن مباحث مربوط به سبک زندگی بر نگاه و تعریف غربی، دامی است در پیش پای محققان اسلامی. علت هم مشخصاً به تفاوت اساسی نگرش به نظام خانواده و تأثیر و تأثرات آن در سبک زندگی بر می گردد.

مضاف بر آن، ابتنای قدم اول یک تحقیق ‌ـ‌که تعریف اصطلاحات و عبارات است‌ ـ‌ در حوزه ‌ی فرهنگ، بر تعریف و نگاه عرضه ‌شده از جانب فرهنگ رقیب، در تضاد کامل با فلسفه و هدف بحث از سبک زندگی، یعنی ارتقای فرهنگ دینی و پس زدن فرهنگ غربی از زندگی است. این اقدام، ناخواسته و بدون اینکه در گام‌ های بعدی اختیاری برای محقق باشد، نوعی الزام نانوشته را در پیمودن گام‌ های بعدی بر اساس همان نگاه و دیدگاه غربی، برای محقق، جاری و ساری خواهد نمود. خروجی چنین اقدامی، یک خروجی التقاطی و سر در گم‌  کننده خواهد بود که نه ثمره‌ علمی دارد و نه قابلیت اجرایی؛ چون نه با فرهنگ بومی همخوانی دارد و نه حتی با فرهنگ غربی سازگاری. هر چند فرهنگ غربی نیز در این جامعه و با این سبک زندگی چندان قابلیت اجرایی ندارد.

  1. به نظر می‌‌‌رسد ارائه‌ ی تعریف بومی از سبک زندگی امری ضروری است؛ تعریفی که مبتنی بر جهان‌‌‌ بینی اسلامی‌ ایرانی باشد و خروجی آن، علاوه بر فراهم‌ آوری اهداف مثبت موجود در مباحث سبک زندگی غربی، گامی در جهت ارتقای وضعیت ارزشها و نگرشها، حسب آموزه‌‌‌ های دینی و رفع کاستی ‌ها در این زمینه باشد. این تعریف بایستی رابطه‌ ی «سبک زندگی» را با سایر پدیده‌ ها و مفاهیم همجوار نشان دهد.

بنابراین بر محققان و صاحب ‌‌‌نظران در این حوزه، یک وظیفه است تا با بررسی و تعمق در موضوع، به ارائه ‌ی تعریف بومی از «سبک زندگی» با در نظر داشتن شاخص های بومی (اسلامی- ‌ایرانی) اقدام نمایند.

  1. متولیان فرهنگ و اصحاب رسانه ناگزیرند در جهت ارائه الگوی صحیح زندگی خانواده مسلمان بر اساس معارف اصیل اسلامی و سیره معصومین علیهم السلام با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان، رویکرد علمی و پژوهشی داشته و از سلیقه محوری اجتناب نمایند. امروزه جوانانی که مخاطب ماهواره‌ ها و رسانه‌ های رنگارنگ و جذاب و متلون با منشاء غربی هستند، باید شیفته حقیقتی جذاب تر شوند تا به سوی آن متمایل و عمل جایگزینی صورت پذیرد و در غیر اینصورت نخواهیم توانست مخاطبان را بسوی خود معطوف و فرهنگ سازی و الگوی سبک زندگی اسلامی – ایرانی را به آنها معرفی نماییم. حرفه‌ای بودن و حرفه‌ای شدن در حوزه رسانه آن هم در دنیایی که رقابت بر ربایش مخاطبان از یکدیگر با تنوع و تکثر ذائقه ‌های مخاطبان وجود دارد ضرورتی اجتناب ناپذیر است و صد البته کار ساده‌ای نیست و نیاز به برخورداری از کارشناسان و هنرمندان متخصص و متعهدی دارد که بتوانند برنامه‌ ها و محتوا و متن جذاب و شیوا بر اساس فطرت مخاطب مسلمان را تهیه و بصورت پیوسته و متنوع با تکنیک قوی ارتباط مستمر برقرار کنند. دولتی کردن ارائه سبک زندگی صحیح و انحصار این مسأله فرهنگی نیز اشتباهی بس بزرگ خواهد بود چرا که فرهنگ موضوعی عمودی نیست بلکه بصورت افقی اشاعه می یابد. در این راستا می توان با ساز و کار مناسب در لایه ‌های مختلف اجتماعی و در گروههای اجتماعی مختلف بستر این فرهنگ سازی را فراهم و با هدایت همان اتاق فکری که ضرورت تبیین و تنظیم اشاعه فرهنگی را عهده دار است، اجرا را عهده دار شوند.
  2. الگو سازی و معرفی زندگی بزرگان، اندیشمندان و دانشمندان در سبک زندگی، سپری کردن اوقات فراغت، مطالعه، مصرف، اهتمام به خانواده و همنشینان واقعی و نه مجازی و نماد سازی در این حوزه تأثیر شگرفی در جذب و توجه مخاطبان خواهد داشت.
  3. دیدگاههای افراطی بر پایه زندگی زاهدانه صرف، اثر معکوس خواهد داشت و در جذب مخاطب عام تأثیر منفی خواهد گذاشت. بدین معنی که رویه ای معقول و منطقی باید در این فرهنگ سازی حاکم باشد و صورتی هم ندارد که همه گروهها را در تبیین سبک زندگی صحیح به یک شکل و با یک الگو دعوت نمود. می توان در مدلهای مختلف و در یک روش پله ای در ابتدا فرهنگ و الگوی ارتباطی بین خانواده یا مثلاً همنوع دوستی و احسان به دیگران و یا حتی الگوی مصرف صحیحح را وجه مشترک همه الگو سازی ها مدنظر قرار داد و جزئیات را با یک برنامه زمان بندی و با نهایت ظرافت در یک شیب ملایم ده ساله در دستور کار قرار داد. بنا نیست فرهنگ سازی یک شبه جواب دهد و لذا نقطه گذاری نقشه راه در مسیر فرهنگ سازی و ارائه سبک زندگی نیاز به تفکر و تعقل و اجرای بلند مدت در جهت رسیدن به اهداف دارد.
  4. کار فرهنگی کار صنفی نیست! یعنی به قشر یا طبقه خاصی تعلق ندارد. یک معلم سر کلاس، یک روحانی بر منبر، یک مربی ورزشی در باشگاه، یک فیلمساز، یک شاعر، یک مهندس در محیط کار و یا یک پرستار می تواند سربازی در این جبهه فرهنگ سازی باشد که هنر اصحاب فرهنگ اشاعه فرهنگی با استفاده از تمامی این سرمایه ­های انسانی و البته بهره گیری از تکنولوژی رسانه و ارتباطات مجازی در این مسیر خواهد بود.

