فرهنگ عاشورا در سیره و آثار اهل بیت معصومین (ع)

علی نظری منفرد

مقدمه

عاشورا حرکتی عظیم و انسان ساز، نهضتی بزرگ و الهام بخش، قیام خالد و جاویدان و انقلابی همواره تازه و از یاد نرفتنی و نمایشگاهی است از عظمت و علو بشریت، و معالی و مکارم انسانیّت، حماسه ای مقدّس و پر جاذبه و خورشیدی در همه ادوار تاریخ فروزان و درخشنده، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّ لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد ابداً»[1]؛ شهادت حسین حرارتی در دلهای مؤمنین ایجاد کند که هرگز بسردی نگراید.

این انقلاب مقدس همواره در طول تاریخ همانند دانشگاهی به تعلیم و تربیت انسانها و افرادی که خواهان حرّیت و آزادگی، عدالت و سعادت، مبارزه با ظلم و پیکار با ظالم بوده پرداخته و الگو و اسوۀ نهضت هایی که در راستای تحقق عدالت صورت گرفته بوده است که به نمونه هایی از آن انقلابها اشاره می کنیم: در سال 65 هجری سلیمان بن صرد خزاعی یاران خود را در نخیله که پادگان کوفه بوده است، جمع آوری کرده و چون تعداد آنها کافی نبود، عده ای را بکوفه اعزام نموده و با شعار «یا لثارات الحسین» که اولین شعار بود که در فضای کوفه طنین انداز شد مردم به قیام و نهضت جهت ادامه راه امام حسین(ع) دعوت شدند[2] و آغاز این حرکت بعد از شهادت امام در سال 61 هجری بود که مردم را دعوت می کردند برای خونخواهی امام حسین و ادوات جنگ تهیه می نمودند[3] و بعد از آن قیام مردم مدینه بر علیه حکومت جائرانه یزید بود که در سال 63 هجری واقع شد[4] و عبدالله بن حنظله هنگامی که از شام مراجعت کرد به مردم مدینه گفت: من از نزد مردی می آیم که اگر جز فرزندانم یاوری نداشته باشم با او محاربه و جنگ کنم و یا اینکه او (یزید) مرا اکرام و اعزاز کرده لکن من صله و عطایای او را بجهت تقویت برای مبارزه با او پذیرفتیم. پس مردم مدینه یزید را از خلافت خلع و با عبدالله بن حنظله برای قیام بر علیه حکومت جبّار امویان بیعت کردند[5] و این قیام – که منجر به شهادت گروه کثیری از مردم مدینه گردید که آن بواقعه حرّه در تاریخ مشهور است- نیز بدنبال نهضت عاشورا صورت گرفته است. سپس در سال 66 از هجرت در کوفه تحت رهبری مختار بن ابی عبیده ثقفی قیام دیگری بوقوع پیوست که با کمک و یاری باقیمانده از سپاه سلیمان بن صرد- که در عین الوردة شهید شد- و فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر با شعار «یا لثارات الحسین بن علی(ع)»[6] آغاز و سرانجام به هلاکت عبیدالله بن زیاد در نهر خازر موصل انجامید.

نمونه دیگر، مبارزه و مقاتلۀ مصعب با نیروهای شام و عبدالملک بن مروان می باشد. ماجرای جنگ سپاه عبدالملک و لشگریان مصعب بن زبیر در تاریخ مشروحاً ذکر شده و آنچه مورد نظر و ذکر آن قابل توجه است اینکه، چون مصعب برابر شامی ها قرار گرفت، ابراهیم بن مالک را به میدان سپاه شام فرستاد و او کشته شد، به دیگر فرماندهانش دستور مقابله و مبارزه با دشمن را داد، نپذیرفتند. پس گفت: « ای ابراهیم و امروز دیگر ابراهیمی برای من نیست.» پس التفات کرد و دید در کنارش عروة بن مغیره ایستاده. او را نزدیک خود خواند و گفت: «مرا از حسین بن علی خبر ده که چگونه از تسلیم در برابر عبیدالله بن زیاد سر باز زد و تصمیم بر جنگ و شهادت گرفت.» عروة می گوید: من او را از حرّیت و جوانمردی و ایثار و سازش ناپذیری حسین(ع) در برابر حکام اموی آگاه ساختم. مصعب گفت:

الا انّ لی بالطف من آل هاشم      تاسّوا فَسنَّو بالکرام التأسیا

عروة می گوید: «دانستم از این شعر که او هرگز تن به ذلت نداده و فرار نمی کند تا کشته شود.»[7]

همچنین نهضت زید بن علی بن الحسین و قیام محمد نفس زکیه و ابراهیم فرزندان عبدالله محض تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران تحت رهبری قائد عظیم الشأن بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(س) می رسیم که بدون تردید، این حرکت عظیم در این قرن و در این زمان الهام گرفته از نهضت خونین عاشورا و انقلاب مقدس کربلاست. در اینجا از سخن و کلام خود آن بزرگوار بهره بگیریم که فرمود: «عاشورا روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان است.» و یا در تعبیر دیگری فرمودند: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگاه داشته است.»[8] ما فعلاً در صدد تجزیه و تحلیل انقلابهایی که بدنبال انقلاب عاشورا و نهضت کربلا بوجود آمده، نیستیم و یا در پی صحیح و یا ناصحیح بودن آنچه رخ داده که از عاشورا در نهضت و قیامشان الهام گرفته اند، نمی باشیم. بلکه تنها به این نکته توجه را معطوف می داریم که انقلاب عاشورا منشأ حرکت، تلاش، قیام و مبارزه بر علیه طغیان گران و طواغیت در ادوار مختلف تاریخ بوده و هست. بدون مبالغه اگر قیام خونین اباعبدالله(ع) و نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوۀ حرکت ها و قیام های حق طلبانه و عدالت خواهانه بدانیم، پنداری درست و سخن خالی از گزاف است.

آنچه در این نوشتار مورد توجه و موضوع بحث و بررسی است، چگونگی برخورد معصومین(ع) با عاشورا و عملکرد اهل بیت عصمت و طهارت با این حادثه عظیم و نهضت مقدس است. زیرا سیره و روش این بزرگواران در این انقلاب بزرگ در حقیقت الگویی برای جویندگان حقیقت و پویندگان راه سعادت و هدایت است. از این نقطه نظر است که باید ببینیم خاندان عصمت چگونه انقلاب بزرگ حسینی را مورد توجه قرار داده و از چه زاویه ای به آن نگریسته اند؛ چه آنکه ممکن است دیدگاهها نسبت به این حرکت بزرگ که ابعاد زیاد و آموزنده ای دارد، مختلف باشد. از باب مثال عاشورا بعنوان یک روز مصیبت و عزا آن طوری که آمده است (عاشورا یوم حزن و مصیبة)[9] صحنه ایثار و از خودگذشتگی،[10] مظهر صبر و استقامت «قد عجبت من صبرک ملائکة السماوات»[11] است. عاشورا نمایشی بزرگ از جهاد و مبارزه با طواغیت، عاشورا میدانی پهناور برای مسابقه بسوی لقاء الله: عن الصادق(ع): «انزل النصر حتی رفرف علی رأس الحسین(ع) ثم خیّر بین النصر علی اعدائه و بین لقاءالله تعالی فاختار لقاء الله تعالی.»[12]

عاشورا صحنه ای از تجسم ایمان و عدالت، عاشورا رسالتی در جهت نجات امّت از گرداب جهل و نادانی است. در زیارت آن حضرت آمده است: «و بذل مهجته فیک لیتنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»[13] و عاشورا مدرسه ای برای تعلیم و تربیت جوامع بشری و عاشورا روز پیروزی خون بر شمشیر:

فان نهزم فهزامون قدماً               و ان نغلب فغیر مغلبینا

و ما ان طبنا جبن ولکن               منایانا و دولة آخرینا[14]

بنابراین ما در این جزوه در پی جستجوی فرهنگ عاشورا در سیره اهل بیت عصمت و طهارت هستیم، زیرا ملاک برای درک صحیح و درست فرهنگ عاشورا را باید از این خاندان که خدای متعال آنها را از هر رجس و بدی پاک گردانیده و با استناد به آیه مبارکه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»[15] معصوم از هر خطا و لغزشی هستند، بیاموزیم که چگونه فرهنگ عاشورا در سیرۀ آل البیت تجلی و بروز کرده است و نحوه برخورد آنها با ابعاد مختلف این نهضت خونین چگونه بوده است.

