«تَشْکُرُ مَنْ شَکَرَکَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُکْرَکَ وَ تُکَافِئُ مَنْ حَمِدَکَ وَ أَنْتَ عَلَّمْتَهُ حَمْدَکَ‏»

«سپاس می‌گویی کسی را که سپاس تو کرده است و با اینکه خودت سپاسگزاری‌ات را به او الهام کرده‌ای و کسی که تو را ستایش گوید، پاداش می‌دهی با این که خودت به او ستایش یاد داده‌ای»

«شکر» را به فارسی «سپاس» معنا کنند و «حمد» را ستایش گویند.

شکر عبارت است از قدردانی و بزرگ داشتن نعمتی که به او داده شده است، چه نعمت ظاهری باشد و چه معنوی، و در برابر آن کفران است که به فارسی «ناسپاسی» می‌گویند. (ر.ک: فرهنگ معین، التحقیق فی کلمات‌القرآن و...)

حمد عبارت است از ستایش در برابر اعمال اختیاری، یعنی تعریف و تمجید از کارهای انجام شده است.

شکر، گاهی به زبان است، و شخص نعمت‌های داده شده را بیان می‌کند، و زمانی غیر از اعتراف زبانی، به درون خویش نیز به آن اقرار دارد.

امام صادق(ع) می‌فرماید: خداوند به موسی(ع) وحی کرد: ای موسی! مرا سپاس(شکر) گو، چنانکه حق سپاس گویی من است. موسی(ع) گفت: پروردگارا چگونه تو را شکر گویم و هیچ شکری نیست که من به آن تو را شکرگزارم، مگر آنکه تو خود به من آن را ارزانی داشته‌ای، خداوند فرمود: اکنون من را شکرگزاردی آنگاه که دانستی، آن (نعمت و شکر نعمت) از من است» (کافی، ج ۲، ص ۹۸)

و سوم شکر به عمل است، یعنی در عمل نعمت داده شده را آشکار کند، همانند شاگردی که آموخته‌های خود از استاد را در جلسه‌ای بروز و آشکار می‌سازد، و با این کار خود بهترین سپاس را به عمل آورده و نشان داده است که آنچه استاد تلاش کرده به ثمر نشسته است.

«اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ؛ ای خاندان داود، شکر من را کارسازی کنید، و بندگان شکرگزار من اندک هستند.»(سبأ/۱۳)

«إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً؛ ما انسان را به راه هدایت کردیم، یا او شکرگزار است یا ناسپاس»(انسان/۳)

در این آیه، پذیرفتن راه و قبول هدایت حق، شکر گفته شده است و ردّ آن ناسپاسی است، یعنی ایمان آوردن و کفرورزیدن، همانا سپاس و ناسپاسی است.

حمد حق، هم بیان همه کارهای حق و ستودن آنهاست، چون همه کارهای خداوند به اختیار حق است و تمام کارهای وی نیک است، و از سوی دیگر هر انچه از عالم و جهات هستی از زیبایی‌ها و خوبی‌ها و.... است همه از خداوند است، بنده که از آنها تعریف می‌کند، حمد او را به جا آورده است.

سخن دیگر آن است که شکرگزاری به الهام حق تعالی است، خداوند است که به ما فهم و درک نعمت‌هایش را داده است. اوست که به لطف و کرمش دریچه‌های قلب و دل ما را باز کرده است تا خوبی‌های عالم را در یابیم.اوست که به ما عقل و ادراک داده است تا دریابیم آنچه به ما رسیده است از اوست، و اوست که به ما کمک کرده است تا نعمت‌ها و داده‌های او را به جای خودش به کار بگیریم و از آنها به خوبی بهره ببریم(شکر عملی)، پس هر آنچه از شکر، زبانی، درونی و عملی از بنده سر می‌زند، همه به الهام و اعطای خود حق است.

همچنین هر ستایش(حمد)ی که از حق می‌شود به آموزش حق است، انسان به حق نمی‌تواند معرفت پیدا کند چون معرفت به هر چیزی، نیاز به احاطه به آن است و کسی نمی‌تواند به حق احاطه پیدا کند، و معرفت به آیات و آثار حق، نیز به دادن علم به انسان است، که همه علوم از حق است، چون علم وجود است، و همه وجود از حق سرچشمه می‌گیرد.

