نهضت و رهبری امام و جایگاه عاشورا در این میان

علی رضائیان

بررسی سیر تحول دانش مدیریت در جهان نشان می دهد که پیشرفت در ابعاد گوناگون آن نزدیک شدن به ارزشها و به تعبیر دیگر مدیریت بر مبنای ارزشهای اسلامی را به همراه دارد با عنایت به این واقعیت است که تحلیل و تطبیق ابعاد مدیریت امام خمینی با دستاوردهای دانش مدیریت امروز که در حال تکامل است باید با تأمل و تعمق صورت پذیرد. مهمترین تفاوت مدیریت بر مبنای ارزشهای اسلامی که نمود آن را می توان در مدیریت حضرت امام یافت با مدیریت بر اساس دانش تولید شده در غرب در نگرش نسبت به انسان نهفته است یعنی تصویری که انسان از خود و همنوعان خود دارد و همچنین رابطه اش با طبیعت، زمان ماهیت و گرایشات عمل گرایانه و همچنین روابطی که در ظرف جامعه و نسبت به فضا و مکانی که در آن قرار دارد.

در یک چارچوب ارزشی که بر مبنای فرهنگ هر ملتی استوار است می توان رابطۀ میان مفروضات، ادراکات و عواطف را در هر فرهنگ مورد مداقه قرار داد و با تعمیم مدلی که به دست می آید موقعیتهای فرهنگی گوناگون و روابط متقابل آنها را شناخت. مفروضات زیربنای همۀ مشاهدات، اندیشه ها یا تجربیات به شمار می آیند و در کارکردهای روزانه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار هستند. اگر آدمی مفروضات بی شماری دربارۀ جهان نمی داشت با توجه به نیازمندی بسیار او در کنکاش محیط و به دست آوردن هر آنچه که در مسیر کمال و کار می آید از کار افتاده و ناتوان می شد. به هر حال رمز استفادۀ بهینه از مفروضات در صحت آنها نهفته است. بیشتر مفروضاتی که افراد دارند برقراری ارتباط و روابط اثربخش آنان با دیگران کافی است، وی سخن در این است که در واقع کدامیک از این مفروضات به کمال و موفقیت می انجامد. یک عامل اساسی در رابطه با نقش مؤثر مفروضات در روابط اثربخش عام بودن آنهاست. هر چه اشتراک نظرهای بیشتری موجود باشد احتمال اینکه تبادل مؤثرتری صورت پذیرد بیشتر خواهد بود. از این رو گاهی ممکن است مفروضات به جای تسهیل روابط مانع برقراری روابط مؤثر باشد.

این واقعیت روان شناختی که «آدمی آنچه را می خواهد، می بیند یا می شنود» تنها بیانگر این موضوع نیست که نیاز بر ادراک آدمی اثر می گذارد بلکه نمایانگر این نکته نیز می تواند باشد که مفروضات آدمی بر ادراکات او نیز اثر می گذارد اگر ادراکات ما با مفروضاتمان سازگار باشد مشکلات کمتری خواهیم داشت و در غیر این صورت مشکلات بسیاری پدید خواهد آمد که به طور معمول در عواطف و رفتارهایمان تجلی کرده و نمود می یابد. اکنون کیفیت این مفروضات را در رابطه با موضوعات زیر مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.

ماهیت اساسی آدمها

باور آدمی نسبت به ماهیت همنوعانش نمایانگر چگونگی اندیشیدن درباره تک تک افرد نیست بلکه باور آدمی را نسبت به ماهیت نسل بشر نشان می دهد آیا فرد باور دارد که انسانها قابل تغییر هستند یا خیر؟ جدا از ضعف هایی که آدمها دارند آیا ماهیت انسان شر است یا خیر؟ یا نه خیر و نه شر؟ یا تلفیقی است از خیر و شر؟ روشن ترین اثر مدیریتی ارزش ماهوی انسان را می توان در سیستم کنترل مشاهده کرد. گرایش به بدذات بودن انسان به دلیل سوء ظن مدیر نسبت به آدمها موجبات سیستم کنترلی شدید را فراهم خواهد کرد. گرایش ارزشی نسبت به ماهیت انسان نیز از حد سیستم کنترل و تشویق و تنبیه فراتر رفته و بر سبک مدیر اثر می گذارد.