 اینک به بررسی فرهنگ عاشورا در سیره و آثار اهل بیت(علیهم السلام) می پردازیم. لکن قبل از توضیح سیرۀ اهل بیت عصمت، توجه به دیدگاهها در رابطه با نهضت عاشورا خالی از فایده نیست.

دیدگاهها

عاشورا حادثۀ شگفت انگیز و محیرالعقول و دارای ابعاد گوناگون و مختلفی است، لذا هر کدام از ابعاد آن مورد توجه فرد یا گروهی قرار می گیرد و طبعاً این گرایشها معلول جاذبه هائی است که در نهضت خونین کربلا و قیام عظیم عاشوراست و هر کس بر اساس امر مورد نظر و دلخواه خود آن را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می دهد.

شهامت

بدون تردید شهامت خصلتی پسندیده و مورد توجه توده ها و جوامع بشری است و هر کسی تاریخ عاشورا را مطالعه کند شهامت امام حسین(ع) و یارانش در این صحنه پیکار برای او مشهود است و گاهی در افراد این روحیه و خصلت به اندازه ای زیاد است که آدمی به فعل او که حاکی از این فضیلت است با ناباوری نگاه می کند. این کمال انسانی معلول اعتماد به نفس و نداشتن خوف و هراس می باشد که آن نتیجه ایمان به درستی راه و هدف است در کلمات و اشعار و خطبه های امام حسین(ع) و یارانش این را بخوبی در می یابیم. از باب نمونه به برخی از آنها اشاره می کنیم. در بین راه از مکه به کربلا امام(ع) به فرزدق می گوید:

فان تکن الابدان للموت انشأت                  فقتل امرء بالسیف فی الله افضل

و ان تکن الدنیا تعد نفیسة                       فدار ثواب الله اعلی و انبل[16]

و به سپاس کوفه می فرماید: «و الله اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید»[17]

سوگند به خدا همانند خواران و ذلیلان دستم را به شما ندهم و همانند بردگان از صحنه نبرد و کارزار فرار نکنم. در «ذی حسم» که منزلی از منازل است فرمود: «فانی لا اری الموت الا سعادة و الحیوة مع الظالمین الا برماً»[18]

من مرگ را چیزی جز سعادت نمی بینم و زندگی در کنار ستمگران را جز ضجر و  ناراحتی نمی دانم. از عباس بن علی(ع) نقل شده است که روز عاشورا می فرمود: «لقدضاق صدری و شمت الحیوة»[19] سنیه ام تنگ و از زندگی خسته شده ام و در رجزش می گفت:

نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا              انی انا العباس اغدو بالسقا

                                 «و لا اخاف الشر یوم الملتقی»[20]

نفس من بفدای حسین و نگهدار آن     من عباس نام دارم که مرا سقا می خوانند

                                 و هرگز از شرّ روز ملاقات با دشمن نمی هراسم.

قاسم بن الحسن در جواب سؤال امام که فرمود: «یا بنی کیف الموت عندک» ای فرزند من مرگ نزد تو چگونه است؟ گفت: «یا عم احلی من العسل»[21]  ای عمو شیرین تر از عسل است و عابس بن ابی شبیب شاکری چون به میدان آمد، کسی به مقابله او نیامد. سپاه کوفه را دستور دادند که او را سنگ باران کنید. او چون چنین دید زره از تن به در کرد و خود از سر برداشت و به زبان حال می گفت:

وقت آن آمد که من عریان شوم             جسم بگذارم سراسر جان شوم

سپس عریان به دشمن حمله کرد.[22] اینها نمونه هایی از شهامت این اسوه های شجاعت است. برخی از افراد به واقعه عاشورا از این زاویه می نگرند که کربلا صحنه نمایش گذاشتن شهامت و شجاعت و دلاوری است. البته ما به جهت اختصار از ذکر دیگر یاران و اصحاب امام حسین(ع) و همچنین فرزندان و خویشان آن حضرت خودداری کردیم و الّا هر کدام از آنان در شهامت و شجاعت برگزیدگان عصر خود بودند، همانند مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر که درباره اش نقل شده است که امام حسین بعد از شهادت او فرمود: «عندالله احتسب نفسی و هماة اصحابی».[23]

و این شعر در حقیقت بیان شهامت و جوانمردی یاران امام حسین(ع) است.

قوم اذا نود و الدفع مسّلمة              والخیل بین مدعسّ و مکردس

لبسوا القلوب علی الدروع کانّما       یتهافون علی ذهاب الانفس[24]

مقاومت و صبر

 از دیگر اموری که در حادثه عظیم عاشورا مورد توجه هر اندیشمندی قرار می گیرد و نظر هر خواننده این واقعه را بخود جلب می کند، صبر و مقاومت و ثبات و ایستادگی امام حسین و یارانش در این جهاد عظیم و مبارزه است.

نابرابری دو جبهه از نظر نیروها که یاران امام هفتاد و دو نفر و سپاه کوفه با سی هزار نفر نیروی مسلّح و با عنایت اینکه یاران امام حسین(ع) در محاصره قرار گرفته و از آب و آذوقه منع شده بودند و خود امام  و خاندانش و یاران و اصحاب بشدت تشنه بودند و دشمن امکانات اکل و شرب برایش آماده بود و با توجه به اینکه راه گریز خصوصاً شب عاشورا برایشان فراهم بود، امام حسین(ع) در آن خطبه تاریخی شب عاشورا خطاب به اصحابش فرمود: «الهم انک تعلم انی لا اعلم الصحاباً خیراً من اصحابی و لااهل بیت خیراً من اهل بیتی فجزاکم الله خیراً فقد آزرتم و عاونتم و القوم لایریدون غیری و لو قتلونی لم یتبغوا غیری احداً فاذا جنکم اللیل فتفرقوا فی سواده و انجوا بانفسکم»«فقام الیه العباس بن علی اخوه و علی ابنه و بنو عقیل فقالوا له: معاذ الله و الشهر الحرام.»[25]

شب عاشورا امام بیعت خود را از یارانش برداشت و به آنها گفت: از تاریکی شب استفاده کرده و بروید و فرمود اهل بیت و خویشان من را نیز با خود ببرید اینان خون مرا می خواهند بریزند و چون مرا بکشند، با دیگری کاری ندارند. امّا مقاومت و پایداری یاران امام که از اظهارات آنها نمایان است. همه آن سختی ها و مشکلات را بر آنان هموار کرد و بخود اجازه تنها گذاشتن امام را ندادند و آن کسی که آغاز به سخن نمود، حضرت عباس(ع) بود که بپاخاست و دیگر بستگان آن حضرت متابعت کرده و همه گفتند: هرگز تو را تنها نگذاریم. در آن میان یکی از یاران امام(ع) بنام محمد بن بشیر حضرمی را کسی آمد و گفت: فرزند تو را در یکی از سر حدّات اسیر کرده اند. این خبر به امام حسین(ع) رسید به او فرمود: بیعت خود را از تو برداشتم برو و برای رهایی فرزندت تلاش کن محمد بن بشیر به امام(ع) عرض کرد: درندگان بیابان مرا زنده بخورند اگر دست از شما بردارم و شما را تنها بگذارم. امام او را دعای خیر کرد.[26]

مسلم بن عوسجه بپاخاست و به امام عرض کرد: ما تو را رها کنیم و باز گردیم در حالی که دشمن تو را محاصره کرده است؛ نه سوگند بخدا، هرگز ما را خدا بر این حال نبیند، من چنان مبارزه و پایداری خواهم کرد که نیزه ام در سینه های دشمن شکسته شود و تا دسته شمشیرم در دست من است با آن قتال خواهم نمود و چون بی سلاح شدم با سنگ با خصم و دشمن پیکار کنم و از تو هرگز جدا نگردم تا در کنار تو کشته شوم. بخدا سوگند هرگز تو را رها نخواهیم کرد. تا ما پاس حرمت رسول خدا را در فرزندش حفظ کرده باشیم و خدا این را بداند، سوگند به خدا اگر بدانم که من کشته می شوم، سپس زنده گشته باز کشته شوم آنگاه مرا بسوزانند و خاکسترم را بر باد دهند تا هفتاد بار با من چنین کنند تا در کنار تو جان دهم، هرگز از تو مفارقت ننمایم و چرا چنین نکنم و این یک بار کشته شدن بیش نیست و بدنبال آن کرامتی است که پایان ندارد و برای آن آخری و نهایتی نیست.[27]