در این دعا، امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: خدایا تو خود شکر را الهام کردی، تو خود حمدت را به ما یاد دادی، و باز در برابر این شکر بنده، شکرگزاری می‌کنی، و در برابر حمد وی پاداش می‌دهی.

در شرح این سخن و مانند آن گفته‌اند که شکرگزاری حق که در قرآن خدا را شاکر معرفی می‌کند(بقره/۱۵۱) همان دادن پاداش و جزا در برابر کار بنده است. هر چند این سخن صحیح و درست است، چون کسی به خدا نعمتی نمی‌دهد تا حق از او سپاس گوید و از نعمت او قدردانی کند. ولی سخن امام سجاد علیه‌السلام و شاکر معرفی کردن خداوند، یک لطافت دیگری هم دارد. گویا حق خود را همانند کسی که به او چیزی داده شده است قرار داده، از بنده خود سپاس و ستایش می‌کند، همانطور که در برابر آن به وی نعمت‌های بیشتری می‌دهد. «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم‏؛ هر آینه اگر سپاسگزار باشید، (به یقین) بر نعمت شما می‌افزاییم.»(ابراهیم/۷)

آری خداوند به تعریف و تمجید بنده خود می‌نشیند و از وی به بزرگی و نیکی یاد می‌کند. روایاتی در تأیید این معنا وارد شده:

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: فرزند آدم! من را در درون خود یاد کن، من تو را در درون خود یاد کنم، فرزند آدم! من را در تنهایی یاد کن، تو را در تنهایی یاد کنم، فرزند آدم! من را در جمع یاد کن، تو را در جمع بهتر، در میان فرشتگان یاد کنم، و حضرت فرمودند: هیچ بنده‌ای نیست که خداوند را در جمع مردم یاد کند، مگر آنکه خدا او را در جمع فرشتگان یاد می‌کند.» (محاسن، ج ۱، ص ۳۹؛ کافی، ج ۲، ص ۴۹۸)

خداوند به نماز شب خوان‌ها به کسانی که نافله‌ها را قضا می‌کنند، بین فرشتگان مباهات می‌کند و این بنده را می‌ستاید.

در کلامی از علی علیه السلام آمده است: خداوند به فرشتگان می‌فرماید: «ای فرشتگان من، بنگرید به بنده من که شبی را برای خشنودی من بیدار مانده است، و او را در فردوس جای دهید.»(من لا یحضره الفیقه/ ج۱، ص ۴۷۶)

پیغمبر(ص) فرمود: «وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَیُبَاهِی مَلَائِکَتَهُ بِالْعَبْدِ یَقْضِی صَلَاةَ اللَّیْلِ بِالنَّهَارِ فَیَقُولُ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَی عَبْدِی یَقْضِی مَا لَمْ أَفْتَرِضْهُ عَلَیْهِ أُشْهِدُکُمْ أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَهُ؛ خداوند تبارک و تعالی به بنده‌ای که نماز شب را در روز قضا می‌کند، پیش فرشتگان مباهات می‌کند، و به فرشتگان می‌گوید؛ به بنده من بنگرید، آنچه را که بر وی واجب نکرده‌ام قضا می‌کند، شما شاهد باشید او را بخشیدم.» (من لا یحضره‌الفقیه، ج ۱، ص ۴۹۸)

در توصیف عبادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها آمده است، زمانی که وی در محراب در برابر حق به عبادت برمی‌خاست، نور وی بر فرشتگان آسمان همانند ستارگان برای زمینیان می‌درخشید، و خداوند به فرشتگان فرمودند: «ملائکتی، انظروا إلی أمتی فاطمة سیدة إمائی، قائمة بین یدی ترتعد فرائصها من خیفتی، وقد أقبلت بقلبها علی عبادتی، أشهدکم أنی قد أمنت شیعتها من النار؛ ای فرشتگان من، به کنیز من، سید و بزرگ کنیزان من «فاطمه» بنگرید، در برابر من ایستاده است و از خشیت من همه اندام وی می‌لرزد، و به قلب خویش در عبادت به من روی آورده است، گواه باشید، من شیعیان او را از آتش ایمن کردم.» (امالی، صدوق، ص ۱۱۳)

اینها و موراد فراوان دیگر همان سپاس و ستایش حق ار بندگان خود می‌باشد که به تعریف و مدح آنها نشسته است.

. انتهای پیام /*