تبیین دیدگاه امام خمینی (ره) در رابطه با نقش زمان و مکان

مجید امینی

بسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

مقدمه

در طول تاریخ، همواره مصلحان و نیک اندیشان در اندیشۀ پی ریزی جامعه ای بوده اند که ارزشها را پاس دارد و از زشتی ها بر حذر باشد، برای رسیدن به این مقصود و تشکیل چنین جامعه ای که از آن به «آرمانشهر» تعبیر شده است. همانان قوانین و مقرراتی نیز می اندیشیده اند، تا افراد جامعه در زندگی فردی و اجتماعی خود و چگونگی استفادۀ از طبیعت و ارتباط با همنوعان راه صواب را طی کنند. اسلام به عنوان آخرین مکتب تضمین کنندۀ سعادت بشری اعتقاد صحیح را زیر بنای تشکیل چنین جامعه ای می داند، و برای سالم سازی اندیشه و اعتقاد انسانها، به اصول خاصّی باور دارد که آغاز و انجام هستی را مشخص می کند و انسانها را از افکار پوچ و خیالهای بیهوده می رهاند و به زندگی هدفدار راهنمایی می کند.

البته اسلام، تنها اعتقاد صحیح را کارساز نمی داند، بلکه مردم در مرحلۀ عمل و رفتار و نیز باید راه صواب را از ناصواب باز شناسند و خوبی ها را عمل کنند و از بدی ها بپرهیزند. [1]  

آنچه عهده دار این بخش از برنامه ‎های اسلام است، «فقه یا احکام فقهی» نام دارد، که در حقیقت مجموعۀ قوانین عملی اسلام است و از وحی الهی سرچشمه گرفته و با بیان معصومان - علیهم السلام - تفسیر و تبیین شده است؛ قوانینی که هرگز تغییر پذیر نیست و تمام موضوعات و مصادیق خارجی و حوادث واقعه را در بر می گیرد بدون آنکه به اصول آن خدشه ای وارد شود. [2]

شناخت این قوانین، همواره یکی از درسهای زنده و اساسی مدارس علوم دینی بوده است و می توان گفت: یکی از پایه های اصلی تشکیل مجامع علمی اسلامی علم «فقه» است و فقیهان، از ارزشمندترین دانشمندان علوم اسلامی محسوب می‎شوند و نام آنها همیشه بر تارک تاریخ حوزه های علمی می درخشد.

جامعیت علمی و عملی امام خمینی : بطور کلی شخصیتهای نامداری که در حوزه ها و مراکز علمی جهان پرورش می یابند پس از سالیانی با اندیشه و با بیان و قلم به تربیت شاگرد می پردازند، از نظر بعد علمی به دو گروه تقسیم می‎شوند:

یک ـ گروهی به فراگیری یک دانش همت گماشته و تنها در آن دانش، تخصص و ژرف نگری پیدا کرده اند و نسبت به دیگر علوم بهره ای، جز اطلاعات عمومی، و آگاهیهای کلی و سطحی ندارند، و این افراد در اصطلاح اندیشمندان «ذی فن» نامیده می‎شوند.

از نمونه های بارز این گروه سیبویه (م 180) در ادبیات عرب، کلینی (م 329) در حدیث و محقق حلی (م 676) در فقه را می توان نام برد. آنان به خاطر تبحر در فن واحد، اندیشه های بس بلندی را در آن علم عرضه نموده اند.

دوم ـ گروهی که علوم مختلف را مدّنظر داشته اند و در آن علوم تبحر یافته اند. از نمونه های این افراد می توان ابن سینا (م 426)، فارابی (م 339)، شیخ مفید (م 413)، سید مرتضی (436) شیخ طوسی (م 460)، بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی  - رضوان الله تعالی علیه را نام برد.

این گروه از شخصیت ها به دلیل موهبت های بی کران الهی در قلمرو مختلف به کار علمی پرداخته اند؛ به عنوان مثال آثاری که از «شیخ الطائفه» باقی مانده است، می تواند ابعاد مختلف علمی او را برای ما ترسیم کند. تفسیر «التبیان فی علوم القرآن» گواه آن است که او در این فن آنچنان تخصص و کارایی فزون از حد داشته که از تاریخ تألیف آن، تاکنون شیعه نتوانسته است تفسیری را در آن پایه عرضه کند.

مرحوم شیخ طوسی در سال 460 هجری در گذشته و تألیف تفسیر تبیان مربوط به دوران زندگی او در بغداد است که آخرین سال اقامت وی در آنجا می باشد. بنابراین، قریب به نه قرن و نیم از عمر این تفسیر می گذرد و چون ستاره‎ای بر تارک اعصار می درخشد.

وقتی آثار دیگر ایشان را تورق می کنیم او را محدثی نیرومند می یابیم که احادیث اهل بیت را از مشایخ با اسناد مختلف اخذ نموده و دو اثر گرانبها در حدیث به نام «التهذیب» و «الاستبصار» به یادگار نهاده است. و آنگاه که کاوشهای پر ارج با عظمت شیخ را در قسمت کلام و فلسفه بررسی می کنیم، به صورت یک متکلم زبردست جلوه می کند، و کتاب «الرسائل العشر» شیخ، نشانه نیرومندی وی در میدان بحث و جدل و اقامه برهان در علم کلام است. با این همه، آنچه گفته شد، ترسیم نیمرخی آن هم مبهم از شخصیت علمی شیخ است، وی در علم «فقه» استادی بلا معارض بوده و دو اثر علمی او به نام «مبسوط» و «خلاف» آگاهی عمیق وی بر مبانی فقهی عامه و خاصه را نشان می دهد.

امام خمینی (ره) بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی با استعداد و شایستگی ها و مواهب خدادای او، وی را به ژرف نگری در بسیاری از علوم سوق داده است.

آثار علمی حضرت امام که در اختیار ما قرار دارد، می تواند پرده از این راز برداشته و ابعاد علمی او را برای ما ترسیم نماید. امام در قلمرو فقه، از آیة الله موسس تا سال 1355 هـ . ق. بهره مند بود، و آغاز حضور ایشان در درس وی از سال 1344 هـ . ق بوده است.

 

(1) تبیین دیدگاه امام خمینی (ره) دربارۀ نقش زمان و مکان

 

1 ـ 1 ـ امام خمینی  و فقه سنتی و پویا

امام خمینی (ره) بر فقه سنتی تأکید داشت و معتقد بود که اگر فقه سنتی تحت ضوابطی پیش رود، پویا و پاسخگوی تمام نیازهای جامعه خواهد بود؛ زیرا اسلام آیین خاتم، و پیامبر آن خاتم پیامبران و کتاب آن خاتم کتابهاست و باید شریعت آن هماهنگ با تمام تمدنها و برآورندۀ تمام نیازهای بشری باشد ایشان فهم و تطبیق دین بر زندگی انسان معاصر و در نظر داشتن نقش زمان و مکان در شیوۀ استنباط را یکی از لوازم اصلی و اساسی و واقع بینانه در فقاهت می دانند و در این باره می فرمایند:

«اما در مورد روش تحصیل و تحقیق حوزه‎ ها، این جانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم، اجتهاد به همان سبک صحیح است، ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند، مسأله‎ ای که در قدیم دارای حکمی بوده است. به ظاهر همان مسأله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است. حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنی که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد، مجتهد باید با مسائل زمان خود احاطه داشته باشد[3].