ایمان و اعتقاد

هر نهضتی و قیامی که از هر قوم یا ملتی تحقق می پذیرد، بدون تردید دارای انگیزه و محرکی است که مقدمات آن قیام و حرکت را فراهم می سازد. بدیهی است هدفی که صاحبان یک قیام و مبارزه دارند، مختلف است. گاهی هدف یک امر مادی و میل به مال و ثروت است و گاهی قدرت خواهی و تحصیل جاه جماعتی را بر آن می دارد که بپاخیزند و قیام کنند. ممکن است ظلم دستگاه حاکم و بیدادگری بی حدّ آن سبب قیام و مبارزه گردد و گاهی هم نهضت و قیام دارای هدف مقدس و انگیزه ای والاست و آن حرکت بعنوان یک وظیفه الهی و تکلیف دینی مطرح است و لاغیر. برای نهضت عاشورا و قیام خونین کربلا نمی شود یک تفسیر مادی و تحلیل غیرالهی ارائه داد، زیرا نابرابری میان دو سپاه و امکان و تسلیم نشدن و ذلّت را نپذیرفتن و این همه ایثار و از خود گذشتگی و صبر و شکیبایی را نمی توان برای رسیدن به اهداف مادی و دنیوی تفسیر کرد. مطالعه در نهضت عاشورا این حقیقت را روشن می سازد که طلایه داران این پیکار و همراهان از اصحاب و یاران و دیگر افراد هدفی جز خدا نداشته و با اعتقاد بخدا و ایمان به روز واپسین و قیامت این همه فداکاری و ایثار نمودند. زیرا اگر گروهی انگیزه غیر خدایی داشته باشند، چون خود را در مبارزه در موضع ضعف و مقهوریت می بینند، تسلیم شده و برای اینکه از هلاکت و مرگ برهند دست از مقابله و مبارزه کشیده و تسلیم می شوند. نمونه ها و مصادیق آن را فراوان می توانیم ارائه دهیم. لکن امام حسین(ع) هرگز تسلیم نشد و مرگ خونین را بر زندگی زبون و ذلت بار برگزید. مضافاً بر اینکه سخنان آن بزرگوار همه، حکایت از آن انگیزه الهی و خدائی دارد. امام(ع) در آغاز حرکت فرمود:

«و انی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی(ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر».[28]

قوت قلب و آرامش دل امام(ع) و اینکه هر چه یاران او شهید می شدند و کار سخت تر می شد چهره امام بر افروخته تر می گشت. اینها همه نشانه ایمان بخدا و اعتقاد به معاد است. بعضی از حاضران در صحنه کربلا و راویان حادثه عاشورا در وصف امام چنین گفته اند: «فوالله ما رایت مکثوراً قط قد قتل ولده و اهل بیته و اصحابه اربط جاشاً منه»[29]

سوگند به خدا هرگز کسی را ندیدم که دشمن بسیار بر او بتازد و فرزندان و اهل بیت و اصحابش کشته شده باشند که دارای قلب قوی و آرام همانند حسین(ع) باشد.

به هرحال ممکن است از دیدگاه عده ای که حادثه کربلا را مورد بررسی و دقت قرار می دهند، از این بعد، این حادثه عظیم مورد توجه آنان قرار گیرد که قربانیان این صحنه پیکار که از خود این همه ایثار و گذشت نشان دادند و از قتل و شهادت هیچگونه هراسی نداشتند، فقط درصدد این بودند که به مسئولیت خود عمل کرده باشند. کما اینکه نقل شده است که سعید بن عبدالله حنفی که برابر امام ایستاده تا آن حضرت و اصحابش نماز بگزارند. چون آن حضرت از نماز فارغ شدند او در اثر کثرت جراحات به زمین افتاد و در آن لحظات پایانی عمر روی بسوی امام کرد و گفت: «اوفیت» امام در پاسخ او فرمود: «نعم انت اَمامی فی الجنة»[30] اینها همه حکایت از اعتقاد و ایمان قوی حسین(ع) و فرزندان و یارانش بخدا و معاد دارد که اینگونه بذل جان کرده و در راه عمل به وظیفه از هیچ تلاش و کوشش سرباز نزده و شهادت را بر زندگی و حیات دنیا برگزیدند.

چرا به سیره اهل بیت مراجعه کنیم؟

در اینجا توجه به این نکته لازم است که چرا ما فرهنگ عاشورا را در سیره اهل بیت(ع) جستجو کنیم و نه در جای دیگر و سیره دیگران؟ در پاسخ باید بگوییم اولاً در تبیین و تفسیر امور در چهار چوبه دین و شرع بر اساس راهنمایی پیامبر گرامی اسلام در حدیث ثقلین ما را تمسک به این دو یعنی قرآن و عترت ارجاع داده اند و ما هم می بایست بعنوان یک وظیفه از آن پیروی کنیم. زیرا آیات اطاعت، ما را به اطاعت از رسول مکلف کرده است. ثانیاً باید در شناخت هر چیزی به کسی که آگاهی و اطلاع نسبت به آن امر دارد، رجوع شود و این امریست که در همه جوامع بشری پذیرفته شده و مورد قبول است و اهل بیت پیامبر در آشنایی و آگاهی به قوانین و احکام شرع و تبیین حقایق دین و قرآن کریم، ملجأ و مرجع این امر هستند. امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ آنها می فرماید:

«لا یقاس به آل محمد(ص) من هذه الامة احد و لایسوّی بهم من جرت نعمتهم علیه ابداً هم اساس الدین و عماد الیقین.»[31] کسی را از این امّت نمی توان با آل پیامبر قیاس کرد و کسانی که از خوان نعمت آنها بهره برده در عرض آنها نیستند. آنها اساس دین و تکیه گاه یقین هستند. در قسمت دیگری از همین خطبه می فرماید: «اهل بیت پیامبر موضع اسرار الهی و ملجأ اوامر و فرامین خدا و منبع علم پروردگار و مرجع حکم خدا  و کهف های کتب او و کوههای دین حضرت حق اند.»  و در خطبه دیگر فرموده اند: «هم عیش العلم و موت الجهل».[32] اهل بیت پیامبر عیش علم و موت جهلند. مضافاً بر اینکه امام سجاد(ع) و فرزند بزرگوارش امام باقر(ع) در صحنه کربلا حضور داشتند و ماجرای خونین عاشورا را از نزدیک نظاره گر بودند. بنابراین برای آشنایی با فرهنگ عاشورا باید به اهل بیت مراجعه کنیم.

چاره اندیشی

رسول گرامی اسلام مسئولیت هدایت امّت را به عهده داشت و این مسئولیت تنها در زمان حیات آن حضرت خلاصه نمی شد. با توجه به روایات فراوانی که در کتب فریقین آمده است، آن بزرگوار از فتنه ها و حوادث ناگواری که بعد از خودش رخ داد، آگاه بود و خطر آن حوادث را به ملت گوشزد کرد که در آن فتن، امّت بر ضلالت و گمراهی گرفتار می شوند. برخی از آن احادیث را برای نمونه ذکر می کنیم:

قال رسول الله(ص): «ان من ورائکم ایاماً ینزل فیها الجهل و یرفع فیها العلم و یکثر فیها الهرج قالوا یا رسول الله و ما الهرج؟ قال القتل».[33]

«انس بن مالک قال: قال رسول الله ان بنی اسرائیل افترقت علی احدی و سبعین فرقة و ان امتی مستفترق علی ثنتین و سبعین فرقه کلها فی النار الاواحده و هی الجماعة».[34]

و در حدیث دیگری آمده است که فرمود: «ان الفتن قد اقبلت لقطع اللیل المظلم یتبع آخرها اولها و الآخره شر من الاولی».[35]

