پرتال امام خمینی(س): مصاحبه ۱۴/ عبدالکریم بهجت‎ پور:

حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالکریم بهجت پور در سالهای اخیر در دو دوره تاثیرگذار در دو حوزه برادران و خواهران ایفای نقش کرده است.دوره اول در زمان آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری و در قامت معاونت آموزشی و مدیر مدارس حوزه علمیه قم و دور دوم مدیریت فعلی ایشان بر حوزه های علمیه خواهران کشور است. معاون فرهنگی سابق نهاد رهبری در دانشگاهها، فعالیتهای علمی و پژوهشی را آرزوی خود میداند و بیشترین علاقه او در حوزه های علوم قرآنی، تفسیر و تحقیقات قرآنی بوده و آثار ارزشمندی را تالیف کرده، که به عنوان کتاب سال حوزه برگزیده شده است. موضوع این گفت‎ وگو دربارۀ نقش حضرت امام خمینی(س) در تحول حوزۀ علمیه است، که در سالنامه حریم امام منتشر شد.

در ابتدا برای ما بفرمایید رویکرد امام به روش سنتی حوزۀ علمیه چه بود؟
مقدمتاً باید دربارۀ محتوای دروس حوزه سخن گفت. در حوزۀ علمیه، انواع موضوعات علمی می‎توانست مطرح باشد. هر کسی می‎آمد، توصیه‎ ای می‎کرد و آن اینکه، خوب است طلبه‎ ها فلان کتاب را بخوانند و... . وقتی انقلاب پیروز شد، قاعدتاً تحولی در حوزۀ علمیه ایجاد شد که آن تحول زمینه‎ای را فراهم کرد که به گذشته به دیدۀ احتمالاً تردید نگاه بشود و برای ایده‎های جدید مجالی باز گردد. این باز شدن مجال درست باشد یا غلط، مسئله ‎ای است که باید به آن توجه نماییم و آن را ارزیابی کنیم.
یکی از ویژگی‎های شخصیت امام این بود که مراقبت داشت عوامل پیروزی انقلاب در بُعد اجتماعی یا در متن حوزه برای تبدیل شدن حوزه به مرجعیت دینی مردم به حاشیه رانده نشود. لذا ایشان از نظر اجتماعی وقتی مسئلۀ عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) را مطرح می‎کند، می‎فرماید که عزاداری به سبک سنتی باشد. نه اینکه نمی‎خواهد روی این سنت چیزی اضافه بشود، بلکه می‎خواهد سنت کنار گذاشته نشود. فرق است بین کسی که می‎خواهد سنت را کنار بگذارد و روش جدیدی را ابداع کند با کسی که می‎خواهد سنت را حفظ و آن را پالایش کند. حضرت امام می‎فرماید: «ما باید شاکر همین سنتی باشیم که به مردم ما، آمدن به میدان را داد تا بتوانند در مقابل استکبار و ظلم ایستادگی کنند.» این سنت را باید حفظ کرد. امام برای حوزه هم همین‎ نگاه را داشت. فقه ما، پاسخگوی همۀ نیازهای بشر من المهد الی اللحد است. فقه همۀ مسائل و عرصه‎ های زندگی بشر را تحت شعاع خودش قرار می‎دهد. این نگاهی است که حضرت امام داشت. ما بر اساس این فقه توانسته‎ ایم یک مرجعیت دینی برای حوزه و هویتی اسلامی برای مردم ایجاد کنیم. حال که پیروز شدیم، اولین وظیفه‎ مان شکر این گذشته است. همین را باید نگه بداریم؛ چون عامل قدرت ما است. همان‎طور که وحدت عامل قدرت است و باید نگه داشته بشود. فقه سنتی، فقه جواهری و اجتهاد به سبک سنتی و سابق، عامل شکوفایی و پیروزی و رسیدن ما به این نقطه از کمال شده است. امروزه نباید سنت را رها کنیم و بر شاخه‎ ای بنشینیم و آن را ببُریم که ما را بالا برده است. لذا به نظرم حضرت امام به شدت بر مسئلۀ فقه جواهری، فقه سنتی و اجتهاد به سبک سابق تأکید می‎کند و این نقطۀ اوج شخصیت دوراندیش ایشان است. همچنین به خاطر منابعی که ایشان و کشور را به اینجا رسانده، شاکر است.
