بررسی ابعاد مفهومی و نظری توسعه فرهنگی

 محمد جواد جاسمی[1]*

چکیده

توسعه به مثابه مقوله‌ای کاملاً ارزشی، دارای جریانی پیچیده، و چند بعدی است که یکی از ابعاد مهم آن، توسعه فرهنگی است. در تعریف کلی، توسعه فرهنگی به معنی گسترش امکانات فرهنگی برای همه افراد جامعه است. با توسعه فرهنگی، مشارکت افراد جامعه تا حد زیادی افزایش می‌ یابد و در نتیجه زمینه‌ شناسایی نیازهای جامعه نیز فراهم می‌ شود.

با توجه به اهمیت توسعه فرهنگی و نقش مهم آن در پیشبرد اهداف جامعه، در این مقاله تلاش شده تا فضای مفهومی هر یک از مفاهیم فرهنگ، توسعه و توسعه فرهنگی را علی‌ رغم تنوع برداشت‌ ها و تعاریفی که در خصوص هر یک از آنها‌ وجود دارد؛ روشن و مشخص کنیم.

 

کلید واژه‌ها: فرهنگ، توسعه، توسعه فرهنگی.

 

مقدمه

از آنجایی که نظام هستی در تحول و پویایی دائمی بسر می‌برد؛ تمام پدیده‌های اجتماعی نیز بر اساس مقتضیات زمان در حال تغییر و تحول هستند. اما تغییر و تحول در عناصر فرهنگی بسیار کند صورت می‌ گیرد و درک این تحول، تنها زمانی ممکن است که فرهنگ فعلی را با فرهنگ گذشته مورد مقایسه و ارزیابی قرار دهیم.

یا زمانی که فرهنگی نتواند نیازهای مادی و معنوی مردم جامعه خود را بر آورد و یا زمانی که جامعه‌ای با مسائل خاصی مواجه می‌ شود که مستلزم تدابیر تازه باشد و با تفکرات ذهنی و کوشش‌ های عملی به رفع آن و یا به مبارزه با آن برخیزد، در نتیجه، تغییراتی در آن فرهنگ به وجود می‌ آید. عوامل دیگری نیز مانند نسل‌ های جدید، توسعه و پیشرفت تمدن، گسترش روابط بین‌المللی، برخورد فرهنگ‌ ها، رشد وسایل ارتباط جمعی، توسعه وسایل حمل و نقل، تحرک و مهاجرت اشخاص، ابتکارات، اختراعات، ابزارهای جدید، قوانین مدنی و همه پدیده‌ های جدید، تغییراتی در فرهنگ به وجود می‌ آورند(فرسار، 1377: 132).

فرهنگ هر قوم مجموعه عوامل مرتبطی است که نحوه زندگی آن قوم را تعیین می‌ نماید. این عوامل عبارت‌اند از: زبان، رسوم، عادات، دانسته‌ ها، عقاید، مذهب، پذیرفته‌ های اخلاقی، محرمات، قوانین، روشهای مواظبت از بچه و تربیت آن، اصول مالکیت، هنر، صنایع و خلاصه، مجموعه‌ اعمال و افکار مردم یک قوم یا یک ملت که در اثر زندگی افراد، آن هم در طول سالها به وجود آمده، شکل گرفته، از طریق آموزش و پرورش آموخته شده و از نسلی به نسل بعد منتقل می‌گردد(قرایی‌مقدم، 1382: 50).

در مقاله حاضر جهت درک صحیح‌ تر از مفهوم توسعه فرهنگی که بسیاری از اندیشمندان، آن را پیش‌ نیاز توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جوامع دانسته‌ اند؛ ابتدا به بررسی مفاهیم توسعه، فرهنگ و نیز شاخص‌ های کلی فرهنگ می‌ پردازیم و سپس فضای مفهومی توسعه فرهنگی را مورد بررسی و کنکاش دقیق قرار خواهیم داد.