اینها و نمونه های فراوانی دیگر از احادیث شاهد آگاهی پیامبر از آنچه بعد از رحلتش بوجود آمد، می باشد. در این فتنه ها که تشخیص صحیح از ناصحیح و هدایت از گمراهی لااقل برای همه میسر نمی باشد و قهراً اگر ملجأ و مرجعی وجود نداشته باشد، امّت و جامعه دچار لغزش و انحراف خواهند شد. همان مسئولیت الهی که موجب شد رسول خدا در  زمان حیات خود از هیچ تلاشی در جهت حفظ جامعه از گمراهی و ضلالت دریغ ننماید، عیناً همان وظیفه با عنایت به این که رسول خدا هم مصباح هدایت و سراج منیر است[36] و هم نسبت به مؤمنین رأفت و رحمت دارد ایجاب می کرد که هم خطر انحراف را گوشزد نماید و هم اسوه و مقتدایی را که مردم از او پیروی کنند، معرفی کند. رسول خدا نه تنها خطرها را گوشزد کرد که در احادیث گذشته بیان کردیم و مردم را از آن برحذر داشت، بلکه –همانگونه که گفتیم- قرآن عترت را بعنوان دو مرجع که باید جامعه به آن تمسک کنند و از آن پیروی نمایند معرفی نمود.[37] و اضافه بر آن پیامبر بعد از خودش امیرالمؤمنین(ع) را بعنوان کسی که او با حق است و حق با اوست معرفی نمودند.[38] و یا به تعبیر دیگر فرمودند: «هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی لایفترقان حتی یردا علیّ الحوض»[39] و همچنین حسنین را به عنوان امام معرفی نمودند: «ان الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا»[40]. و سایر ائمه هدی را بعد از آنها که از اولاد فاطمه و امیرالمؤمنین هستند به عنوان راهنمایان خلق که باید به آنها اقتدا کرد، بیان کردند. قال رسول الله(ص): «من اجب ان یرکب سفینة النجاة و یستمسک بالعروة الوثقی و یعتصم بحبل الله المتین فلیوال علیاً بعدی و لیعاد عدوه ولیاً تم بالائمه الهداة من ولده فانهم خلفائی و اوصیائی و حجج الله علی الخلق بعدی و سادة امتی و قادة الاتقیاء الی الجنة. حزبهم حزبی و حزبی الله و حزب اعدائهم حزب الشیطان».[41]

همه اینها برای این بود که امّت بعد از خودش گرفتار گمراهی و انحراف نشود. بنابراین کسانی که سیره آنها از طرف صاحب شریعت برای مردم حجت شده است تا مردم برای نجات به آنها مراجعه کنند، عترت طاهرین و خاندان پیامبر و ائمه معصومین(ع) هستند، پس فرهنگ عاشورا را باید از سیره همین ذوات مقدسه جستجو کرد.

فرهنگ عاشورا و سیره اهل بیت

شناخت فرهنگ عاشورا و سپس تجلی آن در سیرۀ اهل بیت این خود نکته درخور توجه و بررسی است. بنابراین در ابتدا به معرفی و شناخت فرهنگ و عاشورا می پردازیم و آنگاه در سیره اهل بیت به جستجوی آن می پردازیم.

فرهنگ عاشورا

مجموعه نکاتی که می توان از عاشورا بهره گرفت چه گفتارها و چه کردارها و بطور کلی عملکرد های امام و یارانش در آن صحنه نبرد خونین تا شهادت و چگونگی برخورد اهل بیت آن بزرگوار در اسارت با احکام و سردمداران حکومت، اموی، فرهنگ عاشورا را مجسم می کند. ما به نکاتی که در عاشورا یافته ایم بطور اجمال، در محدودۀ درک و آگاهی خودمان اشاره می کنیم. البته نمی توان فرهنگ عاشورا را در این اموری که ذیلاً ذکر می شود خلاصه کرد و ممکن است به اموری که در آن قیام مقدس وجود داشته توجه نکرده و از آن غفلت کرده باشیم. به عبارت دیگر این حصر عقلی نیست، بلکه استقرایی است. به هرحال در فرهنگ عاشورا می توان به اینگونه امور اشاره کرد:

1- ایمان و اعتقاد بخدا

2- هدایت و ارشاد

3- پیکار و مبارزه با ظلم

4- صبر و مقاومت

5- ایثار و از خود گذشتگی

6- تسلیم نشدن و سازش ناپذیری

7- شوق به لقاء الله

8- امر به معروف و نهی از منکر

9- عبادت و بندگی

10- یاد خدا و ذکر

11- یقین و قطع به قیامت

12- تعلیم و تربیت

13- وفای به عهد و پیمان

14- اطاعت و تسلیم در برابر امام

15- صفا و صمیمیت

16- صدق

17- اخلاص

18- ترّحم

19- عدالت و قسط

20- دعا مناجات و ....

سیره اهل بیت(ع)

 در سیره اهل بیت عصمت و طهارت هر چه بیشتر خوض و غور می کنیم، این حقیقت را بیشتر لمس کرده و آن را بالعیان می بینیم که دقیقاً سیره اهل البیت(ع) همان فرهنگ عاشورا است؛ یعنی همان نمونه هایی که بدان اشاره کردیم، بعینه همان نمونه ها در سیره اهل بیت و امامان معصوم به چشم می خورد و خود آن بزرگواران به این حقیقت به مناسبتها تصریح کرده اند. امام حسن عسکری(ع) در پاسخ کسی که از امام سؤال کرده و جوابی همانند جواب حضرت صادق(ع) به ابن العوجاء داده بودند، فرمود: «و الجواب منا واحد اذا کان معنی المسالة واحدی و اجری آاخرنا ما اجری لاوّلنا و اوّلنا و آخرنا فی العلم و الامر سواء و لرسول الله و لامیرالمؤمنین فضلهما».[42] همانگونه که از پاسخ امام(ع) ظاهر است ائمه(ع) در انجام رسالت خویش– که بین احکام خدا و حفظ شریعت پیامبر است- تکلیفی مساوی دارند و لکن در کیفیت عمل به این وظیفه ممکن است تفاوت وجود داشته باشد. مثلاً در فرهنگ عاشورا مبارزه با دشمنان دین و متجاوزین و معاندین است، لکن این اقدام در عاشورا بر اساس مقتضیات زمان، مبارزه با شمشیر و نیزه است و همین مبارزه با دشمن با صبر و مقاومت و شکیبایی است تا چهره کریه خصم بر ملا گردد. همانند عصر امام حسن مجتبی(ع) که چنین بوده است و یا با بیدار کردن توده ها و ملتها از طریق دایر کردن مجالس تعلیم  و تدریس و انتقال حقایق دین و قرآن مبین که طبعاً بیداری امتها را بدنبال داشت. کما اینکه در عصر صادقین(علیهما السلام) وضع بدین منوال بوده است. بنابراین فرهنگ عاشورا را ما در سیرۀ اهل بیت و امامان معصوم(ع) به خوبی مشاهده می کنیم. لکن همانگونه که بیان کردیم، تطبیق این فرهنگ بر مصادیق آن بر اساس شرایط و مقتضیات هر عصر و زمان بوده است. و نکته ای که باز در همین جا قابل توجه است اینکه، ائمه(ع) نه تنها خود این سیره را داشتند بلکه مردم را دعوت به تبعیت از فرهنگ عاشورا می کردند که به ذکر نمونه ای از آن بسنده می کنیم.

به امام باقر(ع) گفته شد: محمد بن مسلم مریض است امام(ع) توسط خادمی شربتی را برای او فرستاد و به او فرمود: «به او بگو امام مرا امر کرده است که باز نگردم تا اینکه این شربت را بنوشی و چون آشامیدی بخدمت امام بروی.» محمدبن مسلم مقداری در آن کلام اندیشید و این در حالی بود که قدرت بر قیام و حرکت نداشت و چون آن مایع را نوشید گویا جان تازه در بدنش دمیده شد. بپاخاست و به درب منزل امام باقر(ع) آمد و اجازه گرفت. امام فریاد زد: «جسمت سلامت یافت. داخل شو.» پس بر آن حضرت وارد گردید و سلام کرد در حالی که می گریست دست و سر امام را بوسه داد. امام به او گفت: «برای چه می گریی ای محمدبن مسلم؟» گفت: «گریه من برای غربتم و دوری راه و کمی امکانات و مقدوراتم که نزد تو بمانم و از زیارت شما بهره مند شوم.» امام باقر(ع) در پاسخ محمدبن مسلم فرمود: «امّا در کمی امکانات سخن گفتی. خدای متعال اولیاء و اهل مودت ما را اینگونه قرار داده است و بلاء را با شتاب برای آنها قرار داده است و اما غربت خود را طرح کردی؛ حضرت ابی عبدالله برای تو اسوه است که در زمینی دور از ما در کنار فرات در سرزمین غربت قرار گرفته  و اما دوری تو از اینجا، مؤمن در این دنیا و میان این خلق غریب است تا از این جهان بسوی رحمت حق بیرون رود و اما آنچه ذکر کردی از علاقه تو به اینکه در جوار ما باشی و ما را ببینی و در توان تو نیست، آنچه در دل داری از محبت، نفعش به تو باز می گردد و پاداش هم بر همان به تو خواهند داد.»[43]

در سیره و آثار اهل بیت عصمت و طهارت فرهنگ عاشورا در اموری متجلی و متبلور است که ما به بیان آنها در حد امکان می پردازیم.