از این جهت رودرویی فقه سنتی با فقه پویا، نوعی شعار توخالی است که ناآگاهان از آن بهره گیرند، تشریع الهی قابل دگرگونی نیست و هر نوع بدعت از نظر ادله اربعه ممنوع است، ولی در عین حال، قوانین آن چنان انعطاف و جامعیت دارد که ما را از قوانین بیگانه و غربی بی‎نیاز کند روی این اساس به حکم اینکه حضرت امام (ره) اسوه و الگوست باید بر فقه سنتی تأکید کرد و این یادگار گرانبهای چهارده قرن گذشته را صیانت نمود.

 

2 ـ 1 ـ جهان شمولی فقه و دیدگاه امام خمینی (ره)

از آنجا که منابع فقه، زاده عقل و تجربۀ محدود و سلیقه های گوناگون انسان نیست، بلکه متکی به مبدا وحی است، بنابراین می تواند منبعی جاوید و همواره در جوشش بوده و جغرافیای مدنی، قومی سیاسی و فرهنگی بشر را تحت پوشش قرار دهد.

قوانین بشری از آن جهت محدود، متغیر و ناپایدار است که بر اندیشه، قدرت فکر، و نیروی تجزیه و تحلیل رخدادها و نیز ابزار شناخت او محدود می باشد. ولی منابع فقه اسلام ریشه در وحی دارد، و خدای متعال به تمام ابعاد و نیازهای واقعی انسان احاطه داشته و در ترسیم آنها با هیچ کاستی مواجه نبوده، آن را با کاملترین و شایسته ‎ترین وجه ممکن در اختیار انسان قرار داده است و بدین جهت است که آنها در هر زمان و در نزد هر قوم و نژادی تازگی دارد.

اگر شرایط برای فقهای اسلام فراهم بود. و به نحو گسترده و قانونمندی روی این منابع کار می کردند، حقوق و فقه اسلامی، می توانست از جلوه های اعجاز وحی و حقانیت اسلام باشد و علاوه بر مباحث کلامی و فلسفی که معمولاً به عنوان طرق کشف حقیقت دین و اصول عقیدتی آن به شمار می آید، از حیات و پویایی و اقتدار و کارآیی فقه اسلام در طول تاریخ تحولات حیات بشر، می‎شد چنین پیامی را شنید، اما دریغ که شکل حاکمیتهای غیر دینی که در بیشتر مقاطع تاریخ دامنگیر جوامع اسلامی بوده، فرصت عملی را در ابعاد مختلف حکومتی قضایی، حقوقی، اقتصادی و ... از آنان گرفته و مانع کاری عمیق تر و بایسته تر شده است.

 حضرت امام (ره) در موردی بدین نکته اشاره کرده می فرمایند: «مع الأسف ما، هم دانشگاهمان و هم مدارس علوم دینیه مان هر کدام از یک جهتی نواقص زیاد داشت و نمی‎ شد و نمی توانستند نواقص را رفع کنند ... مدارس علمی ... را مستقیماً نیامدند مثل دانشگاه تصرف کنند و نتوانستند و بکنند. آنها با همه سختیها در دوران رضاخان که سختی ها زیاد بود، تحمل کردند و راه خودشان را ادامه دادند و زمان بعد هم همین طور، لکن محصور شده بودیم در یک کتابها و در یک عقاید خاصی، کتابها از حیث تعلیم و تعلم غالباً از طهارت و تجارت و صداق تجاوز نمی ‎کرد. علوم قضایی و حدود و دیات و اینها از علوم غریبه بود، البته مشایخ نوشته اند، همه را مستقصی نوشته اند، لکن در حوزه‎ ها از باب اینکه این امور خارج بود از حیطه عمل آنها، قضاوت دست آنها نبود، حدود و دیات و قصاص و اینها عملی نبود، از این جهت آنها مورد بحث واقع نمی‎شد»[4].

البته فقهای اهل سنت کمتر با چنین مشکلی رودررو بوده اند، ولی فقهای شیعه از این مشکل رنج می‎ برده اند و تحقق انقلاب اسلامی شرایط بسیار استثنایی و فرصتی بسیار مغتنم را برای پیشبرد و شکوفایی راستین فقه اسلامی پدید آورد. فقه و اصول موجود، گرچه گسترده است، ولی صرف گستردگی و انبوهی طرح، قلت های ذهنی و فربهی کمی مباحث، غنا، و استواری و اتقان را نتیجه نمی دهد، آنچه امروز فقه، بدان نیازمند است می تواند در دو عنصر زیر بیان نمود.

یک ـ حضور در صحنه مسائل عملی نظام اجتماعی و نیازهای امت اسلامی که امام (ره) در یک جملۀ زیبا آن را ترسیم نمودند که: «حکومت، فلسفه عملی تمامی فقه است».

دو ـ نظامدار شدن مباحث فقه و قرار گرفتن آنها در سیستمی کلاسیک و کاملاً قابل تبیین.

 

3 ـ 1 ـ پاسخگویی فقه در برابر رویدادها و دیدگاه امام خمینی (ره)

فقه یک علم واقعی است و علم واقعی در بیان امیرالمؤمنین(ع) آن است که نتیجۀ آن در جهت سازندگی حیات مادی و معنوی انسان به کار آید، تا اینکه به عنوان مطالبی و موضوعاتی که در روزگاری بوده و اکنون کاری نداشته باشیم، که آن موضوعات مورد ابتلاء و نیاز هست یا خیر! فقه زمانی یک علم واقعی است که در زندگی مردم هر عصر حضور فعال داشته باشد و برای هر رخدادی که در حیطۀ موضوعات فقهی ظهور می یابد، پاسخی در خور و متقن داشته باشد، فقه ما به لحاظ مواد و منابع، همانگونه که امام (ره) تصریح می‎ فرمودند: « غنی‎ترین فقه و قانون در دنیا است و چنین فقهی در دنیا نه در میان مسلمین و نه در بین غیر مسلمین وجود ندارد». [5]

ولی این فقه باید در کنار عنصر اجتهاد «پویا» و بالنده و مترقی قرار گیرد، تا اجتهاد، آن را در زمینه‎ های مختلف نیازهای شرعی انسان به کار گیرد، زیرا پدیده‎ ها؛ یا از «مصادیق عام» و یا از «فروع اصول» به شمار می آیند و آن عمومات و اصول در منابع فقهی موجود است و اجتهاد از راه آنها فروع تازه را به اصول پایه بازگشت داده و عام بر مصادیق منطبق می گردد و فقه با چشمۀ جوشان اجتهادی که در دل دارد، نه تنها پویا و همگام با مظاهر و رویدادهای زندگی است، بلکه پیشرو همه ابعاد آن می باشد، زیرا رویدادها یا از «فروع اصول» و یا از «مصادیق عمومات» است که در مدینه برای رسول خدا (ص) پیش می آمد، در هر حال، مشکل فقه چنانکه گفتیم این است که فقه مدرسه‎ ها و فقه موضوعات ذهنی یا موضوعات عتیقی است که روزگار آن سپری شده یا اصولاً اگر موضوع باقی است، محتوای آن به کلی تغییر یافته است و برخی فقیهان بجای آنکه در مقام شناخت موضوعات نوین و تبیین چگونگی محتوای موضوعات دیرین بپردازند، همچنان به تکرار مکررات بسنده کرده و گام فراتر نمی ‎نهند!