الف- توسعه

واژه توسعه1 در سالهای اخیر در جامعه‌ ما، تبدیل به یکی از اصطلاحات مناقشه انگیز شده است و به رغم کاربرد بسیار گسترده این واژه در سطح جامعه، هنوز پیرامون معانی و مصادیق آن، اجماع نظر چندانی حاصل نشده است و هر کسی به بعدی از ابعاد آن اشاره دارد. امّا برای رسیدن به تعریفی جامع از مفهوم توسعه باید سه نکته‌ اساسی را مدنظر قرار دهیم: «اولاً، توسعه را مقوله ارزشی تلقی کنیم، ثانیاً آن را جریانی چند بعدی و پیچیده بدانیم و ثالثاً، به ارتباط و نزدیکی آن با مفهوم بهبود2 توجه داشته باشیم» (ازکیا و غفاری، 1387: 24).

اندیشمندان حوزه‌ علوم اجتماعی تعاریف متعددی را از مفهوم توسعه ارائه کرده‌اند که در زیر به تعدادی از آنها اشاره می‌ کنیم:

مایکل تودارو3 معتقد است که توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه ‌کن کردن فقر مطلق است. توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته ‌های افراد و گروهها‌ی اجتماعی در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی بهتر است، سوق می‌یابد (تودارو، 1366: 135).

پیتر دونالدسن 4 در تعریف توسعه می‌گوید: توسعه به وجود آوردن تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، گرایش‌ ها و نهادها برای تحقق کمال هدف‌ های جامعه است و در این استحاله مهم اگر توده مردم درگیر باشند ممکن است میوه رشد فوراً نصیب آنها نشود؛ زیرا که فرآیند توسعه اغلب فرآیند رنج ‌آور و دشواری است، تا همه مردم با آگاهی‌ همگانی از تغییرات و نیاز مطابقت با آن در امر توسعه مشارکت اصیل نداشته باشند ادامه توسعه ممکن نخواهد بود (دینی، 1370: 85). در مواردی هم توسعه به عنوان نوعی حرکت تاریخی و گذر از یک مرحله تاریخی به مرحله‌ای دیگر تعریف شده است. در این بین توسعه عبارت است از حرکت جامعه از یک مرحله تاریخی و توفیق آن در ورود همه جانبه به مرحله‌ای دیگر از تاریخ. به عبارتی دیگر توسعه به مفهوم علمی آن عبارت است از مرگ تدریجی نظام کهن و تولد و رشد تدریجی نظام تازه از زندگی؛ که این نظام جدید خود مرحله و شرایط تاریخی تازه‌ای برای جامعه خواهد بود (عظیمی، 1371: 27).

به طور کلی توسعه نوعی فرآیند مشارکت مردمی عام‌گر است؛ که در جهت به حداکثر رساندن انرژی مهار شده به منظور پاسخگویی به نیازهای جسمانی، روانی و اجتماعی مردم و برای رشد شکوفایی استعدادهای آنان، در جامعه سازماندهی می‌ شود (عبداللهی، 1373: 41).

ب- فرهنگ

در ابتدا لازم است به تعریف لغوی و اصطلاحی فرهنگ بپردازیم. در زبان فارسی فرهنگ کلمه‌ای است که در قدیم و در زبان اوستایی از دو جزء «فر» و «هنگ» ترکیب یافته است. «فر» به معنی پیشاوند است و «هنگ» از ریشه اوستایی «ثنک» به معنی کشیدن می‌ باشد. فرهختن و فرهنگ هر دو مطابق ریشه ادوکا و ادور در لایتن به معنی کشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت است. فرهنگ یا فرهنج همان علم، دانش و ادب است (دهخدا، 1341: 227).

مفهوم فرهنگ به جهت گستردگی و پیچیدگی خاصی که دارد؛ تعاریف گوناگونی را در بر می‌ گیرد. به همین دلیل ارائه‌ تعریفی یگانه از فرهنگ کار نسبتاً دشواری است.

از دیدگاه ادوراد بارنت تایلر5 مردم ‌شناس بزرگ انگلیسی «فرهنگ مجموعه پیچیده‌ای است که شامل مجموعه علوم و دانش‌ ها، اعتقادات، هنرها، افکار و عقاید، صنایع، تکنیک، قوانین و مقررات، سخن، عادات و رسوم و رفتار و ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا می‌ گیرد و در قبال آن تعهداتی به عهده دارد» (روح‌ الامینی، 1368: 147).