حضرت امام آدمی را عصاره همه خلقت و موجودی بالقوه می داند که باید استعدادهای نهفته در خویش را به فعلیت رساند و به مراتب عالی که در پیش دارد نائل آید. ایشان با تأکید بر اصالت داشتن فرد و قدرت تغییر ایجاد کردن در جامعه می فرماید: «آقایان می دانند که پیغمبر اسلام(ص) تنها قیام فرمود و در یک محیطی که همه با او مخالف  بودند قیام فرمود و زحمتهای زیاد، مذمتهای زیاد، رنجهای فراوان برد تا اینکه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود، دعوت کرد مردم را به هدایت، دعوت کرد به توحید. آنقدر مشقت ایشان تحمل فرمود که گمان ندارم کسی طاقت آن را داشته باشد. بعد از رسول اکرم(ص) مسلمین به وظایف خودشان تا حدودی عمل کردند، اسلام را تقویت کردند، توسعه دادند اسلام را تا اینکه یک مملکت بزرگ اسلامی در دنیا تشکیل شد که بر همه ممالک مقدم بود».[1]

در عین حال تلاشهای جمعی را تشویق می نمود و رمز وحدت و یکپارچگی امت اسلامی را در حماسه عاشورا می دانست.

«همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسی مراسم عزاداری ائمه اطهار  و به ویژه سید مظلومان و سرور شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام است که حافظ ملیت مسلمین به ویژه شیعیان ائمه اثنی عشر علیهم صلوات الله و سلم می باشد.»[2]

حضرت امام با الهام از فرهنگ عاشورا تلاش کردند انگیزه های معنوی توده مردم از طریق بزرگداشت قیام عاشورا محفوظ بماند. «مجالس عزا را با همان شکوهی که پیشتر انجام می گرفت و بیشتر از او حفظ کنید.»[3]

رابطه با طبیعت

این رابطه بیانگر چگونگی تنظیم روابط فرد با طبیعت و مخلوق خداست. سه نوع رابطه عمده را در تجربه بشر می توان ذکر کرد که عبارتند از:

1- تسلیم شدن در مقابل طبیعت

2- هماهنگی و سازگاری با طبیعت

3- تسلط یافتن بر طبیعت.

اثر ارزشی رابطه با طبیعت در فعالیتهای مدیریتی را در دو زمینه هدف گذاری و تنظیم بودجه می توان مشاهده کرد اگر آدمی بخواهد در محیط فرهنگی فعالیت کند که تسلیم بودن در مقابل طبیعت نفوذ غالب را در میان افراد آن دارد به احتمال زیاد نسبت به فرهنگی که هماهنگی یا تسلط داشتن بر طبیعت در آن غلبه دارد هدفهای مدیریتی تنظیم شده در چنین فرهنگی بیشتر کیفی و کلی خواهد بود (البته در صورتی که هدف گذاری صورت پذیرد). از سوی دیگر در یک فرهنگ تسلط بر طبیعت مدیر ممکن است با اطمینان بیشتری هدفهای مشخص عاری از ابهام و بلند پروازانه تعیین کند. در این جا تمایز میان شخصیت فردی و تأثیر فرهنگ قابل تأمل است هدفهای تعیین شده به طور کامل به تفاوتهای شخصیتی فردی مانند نیاز به کسب موفقیت وابسته نیست بلکه تحت تأثیر نفوذ گرایش فرهنگی در زمینه سطح و نوع هدفهایی است که در اینجا مورد تأکید قرار گرفته است. گرایش فرهنگی شیوه تعیین هدفها را برای فرد تعریف و مشخص می نماید. پیام و تأکید فرهنگ عاشورا بر هدفهای بلندمدت است و حضرت امام نیز با الهام از فرهنگ عاشورا در تبیین هدفهای بلند مدتی که بتواند ایثار، علاقه و تعهد آحاد ملت را جلب نماید بسیار استادانه عمل می نمودند.

