نویسنده: ابوالفتح مومن

در مـبارزات بزرگ و تاریخی و در سرگذشت مردمان تاریخ ساز نقطه های عطفی وجود دارد که تحقیق و تامل در آنها مـسیر جـریان شناسی و انـقلاب شناسی را هموار می کند. دستگیری و بازداشت رهبران مبارز از جمله این نقاط عطف است که مبارزین و حکومت را پنـجه در پنجه می سازد.

دستگیری حضرت امام خمینی (س) در شب نیمه خرداد سال ۱۳۴۲ بی شباهت با دسـتگیری رهبر و مبارز آزاده و سلف او مـرحوم سـیدحسن مدرس نبود؛ اما واکنش مردم و نخبگان جامعه نسبت به وضعیت به وجود آمده برای امام و مدرس تفاوت داشت. شاید هم مردم با به یادآوردن خاطره تلخ تنها گذاشتن مدرس و عدم ایـستادن در مقابل عمل جابرانه رضاخان و در نتیجه به شهادت رسیدن آن اسوه کم نظیر بود که در وضعیت جدید به وجود آمده برای رهبرشان جای هیچ گونه کوتاهی و درنگ نمی دیدند.

به هر حال با دستگیری امام (س) و دو تـن از یـارانشان، طوفانی در ایران به پا شد و علما و معتمدین بزرگ شهرهای مختلف را به تهران کشانید. بسیاری از علمای بزرگ از جمله حضرات همدانی، کمالوند، میلانی و بنی صدر به تهران آمدند و با تشکیل جلسات متعدد آمادگی خـود را بـرای مقابله با این اقدام رژیم ستم شاهی اعلام کردند. شاه به ناچار عقب نشینی کرد و با پذیرفتن آیت الله خوانساری به عنوان نماینده علما، عدم آسیب رسانی به حضرت امام (س) را اعلام کرد و اجـازه داد کـه نماینده علما خود شخصا با حضرت امام (س) ملاقات کند.

بدین ترتیب جوّ عمومی آرام گردید و رژیم با یک ترفند سیاسی (آزادی موقت امام و یارانشان) اوضاع عمومی کشور را آرام ساخت و مهاجرت پایان پذیـرفت. هـر چـند که امام مجددا بازداشت و بـعدها تـبعید گـردید اما آثار مهم مهاجرت به تهران بر جنبه های مختلف سیاسی ــ اجتماعی ایران بر جای ماند و آن را به عنوان برهه مهمی از مبارزات مـردم و روحـانیون بـه ثبت رسانید. مقاله زیر این رخداد مهم تـاریخی را بـازگو کرده است.

مهاجرت، ریشه عمیقی در تاریخ دارد، از زمان های بسیار دور درباره مهاجرت قبایل و اقوام از سرزمینی به سرزمین دیگر، صحبت شده کـه دلیـل بـیشتر آنها را اقتصادی دانسته اند؛ اما شکل دیگری از مهاجرت نیز وجود دارد کـه به دلایل سیاسی، مذهبی و یا سیاسی ــ مذهبی صورت می گیرد، مانند مهاجرت صغری و کبری در دوران مشروطه و همچنین مهاجرت عـلما بـه تـهران که در سال ۱۳۴۲. این مهاجرت ها درحقیقت نوعی مقابله با نظام سیاسی حـاکم مـحسوب می شوند که در زمان خود با انگیزه دینی و اعتقاد مذهبی روی داده اند.

مهاجرت علما به قم و حرم حـضرت عـبدالعظیم، خـروج از محیط اختناق و رهایی از چنگال حاکمان ظالم بود و به نوعی اعتراض و شکوه عـلیه نـظام سـیاسی وقت به شمار می رفت. مهاجرت سال ۱۳۴۲ نیز به معنای هجوم و رویارویی با حاکمان ظـالم بـه خـاطر بی توجهی به مسائل دینی، آنها می خواستند براساس قانون، مجتهد جامع الشرایطی را از قید اسارت رژیم پهـلوی نـجات دهند. بنابراین هر دو مهاجرت یاد شده با انگیزه ای سیاسی ــ مذهبی صورت گرفت تـا عـدم مـشروعیت نظام سیاسی وقت را نشان دهد. هر دو مهاجرت بست نشینی را به همراه داشته که تاریخچه بـست نشینی مـجالی دیگر می طلبد.