همچنین فرهنگ از نگاه گیرتز «سلسله مراتبی از ساختارهای معانی است که شامل اعمال، نمادها و علامتهای ناشی از حرکات، پلک زدنهای عادی و مصنوعی، ادا در آوردنها، اظهار کردن، بیان داشتن، مکالمه کردن و تک‌ گویی می ‌شود» (سلیمی، 1379: 41) و به بیان واضح‌تر «فرهنگ الگویی از معانی است که در اشکال نمادین متبلور شده و شامل اعمال، بیانات و واقعیاتی معنادار است که در اثر ارتباط افراد با یکدیگر به وجود می ‌آیند، بنابراین افراد در تجربیات، مفاهیم و باورهای یکدیگر مشارکت می‌ جویند (همان: 43) امّا آنتونی گیدنز با رویکردی جامعه ‌شناختی، فرهنگ را «مجموعه‌ای از ارزش‌ هایی که اعضای یک گروه معین دارند» تعریف کرده و به نظر او «ارزشها، آرمانهایی انتزاعی هستند و هنجارها، اصول و قواعدی هستند که از مردم انتظار می‌ رود آنها را رعایت کنند. هنجارها نشان دهنده‌ «بایدها» و «نبایدها» در زندگی اجتماعی هستند» (گیدنز، 1384: 55- 56).

همچنین فرهنگ را بر پایه الگوهای رفتار و فنون مؤثر در ساخت مصنوعات بشری تعریف کرده‌اند، که عبارت است از «نظام مشترکی از باورها، ارزش ها، رسم‌ ها، رفتارها و مصنوعاتی که اعضای یک جامعه در تطبیق با جهان ‌شان و در رابطه با یکدیگر به کار می ‌برند و از راه آموزش از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌ دهند» (رنجبر و ستوده، 1380: 47).

در مجموع می ‌توان گفت که فرهنگ مجموعه ‌ای از سنن، عادات، آداب، مقررّات، اخلاقیات، ارزش ها، عقاید و باورهایی است که انسان به عنوان یک عنصر در جامعه آن را کسب می ‌کند و به دو دسته کلی مادی و غیرمادی تقسیم می ‌شود.

ج- شاخص‌ های کلی فرهنگ

پس از بررسی دیدگاههای مختلف در باب تعریف فرهنگ به تبیین ویژگیها و شاخصهای کلی فرهنگ می‌ پردازیم. عام و خاص بودن، اجباری و اختیاری بودن، ثابت و متغیّر بودن، متعالی و پست بودن، آموختنی بودن، همگانی و فردی بودن، ذهنی و عینی بودن، از جمله اصلی‌ ترین ویژگیها و شاخصهای فرهنگ محسوب می‌ شوند که در این مقاله به بررسی تفصیلی سه مورد از این ویژگیها می ‌پردازیم.

1- فرهنگ در عین حال که اجباری است؛ اختیاری نیز هست.

فرهنگ تمام جنبه ‌های زندگی انسان را در بر می ‌گیرد و انسان از آغاز تولد از طریق خانواده، جامعه و نهادهای اجتماعی ارزشها و هنجارهای آن را می‌ آموزد و بدین ترتیب «فرهیخته» و با جامعه همنوا و سازگار می‌ شود. زیرا فرد برای آنکه بتواند در جامعه زندگی کند ناچار به یادگیری آن است. از زبان، دین و مذهب گرفته تا شیوه‌ غذا خوردن، لباس پوشیدن، آداب و رسوم و سنن و خلاصه کلیه‌ اعمال و افکاری که مورد قبول جامعه، طایفه، قشر، طبقه‌ اجتماعی و بالاخره شهر محل نشو نماست. بنابراین فراگیری فرهنگ اجباری و با فشار همراه است. امّا چون یادگیری فرهنگ به تدریج و به مرور زمان انجام می‌ گیرد. برای فرد غیر قابل تحمّل نیست و فشار آن را در واقع احساس نمی‌ کند و به میل خود به آنها تن در می‌ دهد، می‌ پذیرد و به مرحله اجرا در می ‌آورد (قرایی‌مقدم، 1382: 64).