اهتمام به حفظ و نگهداری عاشورا

هر فردی سیره امویان و همچنین بنی مروان را مطالعه کند این حقیقت را بخوبی در می یابد که آنها سخت تلاش می کردند که نام حسین و شهادت او را بطور کلی انکار کنند و تا حد امکان عاشورا را بدست نسیان و فراموشی بسپارند. چنانچه در سِیَر آمده است، این شایعه بزودی منتشر گردید که حسین کشته نشده بلکه از نظرها ناپدید گردیده و به آسمان رفته است. همانند عیسی بن مریم و مقتول کربلا حنظله بن اسعد شبامی[44] است. گریه های مدام و متوالی و پیگیر و طولانی علی بن الحسین(ع) که متجاوز از سی سال می شود، به حدی که در حدیث، او یکی از بکّاؤون خمسه قلمداد شده است، [45] در جهت خنثی سازی همین شایعه دروغ و بی اساس بوده است و وصیت حضرت باقر(ع) به اینکه در منی بمدت ده سال اقامه عزا و سوگواری کنند[46] در همین راستاست، اظهار حزن و اندوه و گریه در رابطه با همین مقصود است که ما به برخی از نشانه ها می پردازیم.

1- ریان بن شبیب می گوید بر حضرت رضا(ع) روز اول محرم وارد شدم بمن فرمود: روزه هستی؟ گفتم: نه فرمود: «امروز همان روزی است که زکریا(ع) دعا کرد و از خداوند درخواست ذریه طیبه نمود و خدا دعای او را مستجاب گردانید و ملائکه را امر نمود در حالی که در محراب ایستاده بود او را بشارت به یحیی دادند. هر کسی این روز را روزه گرفته و دعا کند خدا او را اجابت نماید، همانگونه که حضرت زکریا را اجابت کرد. سپس فرمود:  ای پسر شبیب محرم ماهی بوده است که اهل جاهلیت در گذشته بپاس حرمت این ماه ظلم و جنگ را حرام می دانسته اند و لکن این امّت نه حرمت این ماه را شناخته و نه حرمت پیامبر را نگهداشتند. در این ماه حرام عترت او را کشتند و زنان او را اسیر و اموال او را به غارت بردند. خدا هرگز آنها را نیامرزد.  ای پسر شبیب اگر برای چیزی خواستی گریه کنی، برای حسین(ع) اشک بریز که همانند گوسفندی که ذبح می کنند او و هیجده نفر از اهل بیت او را که مردانی بودند که همانند آنها روی زمین نبود، کشتند. آسمانها و زمین در شهادت حسین گریستند.» و در ذیل روایت آمده است که آن حضرت فرمود: «یابن شبیب اگر می خواهی در درجات بهشت با ما باشی، در حزن ما محزون و در سرور ما شاد و ولایت ما را حفظ کن که اگر مردی سنگی را دوست بدارد، خداوند او را با همان سنگ در قیامت محشور نماید.»[47]

امام صادق(ع) به فضیل فرمود: «شنیده ام که مجلس آماده نموده و گرد یکدیگر جمع شده و مذاکره حدیث می کنید؟» فضیل پاسخ داد: «آری فدایت شوم.» امام فرمود: «این مجالس را دوست می دارم. امر ما را احیا کنید،  ای فضیل، خدا رحمت کند کسی که امر ما را احیا نماید،  ای فضیل کسی که ما را یاد کند یا ما را نزد او یاد کنند و او بگرید خداوند گناه او را هر چند گران باشد بیامرزد.»[48]

اینها نمونه ایست از آنچه در سیره اهل بیت(ع) مشاهده می شود که اهتمام داشتند که عاشورا حفظ شود. زیرا دشمنان تلاش جدی داشتند که حادثه خونین کربلا را از یادها ببرند و این نقشه دشمنان برای محو حادثه عاشورا به هر شکل و کیفیت که بتوانند، ایجاب می کرد اهل بیت(ع) در برابر این توطئه اقدام کنند و با این تصمیم مبارزه نمایند. ترغیب و تشویق به جلسات و گردهم جمع شدن و احیای امر آنها که مصداق بارز و روشن آن احیا و مذاکرۀ نهضت عاشورا و دفاع از قیام خامس آل عبا می باشد نمونه ای از مبارزات آن بزرگواران با نقشه و طرح دشمن بوده است.

گریه و بکاء

از اموری که در سیره خاندان عصمت و طهارت در رابطه با فرهنگ عاشورا بوضوح دیده می شود، مسأله گریه و بکاء است که هم خود آن بزرگواران مستقیماً در سوگ امام حسین و یارانش اشک می ریخته و گریه می کردند و هم دیگران را بر گریه و ندبه تشویق می نمودند. نمونه هایی از آن را ذیلاً یادآور می شویم:

از امام صادق(ع) نقل شده است: «حضرت سجاد زین العابدین(ع) بر پدرش چهل سال گریست. روزها روزه می گرفت و شبها به عبادت می پرداخت. چون افطار فرا می رسید خادم غذا و آب می آورد و مقابلش می نهاد و می گفت: ای مولای من غذا بخور، امام می فرمود: پسر رسول خدا را گرسنه شهید کردند، پسر رسول خدا را تشنه کشتند، این را تکرار می کرد و می گریست تا آنکه غذا از قطرات اشک او تر می شد و آب نیز با اشک چشمش ممزوج می گشت و این گونه بود تا به لقاء خدا شتافت.»

خادم آن حضرت می گوید: «روزی به بیابان رفت و من بدنبالش رفته و او را یافتم که بر سنگی سر نهاده و سجده کرده است. من صدای گریه او را شنیدم و ذکر می گفت مکرراً، چون سر سجده برداشت دیدم صورت و محاسنش از اشک دیده اش تر شده است. گفتم: ای سید من، آیا آن زمان فرا نرسیده است که حزنت تمام و گریه ات کم شود؟ فرمود به من: یعقوب پیامبر بود و دوازده فرزند داشت یکی از آنها از نظرش غایب شده بود از حزن موهای سرش سپید و پشتش از غم خم شده و دیده اش از گریه نابینا گردید ولکن با این همه فرزند او زنده بود و در دنیا بود  من پدر و برادر و هفده نفر از اهل بیت خود را در خون آغشته و کشته دیدم، چگونه حزنم تمام و گریه ام کم گردد.»[49]

مسعودی در مروج الذهب نقل کرده است: کمیت شاعر به مدینه آمد و شبانه خدمت حضرت باقر(ع) آمد و شروع به خواندن اشعارش نمود چون بدین شعر رسید:

و قتیل بالطف غودر منهم             بین غوغاء امّة و طغام

امام باقر(ع) گریست و فرمود: اگر نزد ما مالی بود به تو اعطا می کردیم ولکن بتو می گویم آنچه را که رسول خدا به حسان بن ثابت فرمود: «لاذلت مؤیداً بروح القدس ما ذببت عنا اهل البیت»[50]

تبیین هدف

یکی از بارزترین مسائلی که در سیره اهل بیت معصومین(ع) به چشم می خورد تبیین هدف امام حسین(ع) از انقلاب سرخ کربلا و نهضت عاشورا است. دشمنان تلاش می کردند که تحت عنوان خروج بر حاکم زمان و شق عصای امّت اسلامی و نظایر آن که غالباً خصم برای کریه جلوه دادن یک حرکت و قیام، هر چند برای خدا و در جهت تحقق اهداف اسلام و قرآن باشد، با برچسب زدن به چهره آن حرکت لطمه بزنند و نگذارد که توده های مردم در جریان حقایق امور واقع شوند. لذا برای توجیه کردار زشت و رفتار ناجوانمردانه خود، دستگاه حکومت اموی تلاش می کرد که از کیان خود دفاع کرده و قیام امام حسین(ع) را بر خلاف اسلام و قرآن جلوه دهد، لذا گاهی نهضت امام را بعنوان اینکه «خرج الحسین من حده قتل بسیف جده»[51] حسین از محدوده خود تجاوز کرده است و به شمشیر جدّش کشته شده و یا تحت عنوان خروج بر حاکم وقت آن نهضت مقدس را محکوم می کردند. کما اینکه نقل شده است که اسراء را چون به شام سوق می دادند و در بین راه مردم از اسراء و سرهای بالای نیزه سؤال می کردند. در پاسخ آنان گفته می شد اینها خارجی هستند که بر یزید خروج کرده اند و فرزند پیامبر را خارجی معرفی می کردند.