 از نظر امام خمینی(ره) حوزۀ علمیه چه نقاط ضعفی داشت و برای رفع آن‎ها چه راهکاری ارائه داد؟
حضرت امام چند آسیب در حوزۀ علمیه را شناسایی و برای رفع آن‎ها فکر کرده است و آن اینکه روش و منابع فقه سنتی بسیار عالی است؛ اما محدوده ‎اش برای دیروز است و برای آینده باید توسعۀ معناداری متناسب با شرایط جدید پیدا کند. لذا یکی از مسائل نگران کننده برای حضرت امام این بود که حوزه در احکام فردی و عبادی غرق بشود و از احکام اجتماعی فاصله بگیرد. پاسخگویی این فقه تا احکام حکومتی هم راه دارد. تا دیروز هر کسی زمینی را احیا می‎کرد، مال او می‎شد؛ اما امروزه منابع طبیعی در اختیار دولت است و باید دید که در فقه نقش دولت چیست. حال که حکومت اسلامی شد، دولت چه نقشی دارد. آیا هر کسی هر جایی را احیا کرد، می‎تواند مالک آن باشد؟ یا باید نقش حاکم را در این زمینه ملاحظه کرد؟ مثال دیگر در قانون کار و رابطۀ کارفرما و کارگر است. بخش زیادی از اقتصاد در گرو حمایت‎ها و پشتیبانی‎های دولت است و دولت که این منابع را تسهیل و فرصت را برای کارفرما ایجاد می‎کند، به طور طبیعی باید زاویۀ سومی اضافه کند که همان امر حکومت است. حکومت می‎تواند به کارفرما بگوید که من به این شرط از تو حمایت می‎کنم که کارگر را این‎گونه حمایت کنی و رابطه ‎ات با کارگر را این‎گونه تعریف نمایی. نگاه امام به مسائل این‎گونه بود که فقه و اجتهاد سنتی باشد، اما همین ظرفیت باید خودش را برای ورود به احکام اجتماعی و حکومتی آماده کند و این آسیب‎ زا است اگر نتواند به اینجا برسد.
نکتۀ دیگر این است که خود فقه همیشه چند دانش همسایه داشته که گاه با بی‎ میلی و بی‎ رغبتی به آن‎ها توجه شده است. فقه ما مجموعه احکام حقوقی است که چتر بزرگی از نگاه به زندگی و هستی و رابطه انسان با خدا در آن حاکم است. فقهی که از فلسفه، یعنی فهم هستی و وجود بما هو وجود و از عرفان، یعنی ذوب و محو شدن و تلاش برای فانی شدن در ذات ربوبی فاصله بگیرد، کارآمدی لازم را نخواهد داشت. پارادایمی که بر زبان فقه حاکم است، از فلسفه و عرفان و تفسیر و...گرفته می‎شود. امام قبل و بعد از انقلاب این نگاه را داشت که فقه باید تحت تأثیر عرفان و فلسفه و... باشد؛ تا این دانش‎ ها آن نگاه‎ های بلند و افق‎ های دوردست را به ما بدهند. اگر این اتفاق نیفتد ضرر می‎کنیم. ایشان به دلیل اینکه وظیفۀ روحانیت را وظیفۀ تبلیغ برای جهان می‎دانست، به یادگیری زبان خارجه توصیه می‎فرمود و تأکید داشت طلبه‎ ها این زبان را یاد بگیرند. یکی عربی می‎دانست و دیگری انگلیسی و دیگری آلمانی و ...؛ بالاخره ما باید به قدر کافی انسان‎های توانایی در فهم زبان‎های دنیا داشته باشیم که بتوانند در این عرصه‎ ها حضور داشته باشند. همۀ این‎ها تکاملی است در نگاه حضرت امام به فقه تأثیرگذار.
امام یکی از آسیب‎های فقه را توصیف می‎کند و سعی می‎کند آن را مرتفع کند و آن اینکه پرسش‎ها و معضلاتی که الان در جامعه با آن‎ها مواجه هستیم، فقه برای حل آن‎ها ورود نکند. بالاخره در جامعه معضلاتی وجود دارد. حتی ممکن است صحت و تجویز احکام گذشته، امروزه به خاطر تغییر موضوع با تردید مواجه شده باشد؛ مثل حکم بازی شطرنج و... .