چه به قول استوتزل «فرهنگ‌پذیری» «نه آن طور که دورکیم تصور می‌ کرد تنها تحمل فشارهای فلج کننده است و نه تقلید بی‌ هدف چنانکه گابریل تارد 6 می ‌پنداشت. بلکه این امر عبارت است از سازگاری اجتماعی کاملاً انگیزه‌ دار است (استوتزل، 1354: 70).

امّا این واقعیت را نمی‌ توان نادیده گرفت که فرد در برابر «اجبار»، «اختیار» هم دارد وگرنه این همه اختراعات و ابداعات صورت نمی ‌گرفت و این همه پیشرفت حاصل نمی ‌شد. اینها نشان می ‌دهد که فرد دارای «اختیار» است و قدرت انتخاب دارد و می‌ توان خود را از چهارچوب اجبار بیرون بکشد و یا در چهارچوب‌ ها به میل خود دخل و تصرف کند و یا آنها را تغییر دهد و دگرگون سازد. بدین جهت است که فرهنگ «اجباری» و «اختیاری» است. 7

2- فرهنگ آموختنی است.

بهترین وسیله آن خانواده، گروههای همبازی و همسالان، همسایگان، مدرسه، کتابها، روزنامه‌، رادیو، تلویزیون، سینما و غیره است و کلید ارتباط آن زبان است (قرایی‌مقدم، 1382: 56).

اگرچه فرهنگ از طریق یادگیری حاصل می ‌شود و ذاتی نیست. به همین جهت تغییر در یادگیری و جانشین ساختن آنها با امور دیگری از راه دیگری قابل حصول هستند، امری ممکن و مقدور است. بنابراین اگر در رابطه موجود بین دو متغیر فرهنگ جامعه و اعمال و رفتار مردم تغییری صورت می ‌گیرد؛ اعمال و رفتار مردم نیز می ‌تواند تغییر یابد (همان: 57). افزون بر این، انسانها بر پایه یادگیری فرهنگی، مفاهیمی را می ‌آفرینند؛ به یاد می ‌آورند و به کارشان می‌ برند. آنها نظام‌ های خاصی از معنای نمادین را جذب می‌ کنند و به کار می ‌برند و از طریق فراگرد یادگیری آگاهانه و ناآگاهانه و هم کنش با دیگران، به درون ذهنی کردن یک سنت فرهنگی از این طریق انجام می‌ دهند. یادگیری فرهنگی تنها در میان انسانها رواج دارد و همه انسانها فرهنگ دارند (کاتک، 1386: 366-367).

3- فرهنگ در عین حال که متغیر است؛ ثابت هم هست.

تمام پدیده‌ های اجتماعی بنابر مقتضیات زمان در حال تغییر و تحول است و ثبات به مفهوم فیزیکی کلمه، در هیچیک از جنبه‌های فرهنگی یافت نمی ‌شود. از لباس و پوشاک و شیوه همسر گزینی تا امور اقتصادی، آموزش و پرورش، آداب و رسوم و ارزشها و هنجارها و ... که همواره در معرض تغییر و دگرگونی قرار دارند. امّا این تغییرات به قدری کند و بطیء و در دراز مدت صورت می ‌گیرد که محسوس نیستند و تقریباً ثابت به نظر می ‌رسند. وقتی به این تغییرات پی می ‌بریم که مثلاً فرهنگ فعلی را با گذشته مقایسه کنیم و مثلاً در یک مقطع زمانی سی تا چهل ساله و بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد. در آن صورت در خواهیم یافت که لباس، خوراک، آداب و رسوم، زبان و ... تا چه اندازه‌ تغییر کرده است (قرایی‌مقدم، 1382: 64).

د- توسعه فرهنگی

مفهوم توسعه فرهنگی8 از اوایل دهه 1980 به بعد از طرف یونسکو به عنوان یک سازمان فرهنگی، در مباحث توسعه مطرح شده و از مفاهیمی است که نسبت به سایر بخشهای توسعه چون توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی و توسعه سیاسی از ابعاد و بار ارزشی بیشتری برخوردار است و تأکید بیشتری بر نیازهای غیر مادی افراد جامعه دارد. بنابراین فرآیندی است که در طی آن با ایجاد تغییراتی در حوزه‌ های ادراکی، شناختی و ارزشی و گرایشی انسانها، قابلیت ‌ها و باورها شخصیّت ویژه‌ای را در آنها به وجود می ‌آورد که حاصل این باورها و قابلیت‌ها، رفتارها و کنشهای خاصی است که مناسب توسعه می ‌باشد. به عبارتی حاصل فرآیند توسعه فرهنگی کنار گذاشتن خرده فرهنگهای نامناسب توسعه‌ای است (ازکیا و غفاری، 1387: 48).