حضرت امام می فرماید: «اگر نبود این نهضت، نهضت حسین علیه السلام، یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان می دادند». یا در جای دیگر اشاره دارد که: «سیدالشهداء دیدند که مکتب دارد از بین می رود... اینکه سیدالشهداء را کشاند به آنجا، مکتب بود که کشاند آنجا... عقیده بود که کشاند به آنجا و همه چیزش را داد در مقابل عقیده، در مقابل ایمان و کشته شد و شکست داد، طرف را شکست داد. سیدالشهداء سلام الله علیه مذهب را بیمه کرد. و با عمل خودش اسلام را بیمه کرد.»

در هدف گذاری تلاش می شود که هدف همواره در ذهن خودآگاه افراد باشد تا بدانند که در جهت کدام هدف باید تلاش کنند. حضرت امام رمز واقعه عاشورا و ماههای محرم و صفر و همچنین مجالس عزای حضرت امام حسین علیه السلام را در زنده نگهداشتن هدف مشترک امت اسلام به ویژه شیعه می داند و از این رو می فرماید: «... این مجالس عزای سیدالشهداء است و مجالس دعا و دعای کمیل و سایر ادعیه که می سازد. ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالسی است که زنده نگه می دارد ملتها را در ایام عاشورا زیاد و زیادتر  و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه هفته هاست و جنبشهای اینطوری هست».

گرایش و نگرش نسبت به زمان

به دو طریق درباره زمان می توان اندیشید یکی به گونه کلی یعنی به جای شناخت چگونگی گذراندن زمان از سوی افراد، این گرایش و نگرش را با چگونگی پاسخ افراد به حوادث جدید می توان نشان داد. اگر مردم در پاسخ به یک چالش جدید به گذشته برگردند و به دنبال آن باشند که دریابند دیگران چگونه با این نوع مسائل برخورد کرده اند ارزش غالب «گذشته نگر» خواهد بود. اگر افراد عمدتاً آثار بلافاصله عمل را مورد ملاحظه قراردهند آنگاه گرایش غالب بیشتر «حال گرا» خواهد بود و اگر توجه عمده به تبعات بلندمدت یک انتخاب باشد آنگاه گرایش غالب «آینده نگر» خواهد بود. آشکارترین نکته تأثیر این متغیر فرهنگی بر مدیران در افق برنامه ریزی است.

واقعیتهای جاری یا آثار مطلوب در آینده می تواند بر تصمیم گیری اثر گذارد و سیستم پاداش نیز می تواند تحت تأثیر پنهان گرایش نسبت به زمان قرار گیرد. بُعد دیگر گرایش نسبت به زمان که اثر شدیدی بر رفتار آدمی دارد چگونگی استفاده از زمان است. برای برخی از افراد زمان کالای باارزش یا بی ارزشی است که می توان آن را ذخیره کرد و سپس صرف کرد یا تلف نمود. همچنانکه درباره عاشورا گفتیم حضرت امام با تکیه بر گذشته ای که حافظۀ امت اسلامی است انقلاب امام حسین(ع) و قیام کربلا را متذکر شده و در ماههای محرم و صفر با معطوف کردن ذهن مسلمانان به اینکه زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب سلام الله علیه، زندگی همۀ انبیا عالم، همه انبیا از اول تا حالا همه شان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می خواستند درست کنند، آنان را نیز به تبعیت از پیشوایان الهی فراخوانده و آنچنانکه در دوران پرتلاطم انقلاب مشاهده کردیم در این زمانهای حساس و شورآفرین مردم را به صحنه کشانده و بزرگترین حرکتها را برای سرنگونی طاغوت و سپس مقابلۀ با تجاوزهای رژیم بعثی عراق به وجود آوردند و با پیوند زدن گذشته و حال افقهای روشنی را برای آینده ترسیم کردند. در دیدگاه امام، زمان یک واحد به هم پیوسته است به گونه ای که تعهد یا بی تعهد بودن نسبت به گذشته، حال را  پدید می آورد و آینده نیز چیزی جز آنچه امروز رقم می زنیم نیست:

لامکانی که در او نور خداست                  ماضی و مستقبل و حالش کجاست

ماضی و مستقبلش نسبت به توست         هر دو یک چیزند و پنداری که دوست

حضرت امام هم به گذشته عنایت داشت هم به حال و آینده و سعی می کرد این افق گسترده را در پیش روی آحاد ملت گشوده و کوته نظری نداشته باشند. در تاریخ 10 / 4 / 60 به مناسبت شهادت شهید بهشتی و یارانش در جمع روحانیون تهران می فرماید: «ماها تابع آن مردانی هستیم که به حسب روایت، به حسب تاریخ، هر چه روز عاشورا سیدالشهداء سلام الله علیه به شهادت نزدیکتر می شد افروخته تر می شد. جوانان او مسابقه می کردند برای اینکه شهید بشوند همه هم می دانستند که بعد از چند ساعت دیگر شهیدند. مسابقه می کردند آنها، برای اینکه آنها می فهمیدند کجا می روند آنها می فهمیدند برای چه آمدند. آگاه بودند که ما آمدیم ادای وظیفه، خدایی را بکنیم آمدیم اسلام را حفظ بکنیم».

«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا دستور است به اینکه هر روز و در هر جا باید نهضت را ادامه دهید همان برنامه را، امام حسین با عده کم همه چیزش را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد. هر روز باید در هر جا این محفوظ بماند.»

در جایی دیگر با پیوند زدن گذشته به حال چنین می فرماید:

«ما باید حافظ این سنتهای اسلامی، حافظ این دستجات مبارک اسلامی که در عاشورا، در محرم و صفر در مواقع مقتضی به راه می افتند، باشیم. تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند. فداکاری سیدالشهداء سلام الله علیه است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است.» «گویندگان پس از اینکه مسائل روز را گفتند، روضه را همانطور که سابق می خواندند و مرثیه را همانطور که سابق می خواندند بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری.»

گرایش به عمل گرایی

گرایش نسبت به عمل گرایی به معنی فعال بودن یا انفعالی عمل کردن نیست بلکه تمرکز مطلوب فعالیت در نظر است. در گرایش به «رفاه» یا «زندگی کردن»، آدمی براساس احساسش عمل می کند. این حالت بیانگر حال گرا بودن است. گرایش به «انجام دادن» یا «کار کردن» تلاش بی وقفه آدمی برای کسب موفقیت را نشان می دهد در میان این دو گرایش، گرایش به ایجاد تعادل میان جسم و ذهن و احساس های متوسط قرار دارد. بعد عمل، چگونگی برخورد افراد با کار و تفریح را نشان می دهد. این گرایش بیانگر میزان عجین شدن فرد با کار است و نشانگر این واقعیت است که مسائل مربوط به کار و هدف بر زندگی فرد غلبه دارد. در فرهنگی که گرایش به کار شدید است تلاش می کنند تا فلسفه اصلی زندگی خود را در کار و فعالیتهای مربوط به کار بیابند، تصمیم گیری در چنین فرهنگی براساس شاخصهای عملی صورت می پذیرد و سیستم پاداش نیز براساس نتایج عملکرد آدمهاست.

حضرت امام در جمع اقشار مردم و اعضای ستاد مرکزی جهاد سازندگی در تاریخ 8 / 4 / 60 می فرمایند: «از صدر اسلام تا کنون دو طریقه، دو خط بوده است یک خط، خط اشخاص راحت طلب که تمام همتشان به این است که یک طعمه ای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایی که مسلمان بودند کردند اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها راحت طلبی بود. در صدر اسلام از این اشخاص بودند وقتی که حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه می خواستند مسافرت کنند به این سفر عظیم، بعضی از اینها نصیحت می کردند... یک دسته دیگر هم انبیاء بوده اند و اولیاء بزرگ، آنها هم یک مکتبی بود و یک خطی بود، تمام عمرشان را صرف می کردند در اینکه با ظلمها و با چیزهایی که در ممالک دنیا واقع می شود همشان را اینها صرف می کردند در مقابل با اینها...

رسول اکرم از اولی که آن رسالت به او محول شد تا آن وقتی که در بستر مرگ خوابیده بود یا شهادت بین این بستر و آن بعثت تمام فعالیت بوده است، جنگ بوده، دفاع بوده و کسی که زندگی امیرالمؤمنین سلام الله علیه را مشاهده کند که نیز همینطور بوده. جهاد در راه احکام خدا بوده است و سایر ائمه علیهم السلام است آن که از همه بارزتر و معروف تر است سیدالشهداء سلام الله علیه است.