یک زمانی خون‎ فروشی حرام بود؛ چون عده ‎ای خون می‎خوردند؛ اما امروزه با تزریق خون، زندگی کسی نجات پیدا می‎کند. در اینجا موضوع تغییر کرده است؛ بنابراین امام، فقیه را به شرایط زمان و مکان توجه می‎داد. فقه را باید پاسخگو کرد. اگر فقه پاسخگو نباشد و سؤال‎ کنندگان را در خماری نگه بدارد، مسیر زندگی راه دیگری خواهد رفت و فقه از قدرت رهبری خودش جا خواهد ماند؛ بنابراین حضرت امام بی‎ توجهی به پرسش‎ ها و عدم پاسخ به معضلات جامعه را یکی از آسیب‎ های بزرگ فقه در شرایط جدید می‎دانست. کما اینکه غفلت فقه از تحولات آینده همین نتیجه را در پی خواهد داشت. فقه باید بتواند به گونه ای زندگی مردم را سامان ببخشد که آنان بتوانند در شرایط آینده با سبک زندگی جدید و با ارتباطات و تحولات جدید احکام لازم را در همۀ امور داشته باشند و خودشان را برای موضع منفی و مثبت گرفتن در برابر هر کدام از موضوعات جدید، آماده کنند. فقه باید این قدرت را به مردم بدهد. ما باید به حدی از قدرت برسیم که در آینده بتوانیم در منطقه حضور پیدا کنیم. دورهای می‎رسد که باید تصمیمات سختی در باب دشمنان خود بگیریم. فقه باید مردم را از این جهت متقاعد کند که در این دوره حرف دارد. فقه نباید اجازه بدهد که استکبار بیاید و در مناطق مسلمانان جولان بدهد و کفار بر مسلمانان سلطه پیدا کنند. این فقه است که احکام مربوط به این شرایط را به خوبی طراحی می‎کند. آن چیزی که در نگاه حضرت امام بود، تمرکز در فقه با روش اجتهاد سنتی و توجه به این ابعاد است؛ یعنی ورودی‎هایی که فقه را تحت تأثیر قرار می‎دهد. ورودی‎ هایی که مسائل نویی را برای فقه مطرح می‎کنند. با چشم باز باید به این مسائل توجه کرد. به نظرم عزیزترین دانش‎ نزد امام، فقه بود. معتقدم اگر فقه حوزه، فقه توانایی نباشد، ما کاری نکرده ‎ایم؛ به عبارت دیگر عرض می‎کنم؛ حتی اگر بناست که ما دانش خودمان را به سمت حدیث و قرآن توسعه بدهیم، آن دانش ‎ها پختگی لازم را بدون فقه پیدا نمی‎کنند. ما قرن‎هاست که داریم پیرامون زندگی مردم بر اساس روایات و مکتب اهل‎ بیت علیهم ‎السلام فکر می‎کنیم. کسی نبود نظری در باب موضوع فقهی بدهد که فقیه قبل‎تری دربارۀ آن نظر نداده باشد. چنین چیزی را در تفسیر و احادیث و ابعاد دیگر زندگی مردم نداریم. حوزه نباید آن فقاهتش را از دست بدهد و بعد در عرض این فقه سنتی قوی و ریشه ‎دار عمیق، دانش تفسیر یا دانش کلام را عَلَم کند. دانش کلام باید وامدار فقه باشد؛ چون مبنای اندیشه و خردورزی و پختگی در فقه شکل می‎گیرد. هر چه فقیه ‎تر، فیلسوف ‎تر و هر چه فقیه ‎تر، مفسرتر و هر چه فقیه‎ تر، متکلم ‎تر و هر چه فقیه‎ تر، عارف ‎تر و... . این همان نگاهی است که حضرت امام در باب فقه داشت و از اینجا باید توسعۀ دانش‎ ها در حوزه بر پایه فقه باشد. این به نظرم نگاه بلندی بود که حضرت امام به دانش داشت.