امام (ره) به این نکتۀ بسیار لطیف، چندی قبل از رحلت خویش خطاب به حوزه‎ های علمی اشاره فرموده و می گویند: «زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند»[6]. مقصود از اینکه زمان و مکان در اجتهاد نقش دارند این است که هر زمان و مکانی دارای خصوصیات و ویژگیهایی است که با آن ویژگیها موضوع تغییر کرده و در نتیجه حکم پیشین نیز تغییر می کند، چنانچه مسافرت در بینش و استنباط فقیهان و مجتهدان تأثیر بسزایی داشته و دارد. از آن جمله محمد ابن ادریس، پیشوای مذهب شافعی است، زیرا در نتیجۀ مسافرت از بغداد به مصر «نود» نظریه و فتوای او در بیان احکام تغییر کرد که در نتیجه آن مذهب جدید او به وجود آمد.

بنابراین، اگر دیده می‎ شود که تحقق انقلاب اسلامی در ایران و پیدایش زمینه های اجرای احکام و قوانین اسلامی خلأ عظیمی در ناحیۀ شناخت نظریه‎های اسلام در رابطه با مسائل قضایی، حقوقی، بین‎المللی، مسائل اقتصادی و ... پدیدار گشت، یکی از عوامل آن را باید در این ناحیه یافت که برخی از فقیهان به جای ابداع و کشف موضوعات و شناخت عینی آنها و به جای فقاهت اجتهادی، به فقاهت تقلیدی بسنده کرده اند و ضرورتاً چنین کسانی، نه پاسخگوی همۀ رویدادها هستند و نه آراء و نظریاتشان می تواند در دنیای امروز قابل اجرا و تحقق باشد فقه این چنینی هیچگاه نمی تواند همگام با مظاهر زندگی و تمدن جدید بشود.

اگر حوزه‎ ها بخواهند جامعه کنونی امت اسلام را اداره کنند و رسالت اسلامی و فقهی خود را ایفا نمایند، باید با حفظ اصول علمی و مبانی متقن تحقیق و اجتهاد که امام (ره) از آن به فقه جواهری تعبیر دارد از فقاهت تقلیدی به فقاهت اجتهادی عدول کنند، با فقه و مسائل آن سرسری و ناشیانه و غیر منطقی (بر اساس قیاس استحسان و مصالح مرسله) مواجه نشوند و با این حال در شناخت واقعی روح قوانین اسلام و تطبیق آنها بر موضوعات نوین تلاش کنند.

امام خمینی (ره) می فرمایند: لازم است علماء و مدرسین محترم نگذارند در درسهایی که مربوط به فقاهت است و حوزه‎های فقهی و اصولی از طریقه مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه اسلامی است منحرف شوند و کوشش نمایند، که هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتکار و تحقیق ها افزوده شود و فقه سنتی که ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن ارکان تحقیق و تدقیق است محفوظ بماند و تحقیقات بر تحقیقات اضافه گردد[7].

منظور ایشان از حفظ فقه و فقاهت و فقه جواهری و فقه سنتی هرگز، حفظ مباحث غیر ضروری و دست و پاگیر نبوده، چه اینکه منظورها از حذف مباحث غیر ضروری، سست کردن مباحث ضروری و ژرف ‎نانگری طلاب نیست و نمی تواند باشد، بلکه منظور حفظ دقت و اصول و مبانی و تحقیق های لازم در استنباط احکام و اجتهاد است، و پاسخ دادن به رویدادها از راه منابع و پایه ‎های شناخت معتبر، نه از راه مصلحت اندیشه و منابع غیر معتبر.

امام (ره) از فقهی دفاع می کند که ضامن رشد و مصلحت ملتهاست، نه مباحث فقهی که مایه هدر رفتن امکانات حوزوی و نیروهای انسانی است. امام (ره) در وصیتنامه الهی، سیاسی خویش بدین نکته چنین اشاره می فرمایند که: «از فقه سنتی که بیانگر مکتب و رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتهاست چه احکام اولیه و چه ثانویه که هر دو مکتب فقه اسلامی است، ذره‎ای منحرف نشوند ... »

امام (ره) همیشه در بیاناتشان از جمودگرایان و کوته نظران و قشری نگران و مقدس نمایان گلایه‎ مند بودند و احساس می کردند که فقه اجتهادی نیاز به تحول همه جانبه دارد. بدین جهت با تأکید و اصرار، فقه اجتهادی را وارد مرحله جدید نمودند. نکتۀ جالب توجه این است که ایشان با نظریه افراط گرایان که از راه رأی و تفکر شخصی و یا منابع غیر معتبر احکام حوادث واقعه را استنباط می کردند، مخالف بودند، همانگونه که به نظریه تفریط گرایان که بر ظاهر الفاظ عناصر خاصه استنباط در مقام حکم بسنده می کردند، مخالف بودند، هنر ایشان در این بود نه مانند جمودگرایان و قشریان و سطحی نگران که از پاسخگویی در برابر حوادث واقعه سرباز می‎ زنند و نه مانند متهوران و ناآگاهان که از راههای غیر مبتنی بر منابع معتبر شرعی، حکمی را بیان می داشته اند، بوده اند در آنجا که می فرمایند: یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوی و زهدی که در خور شان مجتهد است و واقعاً مدیر و مدبر باشد. فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است ... و همه ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد»[8].

 

4 ـ 1 ـ واژه فقه در متون و منابع شرعی

متون و منابع شرعی همان زمینه‎هایی است که بیان شارع و نظرگاه اصلی او را در آن می توان جست و مورد شناسایی قرار داد. بی‎تردید معتبرترین متن اصیل و منبع شریفی که می توان بدان مراجعه کرد، قرآن است که در مواردی چند به «فقه و تفقه» و محتوای آن تصریح کرده است یکی از موارد کاربرد واژه «فقه» در قرآن که ارتباط بسیار نزدیکی با موضوع مورد بحث دارد، آیه «نفر» است: «فلو لانفر من کل فرقه منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون»[9].

تفقه در دین، به گونه ای که بتوان به وسیله آن جامعه را از کجی های عقیدتی و عملی و فکری بر حذر داشت.

در مجموعه تمامی معارف اسلامی می گنجد و در چهارچوب احکام شرعی فرعی عملی محصور نمی گردد، از این رو، صدرالمتألهین در شرح اصول کافی پس از بیان اینکه واژه «فقه» در آغاز پیدایش اسلام به احکام شرعی فرعی عملی محصور نبوده است می گوید:

«و ان الفقه اکثر مایاتی فی الحدیث بمعنی البصیرة فی امر الدین و ان الفقیه صاحب هذه البصیرة».

اصولاً واژه فقه در قرآن به معنای فهم و دریافت عمیق حقایق دین و آفرینش است: «قد فصلنا الایات لقوم یفقهون»[10]؛ «لهم قلوب لا یفقهون بها»[11]؛ «فما لهولاء القوم لایکادون یفقهون حدیثاً»[12]؛ «ولکن المنافقین لا یفقهون»[13].

در روایات معصومین(ع) نیز فقه و حتی تفقه در دین، دارای میدان گسترده ای است. از آن جمله: عن رسول الله(ص) اذا ارادالله بعبد خیراً فقهه فی الدین و زهده فی الدنیا و بصره عیوبا»[14]، و نیز فرمودند: «من یردالله به خیراً یفقهه فی الدین»[15]. عن علی(ع): «تعلموا القرآن فانه احسن الحدیث و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب»[16] . و نیز فرمودند: «الفقیه کل الفقیه من لم یقنط الناس من رحمة الله و لم یویسهم من روح الله ... و لم یومنهم من مکرالله»[17].