معصومین(ع) در جهت خنثی سازی این تبلیغات و نادرست جلوه دادن قیام امام(ع) با استفاده از شیوه های مختلف کوشش پیگیر و مدام در جهت بیان حقایق برای آگاهی امّت اسلامی نموده که به برخی از آن اشاره می شود:

در زیارت اربیعن که از امام صادق(ع) صفوان جمّال نقل کرده است، این عبارت آمده «و بذل مهجته فیک لینقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»[52] در این عبارت کاملاً مشهود است که این قیام مقدس برای جلوگیری از انحراف و ضلالت و هم در جهت نجات جامعه از جهل و نادانی بوده است. البته امام حسین(ع) روز عاشورا با بیان هدف خود حجت را بر سپاه کوفه تمام کرد و خطبه ای که امام هنگام حرکت از مکه معظمه ایراد نمود و در آن آمده است: «من کان فینا باذلاً مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه فلیر حل معنا»[53] هر کسی در راه بذل خون خود را برای ملاقات با پروردگار آماده کرده است با ما کوچ کند. سایر خطب که در بین راه امام ایراد کرده مثل خطبه ای که در ذی حسم به نقل طبری و لهوف ایراده نموده که در آن آمده است: «الا ترون ان الحق لایعمل به وان الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا فانی لااری الموت الاالشهادة و لاالحیوة مع الظالمین الا برماً»[54] آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل اجتناب نمی شود؟ پس باید مؤمن در چنین حال به لقاء خدا راغب باشد، من موت را جز شهادت و زندگی با متجاوزان و ستمگران را جز زجر و ناراحتی نمی دانم.

اینها تمام هدف آن حضرت را از قیام خونین عاشورا مشخص می سازد و لکن این به تنهایی کافی نبود، زیرا مردم اطراف و اکناف بلاد اسلامی از حقائق دور بودند و آگاهی از آنچه که بود نداشتند و اهل بیت آن حضرت این مسئولیت را به هنگام اسارت ایفا نموده و در هر فرصت مناسبی که پیش می آمد سخن گفته و حقایقی که در کربلا رخ داده بود و از نظر ها پوشیده و برای مردم بلاد مخفی بود، بیان کردند. زینب کبری(س) در مجلس عام عبیدالله در آن بیان تاریخی اش فرمود: «هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم»[55] اینان کسانی بودند که خدا شهادت را برای آنها نوشته بود. رفتند و در جایگاه خود خفتند. یا زین العابدین(ع) در جواب عبیدالله فرمود: (هنگامی که او فرمان به قتلش داد.) «اما علمت ان القتل لنا عادة و کرامتنا من الله الشهادة».[56]

نشر احکام

نشر احکام الهی و تبلیغ دین و بیان دستورات اسلام و قرآن از مهمترین مسئولیت های امام معصوم بعد از پیامبر است و اخذ اسلام راستین و حقایق قرآن بجز از سرچشمه زلال آن که عترت طاهرین هستند، صحیح نیست. لذا رسول خدا مکرر بعد از خودش مردم را به تمسک بر قرآن و عترت فرا می خواند. حدیث ثقلین که در مصادر روایی عامه و  خاصه نقل شده و آن را متواتراً روایت کرده اند، خود دلیل روشنی است بر این حقیقت و لکن مع الأسف بعد از رسول خدا تلاش وافری صورت گرفت تا خاندان پیامبر از صحنه زعامت و رهبری کنار گذاشته شدند و نگذاشتند که این مسئولیت خطیر توسط آنان اجرا گردد و این جدایی و نبود زمینه مساعد برای تبلیغ و رساندن حقایق به مردم تا آنجا ادامه پیدا کرد که نقل شده است که: «ان الشیعه الی زمان ابی جعفر الباقر لایعرفون مناسک حجّهم و لاحلالهم و لاحرامهم».

که تا آن عصر حتی شیعه قدرت اخذ احکام را نداشت تا چه رسد به توده مردم. معاویه در یک بخشنامه رسمی به تمام فرماندارانش اعلام کرد: ببینید اگر کسی با علی و خاندانش رابطه دارد یا متهم به ارتباط است حقوق او را از بیت المال قطع کنید. حجر بن عدی و عمرو بن حمق خزاعی به جرم دوستی با علی و خاندانش کشته شده و سر عمرو بن حمق را بر نیزه می زنند. امام حسین(ع) در مکتوبش به معاویه می فرماید:

«الست القاتل حجراً اخاکندة و المصلین العابدین الذین کانوا ینکرون الظلم و یستعظمون البدع و لایخافون فی الله لومة لائم ثم قتلتهم ظلماً و عدوانا من بعد ما کنت اعطیتهم الایمان المغلظه او لست قاتل عمرو بن الحمق صاحب رسول الله(ص) العبد الصالح الذی ابلته العبادة فنحل جسمه و صفرت لونه» تا به آنجا که می فرماید: «او لست صاحب الحضر میین الذین کتب فیهم ابن سمیه انهم کانوا علی دین علّی صلوات الله علیه فکتبت الیه ان اقتل کل من کان علی دین علی فقتلهم  مثل بهم بامرک و دین علی(ع) و الله الذی کان یضرب علیه اباک و یضربک و به جلست مجلسک الذی جلست و لو لا ذلک لکان شرفک و شرف ابیک الرحلتین»[57]

این قسمتی از نامه آن حضرت است که گویای این واقعیت است که چگونه تلاش می شد توسط دشمنان که اهل بیت را به انزوا کشانده و مردم را از داشتن تماس و رابطه با آنان برحذر دارند و امام در نامه دیگری به اهل بصره می فرماید: «ان السنة قدامیتت و ان البدعة قداحییت»[58] سنت ها مرده و بدعت ها زنده گریده و در دیگر سخنان آن بزرگوار این معنی به چشم می خورد که احکام الهی اجرا نمی شود و در عوض ظلم و طغیان و فساد جایگزین آن شده است. شهادت امام حسین(ع) باعث شد زمینه مساعد برای برقراری رابطه با مردم و بیان احکام الهی فراهم گردد و مردم بتوانند دین و احکام آن را از منبع اصلی آن که همانا اهل بیت است فرا گیرند و لذا این فرصت و زمینه مناسب را در عصر حضرت باقر و صادق(ع) که دولت امویان و مروانیان رو به ضعف گذاشته بود و جنگ قدرت بین خود آنها و با حامیان بنی العباس بوجود آمده بود، بوجود آمد و نشر و بیان احکام الهی و حقایق قرآن توسط اهل بیت پیامبر آغاز گردید و افرادی فقیه و دانشمند همانند زراره بن اعین و محمد بن مسلم و جابربن یزید جعفی و نظایرشان در زمانی کوتاه تربیت شده و در کوفه که پایگاهی برای شیعه بود به نشر احکام پرداختند و اینها تمام ثمره و نتیجه قیام و شهادت امام حسین(ع) بوده است که در بوجود آوردن این زمینه برای نشر و تبلیغ احکام دین مؤثر بوده است. در اینجا کلام یکی از محققین را در این رابطه نقل می کنیم: «ائمه هدی(ع) وسیله و راهی برای انتشار امر خود و تبلیغ دین خدا و احیاء شرع جدّ گرامیشان پیامبر نداشتند، بجز اینکه توجه مردم را به این نهضت کریمه متوجه سازند و این باعث می شد که با شناخت قیام عاشورا مردم درک کنند که تمام حق در جانب حسین و فرزندان اوست که آنها ائمه دین هستند و این باعث حرکت و سیر در صراط آنان و اخذ به طریقه آنان می گردید.»[59]

برگزاری مراسم

از دیگر مسائلی که در سیره خاندان نبوت نسبت به عاشورا به چشم می خورد برگزاری مراسم سوگواری و عزاداری برای سالار شهیدان است برگزاری مراسم نه تنها سیره آن ذوات مقدسه بوده است بلکه دیگران را به انجام این کار به شیوه های گوناگونی دعوت می کردند. البته از آداب و سنن هر گروه و امتی این است که برای فردی که از دنیا رفته مراسمی را به عنوان یاد بود برپا می نمایند و لکن این یک اقدام مستمر و همیشگی نیست، بلکه در یک زمان معین و محدود و حداکثر تا سالگرد، مراسمی را بپا می کنند. اما مراسم عاشوار یک امر خالد و جاویدان است. در اینجا این سؤال مطرح است که چرا باید چنین باشد؟ پاسخ آن را باید در سیره معصومین(ع) یافت رسول خدا(ص) فرمود: «ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد ابداً» حرارتی که از شهادت حسین در دلهای مؤمنین است، هرگز سرد نخواهد شد. یعنی این حزن و اندوه و این گردهمایی و تشکیل مجالس دائمی است، نه موقت و اما نتیجه این برگزاری چیست و چه سودی خواهد داشت؟ این خود نکته ایست در خور توجه که با برگزاری این مراسم اسلام تقویت می شود و به همین جهت است که گفته اند: «اسلام آغازش از رسول الله و استمرار و بقاء آن از حسین بن علی است.»[60] چه او حیات اسلام را با نهضتش حفظ کرد و امروز هم برگزاری مراسم اوست که اسلام را نگهداشته است و در همین راستا امام راحل رضوان الله علیه فرمود: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.» به هر حال سیرۀ فعلی شیعه که بر انجام مراسم سوگواری امام حسین(ع) است که بصورت دائم و مستمر می باشد بدون تردید الهام گرفته از سیره معصومین(ع) است. برای اثبات این مدعی به شواهدی از آن اشاره می کنیم:

عبدالله بن سنان می گوید: «روز عاشورا بر امام صادق(ع) وارد شدم. چهره آن حضرت را گرفته و آثار حزن در صورتش نمایان و دانه های اشک بر گونه هایش جاری بود، عرض کردم: علت گریه چیست؟ فرمود: آیا در غفلت هستی تو نمی دانی حسین بن علی(ع) در مثل چنین روز شهید شد. به آن حضرت گفتم: دربارۀ روزه آن چه می گویید؟ فرمود: از خوردن غذا خودداری کن اما روزه مگیر و بعد از نماز عصر با شربت آبی افطار کن در آن هنگام بود که حسین و یارانش شهید گشتند.»[61] همانگونه که از این حدیث ظاهر است امام صادق(ع) با گذشت نزدیک به یک قرن باز روز عاشورا را رسماً نشسته و حالت حزن و اندوه بخود گرفته و در عزای سید مظلومان اشک می ریزد.

حسین بن زید از فرزند علی بن الحسین(ع) نقل کرده است که چون حسین بن علی(ع) کشته شد، زنان بنی هاشم لباس سیاه بتن کرده و دیگر از سرما و گرما شکایت نمی کردند و علی بن الحسین(ع) برای آنها غذا مهیا می نمود تا اینکه ماتم حسین(ع) را بپادارند.[62]

مصقله طحّان می گوید: «از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: چون حسین(ع) شهید شد همسر او برای آن حضرت اقامه ماتم نموده و گریست و زنان نیز گریستند و خدمه نیز گریه کردند تا اینکه اشک چشمانشان خشک شد و در میان آنها جاریه ای بود که می گریست و اشکش جاری بود به او گفتند: ترا چه شده که اشکت تمام نمی شود؟ گفت: مرا چون جهد اصابت کند شربتی از سویق بنوشم. پس همسر امام نیز امر کرد که طعام و سویق حاضر کردند و از آن خورده و نوشیدند و این کار را کردند برای اینکه توان و طاقت گریستن بر امام حسین(ع) پیدا کنند.»[63]

دعبل خزاعی می گوید: «در ایام محرم بر حضرت علی بن موسی الرضا وارد شدم دیدم آن حضرت همانند شخص محزون و غصه دار نشسته و اصحاب آن حضرت هم در گرد او نشسته اند. چون آن حضرت مرا دید فرمود: «مرحباً بک یا دعبل مرحبا بناصرنا بیده و لسانه» سپس جایی برایم مهیا کرد و در کنار آن حضرت نشستم. فرمود: دوست دارم شعر بخوانی، این ایام روزهای حزن ما اهل بیت است و روزهای شادی دشمنان ما خصوصاً بنی امیه می باشد، ای دعبل کسی که گریه کند و بگریاند بر مصائب ما اگر چه یک نفر باشد، اجر او با خداست و کسی که اشکش جاری شود بر مصائب ما که از دشمنان بما رسیده است، خدا او را با ما محشور گرداند و کسی که بر مصیبت جدّم حسین گریه کند گناهان او را خدا می آمرزد. سپس آن حضرت برخاست و پرده ای نصب کرد و خاندان خود را در پشت پرده قرار داد و آنها پشت پرده نشسته تا در مصیبت جدّشان حسین گریه کنند. سپس آن حضرت روی بسوی من کرد و فرمود: برای حسین مرثیه بخوان و از نصرت ما تا زنده ای کوتاهی مکن. دعبل می گوید: اشکم جاری شد و این اشعار را انشاء کردم:

افاطم لو خلت الحسین مجدلا          وقدمات عطشانا بشط فرات

اذاً للطمت الخد فاطم عنده              و اجریت دمع العین فی الوجنات[64]

محمد بن سهل می گوید: «با کمیت خدمت امام صادق(ع) رسیدیم به حضرت عرض کرد: فدایت شوم آیا شعر نخوانم برای شما؟ امام فرمود: این روزها ایام عظیمی است، عرض کرد: اشعار مربوط به شماست. فرمود: بخوان و امام صادق به دنبال بعضی از اهل خود فرستاد تا آنها آمدند. کمیت شروع بخواندن آن اشعار کرد و گریه زیادی نمودند تا با این شعر رسید:

یصیب به الرامون عن قوس غیرهم        فیا آخر اسدی له الغّی اول

امام صادق(ع) دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم اغفر لکمیت ما قدم و ما اخّر و ما اسر و ما اعلن و اعطه حتی یرضی»[65]

مظلومیت

از جمله اموری که در سیره ائمه معصومین صلوات الله علیهم در رابطه با فرهنگ عاشورا به چشم می خورد بیان مظلومیت امام حسین(ع) است و بیان این واقعیت که امّت او را دعوت کردند و با او پیمان وفا بستند و با سفیر او بیعت کردند که بر علیه ظالم بپاخیزند و امام را یاری کنند، سپس میثاق با او را نقض کرده و پیمان شکستند. امام(ع) روز عاشورا خطاب به سپاه کوفه فرمود: «الا لعنة الله علی الناکثین الذین ینقضون الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا فانتم و الله هم».[66]

  مظلومیت امام حسین(ع) در کلمات ائمه(ع) و در سیره اهل بیت به صورت گسترده مطرح شده است که در مصادر روایی ما موجود است. مفضل بن عمر از امام صادق(ع) نقل کرده است: «حسین بن علی(ع) روزی بر امام حسن(ع) وارد گردید و چون او را نظر کرد گریست امام حسن از علت گریه پرسش کرد. امام حسین(ع) گفت: گریه می کنم برای آنچه برای تو رخ خواهد داد و مصائبی که بر تو وارد خواهد شد. امام حسن(ع)گفت: مرا بوسیله سمّ و زهر شهید خواهند کرد و لکن روزی همانند روز تو نخواهد بود. سی هزار نفر گرد تو جمع خواهند شد که ادعا دارند از امّت جدّ ما محمّد(ص) هستند تو را خواهند کشت و خون تو را می ریزند و حرمت تو را هتک و ذریه ات را اسیر و اموال تو را غارت کنند، در اینجاست ک به بنی امیه لعنت فرود آید و آسمان خون بگرید و همه چیز حتی و حوش و ماهیان بر تو بگریند.»[67]

پیامد فعل دشمنان

آدمی بدون شک هر عملی که انجام می دهد پیامدی خواهد داشت، صرف نظر از جزای اخروی آن. این پیامد اثر وضعی فعل و عمل خود انسان است. این مطلب در آیات و روایات زیادی آمده است قرآن مجید می فرماید: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون»[68] در رابطه با ظلم پیامد آن را در همین نشأه بیان می کند: «و تلک بیوتهم خاویة بما ظلموا»[69] امام حسین(ع) خود از آینده سوء و تاریک اقدام کنندگان به ریختن خونش عموماً و خصوصاً خبر داده بود، اما بصورت عام به شخصی به نام عمربن لوزان فرمود: «و الله لایدعوننی حتی یستخرجوا هذه العلقة من جوفی فاذا فعلوا سلطّ الله علیهم من یذلهم حتی یکونوا اذل فرق الامم»[70]

و خصوصاً به عمر بن سعد فرمود: «مالک ذبحک الله علی فراشک عاجلاً و لا غفر لک یوم حشرک فوالله لارجو ان لاتاکل من بر العراق الّا یسیراً»[71]

پیامد افعال زشت سپاه کوفه و قتل امام حسین(ع) و یارانش بعد از امام حسین خیلی زود و بسرعت متوجه آنان گردید و آنچنان رابطه این پیامد با قتل امام حسین(ع) و یارانش محسوس و روشن بود که حتی دشمنان اهل بیت(ع) این حقیقت را دریافته بودند. عبدالملک مروان طی بخشنامه ای به استاندارانش گوشزد کرد که معترض آل ابیطالب و عترة طاهرین نشوند و یادآور شده بود که آل حرب یعنی خاندان ابوسفیان با اهل بیت عصمت ستم کردند و ظلم آنها سبب شد که از میان رفته و نابود شدند.[72] ائمه(ع) نیز پیامد فعل دشمنان را به مردم گوشزد می کردند و اینکه ظلم و ستم بنی امیه موجب از میان رفتن آنان و نابودی حکومتشان گردید تذکر می دادند.