 امام خمینی(ره) چه جایگاهی برای اخلاق در حوزۀ علمیه متصور بود؟
در باب اخلاق بحث‎ های زیادی شده است. شرایط اجتماعی و حکومت عوض شده است. ما در شرایطی به سر می‎بریم که در این شرایط ممکن است سبکی از زندگی حتی در حوزه‎ها تحمیل بشود. ما روزگاری در سیمای جریان تولیدکننده، اصلی‎ ترین مدیران نظام، مثل رهبری، رئیس قوۀ قضاییه، مدیران وزارتخانه ‎ها و... نبودیم؛ اما به تدریج شدیم. بالاخره بخشی از نظام‎ سازی متوجه روحانیت شده است. طلبه‎ هایی هم که در نظام نیستند، به نحوی مورد توجه نظام شدند؛ یعنی نظام نگاهش را بر این گذاشته که رابطه‎ اش با روحانیت، رابطۀ ایجابی و تأییدی و پشتیبانی باشد؛ اعم از رابطه با مراجع و فضلا و طلاب. این خیلی متفاوت است با رابطۀ رژیم شاهنشاهی با حوزۀ علمیه که رابطه نفی و سلبی بود. وقتی رابطه حوزه با نظام این‎گونه می‎شود، خود همین مقبولیت در جریان قدرت، حوزه را مواجه با یک سلسله رویه‎ ها و سبک‎ های جدید می‎کند. اینجا ما باید برای تربیت و اخلاق طلبه فکر اساسی داشته باشیم. شاید بیشترین بیانات حضرت امام، تمرکز روی اخلاق و تربیت انسانی و اسلامی بود. سخنرانی‎ های ایشان را ببینید؛ بیش از آنکه جنبۀ سیاسی داشته باشند، جنبۀ اخلاقی و تربیتی دارند. امام در حوزه معتقد به اخلاقی منفک از دیگر ابعاد حوزه نبود. این مسئله خیلی برای من جالب است. در بیانات ایشان می‎دیدم که می‎فرماید: «اخلاق در همه جا و در همۀ دروس باید حضور داشته باشد.» این تعبیر مهمی است؛ یعنی از نگاه حضرت امام، وقتی من مدیر حوزه بشوم، اخلاق آن حیطه را باید داشته باشم. همچنین ساده ‎زیستی، عدالت، شجاعت، انصاف، تواضع و وجدان کاری در من بجوشد. من نباید به طلبه ‎ها دروغ بگویم؛ باید با آنان صادق باشم؛ من باید با مدیرانم صادق باشم. من به عنوان انسان مسئول در حوزه، باید ویژگی‎ های مثبت اخلاقی داشته باشم و حتماً باید این ویژگی ‎ها در رفتارم تجلی کنند. اینکه از بیت‎ المال احتراز کنم و تا جایی که ممکن است، فاصله بگیرم و مسئولیت سهمی از بهره ‎گیری از امکانات را به‎ طور نامتعارف برای من حق درست نکند و این باید در روحیۀ من ایجاد بشود. رابطۀ مدیر با طلبه و استاد و معاونش و... باید توأم با اخلاق باشد. نمی‎ شود ما به عنوان مسئولان حوزه، ویژگی ‎های منفی اخلاق داشته باشیم و بعد درس اخلاق برای طلبه‎ ها بگذاریم! چنین چیزی درست و نتیجه بخش نیست.
اخلاق باید مانند دستگاهی در حوزه باشد که به طور طبیعی در طلبه ویژگی‎ های مثبت را پمپاژ کند. نگاه حضرت امام به مقولۀ اخلاق در حوزه همین بود. ایشان می‎فرماید: «اساتید حوزه که درس نحو، صرف، فقه، اصول، رجال، کلام، تفسیر و... می‎دهند، باید ملبس به لباس اخلاق باشند. اخلاق باید در کل حوزه بجوشد.» یکی از طرق انتقال اخلاق به طلبه ‎ها، موعظه است و مابقی آن مستقیماً مرتبط با منش و رفتار اساتید حوزه است. این نگاه امام رضوان الله تعالی علیه می‎باشد و به نظرم اگر این نگاه که اخلاق در همه جا و همۀ دروس، جریان و سریان داشته باشد، فضا برای اصلاح و تعالی حوزه ‎ها مهیا می‎شود.