و روایات بسیار دیگری که می رساند فقاهت در محدوده شناخت احکام فرعی شرعی نمی گنجد، بلکه فقهی که قرآن و معصومین (ع) ما را بدان فرا می‎خوانند، آن نوع شناخت هایی است که اعم از شناخت احکام شرعی فرعی عملی است، فقهی است که مایۀ زهد و شناخت کاستی های نفس خویش است؛ فقهی است که در قلب آدمی بهاری از معرفت خدا می آفریند؛ فقهی است که نه یاس از آن می تراود و نه به تجری می کشد و بدیهی است که بحث خودشناسی و یاس و تجری از جمله مباحث مربوط به مسائل شرعی فرعی عملی نیست و در دایرۀ گسترده‎ای از معارف الهی می گنجد. منظور از یادآوری فهرست گونه، این مبحث تنها به منظور شناسایی مفهوم واقعی فقه در بیان شریعت و پیامداران آن است، زیرا امروز شاهد آنیم که واژۀ فقه از معنای کلی و فراگیر و محتوای غنی آن باز گرفته و تجرید شده است و در معنای خاصی بلکه اخصی به کار می‎رود. در حالی که برای اثبات ارجمندی و جایگاه آن به آیات و روایاتی استناد می ‎شود که ناظر به معنایی بس گسترده‎ تر و غنی ‎تر است در این عدول از کلیتی فراگیر و واقع نگر به امری جزیی است که احیاناً سبب غفلت از سایر ابعاد و اجزاء شده است و فقاهت و اجتهاد و اسلام شناسی مدعیان آن را به شدت آسیب پذیر و فاقد اعتدال و اتقان ساخته است.

 

5 ـ 1 ـ معنای فقه در اصطلاح شریعت

چنانکه گذشت، در منابع اصلی شریعت، برای واژه «فقه» وضع خاص و معنایی غیر از معنای لغوی آن در نظر گرفته نشده است. و «فقه» در دین یک اصطلاح شرعی نیست، بلکه به معنای لغوی آن به کار رفته است، ولی با گذشت زمان، این واژه در میان پیروان شریعت و یا بخشی از آنان، معنا و محدودۀ خاصی پیدا کرده تا آنجا که به صورت یک اصطلاح جدید در آمده است، این اصطلاح نوین عبارت است از: اطلاق فقه تنها بر بخشی از معارف دینی که بر گیرندۀ احکام عبادی است، از قبیل صوم و صلاة و حج و خمس و زکات و ... و نیز اموری؛ مانند مکاسب و نکاح و طلاق و خلاصه آنچه امروز در رساله ‎های عملیه و کتب فقهی مورد توجه قرار گرفته است و فقاهت در این اصطلاح عبارت است از اینکه: مجتهد، ابزار استنباط را در منابع خاصی و پایه های شناخت همین مسائل به کارگیرد؛ چه اینکه عنوان فقیه تنها بر کسانی اطلاق می‎ شود که محدوده و قلمرو اجتهاد و فقاهت و ادراکشان به همین امور خاص منتهی می گردد.

بدیهی است که جعل اصطلاح، جرمی محسوب نمی‎ شود و عصیانی ندارد، ولی هر گاه به معلولیت و نارسایی و تک بعدی شدن یک مجموعه کامل و دارای ابعاد کشیده شود، مشکل آفرین خواهد بود. و امروز احساس می‎شود که این اصطلاح خاص با محتوا و مفهومی که از آن استفاده می‎ شود، کلیت و همه سونگری و جامعیت فرهنگ اسلامی را خدشه دار ساخته و پرداختن به یک جزء و غفلت از سایر اجزاء پیکرۀ کامل فرهنگ اسلام را به شکل مولودی معلول که سری بس گران و تنی بس خفیف دارد، در آورده است. این ناهماهنگی و نقصان، نه از نهاد و طبیعت اسلام، بلکه از ناآگاهی و ساده انگاری و سطحی نگری کسانی است که مدعی بیان شریعت به اهل شریعت و ابلاغ پیام وحی به دنیا هستند.

 

6 ـ 1 ـ فقیه راستین

فقیه راستین، فقیهی است که در احیای جوامع اسلامی و پدید آوردن زمینه ‎های عملی فقه اسلام همچنین رشد و شکوفایی آن کوشا و در کنار این همه از جهت فضایل اخلاقی و بلندی طبع و کرامت نفس و زمان شناسی و انسان شناسی و تدبیر و مدیریت صحیح و حسن اداره برخوردار باشد چنین فقیهی می تواند الگوی رشد فقیهان حوزه‎ های علمیه باشد. فقیهان در نظام اسلامی حتی در آن ممالکی که حاکمیت علیه آنان باشد در عمق روند جریانهای اجتماعی، نقش کمتری از حکام ندارند، زیرا حیات معنوی و عبادی جامعه اسلامی در پرتو فقه اسلامی تداوم می یابد و حاملان فقه، فقیهانی هستند که می بایست احکام کلی شریعت را بر فروع تطبیق دهند و گاه حتی موضوعات مهم سیاسی ـ اجتماعی را برای مردم باز گویند.

قوت و ضعف حضور و حاکمیت فقها نسبت به مسائل جاری جوامع اسلامی در طول تاریخ، در موارد بسیاری، به بینش ها و موضع گیری ها و توان و تدبیر اجتماعی و سیاسی و دینی فقیهان، باز می گردد، هرگاه فقیهی از بینش قوی اجتماعی، سیاسی و جامعه شناسی عصر خویش برخوردار بوده و شجاعت جهاد و مبارزه را داشته است، حاکمیت های غیر اسلامی تضعیف شده و تحت الشعاع رأی فقیهان قرار گرفته است.

و به عکس هرگاه دایرۀ بینش فقها، محدود گردد و اسلام از نظر آنان در رساله ‎های عملیه و رسالت و مسئولیت آنان در حاشیه زدن بر عروة الوثقی و وسیلة النجاة خلاصه شده است. دوران حاکمیت استبداد و حکومتهای غیر دینی و چه بسا ضد دینی و روزگار تضعیف دین و دیانت بوده است.

امام خمینی (ره) با جامعیت نگرش خویش و با درک عمیقی که از روح بلند و متعالی اسلام داشت در پرتو خصلت های ارزشمند ذاتی خویش چون، حریت، شجاعت، ایثار، مقاومت و مدیریت، شهامت، قاطعیت، تحمّل شدائد و مصائب، نه تنها توانست اسلام و فقه و فرهنگ و معارف اسلامی را از جایگاه محکومان تاریخ برهاند، بلکه توانست آن را به بلندای حاکمیت رسانده و قدرتهای ضد دینی را بر کنار نماید، او به راستی رسالت خویش را در حد توان انجام داد و ایجاد حکومت جمهوری اسلامی یکی از آثار و برکات و ثمرات آن پرچمدار قسط و عدل و آزادی می باشد که به حق حفظ و گسترش آن بر همه پویندگان فقه و فقاهت لازم و ضروریست.

 

(2) مبانی امام خمینی (ره) در مسائل مستحدثه و تدوین رساله

 

1 ـ 2 ـ کمال تقوا در تحقیق و اجتهاد

امام خمینی (ره) مانند سایر فقهای عظام نهایت تقوا و احتیاط را در اجتهاد و استنباط احکام به کار می بردند تا مبادا خدای نکرده چیزی از خود به خدا و پیامبر (ص) نسبت دهند، و یا قوانین الهی را با نظریات بشری آمیخته گردانند، بلکه در تحقیقات خود تمام روایات و احادیثی که به آن استدلال می کردند، بدون هیچ تعصبی میزان صحت و سقم آنها را بیان کرده اند، مثلاً در بحثهای ولایت فقیه می گویند که این روایت با آن همه قدرت استدلالش از جهت سند ضعف، «مرسله» و یا «مقبوله» است[18]. و یا ذکر اصطلاحاتی چون اقوی، اولی و احوط در تحریرالوسیله نشانگر تقوا و دقت کامل ایشان در بیان مسائل است [19].