اگر وضع تفکر سیدالشهداء سلام الله علیه مثل بعضی مقدسین زمان خودش بود آنها طرحشان این بود که بماند در جوار حضرت رسول سلام الله علیه و عبادت کند. اگر وضع تفکر مولا هم اینطور بود کربلایی پیش نمی آمد. یک راحت طلبی بود و کناره گیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر جور دیگری بود... این دو رشته، از اول خلقت تا حالا بوده است. رشته تعهد به اسلام و ایستادگی در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتوری و قدرتهای شیطانی و رشته سازش... حیوانات هم «ان من شیی الا یسبح بحمد ربک» آنها هم ذکر و تسبیح دارند، لکن همشان علفشان است انسان هم باید اینطوری باشد که همتش علفش باشد و هر چه ذلت و خواری است تن به آن بدهد».

در فرهنگ «بودن» مبنای تصمیمات احساسات آدمهاست. و میزان علاقه مندی به نتیجه، متغیر است و تابع فرد و حالات روحی و روانی او است. در فرهنگی که غلبه با کار کردن و کنترل است، تصمیمات بر مبنای شاخصهای منطقی قراردارد، پاداشها به طور منطقی توزیع می شود، بازده در برابر هدفهای متعادل توزیع می گردد و در سنجش عملکرد نیز کیفیت و کمیت با هم سنجیده می شود.

روابط میان افراد

بحث روابط میان افراد به مسئولیتی که آدمی در برابر دیگران دارد می پردازد. مسئولیت آدمی برای آسایش دیگران چیست؟ آیا در این رابطه مسئولیتی متوجه اوست یا خیر؟ برخی بر این باورند که هر کس باید فکر خودش باشد به عبارتی دیگر بر اینگونه افراد، فردگرایی غلبه دارد. در چنین فرهنگی افراد درجه یک خانواده، حد بیرونی مسئولیت رسمی بشمار می آیند. به استقلال فردی بها داده می شود. در چنین وضعیتی همه همیشه به دنبال درجه یک هر چیز هستند و هر کس به دنبال اول شدن است. گرایش مقابل فردگرایی روحیه جمعی است که تعهد و وفاداری به خانواده، فامیل، طایفه و قبیله را به همراه دارد.

«کلکم راع و کلکم مسئول مسائل سیاسی مال همه است «کلکم راع» همه باید مراعات بکنید. همه باید ملت را توجه کنید که چه می کنند و باید راهنمایی کنید همه را، و همه باید فعال با صفهای فشرده و فعال وارد باشید در صحنه و به خودتان هیچ یأس راه ندهید، خدا با شماست».

«این هماهنگی که در تمام ملت ما در قصه کربلا هست این بزرگترین امر سیاسی است در دنیا و بزرگترین امر روانی است در دنیا، تمام قلوب با هم متحد می شوند. اگر خوب راهش ببریم. ما برای این هماهنگی پیروز هستیم و قدر این را باید بدانیم و جوانهای ما توجه به این مسائل داشته باشند.»

«همین مساجد و همین روضه ها و همین روضه های هفتگی همین ها، همین ها توجه مردم را و همان هماهنگی را ایجاد می کند. اگر دولتهای دیگر بخواهند یک هماهنگی بین تمام قشرها پیدا کنند میسر نیست برایشان، با صدها میلیارد تومان هم برایشان میسر نیست. ما را سیدالشهداء اینطور هماهنگ کرده ما برای سیدالشهدایی که اینطور هماهنگ کرده اظهار تأسف نکنیم. ما گریه نکنیم؟ همین گریه ها نگهداشته ما را. گول این شیاطینی که می خواهند این حربه را از دست ما بگیرند گول اینها را نخورند جوانهای ما، همین هاست که ماها را حفظ کرده، همین ها هست که مملکت ما را حفظ کرده.»