 از نظر امام حوزۀ علمیه چه تأثیر مثبت یا منفی می‎تواند در کشور داشته باشد؟
نگاه امام به اصلاح حوزۀ علمیه و نقش آن در کشور بسیار اهمیت دارد. ایشان برای حوزه کارآمدی‎ تعریف کرده که حجم آن‎ بسیار گسترده است و من مجبورم به اختصار آن‎ را بیان کنم.
ایشان جمله ‎ای دارد که به نظرم از کتب روایی برگرفته شده است. جملۀ امام این است: «اگر حوزۀ علمیه اصلاح شود، کشور اصلاح می‎شود.» این بسیار سخن معنادار و مهمی است. در روایات آمده که اگر عالم، صالح بشود، مردم هم صالح می‎شوند و اگر فاسد بشود، مردم فاسد می‎شوند. حضرت امام روی این معنا تصریح کرده است و آن اینکه اگر حوزۀ علمیه اصلاح شود، کشور اصلاح می‎شود و اگر فاسد شود، کشور فاسد می‎شود. امام حوزه علمیه را روحانی بزرگ می‎دانست؛ ترسیم کلی که از حوزه در اذهان شکل می‎گیرد، غیر از ترسم کلی دانشگاه است. در دانشگاه هر کسی از هر قشری و با هر اعتقادی درس می‎خواند و مدرکی می‎گیرد؛ اما در حوزه این‎طور نیست. اساتید حوزه و عالمان دین، رسالتی همچون انبیا دارند. حال اگر کسی پیامبر دروغین باشد، چه بلایی بر سر مردم جامعه می‎آید؟ بالعکس اگر کسی رسالتی حقیقی همچون انبیا را بر دوش داشته باشد و در این مسیر صادقانه به مردم خدمت کند، مردم آن جامعه چه سعادتی نصیبشان می‎شود؟ نگاه حضرت امام به حوزۀ علمیه این‎طور بود. می‎فرمود، تصویر از حوزه باید تصویر سالمی باشد. کشوری که بر اساس مکتب اهلبیت، بنا بشود، سعادتمند است؛ بنابراین اگر کسانی که در حوزه علمیه رشد می‎کنند، صالح باشند، کشور هم صالح می‎شود. چون کشور هم بر اساس تصویری که ما داریم و از اهمیت گزاره ‎های دینی و مذهبی می‎دهیم، واکنش نشان می‎دهد. روحانی که خودش این حرف‎ها را باور ندارد و این منش را نداشته باشد، چگونه می‎تواند در جامعه اثرگذار باشد؟! این یعنیای مردم هر آنچه اهلبیت می‎گویند، باور نکنید!
امام در سخنان دیگری می‎فرماید: «هر چه هست زیر عمامه است. هر چه فساد است زیر عمامه و هر چه خیر و صلاح است باز هم زیر عمامه است.» بنابراین زیر عمامه خیلی مهم است. این حوزه با این عظمت و اهمیتش، کلید صلاح و فساد کشور و جهان تشیع را در دست دارد. امام به شدت نسبت به این حوزه حساس است. در روابطش و مسائل درونی‎اش حساس است. ایشان در منشور روحانیت مطالبی را در این باره گوشزد فرموده است. برای مثال می‎فرماید: «به گروه ‎های مختلفی که به حوزه نظر دارند، دقت کنید.» افرادی از داخل و خارج به حوزه نظر دارند. جریانی از قدرت وقتی ببیند که قدرت اصلی صلاح و فساد در حوزه است، سعی می‎کند که با آن ارتباط بگیرد. به همین خاطر چشم حوزه باید خیلی باز باشد در اینکه افراد و نهاد‎ها با چه هدفی می‎آیند ارتباط می‎گیرند. باید بداند تا چه حد به آن‎ها مجال بدهد. رابط ه‎اش را باید با آن‎ها تنظیم کند.
 از نظر امام چه کسانی شایستگی نقش ‎آفرینی در حوزۀ علمیه را دارند؟
از نظر امام، طلاب انقلابی و مبارز باید در انقلاب اصیل اسلامی پیشتاز باشند؛ یعنی باید در حوزه، طلابی که انقلابی هستند و دقیقاً به آن، از بن دندان اعتقاد و ایمان دارند، در حوزه نقش محوری را داشته باشند. آن انقلابی اصیل باید در حوزه پیشتاز باشد. قرائت حاکم و پیشبران حوزۀ علمیه باید در دست این طلاب انقلابی اصیل باشد و این نگاه شاخص و انقلابی حضرت امام است.