بر خلاف پژوهشگران معمولی که آنچه خط فکری و تأیید کننده آنهاست، درست و قوی معرفی می کنند و آنچه بر خلاف جهت فکری آنهاست ضعیف و نادرست نشان می دهند و یا اینکه اشاره‎‏ای به درجه و میزان صحت و سقم دلیل نمی کنند و یا حالت خطابه‎ای به آن می دهند و به دلیل اینکه فلان شخص و یا فلان کتاب قدیمی آن را نقل کرده است به آن استدلال می نمایند.

 

2 ـ 2 ـ کمال ادب در بحث و نقل گفتار دیگران

رعایت ادب و احترام کامل به علما و فقها و نظریات و گفته های آنان یکی دیگر از خصوصیات حضرتش در همه زمینه ‎ها بخصوص در مسائل مستحدثه و مسائل مورد اختلاف است، امام (ره) همواره شاگردان خود را به رعایت ادب و احترام نسبت به بزرگان توصیه می کردند. به عنوان نمونه ضمن بحثی که پیرامون بلیت های بخت آزمایی داشتند می فرمودند: «مسأله بلیت های بخت آزمایی از مسائل اجتهادیه فقه است و نظریه‎ های مجتهدین ممکن است درباره آن مختلف باشد، چه اینگونه مسائل از مسائل ضروریه و واضح فقه نیست، تا اینکه همه در آن متفق باشند، در همین مسأله بلیت های بخت آزمایی مشهور بود که مرحوم آقای خوانساری و مرحوم میرزا سید یونس اردبیلی - رضوان الله علیها - جایز می دانند، البته این اجتهاد ایشان است که مؤدی به جواز شده است و این سبب نمی گردد که چون آنها جایز می دانستند ما بر آنان طعنه بزنیم، همان طور که آنان نیز نمی توانند به ما طعنه بزنند که چرا ما آن را جایز نمی دانیم، بلکه می توان در اینگونه موارد به بحث پرداخت. آقایان باید خیلی مواظب این خرده کاریها باشند، خیلی مواظب الفاظشان باشند، مبادا خدای نکرده به واسطه کلمه ای سلب توفیق از آنها شود و یا از زمره محصلان (واقعی) خارج گردند و یا از طریق الهی و صراط مستقیم بیرون روند. »

و یا در بحث موسیقی می فرمایند: بعضی با طعنه به مرحوم ملامحسن فیض کاشانی (ره) و محقق خراسانی (ره) نسبت داده اند که این دو فقیه منکر حرمت غنا و موسیقی بوده اند و تنها کارهای حرامی که همواره با آن صورت می پذیرد حرام دانسته اند ... بهتر است (به جای طعنه) به دلائلی توجه شود که این دو فقیه برای تقسیم غنا و موسیقی به حق و باطل استدلال کرده اند[20].

 

3 ـ 2 ـ توسعه مطالعات امام خمینی (ره)

مبنای تحقیقات و اجتهادات امام خمینی (ره) همچون شیخ طوسی (ره) و آیة الله بروجردی (ره) بررسی همه اقوال و نظریات بود و به نظریات علمای شیعه محدود نمی‎شد. ایشان در کتاب «الرسائل» خود یکی از مقدمات اجتهاد را بررسی فتاوی و اخبار اهل سنت می ‎دانستند[21]. به عنوان نمونه در بحث غنا و موسیقی نظریۀ غزالی و شافعی و ابوحنیفه را نقل و بررسی می کردند[22].

 

4 ـ 2 ـ غنی ترین فقه و قانون از نظر امام (ره)

از نظر امام خمینی (ره) فقه شیعه غنی ترین فقه و قانون دنیاست، در این باره می فرمایند: «فقه شیعه غنی ‎ترین فقه و قانون در دنیاست. قانونی است که با زحمات علمای شیعه توضیح و تفریع شده و چنین فقهی در دنیا نه در میان مسلمین و نه در بین غیر مسلمین وجود ندارد. و این با زحمات طاقت فرسای علمای شیعه درست شده است، از اول که زمان پیغمبر است و دنبالش زمان ائمه، این علمای شیعه بودند که دور ائمه (ع) جمع می ‎شدند و احکام را از آنها اخذ می کردند و در اصولی که چهارصد کتاب بوده، (اصول اربعماة) و سایر کتب تدوین شده است[23].

فقه شیعه بعد از پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) از پیشوایانی چون حضرت علی (ع) امام باقر (ع) و امام صادق (ع) سرچشمه می گیرد که به اعتراف شیعه و سنی داناترین و پرهیزگارترین مردم به دین اسلام بعد از پیامبر (ص) بوده اند. (رجوع شود به نوشته های مرحوم شیخ محمود شلتوت در کتاب همبستگی مذاهب اسلامی، ترجمه نویسنده و استاد عبدالفتاح عبدالمقصود در کتاب فی سبیل الوحدة الاسلامیه، ص 54 و 55).

فقه شیعه بنا به تعبیر امام خمینی (ره) فقه 1400 ساله است، به این معنی که بیش از چهارده قرن بهترین علما و دانشمندان اسلامی پیرامون آن اجتهاد کرده و تمام توان خود را در راه تصفیه و دسته بندی و به دست آوردن احکام مسائل جدید و فروعات به کار برده‎اند.

برخلاف سایر مکتبهای فقهی که از قرن هفتم هجری پس از سقوط بغداد، اجتهاد در آن متوقف گردید دکتر صبحی محمصانی، در کتاب «فلسفه التشریع فی الاسلام» می نویسد: «در میانه‎ های سال هفتم هجری فقیهان سنی به مذاهب چهارگانه معروف اکتفا و به انسداد باب اجتهاد اجماع کردند. و از آن پس تمدن غرب رو به قهقرا رفت و از هر سو به جمود و بیماری پیرویهای کورکورانه گرفتار شد و مردم روح شریعت را از دست داده و به بدعتها و خرافه‎ ها روی آوردند تا اینکه در قرن چهاردهم هـ ، ق سید جمال الدین افغانی (اسدآبادی) و شیخ محمد عبده و شاگردان این دو قیام کردند و مردم را به توحید مذاهب و ترک تقلید و مراجعه به مصادر اصلی شریعت و دوری از بدعت ها و خرافه‎ ها دعوت کردند. »

فقه شیعه تا امروز همچنان باب اجتهاد در آن باز بوده و با تطورات و تحولات زمان توسعه و گسترش یافته است. امام خمینی (ره) در آخرین وصایای خود تأکید می کنند: در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضاء می کند که نظرات اجتهادی فقهی در زمینه‎های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد[24].

 

5 ـ 2 ـ گستردگی و عظمت فقه از نظر امام (ره)

از نظر امام خمینی (ره) فقه اسلامی بسیار گسترده است و شامل تمام ابعاد زندگی انسان می ‎شود. ایشان می فرمایند: فقه تئوری واقعی ادارۀ انسان و اجتماع از گهواره تا گور است ... »[25].

همچنین می فرمایند: خداوند به وسیله رسول اکرم (ص) قوانینی فرستاده که انسان از عظمت آن به شگفت می آید. برای همه امور قانون و آداب آورده است. برای انسان پیش از آنکه نطفه‎اش منعقد شود تا پس از آنکه به گور می ‎رود، قانون وضع کرده است و نه تنها برای وظایف عبادی، بلکه برای امور اجتماعی، سیاسی، حقوقی و خانواده دارای قوانینی مترقی، متکامل و جامع است و مسائلی که از دیر زمان در زمینه‎ های اقتصادی، حقوقی و سیاسی، حقوق بین‎ الملل و مقررات جنگ و صلح و حقوق عنوان کرده اند، گوشه ای از قوانین و رساله عملی اسلام است هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی در باره آن نداده باشد.