پیروزی امام

امام در عاشورا مظلومانه بدست سپاه بنی امیه شهید گردید، اما این شهادت در حقیقت پیروزی امام و نابودی دشمنان آن حضرت بود. ما بدون توضیح به ذکر مطالبی در این رابطه از خاندان عصمت و طهارت رسیده، می پردازیم:

از علی بن الحسین(ع) نقل شده است که: «چون مصیبات در کربلا بر ما وارد شد و پدرم شهید گشت، با یاران و فرزندانش و فرزندان او را بر شتر سوار و بسوی کوفه حرکت دادند. من به اجساد شهداء نظر می کردم که آنها روی زمین افتاده و دفن نشده بودند و این بر من گران بود و سخت آشفته بودم. نزدیک بود جان از تنم بیرون رود، عمه ام زینب کبری آثار آن حزن را در من دید و با من گفت: ای بازمانده جد و پدر و برادرانم! چون است که جان خود را در کف نهاده ای؟ گفتم: چگونه بی تابی نکنم و ناشکیبایی ننمایم که می بینم سید خود و برادران و عموها و عمو زادگان و کسان خود را به زمین افتاده و بخون آغشته در این دشت، جامه ها ربوده و نه کسی آنها را کفن کرده و نه به خاک سپرده است. هیچکس سوی آنان نمی آید و هیچ مردی نزدیک آنها نمی شود. گویی خانواده دیلم و خزرند. عمه ام گفت: اینها تو را بجزع نیاورد که این عهدیست از رسول خدا(ص)با جد و پدر و عمّت، خداوند پیمان گرفته است از جماعتی از این امّت که فرعونیان زمین آنها را نمی شناسند و اما فرشتگان آنها را می شناسند. آنها این اعضای متفرق را جمع و این بدنهای بخون آغشته را دفن کنند و در  این سرزمین برای قبر پدرت نشانی بر پا می دارند که اثر آن کهنه نمی شود و رسم آن با گذشتن روزها و شبها ناپدید نمی گردد و پیشوایان کفر و پیروان ضلال در محو آن بکوشند و با این حال آن اثر ظاهرتر شود و کار بالا می گیرد.»[73]

این خبر که از احادیث غیب و از معجزات ائمه(ع) است که با گذشت بیش از هزار سال مصداق آن محقق گردیده است، بیانگر پیروزی امام در نبرد خونین عاشورا است.

امام حسین(ع) خود را در نهضت مقدسش فاتح و پیروز می دانست، چون شهادت او باعث احیاء دین رسول خدا و از بین بردن بدعت ها گردید و امّت را تفهیم کرد که او سزاوارتر بخلافت از دیگران است و موجب رسوایی مخالفین خود گردید و در نامه خود به بنی هاشم نوشت: «من لحق بنا منکم استشهد، و من تخلف لم یبلغ الفتح» و مراد از فتح جز آنچه که بود نهضت مقدسش مترتب می شود، نبود و آن شکستن پایه های ضلالت و برداشتن باطل از سر راه شریعت مقدس و اقامه ارکان عدل و توحید و اینکه بر امّت واجب است در برابر منکر قیام کنند.[74]

و این معنای سخن امام سجاد(ع) است هنگامی که ابراهیم بن طلحه به آن حضرت هنگامی که آن حضرت به مدینه بازگشت، گفت: من الغالب؟ امام سجاد(ع) در پاسخ او فرمود: «چون وقت نماز شود اذان بگو و بعد از آن اقامه آنگاه خواهی شناخت چه کسی غالب و پیروز است.»[75]

پیروزی امام(ع) در نهضت عاشورا در سخنان خود آن حضرت که برخی از آنها را در همین جزوه نقل کردیم بیان شده و هم در فرمایشات معصومین(ع)  آمده است.

 

 

منبع: اولین کنگره عاشورا، دفتر سوم، ص 111.

پای نوشتها:

 [1] - مستدرک الوسائل، ج 2، ص 217

[2] - الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 175

[3] - مصدر فوق، ج 4، ص 162

[4] - البدایة و النهایه، ج 8، ص 238

[5] - الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 103

[6] - تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 258

[7] - الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 326

[8] - ما در این مقدمه در صدد بیان تمام انقلابهایی که بدنبال انقلاب کربلا صورت گرفته نبودیم و فقط بذکر نمونه هایی از آن بسنده کردیم و الا می توان از دیگر نهضتهای خونین همانند: قیام زیدبن علی بن الحسین در کوفه و قیام فرزندش یحیی بن زید بعنوان نهضتهایی که بدنبال حادثه عاشورا رخ داد نام برد و همینطور دیگر نهضتهایی که طالبین همانند قیام حسین درفخ در عصر دولت عباسیان داشته اند.

[9] - بحار الانوار، ج 45، ص 95

[10] - جلاء العیون شبیّ، ج 2، ص 169

[11] - زیارة ناحیه

[12] - بحارالانوار، ج 45، ص 12

[13] - زیارة اربعین

[14] - العوالم، ج 17، ص 253

[15] - الاحزاب، آیه 33

[16] - الامام الحسین و اصحابه، ص 177

[17] - الامام الحسین و اصحابه، ص 42

[18] -الملهوف، ص 33

[19] - ابصارالعین، ص 30- 4، مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 108

[20] - نفس المهموم، ص 230

[21] - نفس المهموم، ص 230

[22] - نف المهموم، ص 282

[23] - ابصار العین، ص 60

[24] - ذریعة النجاة گرمرودی، ص 110

[25] - مقاتل  الطالبین، ص 112

[26] - الملهوف، ص 39

[27] - الارشاد، ص 215

[28] - مقتل الحسین مقرم، ص 139

[29] - نفس المهموم، ص 353

[30] - ابصار العین، ص 126

[31] - نهج البلاغه خطبه 2

[32] - نهج البلاغه خطبه 239

[33] - سنن ابن ماجه، ج 2، کتاب الفتن، ج حدیث 4051

[34] - سنن ابن ماجه، ج 2 کتاب الفتن حدیث 3993

[35] - تاریخ کامل، ج 2، ص 318

[36] - سنن ابن ماجه، ج 2، کتاب الفتن حدیث 3993

[37] - حدیث ثقلین در مصادر روایی عامه و خاصه متواتراً از رسول خدا نقل شده است که پیامبر در موارد مختلفی به مناسبت ها مثل روز غدیر خم و در حجة الوداع و همچنین در روزهای آخر حیاتش، قرآن و عترت را بعنوان ثقلین که باید مردم به آنها تمسک کرده بیان کرد.

[38] - امالی صدوق: مجلس 20، و حدیث 1، تفسیر فخر رازی، ج 1، سورۀ حمد

[39] - المراجعات، ص 42

[40] - ...

[41] - امالی صدوق: مجلس 5، حدیث 5

[42] - مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 437

[43] - مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 181

[44] - بحارالانوار، ج 44، ص 271، حدیث 4

[45] - خصال صدوق، ص 248

[46] - بحارالانوار، ج 46، ص 220

[47] - امالی صدوق: مجلس 27

[48] - قرب الاسناد، ص 18

[49] - بحارالانوار، ج 45، ص 149

[50] - مروج الذهب، ج 2، ص 195

[51] - ....

[52] - ....

[53] - کشف الغمه، ج 2، ص 239

[54] - تاریخ طبری، ج 5، ص 403

[55] - نفس المهموم، ص 407

[56] - مقتل الحسین، ص 325

[57] - بحارالانوار، ج 44، ص 212

[58] - حیوة الحسین، ج 2، ص 322

[59] - مقتل الحسین، مقرم، ص 95

[60] - مقتل الحسین، مقرم، ص 95

[61] - سفینة البحار، ج 2، ص 196

[62] - بحارالانوار، ج 45، ص 188

[63] - اصول کافی، ج 1، ص 466

[64] - بحارالانوار، ج 45، ص 257

[65] - الغدیر، ج 2، ص 192

[66] - بحارالانوار، ج 45، ص 9

[67] - امالی صدوق: مجلس 24، حدیث 3

[68] - سوره روم، آیه 41

[69] - سورة نحل، آیه 52

[70] - بحارالانوار، ج 44، ص 375

[71] - مقتل الحسین مقرم، ص 205

[72] - عقد الفرید، ج 4، ص 385

[73] - کامل الزیارات، ص 261

[74] - مقتل الحسین، مقرم، ص 66

[75] - امالی طوسی، ص 66

. انتهای پیام /*