«... اسلام اینقدر برای اجتماع و برای وحدت کلمه هم تبلیغ کرده و هم عمل کرده است، یعنی روزهایی را پیش آورده است که با خود این روزها و انگیزه این روزها تحکیم می شود مثل عاشورا و اربعین. و قرآن کریم پافشاری دارد در این مطلب که متفرق نباشند مردم، مسلمین از هم و ید واحده باشند و معتصم به حبل الله باشند».

و سه دیگر گرایش طبقاتی است. به نظر می رسد که متغیر رابطه بر خط مشی و عمل مدیریت اثر غالبی دارد ساختار سازمانی، ارتباطات، الگوهای نفوذ، سیستم پاداش، کار گروهی و سایر فرایندهای مدیریتی تحت تأثیر گرایش رابطه قراردارند. در فرهنگ هایی که غلبه بر سلطه گروه است توجه بیشتری به تفکیک افقی صورت می پذیرد.

گرایش نسبت به فضا

متغیر فضا بیانگر دید و نگرش فرد نسبت به چگونگی استفاده از فضای اطراف خود است. هر کس درباره استفاده از فضای اطراف خود می تواند نظری خاص داشته باشد. واژه های خصوصی، مختلط و عمومی برای انواع این گرایشها بکار برده می شود. گرایش خصوصی بر این باور تأکید دارد که فضای اطراف هر کسی ویژه خود اوست و کسی نباید به آن تجاوز کند و اگر کسی به حریم فرد قصد تجاوز داشته باشد در برابر او اقدام بازدارنده صورت می پذیرد بر عکس در گرایش عمومی به فضا همه حق استفاده از فضا را دارا بوده و ارتباطات، نفوذ، و الگوهای تعاملی تحت نفوذ این بعد قرار دارند همانند واقعیتهای فیزیکی.

حضرت امام در این بعد نیز از جامع نگری برخوردار است ضمن اصالت بخشیدن به حق امت اسلامی، حریم فردی را نیز مدنظر دارد. و برای نفوذ در آحاد ملت متوسل به عزیزترین فردی می شود که در میان ملت ایران از هر فرقه و مذهبی جایگاه ویژه دارد و مردم چه در شادی و چه در عزا با یاد او و یاران وفادارش زیست می کنند.

حضرت امام در جمع گویندگان مذهبی قم و استانهای آذربایجان شرقی و غربی در تاریخ 25 / 7 / 61 می فرماید:

«... اسلام مساجد را سنگر قرار داد و وسیله شد از باب اینکه از همین مساجد، از همین جمعیت ها، از همین جمعات، از همین جمعه ها و جماعات، همه اموری که اسلام را به پیش می برد و قیام را به پیش می برد مهیا باشد و بالخصوص حضرت سیدالشهداء از کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان باید چه جور مبارزه بکنند و باید آنهایی که در پشت جبهه هستند چطور تبلیغ بکنند. کیفیت مبارزه را، کیفیت اینکه مبارزه بین یک جمعیت کم با جمعیت زیاد چطور باشد، کیفیت اینکه قیام در مقام یک حکومت قلدری که همه را جا در دست دارد، با یک عده معدود باید چطور باشد، اینها چیزهایی است که حضرت سیدالشهداء به ملت آموخته است و اهل بیت بزرگوار او و فرزند عالیقدر او هم فهماند که بعد از اینکه آن مصیبت واقع شد باید چه کرد، باید تسلیم شد؟ باید تخفیف در مجاهده قائل شد؟ یا باید همانطوری که زینب سلام الله علیها در دنباله آن مصیبت بزرگی که «تصغر عند المصائب» ایستاد و در مقابل کفر و در مقال زندقه صحبت کرد و هر جا موقع شد، مطلب را بیان کرد و حضرت علی ابن الحسین سلام الله علیه با آن حال نقاهت، آنطوری که شایسته است، تبلیغ کرد...»

«الآن هم می بینید که در جبهه ها وقتی که نشان می دهند آنها را، همه با عشق امام حسین است که دارند جبهه را گرم نگه می دارند.»

 

 

منبع: اولین کنگره عاشورا، دفتر سوم، ص 307.



پای نوشتها:

 [1] - ر.ک: صحیفه امام، ج 2، ص 29-30.

[2] - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 399-401.

[3] - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 329-331.

. انتهای پیام /*