علت اصلی در چگونگی شکل گیری مهاجرت علما به تهران، کنش دولت یـعنی دسـتگیری امـام خمینی می باشد که واکنشی را از سوی علما و مراجع بزرگ در پی داشت. این کنش و واکنش، خودمعلول از علتی جـلوتر اسـت، یعنی واکنش مراجع به ویژه حضرت امام (س) نسبت به واقعه مدرسه فیضیه؛ رژیـم شـاه را در یـک حالت انفعالی قرار داد.

تصور رژیم از سرکوب مدرسه فیضیه (ایجاد محیط رعب و وحشت) نتیجه ای معکوس بـه هـمراه داشـت چرا که عکس العمل امام خمینی و دیگر مراجع نقاب از چهره حکومت پهلوی کـنار زد و مـردم را نسبت به اقدامات ضداسلامی رژیم آگاه کرد؛ درحقیقت عامه مردم درک کردند که از سوی رژیم پهلوی بـه مـقدسات و اعتقادات دینی آنها توهین شده است. بنابراین، مردم در مقابل حکومت پهلوی قـرار گـرفتند. امام خمینی با هوشمندی تمام در اعلامیه ها و سـخنرانی های خـود (در مـجلس درس، بر منبر و در منزل) مردم را به ایـن بـاور رساندکه رژیم حاکم، عامل امریکا و ابزار قدرت اسراییل در منطقه است. فضای سیاسی، فـرهنگی و مـذهبی جامعه به گونه ای در حال تـغییر و شـکل گیری بود کـه گـسترش مـبارزات مردم علیه رژیم شاه، سلطه امـریکا و نـفوذ اسراییل را در برداشت. محمدرضا پهلوی نیز، بنا را بر تهدید و ارعاب گذاشت و در سخنرانی خـود بـه تاریخ ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۴۲ در هتل ونک تـهران گفت:

"متاسفانه اگر لازم بـاشد می گوییم که انقلاب بزرگ مـا بـا خون یک عده بی گناه یعنی مامورین دولت و خون یک عده افراد بدبخت و گمراه آغـشته خـواهد شد، این کاری است کـه چـاره ای جـز آن نیست و خـواهد شـد."(۱)

مقابله مردم با رژیـم ادامـه داشت و دامنه این مخالفت با آگاهی روزافزون مردم گسترده تر می شد. در آن سال مردم بسیاری بـرای تـحویل سال نو و شرکت در مراسم سوگواری امـام صـادق (ع) به قـم آمـده بـودند. آنها جنایت ماموران رژیـم در حمله به مدرسه فیضیه و ضرب و شتم طلاب را با چشم خود دیدند و در بازگشت به شهرهای خـود حـقیقت این واقعه ناگوار را برای دیگران بـاز گـفتند. یـکی از ایـن افـراد حجت الاسلام ابوالحسن مـوسوی هـمدانی ــ امام جمعه فعلی همدان ــ است که در این خصوص می گوید:

"پس از حمله مامورین به مدرسه و طلاب، طلبه ها با آجـرهایی کـه از لبـه ایوان کنده بودند آنها را زده و از مدرسه بیرون کـردند آن گاه در فـیضیه را بـستند. مـامورین از مـسافرخانه همجوار مدرسه استفاده کرده و با استقرار در پشت بام آنجا با آجر به طلاب حمله نمودند. یکی از آن آجرها هم از کنار سر من رد شد، یعنی به فاصله دو سانت که اگـر به سرم اصابت می کرد، همان جا رفته بودم، غائله تا حدود یکی دو ساعت از شب گذشته ادامه داشت. مامورین برای ارعاب طلاب اقدام به تیراندازی هوایی کردند. آنها پس از تصرف مدرسه، طلاب را تـعقیب کـرده و آنها را وادار به عقب نشینی به سوی پشت بام مدرسه نمودند و در آنجا طلاب را به داخل رودخانه ای که در کنار مدرسه جاری بود، پرتاب می کردند."(۲)

پس از این حادثه علما و قشرهای مختلف مردم با تلگراف های بـسیاری مـبنی بر محکومیت عاملان حادثه مدرسه فیضیه از اسلام و حضرت امام (س) حمایت کردند. از جمله جامعه روحانیت همدان در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۲ این تلگراف تسلیت را به امام خمینی ارسـال کـرد:

بسم الله الرحمن الرحیم

قم، حـضرت حـجت الاسلام و المسلمین آیت الله فی العالمین المجاهد فی سبیل الله جناب آقای خمینی مدظله العالی "الذین اذا اصابتهم مصیبة قالو انالله و اناالیه راجعون" فاجعه اسفناک دانشگاه امام عـصر ارواح العـالمین له الفداه و همچنین ضربه هایی کـه اخـیرا به پیکر اسلام وارد شده، قلوب عموم مسلمین را جریحه دار و جامعه روحانیت را متاثر ساخته. اخیرا زمزمه هجرت علمای اعلام به نجف اشرف مزید بر تاثرات خاطر گردید، بدین وسیله عطف به اعلامیه جـامعه روحـانیت همدان متذکر می گردد تا آخرین مراحل حصول نتیجه، جامعه روحانیت پشتیبانی خود و اهالی را از علما بالاخص حضرات مراجع قم اعلام و منتظر اخذ تصمیم حضرات علمای قم بوده تا در تصمیم آنان شـرکت و اگـر خدای نـاخواسته تصمیم به هجرت گرفته شود[،] دسته جمع این تصمیم را اتخاذ نماییم. موسی الحسینی الخوانساری، فتحعلی صاحب الزمـانی، مصطفی الحسینی الهاشمی، محمد الحسینی النجفی، علی بن ابراهیم معصومی، الاحـقر حـسین المـوسوی، الاقل مهدی ثابتی، الاقل محمدتقی عالمی، محدث حایری، حسین عندلیب زاده، محمد الحسینی الجلالی، محمدعلی دامغانی، الاحقر حـاج سـیدعلی طباطبایی ایزدی، زین العابدین انواری، الاحقر اسدالله حجت."(۳)

با فرا رسیدن ماه محرم و افـزایش آگـاهی و آمـادگی مردم، مبارزه علیه رژیم پهلوی وارد مرحله جدیدی گردید. زیرا در این ماه؛ با حضور گسترده مـردم در مساجد بهترین فرصت برای نشر حقایق و فعالیت علیه رژیم، به وجود می آمد. از ایـن رو رژیم پهلوی تردید نـداشت کـه وعاظ و سخنگویان مذهبی در منابر و مساجد از اقدامات ضداسلامی رژیم سخن خواهند گفت. این باور و یقین در اثر تحقیقات میدانی ساواک شکل گرفته بود.(۴) به همین دلیل شهربانی کل کشور اعلامیه ای با این مـضمون صادر کرد:

"انجام مراسم سوگواری مشروع که با موازین مقدس اسلام تطبیق نماید با رعایت نظم و ترتیب کامل انجام خواهد گردید، لیکن اعمال و تظاهراتی که شرع مقدس نیز آنها را تجویز نـفرموده اسـت به کلی ممنوع بوده و به مامورین انتظامی دستور جلوگیری داده شده است. از عموم شیعیان و اهالی محترم پایتخت انتظار می رود که با رعایت کامل نظم و ترتیب طبق دستور شرع مقدس احترام شـعائر مـذهبی را حفظ و مراسم سوگواری را با نظم کاملی انجام دهند خدای ناخواسته اگر اشخاصی مراسم مذهبی را وسیله اغراض شخصی قرار دهند شدیدا مجازات خواهند شد."(۵)

امام خمینی در مقابل ارعاب و تهدیدات دسـتگاه بـا صدور اعلامیه ای خطاب به وعاظ و گویندگان دینی و هیات های مذهبی؛ از آنان خواست در ماه محرم، مصیبت وارده بر اسلام و مسلمین را برای مردم بازگو کنند. وی در این اعلامیه خطاب به گروه های مذکور اعـلام کـرد:

"در ایـن ایام که دستگاه جبار از خـوف آن که مـبادا در منابر و مجامع مسلمین؛ شرح مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضددینی و وطنی آنها داده شود، دست به رسوایی دیگری زده و درصدد گرفتن التزام و تعهد از مـبلغین مـحترم و سـران هیات های عزاداری است که از مظالم دم نزنند و دستگاه جـبار را بـه خودسری واگذارند. لازم است تذکر دهم که این التزامات علاوه بر آن که ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد... حـضرات مـبلغین عـظام و هیات محترم و سران دسته های عزاداری متذکر شوند که لازم است فـریضه دینی خود را در این ایام در اجتماعات مسلمین ادا کنند و از سید مظلومان، فداکاری در راه احیای شریعت را فرا گیرند و از توهم چند روز حـبس و زجـر نـترسند."(۶)