 نگرانی‎های حضرت امام از حوزۀ علمیه و راهکار ایشان چه بود؟
حضرت امام به شدت نگران تحجر و مقدس مآب ها بود؛ یعنی کسانی که درگیر ظاهر هستند و از باطن غفلت می‎ورزند. متحجر یعنی در یک دورۀ فرهنگی سنگ می‎شود. تحجر هم به همین معناست. نه اینکه برخی از مسائل در زمانۀ خود درست نبودند، بلکه اصرار بر آن‎ها در زمان دیگری که بحث توسعه و پیشرفت مطرح است، تحجر نام دارد. عقب‎مانده‎هایی که روی گذشته تأکید دارند و از یکسری مسائل جدید پرهیزهای غیرمنطقی می‎کنند. برای مثال در دوره‎ای حوزه باید انزوای اجتماعی می‎داشت؛ چون در غیر این صورت مرتکب همراهی با سلطان جائر می‎شد؛ اما امروزه حوزه نباید انزوای اجتماعی داشته باشد. امام بسیار نگران مقدس مآب ها بود. امام نگران بود حوزۀ علمیه با آن اهمیتش که می‎خواهد پیشران اصلاح کشور و امت اسلامی باشد، از سیاست فاصله بگیرد. این یکی از اموری است که حضرت امام خیلی نگران آن بود. سیاست به معنای باندبازی و جناح ‎بازی نیست؛ سیاست به معنای تدبیر برای پیشرفت کشور و اقتدار هر چه بیشتر اسلام است. اسلام هر چقدر مقتدرتر باشد، استکبار را بهتر بر زمین می‎زند و این همان سیاست مدنظر حضرت امام است. حوزه اگر برای به قدرت رسیدن اندیشۀ اهلبیت و اسلام در سراسر جهان تلاش نکند و اجازه بدهد مستکبرین عالم در کشور بیایند و هر غلطی که می‎خواهند بکنند، حوزۀ امام زمان نیست. امام خمینی(س) به شدت از این مسئله نگران بود که حوزه نخواهد در سیاست دخالت کند و نااهلان بر سرکار بیایند و بر مردم مسلط بشوند. همچنین از اینکه متحجرین و مقدس مآب ها بیایند و حوزۀ علمیه را تصاحب کنند. این‎ها واقعاً مسائل نگرانکنندهای است که همۀ ما باید از آن چارچوب اندیشۀ حضرت امام مراقبت کنیم. امام بسیار نگران بود که روحانیت اصیل دچار تفرقه و تجزیه در قالب جناح ‎بندی ‎ها بشود. روحانیونی که از فقه جواهری برخاسته‎ اند نباید دچار اختلافات تفرقه‎ افکن بشوند. البته اختلاف سلیقه طبیعی است؛ اما این اختلاف سلیقه نباید تبدیل به سنگرگیری علیه‎ همدیگر بشود. از روحانیت باید یک صدا شنیده بشود. کل روحانیت باید یک‎صدا باشند. اگر چند صدایی بشویم، دچار روزگار خطرناکی می‎شویم. اگر صداها‎یمان علیه همدیگر بلند بشود، آژیر خطر برای نرسیدن به آرزوها و آرمان‎های بلند انقلاب اسلامی به صدا درمیآید.
یکی از نگرانی های حضرت امام این است که تفکر اهل جمود به طلاب جوان منتقل بشود. آن‎ها بیکار نیستند. طلاب جوان باید دقیقاً انقلابی و برای انقلاب تربیت بشود. امام نگران بود که جریان مخالف تفکر پویا و پیشران، پا بگیرد و قدرت جولان پیدا کند و طلبه ‎های جوان و مستعد را به سوی خودش فرا بخواند.