 

6 ـ 2 ـ نیاز جهان امروز به قوانین اسلامی

از نظر امام خمینی (ره) جهان حاضر و آینده با همۀ تحول و پیشرفتی که در آن پدید آمده و خواهد آمد هیچگاه از قوانین و فقه اسلامی بی نیاز نخواهد بود، ایشان در این باره می فرمایند: آنها (اگر) به کره مریخ هم بروند و به کهکشانها راه یابند، باز از سعادت و فضایل اخلاقی و تعالی روانی عاجزند و قادر نیستند مشکلات اجتماعی خود را حل کنند، چون مشکلات اجتماعی و بدبختی های آنها محتاج راه حلهای اعتقادی و اخلاقی است و کسب قدرت مادی یا ثروت و تسخیر فضا از عهده حل آن بر نمی آید. ثروت و قدرت مادی و تسخیر فضا احتیاج به ایمان و اعتقاد و اخلاق اسلامی دارد تا تکمیل و متعالی شود و در خدمت انسان قرار گیرد. نه اینکه بلای جان انسان بشود[26].

 

7 ـ 2 ـ تأکید امام بر فقه جواهری

امام خمینی (ره) بر این نکته نیز دقت و توجه داشته‎اند که می فرمودند: فقه جواهری باید تقویت شود»[27].

در قرن سیزدهم هجری حرکت علمی و تحول جدیدی در حوزه علمیه نجف و کربلا آغاز گردید که آغاز آن به دست آیة الله آقا محمد باقر وحید بهبانی (متوفی 1208 هـ . ق) بود. در این قرن شخصیتهای بسیار مهم و معنوی در فقه و اصول آثار گرانبهایی عرضه داشتند، مانند کتابهای کشف الغطاء، مفتاح الکرامه، ریاض، مکاسب: در فقه و قوانین و فصول و ضوابط و حاشیة المعالم شیخ محمد تقی اصفهانی (ره) و رسائل شیخ انصاری (ره) در اصول فقه در رأس این آثار فقهی کتاب «جواهر الکلام» در شرح «شرایع الاسلام» شیخ محمدحسن نجفی - اعلی الله مقامه -  بود که یک دور دایرة المعارف کامل و جامع فقه حاوی اقوال علماء و دلایل آنها بود، بطوری که گفته می‎شود هیچ کتاب و مجتهدی از جواهر الکلام بی‎نیاز نیست. این دایرة المعارف فقهی نمودار اوج نهضت فقهی و تدوین فقه به صورت گسترده با روش نوین تکامل یافته و نمونه تحقیق و نقد و بررسی اقوال فقهای پیشین و قدرت استدلال بر اساس قرآن و حدیث بعد از رکود و سستی آن در قرن یازدهم و دوازدهم بود، بی‎آنکه از اصل و جوهره فقه سنتی خارج و یا با قوانین بشری و جواهرات بدلی ـ که دولتهای آن روز عثمانی، عراقی، مصری و ایرانی را تحت تأثیر خود قرار داده بود ـ آمیخته گردد، بلکه به تمام معنی اسمی با مسمی یعنی جواهری ناب از احکام خدا، پیامبر خدا و ائمه و فقها بود. اهمیت تأکید امام خمینی (ره) نسبت به فقه جواهری وقتی معلوم می‎ شود که بدانیم فقه جواهری در عصری تدوین یافت که شریعت ناب محمدی می رفت که به دست اجانب با قوانین بشری آمیخته و جنبه معنوی و انقلابی آن گرفته شود و در خدمت مطامع استعمارگران در آید. امام خمینی (ره) راجع به این حرکت انحرافی در ایران چنین نقل می کنند: در اوائل مشروطه وقتی می‎ خواستند قانون بنویسند، عمال انگلیس به دستور ارباب خود مجموعۀ حقوقی بلژیکی ها را از سفارت بلژیک قرض کردند. و قانون اساسی را از روی آن نوشتند و نقائص آن را از مجموعه ‎های حقوقی فرانسه و انگلیس به اصطلاح ترسیم نمودند، و برای گول زدن ملت بعضی از احکام اسلام را ضمیمه کردند.

 

(3) اجتهاد و توانایی فقه

 

1 ـ 3 ـ تعریف لغوی و اصطلاحی پیرامون واژه اجتهاد

واژۀ اجتهاد، از ماده جُهد (به ضم میم) گرفته شده، و جهد عبارت است از بکارگیری تلاش و سعی در انجام کار، و این معنی از سخنان همه دانشمندان علم لغت، استفاده می‎ شود. (تعریف لغوی)، و اما در اصطلاح بنا بر تعریف برخی از عالمان اصولی، معنای اجتهاد عبارت است از به کارگیری تمام توانایی مجتهد برای به دست آوردن حکم شرعی در حوادث واقعه و رویدادهای تازه از راه عناصر خاصه و مشترک و پایه‎ های شناخت و منابع معتبر شرعی می باشد.

تفاوت بین واژه جهاد و اجتهاد

واژه جهاد و اجتهاد دارای ریشه واحدی می باشند، با این تفاوت که کلمه جهاد بر به کارگیری توانایی و مقابله در برابر دشمن اطلاق می ‎شود، ولی واژه اجتهاد بر به کارگیری توانایی و تلاش برای استخراج احکام از منابع اطلاق می گردد.

 

انواع اجتهاد از دیدگاه علمای امامیه

الف ـ اجتهاد نظری، که این نوع اجتهاد برای شناخت اصول و مبانی معرفتی و اعتقادی به کار گرفته می ‎شود. این اجتهاد را «نظری» گویند.

ب ـ اجتهاد عملی، آن است که برای علم به مطابقت عمل انسان با آنچه از طرف شارع به او امر شده است به کار گرفته می ‎شود که آیا این عمل انجام شده، با آنچه که به آن امر شده، مطابقت دارد یا نه؟ و در اصطلاح عامی به این اجتهاد می گویند: مطابقة الماتی به مع المامور به.

ج ـ اجتهاد اصولی: اجتهادی است که برای شناخت دلیل و حجت به کار گرفته می ‎شود. و هدف از این اجتهاد، فقط به دست آوردن دلیل و حجت و مدرک برای احکام شرعی حوادث و رویدادهای نوین است.

د ـ اجتهاد فقهی، اجتهادی است که فقط برای شناخت حکم شرعی، ولی از راه مایه‎ های اصلی استنباط به کار گرفته می ‎شود.

هـ ـ  اجتهاد تفریعی و تطبیقی، عبارت است: اجتهادی که برای شناخت فروع اصول و مصادیق قوانین کلی احکام و ارتباط بین فروع و اصول و بین مصادیق و قوانین کلی احکام به کار گرفته می ‎شود و در نتیجه این اجتهاد فروع تازه و مسائل و رویدادهای تازه زندگی و حکومتی را، از هر نوع که باشد، به اصول پایه باز گشت و قوانین کلی را بر مصادیق خارجی آن منطبق می گرداند.

باید یادآور شد که هر یک از انواع اجتهاد مذکور دارای اقسامی است و هر یک از آن اقسام هم فردی دارند که مجال بحث پیرامون آنها در این نوشتار نیست.