 

 

مجموعه مقالات همایش بزرگداشت بانوی انقلاب اسلامی، ص 345.

 

 

فهرست منابع :

  1. ‌چلبی، مسعود (1375) جامعه شناس نظم، تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی، تهران، نشر نی
  2. دادگران سید محمد (1384)، مبانی ارتباط جمعی، تهران، نشر مروارید و فیروزه، چاپ هشتم
  3. ‌‌رابرستون بال (1374)، درآمدی بر جامعه ( با تأکید بر نظریه ‌های کارکرد گرایی، ستیز و کنش متقابل نمادی)، ترجمه حسین بهروان، چاپ دوم، مشهد، نشر آستان قدس رضوی‌
  4. روشه گی (1366)، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، تهران، شرقی
  5. ‌رسانه ‌ها و خانواده، تأثیر وسایل ارتباط جمعی بر پیوند های عاطفی در خانواده ها، برگرفته از سایت رشد
  6. ‌‌‌سگالین، مارتین(1370)، جامعه شناس تاریخی خانواده، ترجمه حمید الیاسی، تهران، نشر مرکز
  7. صمدی، منصور(1386)، رفتار مصرف کننده، تهران؛ آییش
  8. فرقانی، محمدمهدی(1380)، ارتباطات و توسعه، چهار دهه نظریه پردازی ... و امروز؟ رسانه، سال دوازدهم، شماره دوم، نشر مرکز مطالعات و توسعه رسانه ‌ها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
  9. گیدنز انتونی، تجدد و تشخص، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نشر نی، 1378
  10.  مک کونیل دنیس(1382)، درآمدی بر نظریه‌ های ارتباطات جمعی ترجمه پرویز اجلالی، تهران، نشر مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، چاپ اول
  11.  مهدی زاده سید محمد (1380)، نظریه‌ های ارتباطات جمعی، تهران، جزوه درسی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
  12.  ‌یوسفی، نریمان(1383)، شکاف بین نسل ها- بررسی نظری و تجربی، تهران، نشر پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی
  13.  نقل از روزنامه رسالت، شماره 7669، مورخ 1 آبان 90
  14.  موحد مجید، محمدتقی عباسی شوازی و ندا مرحمتی، رسانه، جنسیت و مصرف گرایی، مطالعات راهبردی زنان، سال دوازدهم، 1389، شماره 47
  15.  بشیر حسین و محمدصادق افراسیابی، شبکه‌ های اجتماعی و سبک زندگی جوانان، مطالعه موردی بزرگ ترین جامعه مجازی ایرانیان، پایان نامه کارشناسی ارشد ( دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات)، 1388
  16.  صحیفه امام، جلد ‏8، تهران:‌ مؤسسه نشر آثار امام خمینی،

    

17. Chaney,david,lifestyles,London,1966,routledge,    

18. mernissi,Fatima(1998) women and islam an historical and theological enquiry,oxford and Cambridge,mass.b lack well

19. Simmel.g.(1990), the philosophy of mony.edited by david frisby .translated by tom bottomore and david frisby.london and newyork:routledge

 

 



[1]- مدرس دانشگاه وپژوهشگر

[2]. life style

[3]. Garlson

[4]. morgan

[5]- بیانات مقام معظم رهبری در خراسان شمالی-23/7/1391

[6]. Americanization

[7]- کریمی جعفر،سکولاریسم در سبک زندگی غربی،روزنامه رسالت،شماره 7669، 1/8/91 ،ص15

[8]- Gutter 1999

[9]. Lerner

[10]. Rabertson

[11]- Raizman

. انتهای پیام /*