از جمله نگرانیهای دیگر حضرت امام، عمل خودسرانۀ طلبه ‎های انقلابی است. برای مثال از جامعه مدرسین یا مراجع انقلابی و شخصیت‎های انقلابی درون حوزه فاصله بگیرند. امام فاصله گرفتن و جدایی انقلابیون جوان با روحانیون پُرسابقه در مبارزات را جزو آسیب‎های حوزۀ علمیه انقلابی می‎داند. نفوذ بیگانگان در حوزه نیز از دیگر مصادیق آسیب‎ های حوزه است. وقتی نهادی تا این حد اهمیت دارد و در واقع محور توسعه و پیشرفت کشور است، حتماً خطر نفوذپذیری دارد. نفوذی‎ ها می‎آیند تا حوزه را به سمتی منحرف کنند که تبدیل بشود به جایگاهی برای به فساد کشاندن نظام. باید مراقب نفوذی‎ها بود و حضرت امام نگران نفوذی‎های بیگانه در حوزه‎ها بود. معمولاً این نفوذی‎ها با واسطه کارشان را پیش می‎برند. انگلیس، عربستان، آمریکا، اسرائیل، بهاییت و... با فاصله در حوزه نفوذ می‎کنند. وقتی می‎خواهند شیعۀ انقلابی را تبدیل به شیعۀ منحرف کنند تا در زمین بازی دشمن کار کنند، با واسطه می‎آیند. آن‎ها حتماً نفوذی دارند. گاهی با حوصله چند نفر را برای سی سال آینده تربیت می‎کنند تا آنجا که در پست‎های بلند حوزوی و حتی نظام آن‎ها را بگمارند. ما باید خیلی هوشیار باشیم. حوزه‎ای که به نظر امام آسیب پیدا می‎کند، حوزه‎ای است که از اهداف کلان و بلندش، غفلت یا آن‎ها را فراموش می‎کند. نباید از این سخن بترسیم که بگوییم این حوزه باید در خدمت به بار نشستن نظام اسلامی باشد. نترسیم از اینکه بگوییم ما باید شیعه را در سراسر دنیا تقویت کنیم. نترسیم از اینکه بگوییم باید وحدت اسلامی را در دنیا برقرار کنیم. نترسیم از اینکه بگوییم دشمنِ خیر و مصالح مردم را باید در هر کجای عالم که باشد، زمین بزنیم. حوزه باید بتواند، نرم‎افزار این تحولات را بسازد. حوزه‎ای که به این اهداف توجهی نداشته باشد، نمی‎تواند نرم‎افزارهای لازم و ادبیات آن را بسازد و نیروهای کارآمد را برای این عرصه‎ها تربیت کند. محصور شدن در امکانات موجود و قانع شدن به آن‎ها، مانع رشد ما می‎شود. حوزه باید برنامه ‎اش را مشخص و امکاناتش را فراهم کند. حوزه نباید از تکلیف‎ گرایی‎ اش عدول کند. عدول از تکلیف از نظر امام، عدول از مصالح امت اسلامی است. امام نسبت به ترحم بی‎جا و بی‎ مورد حوزه و نسبت به دشمنان اسلام و مخالفان و متخلفان نظام اسلامی حساسیت نشان می‎داد. کسانی در نظام تخلف می‎کنند، باید سیلی بخورند. کسانی که با نظام اسلامی دشمنی می‎کنند، باید سیلی بخورند. زبان سیلی حوزه، زبان خاصی است و باید منطق و ادبیات خودش را داشته باشد. ترحم بی‎جا را باید کنار گذاشت؛ یعنی تبری طلبه‎ ها از دشمنی با اسلام و دشمنان اسلام باید در حوزه موج بزند. این همان حوزه‎ای است که در مسیر صلاح جامعه حرکت می‎کند.
یکی از نگرانی‎های دیگر این است که یکسری آدم مقدس مآب و روحانی نما کاری می‎کنند که اصل نظام زیر سؤال برود. در این صورت نظام به جایی نمی‎رسد. امام نگران تأثیرپذیری طلاب از این مقدس مآب ها و روحانی‎ نماها بود که هدفشان تخریب اصل نظام است. می‎خواهند کاری کنند که روحانیت از تعقیب اصل نظام یا تلاش برای تحقق آن و بالندگی آن کنار بکشد و عطایش را به لقایش ببخشد. امام نگران این بود که حوزویان قدرت تحلیل مناسب را نداشته باشند.

. انتهای پیام /*