 

انواع اجتهاد از دیدگاه علمای اهل سنت

اجتهاد از دیدگاه علمای اهل سنت دارای سه نوع می باشد که عبارتند از:

یک  ـ اجتهاد بیانی و آن عبارت است از اجتهادی که در نصوص به کار گرفته می ‎شود، به جهت بیان احکام شرعی حوادث واقعه و موضوعات مستحدثه.

دو ـ اجتهاد قیاسی، اجتهادی است که در قیاس به نصوص که در شریعت وارد شده است به کار گرفته می‎ شود، برای استخراج احکام شرعی موضوعات جدید و مسائل تازه‎ای که در کتاب و سنت دارای نص خاص نمی باشند.

سه  ـ اجتهاد استصلاحی: اجتهادی که بر اساس رأی و تفکر شخصی که بر قاعده استصلاح مبتنی است، برای تشریع احکام شرعی رویدادهای جدید که دارای نص خاص نمی باشند، به کار گرفته می‎شود حضرت امام (ره) اجتهادی نوع اول را براساس نصوص معتبر قبول دارد و اما اجتهاد نوع دوم را در صورتی که براساس قیاس تشبیه و تشکیل باشد نپذیرفته و اگر بر اساس قیاس منصوص العلة و با اولویت باشد آن را پذیرفته است و امّا اجتهاد نوع سوم را نپذیرفته است.

 

2 ـ 3 ـ تفاوت اجتهاد امامیه با اهل سنت

اجتهاد در فقه امامیه وسیله‎ای است در خدمت فقه برای استخراج احکام حوادث واقعه و رویداد های نوین زندگی در بستر زمان از عناصر خاصه استنباط، تا فقه در طول زمان همگام با رویدادهای متحول و متطور زندگی و نیازهای جامعه متحول شود و بدون آن هیچگاه فقه نمی تواند در برابر رویدادها پاسخگو باشد.

بنابراین، اجتهاد از نظر فقه امامیه هدف و اصل مستقلی در مقابل کتاب و سنت و اجماع و عقل نمی باشد، بلکه وسیله‎ای است که خداوند آن را مانند چشمه جوشان در دل فقه قرار داده است، ولی اجتهاد در فقه اهل سنت هدف و اصل مستقلی است که در کنار کتاب و سنت قرار دارد و در مواردی که نص خاص نباشد، بر اساس اجتهاد از راه رأی و تفکر برای پدیده‎ ها احکام تشریع می‎ شود.

 

3 ـ 3 ـ تعیین اجتهادی که زمان و مکان در آن نقش دارند

اجتهادی که زمان و مکان در آنها نقش دارند، نوع پنجم از انواع اجتهاد امامیه است که عبارت از اجتهاد تفریعی و تطبیقی است؛ نه از انواع دیگر اجتهاد و این بدین جهت است که نقش زمان و مکان در تغییر موضوعات احکام و یا ویژگیها و شرایط آنهاست و نیز در مشخص کردن آنها در مقام تفریع و تطبیق است نه در خود احکام و ادله آنها، بدین جهت نقشی در اجتهاد فقهی که مربوط به شناخت حکم و اجتهاد اصولی که مربوط به شناخت دلیل و حجت است ندارند. و این مدّعا در بیان اصل مبحث واضح می‎ شود.

تفاوت بین نظر مرحوم امام (ره) و نظر عالمان اهل سنت در مسأله تحول اجتهاد

محققان اهل سنت برای زمان و مکان و احوال در تحول اجتهاد نقش قائل می باشند و این مطلب را «ابن قیم جوزی در کتاب اعلام الموقعین عن رب العالمین» و غیر او در تألیفاتشان یادآور شده اند.

دکتر محمد محمصانی در کتاب «المجتهدون فی القضاء» می گوید: «و قد اصاب جمهور الفقهاء بقولهم ان الاحکام المبتنیة علی الاجتهاد تتحول بتحول الزمان و المکان و الاحوال ... »

جمهور فقیهان که گفته اند، احکامی که بر اجتهاد مبتنی است به تحول زمان و مکان و احوال متحول می ‎شوند مطابق واقع است، ولی باید دانست بین تأثیری که امام راحل برای زمان و مکان در اجتهاد قائل است و بین تأثیری که محققان اهل سنت قائلند تفاوت دارد که خود جای بحث بسیار است اجمالاً این تفاوتها در اینجا یادآوری می ‎شود:

یک ـ امام (ره) برای زمان و مکان، در تحول و تغییر موضوعات احکام الهی و در مقام تفریع و تطبیق بعد از مشخص شدن موضوع با ویژگیهای آن نقش مهمی قائل است، ولی گروهی از محققان اهل سنت آنها را در تحول احکام در مقام استنباط حکم شرعی دخالت می دهند.

دو ـ امام (ره) برای زمان و مکان براساس منابع معتبر شرعی نقش بسزایی قائل است، اما اساس عقیده طرفداران قانون تحول اجتهاد رأی و تفکر شخصی است.

سه ـ مطابق نظریه امام (ره) حکم از راه نقش زمان و مکان برای موضوع جدید بر خلاف نص نیست، بلکه براساس چارچوب نص است، منتها موضوع اول به نصی و موضوع جدید به نص دیگر، ولی حکم از راه قانون تحول اجتهاد بر اساس شرایط زمان، دیگران قائلند در برخی موارد بر خلاف نص می ‎شود.

چهار ـ با این تحول اجتهادی که امام (ره) از راه نقش زمان و مکان قائل است، نوع احکام برای موضوعات در این صورت به عنوان احکام اولی محسوب می‎ شود، نه به عنوان احکام ثانوی، زیرا حکم ثانوی در موردی است که یک موضوع دارای دو حکم به عنوان اولی و ثانوی باشد و اولی برای مختار و دوّمی برای مضطر، و بنابر نظریه امام (ره) که زمان و مکان در تغییر موضوع و ویژگیهای آن و مشخص کردن آنها دخالت دارند، زمینه‎ ای برای حکم ثانوی وجود ندارد، زیرا حکم دوم که از تحول اجتهاد پدید آمده با موضوع دیگری است و حکم اول که پیش از تحول اجتهاد وجود داشت به موضوع اول و هر دو حکم به عنوان حکم اولی برای موضوع خود محسوب می‎ شود. بدین جهت این تغییر و تحول در حکم، بر اثر تغییر و تحول موضوع آن با حدیث معروف: «حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرام محمد حرام الی یوم القیامة» منافاتی ندارد. زیرا حکم جدید برای موضوع جدید است نه برای همان موضوع اول، پس در واقع دو موضوع مستقل و دو حکم در میان است، نه یک موضوع و دو حکم، لذا با این تحول، موضوع از تحت دلیل و حکم سابق بیرون آمده و در حیطه دلیل و حکم دیگری از احکام شریعت در می آید. پس حکم شریعت نیست که به تحول زمان و شرایطشان تغییر می کند، بلکه در حقیقت موضوع است که به تحول زمان و شرایط آن شکل می یازد و تغییر ماهیت می دهد و در نتیجه حکم آن تغییر می کند، چه اینکه اگر پس از چندی دوباره موضوع از نظر قیود و شرایط به حالت اول بر گردد، همان حکم قبلی بار دیگر بر آن جاری می ‎شود. و اما با تحولی که دیگران قائلند، نوع احکام موضوعات، عنوان ثانوی محسوب می‎ شوند.

پنج ـ نتیجه نظریه امام (ره) در قانون تحول، خاضع شدن رویداد های زندگی در مقابل فقه اجتهادی است، زیرا او قانون تحول اجتهاد را با تحول زمان پذیرفته است، نه قانون تحول احکام را به تحول زمان و مکان و شرایط آن، و اما نتیجۀ نظریۀ مقابل در قانون تحول، خاضع ساختن فقه اجتهادی در برابر رویدادهاست، زیرا آنان قانون تحول احکام را به تحول زمان پذیرفته اند.