اهمیت توسعه‌ فرهنگی در دنیای کنونی موجب شده است تا یونسکو دهه 1987 تا 1997 میلادی را دهه توسعه فرهنگی و روز 21 می (اوّل خرداد) را روز جهانی توسعه فرهنگی نامگذاری کند. مطابق تعریف یونسکو، توسعه فرهنگی در بردارنده‌ هنرهای نمایشی، هنرهای تجسمی، فعالیت‌های اجتماعی- فرهنگی، سینما، عکاسی، رادیو و تلویزیون، میراث فرهنگی، مطالب چاپی و ادبیات، موسیقی، ورزشها، بازیها، طبیعت و محیط زیست است.

تعریف دیگری، توسعه فرهنگی را افزایش قدرت و کارآمدی یک فرهنگ در پاسخگویی به نیازهای فرهنگی، معنوی و مادی جامعه دانسته است (صالحی امیری، 1386: 75).

در تعریف دیگری نیز گفته شده است که «منظور از توسعه فرهنگی دگرگونی است که از طریق تراکم برگشت ‌ناپذیر عناصر فرهنگی (تمدن) در یک جامعه معین صورت می‌ گیرد و بر اثر آن، جامعه کنترل مؤثری را بر محیط طبیعی و اجتماعی اعمال می ‌کند. در این تراکم برگشت‌ ناپذیر، معارف، فنون، دانش و تکنیک‌ به عناصری که از پیش وجود داشته و از آن مشتق شده، افزوده می ‌شود» (توسلی، 1372: 438).

توسعه فرهنگی را که یکی از ابعاد مهم توسعه محسوب می ‌شود؛ می‌ توان در هشت حوزه زیر خلاصه نمود:

1- دسترسی به فرهنگ.

2- آموزش و پرورش فرهنگی و هنری.

3- ارتقای خلاقیّت و نوآوری.

4- تشویق فرهنگ، عامّه و فرهنگ سنّتی.

5- تقویت هویّت فرهنگی.

6- ارتقای مبادلات فرهنگی.

7- حفظ میراث فرهنگی.

8- توسعه‌ نگرشهای قطعی در باب فرهنگ.9

نکته‌ای که در بحث از فضای مفهومی توسعه فرهنگی اهمیت بالایی دارد؛ این است که در مواردی توسعه فرهنگی را با فراموش کردن و بریدن و گسستن با سنت ‌های گذشته یکسان می ‌انگارند. در حالی که به تعبیری «توسعه فرهنگی به معنای گسستن از سنت‌ های گذشته نیست، زیرا سنت‌ ها انباشت و ذخیره تجارت گذشته یک جامعه است». توسعه بر مبنای گسترش سنت‌ ها و تجارب گذشته انجام می ‌گیرد و نه براساس نفی آنها. توسعه فراگردی است که در آن سنت ‌ها و تجارب گذشته از نو و بر اساس نیازها و شرایط تازه باز اندیشی و بازسازی می ‌شوند و از این طریق جامعه خود را بارور می‌ کند و توانایی‌ های بالقوه انسانها شکوفا می‌ شود. از این جهت مفهوم هویت فرهنگی10 از مفهوم توسعه جدا نیست (اسدی، 1370: 7).

 

نتیجه‌گیری

با توجه به مجموع نظریات اندیشمندان مختلف در مورد مفهوم توسعه فرهنگی می ‌توانیم از دو بعد کمی و کیفی به تعریف این مفهوم بپردازیم. در تعریف کمی، توسعه فرهنگی به معنای افزایش امکانات و تسهیلات فرهنگی جهت برخوردار نمودن یکسان همه افراد جامعه از این امکانات است. اما در تعریف کیفی، توسعه فرهنگی شامل رشد و تقویت فکری و روحی و روانی اعضای جامعه با استفاده بهینه از امکانات و افزایش مشارکت افراد جامعه در فرآیند تصمیم‌ گیری است. نکته‌ی مهمی که دوباره باید آن را ذکر کرد؛ این است که توسعه فرهنگی به معنای بریدن و گسستن از سنت‌ های نیک و پسندیده گذشته نیست؛ بلکه فقط منتج به کنار گذاشتن و حذف خرده فرهنگ‌ های نامناسب توسعه‌ ای می ‌شود.