با نزدیک شدن ماه محرم امام خمینی برای شهرستان ها چنین بـرنامه ای پی ریزی کرد که طلاب و فضلای قم را به اطراف و اکناف کشور بفرستد و از آنها و وعاظ شهرستانی بخواهد که دهـه اول مـحرم بـه ویژه روز هفتم به بعد را به بازگویی فاجعه مدرسه فیضیه اختصاص دهند و از روز نهم نـیز دسـته های سـینه زنی این کار را بکنند و در نوحه خوانی ها واقعه فیضیه را مطرح نمایند تا مردم ایران بفهمند که در حـادثه فـیضیه چـه گذشته است. شهید دکترمحمدجواد باهنر در این باره می گوید:

"سال ۱۳۴۲ که اوج مبارزه در آن زمان بود و ۱۵ خـرداد نـیز در همان سال اتفاق افتاد، ما از آن تعداد روحانیانی بودیم که از قم به شهرهای مـختلف اعـزام شـدند برای این که محرم آن سال را به محرم حرکت و قیام تبدیل کنیم و آن سال من مامور شـدم کـه به همدان بروم. خاطرم هست دستور این بود که از روز ششم ماه محرم سـخنرانی ها اوج بـیشتری پیـدا کند و مبارزه شدت بگیرد، علتش هم این بود که گفتند، بگذارید جلسات پرجمعیت باشد والا اگـر بـخواهید از اوایل شروع کنید، قبل از این که اجتماعی از مردم باشد، شما را دستگیر می کنند."(۷)

از سـوی دیـگر سـاواک به وسیله ماموران ویژه، عوامل نفوذی، مشاهدات عینی و دریافت گزارش نیروهای امنیتی و مخالف امام خـمینی، بـه اطـلاعاتی دست یافته بود.(۸) نتیجه این گزارشات، باور این حقیقت بود که خـواست امـام (س) افشاگری علیه رژیم پهلوی است و طرفداران وی به دنبال آگاهی از چگونگی وقوع حادثه مدرسه فیضیه و دلایـل اقـدامات ضداسلامی رژیم پهلوی هستند، آنها انجام هرگونه اقدامی علیه حکومت پهلوی را مـی پذیرند؛ زیـرا براساس نظر مراجع تقلیدشان به اعتقادات دیـنی آنـها تـوهین شده که قبول این مطلب از سوی آنـها سـخت نگران کننده است.(۹) وقتی مخالفت با اسلام مخالفت با مردم تلقی گردد، طـبیعی اسـت که مخالفت با اظهارات امـام خـمینی و دیگر مـراجع عـظام نـیز به منزله مخالفت با مردم تـلقی مـی شود.

ساواک برای جلوگیری از هرگونه حادثه غیرقابل کنترل علیه رژیم، عده ای از گویندگان مـذهبی را احـضار کرد و به آنان یادآور شد کـه در سخنان خود سه مـطلب را رعـایت کنند:

"علیه شاه حرفی نـزنند، عـلیه اسراییل سخن نگویند، مرتب به گوش مردم نخوانند اسلام در خطر است." اما تـمام ایـن تدابیر با اعلامیه قاطع و صـریح حـضرت امـام (س) به وعاظ و مـبلغان خـنثی گردید و دیگر کاری از دسـت رژیـم ساخته نبود. روحانیان و وعاظ به دلایل زیر مجبور به موضع گیری علیه دولت بودند:

۱ـ موضع گیری صـریح و اعـلام تکلیف به روحانیان از سوی امام خـمینی، آنـان را ملزم بـه افـشاگری و بـیان حقایق کرده بود.

۲ـ خـواست قلبی و اعتقادات مذهبی آنها که برایشان الزام آور بود.