 ـ گفتار مقام معظم رهبری دربارۀ دیدگاه امام خمینی (ره)

حضرت آیة الله خامنه ای (دام ظله) پیرامون دیدگاه امام (ره) مبنی بر نقش زمان و مکان در اجتهاد فرموده اند: این قانون تحول اجتهاد به تحول زمان و مکان «باب یفتح منه الف باب؛ دری است که هزار در از آن گشوده می ‎شود».

 

4 ـ 3 ـ توانایی فقه اجتهادی و انبوهی از مسائل

امروز فقه اجتهادی با برپایی حکومتی اسلامی در برابر انبوهی از مسائل قرار گرفته که باید آنها را پاسخگو باشد. و آنچه در قرنهای متمادی ادعا شده که فقه توانایی اداره و حکومت و مدیریت جامعه و جهان و پاسخ دادن به تمام پدیده ها از هر نوع که باشد دارد، امروز فقه در مقام آزمون قرار گرفته و باید آن را به اثبات رساند. دیگر شعارها و وعده های افراد و کارآیی ندارند، زیرا دقت عمل و کار است، پس جای درنگ و سستی نیست.

بنابراین مجتهد در حکومت اسلامی آن کسی است که اولاً ابعاد حکومت اسلامی و جهان مشمولی فقه را درک کرده باشد و ثانیاً با پاسخهای مناسب در بعد فردی و عبادی، اجتماعی و حکومتی بتواند فقه اجتهادی را با رویدادهای گوناگون همگام نماید و مشکلات را حل کند، در غیر این صورت در نظام اسلامی مجتهد متبحر و کارآمدی نخواهد بود. اگرچه پیش از حکومت اسلامی مطابق شرایط آن زمان که نیازی به فقه حکومتی نبوده، مجتهد مفیدی در مسائل فردی و عبادی بوده است.

بنابراین به اذعان می توان گفت فقیهی که هیچگونه آگاهی از فقه حکومتی و مسائل جامعه و نظام اسلامی ندارد و تنها از مسائل فردی و عبادی که بارها اجتهاد در آنها پیاده و راههای آنها بر همگان آشکار شده، آگاهی دارد، اصلاً به عنوان مجتهد حتی در مسائل فردی و عبادی تلقی نمی‎ شود، زیرا در نهاد اجتماعی سعی و تلاش و کوشش نهفته است و لذا سعی در مسائل و فروعی صادق است که بر اثر واضح نبودن راههای به دست آوردن احکام آنها از منابع شرعی نیاز به سعی و تلاش باشد؛ مانند مسائل فقه حکومتی نه در مواردی که صدها بلکه هزارها بار در آنها اجتهاد به کار رفته است؛ مانند مسائل رساله های عملیه. بر این اساس کسی که فقه حکومتی را نمی داند و مسائل آن را درک نمی کند و نمی تواند اجتهاد را با موازین شیوۀ نوین آن در منابع آن به کار گیرد، به هیچ وجه در حکومت اسلامی مجتهد به معنای حقیقی نیست، و بر فرض که نسبت به مسائل فردی و عبادی که در رساله های عملیه بیان شده، و می ‎شود مجتهد باشد از مصادیق بارز مجتهد متجزی محسوب می‎ شود، نه مجتهد مطلق: «لایکون الفقیه فقیهاً الا اذا عرف معاریض کلا منا».

برای اینکه اجتهاد با فقه جهان شمول، تناسب داشته باشد، و اثر مطلوب و سازنده بر آن مترتب شود، بویژه امروز که حکومت اسلامی حاکم است، و نیز مجموعه تمدن بشری متحول شده رعایت نکاتی چند ضروری است برخی از آن نکات عبارتند از:

اولاً: اجتهاد باید بر حسب نیازهای حکومت اسلامی و مسائل مورد نیاز کنونی جامعه و جوامع متمدن بطور دقیق مورد ملاحظه قرار گیرد.

ثانیاً: براساس بینش جهانی و واقعیتهای زمان و عینیت های خارج با ویژگیهای آنها در منابع معتبر و اصیل به کار گرفته شود.

ثالثاً: احکام موضوعات مربوط به مسائل حکومتی که امروز مورد نیاز می باشند به شکل نظام وار بیان شود.

رابعاً: اجتهاد بعد از بررسی موضوعات احکام شرعی با ویژگیهای درونی و برونی آنها در منابع به کار رود.

خامساً: اجتهاد به بینش و زمان و مکان سنخیت داشته باشد، در صورتی که این شرایط رعایت شود، فقه اجتهادی هیچگونه نخواهد توانست مسائل مورد ابتلای جامعه متحول امروز را پاسخگو باشد، و این یک رسالت بسیار خطیر و مهمی است که جا دارد برای آن اهتمام و توجه بسیاری را ملحوظ کرد.

در پایان از باب حسن ختام فرازهایی از بیانات مهم و در خور توجه از بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی (ره) را در این زمینه می آوریم، امام (ره) می فرمایند: برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهد بگوید من در مسائل سیاسی اظهار نظر نمی کنم، آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم برجهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و ... از ویژگیهای یک مجتهد جامع است»[28].

هدف اساسی این است که ما چگونه می‎ خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم و همۀ ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند. [29] و یا در جایی دیگر فرمودند: باید سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد[30].

 

 

کتابنامه

 [1] ـ قال علی (ع): «الایمان معرفه بالقلب، و قول باللسان، و عمل بالارکان» (شرح نهج البلاغه، ج 19،  ص 51».

[2] ـ (عن الصادق (ع): « ... حتّی جاء محمد (ص) فجاء بالقرآن و بشریعته و منهاجه فحلاله حلال الی یوم  القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه ... » (اصول کافی، ج 2، ص 17، حدیث 2).

[3] ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290.

[4] ـ بیانات امام در تاریخ 15 / 6 / 62

[5] ـ بیانات امام (ره) 10 / 10 / 57.

[6] ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290

[7] ـ وصیتنامه الهی، سیاسی امام خمینی (ره)

[8] ـ  ر.ک: صحیفه امام، ج 21، 288-290.

[9] ـ سورۀ توبه، آیۀ 122.

[10] ـ انعام ( ) آیۀ  98.

[11] ـ  اعراف ( ) آیۀ 178.

[12] ـ نساء ( ) آیۀ 78

[13] ـ منافقون ( )  آیۀ 7.

[14] - کنز العمال، حدیث 28  689.

[15] - بدایة المجتهد، ج 1، ص 2

[16] - نهج البلاغه، خطبه 110.

[17] - نهج البلاغه، حکمت 10.

[18] ـ کتاب البیع امام (ره) ح 2، ص 476، 482 و 486.

[19] ـ اصطلاحات رساله رجوع شده  به رساله نوین ج 1.

[20] ـ رجوع به کتاب المکاسب المحرمة، امام خمینی  و رسالۀ نوین، ج 3، ص 21 و 211.

[21] ـ کتاب الرسائل امام (ره) ج 2، ص 94.

[22] ـ المکاسب المحرمه، ج 1، ص 198 ـ 245.

[23] ـ از بیانات امام خمینی  در تاریخ 10 /  10 / 1357

[24] ـ از بیانات امام خمینی  در تاریخ 10 / 8 / 1367.

[25] ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290.

[26] ـ رساله نوین، ج 4، ص 85.

[27] ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290

[28] ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 273-274.

 

 

 

. انتهای پیام /*