در کل، سنت‌ هایی که نوعاً حاصل تجارب زندگی گذشتگانمان است را از نو و با توجه به شرایط عصر جدید آنها را مورد بازاندیشی قرار می ‌دهد. بر این اساس توسعه فرهنگی موجب بالندگی هر چه بیشتر جامعه می ‌شود.

 

پی ‌نوشت‌ ها:

1- Development

2- Improvement

3- Michael Todaro

4- Peter Donaldson

5- Edward B. Tylor

6- G. Tarde

 

7- برای مطالعه بیشتر در مورد ویژگیهای فرهنگ رجوع شود به کتاب مبانی انسان شناسی، تألیف دکتر محمود روح ‌الامینی، صفحات 148 تا 151.

8- Cultural development

9- برای مطالعه بیشتر به کتاب زیر مراجعه فرمایید:

Georges Tome, Cultural Development and Environment, Paris, Unesco, 1992, PP. 15-46.

10- Cultural Identity

 منابع:

1- ازکیا، مصطفی و غفاری، غلامرضا؛ (1387)، جامعه‌ شناسی توسعه، تهران: انتشارات کیهان.

2- استوتزل، ژان؛ (1354)، روانشناسی اجتماعی، ترجمه علی‌ محمد کاردان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

3- اسدی، علی؛ (1370)، مدیریت استراتژیک از دیدگاه اجتماعی، نشریه مدیریت دولتی، شماره 14.

4- تودارو، مایکل؛ (1366)، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، جلد اول و دوم، تهران: انتشارات سازمان برنامه و بودجه.

5- توسلی، غلام عباس؛ (1372)، جامعیت مفهوم توسعه، مجموعه مقالات سمینار جامعه‌ شناسی توسعه، جلد دوم، انتشارات سمت.

6- دهخدا، علی ‌اکبر؛ (1341)، لغت‌نامه، تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا.

7- دینی، علی؛ (1370)، تفاوت کیفی مفهوم رشد و توسعه، کتاب توسعه، شماره اول.

8- رنجبر، محمود و ستوده، هدایت‌ا...؛ (1380)، مردم‌ شناسی: با تکیه بر فرهنگ مردم ایران، تهران: دانش‌آفرین.

9- روح ‌الامینی، محمود؛ (1368)، مبانی انسان‌ شناسی، انتشارات عطار.

10- سلیمی، حسین؛ (1379)، فرهنگ‌ گرایی، جهانی شدن و حقوق بشر، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‌ المللی.

11- صالحی امیری، سید رضا؛ (1386)، مفاهیم و نظریه‌ های فرهنگی، تهران: ققنوس.

12- عبداللهی، محمد؛ (1373)، جامعه ‌شناسی و توسعه اجتماعی در ایران، فصلنامه رهیافت، شماره 6.

13- عظیمی، حسین؛ (1371)، مدارهای توسعه و توسعه ‌نیافتگی در اقتصاد ایران، تهران: نشر نی.

14- فرسار، احمد؛ (1377)، جامعه‌ شناسی: اصول، مبانی و نظریه‌ پردازان، تهران: اوحدی.

15- قرایی‌ مقدم، امان‌اله؛ (1382)، انسان‌ شناسی فرهنگی، تهران: انتشارات ابجد.

16- کاتک، کنرادفیلیپ؛ (1386)، انسان ‌شناسی: کشف تفاوت‌ های انسانی، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران: علمی.

17- گیدنز، آنتونی؛ (1384)، جامعه‌ شناسی، ترجمه: منوچهر صبوری، تهران: نشر نی.

18- George, Tome. Cultural Development and Environment, Paris, UneSco, 1992.

 


* دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایلام

 

. انتهای پیام /*