۳ـ حفظ موقعیت خود نزد توده مردم، کـه سـاواک درباره عده ای از روحانیان این ادعا را داشـت.(۱۰)

رژیـم پهـلوی سـعی کـرد با سرکوب عـلما آنـان را از این کار منصرف کند، اما امام خمینی با بهره گیری از مناسبت عاشورا در سخنرانی خود، حکومت پهلوی را بـا دودمـان یـزید و بنی امیه مقایسه کرده و با صدای بلند خـطاب بـه شـاه فـرمودند:

"آقـا مـن به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه! من به تو نصحیت می کنم دست بردار از این کارها، آقا اغفال می کنند، من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بـروی همه شکر کنند."(۱۱)

از اولین نامه و تلگراف حضرت امام (س) به محمدرضا پهلوی در مهرماه ۱۳۴۱ می توان فهمید که او هنوز به قانون اساسی اعتقاد داشته و خود را از مدافعان آن می داند، ولی بعد از قیام ۱۵ خرداد موضوع به طـور کـامل تغییر می کند و سرنگونی رژیم در راس برنامه ها قرار می گیرد.

با فعالیت های گسترده امام خمینی و برنامه ریزی های او برای ماه محرم و تبلیغات فراوان علیه دولت، حکومت پهلوی دچار مشکل عجیبی شده بود؛ هر اقدامی کـه از سـوی دولت یا به دستور شخص شاه، انجام می شد نتیجه عکس می داد. از این رو؛ با بررسی های فراوان چاره کار را در دستگیری و بازداشت حضرت امام (س) یافتند. براساس هـمین تـصمیم در ساعت یک بامداد پانزده خـرداد ۱۳۴۲ امـام خمینی را دستگیر کردند و همان شب ایشان را به باشگاه افسران در تهران برده و سپس به پادگان قصر منتقل نمودند.(۱۲) امام مدت ۱۹ روز یعنی تا ۱۴ تیرماه ۱۳۴۲ در آنجا مـحبوس بـودند و پس از آن به پادگان عشرت آباد فـرستاده شـدند.

این دستگیری حوادث بسیار مهمی را در بر داشت و در حقیقت نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی به وجود آورد و مبنای نهضت اسلامی مردم گردید. از جمله این حوادث؛ قیام ۱۵ خرداد، قتل عام کفن پوشان ورامین و دسـتگیری وسـیع مردم در تظاهرات ۱۵ خرداد در قم و تهران بود.

این برخورد شاه و دولت با مردم که قربانیان بسیاری بر جای گذاشت، هیچ سودی برای نظام پهلوی نداشت؛ اگر چه در ظاهر مردم و معترضان مغلوب شـدند و بـا اجرای حـکومت نظامی سکوتی موقتی برقرار گردید، اما دستگیری امام خمینی هیچ امتیازی برای نظام به دنبال نداشت؛ زیـرا امام (س) در زندان حاضر به پاسخگویی به بازپرسان نشد و اعلام نمود:

"چـون اسـتقلال قـضایی در ایران نیست و قضات محترم تحت فشار هستند، نمی توانم به بازپرسی جواب دهم."(۱۳)

با دستگیری امام (س)، شایعاتی از سـوی دولت مبنی بر محاکمه و اعدام وی مطرح گردید و همین امر باعث نگرانی و ناراحتی مردم از بـه خـطر افـتادن سلامتی جان امام شد. از سوی دیگر این اضطراب و تشویش موجبات تلاش مراجع تقلید و روحانیان را بـرای آزادی امام خمینی فراهم آورد. مراجع تقلید نیز با توجه به موقعیت مذکور و جایگاه روحـانیت، خود را ملزم به ادای تـکلیف بـرای آزادی امام می دانستند. بر همین اساس آیت الله حاج میرزا عبدالله مجتهد طهرانی تلگرافی به شرح ذیل به تمام مراجع و روحانیان طراز اول شهرستان ها از جمله آیت الله آخوند همدانی و سیدنصرالله بنی صدر مخابره کرد که در تـمام بازار و در سطح شهرستان ها توزیع گردید.

"فجایع پی درپی که متعقب به توقیف حضرت آیت الله خمینی گردید، انقلاب و هیجان عمومی به وجود آورد. مامورین دولت با کمال بی رحمی در مقابل احساسات مذهبی و بی آلایش مردم حمله مـسلحانه نـموده و تلفات بسیاری وارد آورده و عده کثیری از علمای عالی قدر، وعاظ درجه اول و مومنین دستگیر کردند و روحانیت در مرکز و شهرستان ها با وضع دلخراشی به سر می برند. انا لله و انا الیه راجعون. این فاجعه عظمی را به حضور عـالی و سـایر علمای اعلام و ... تسلیت عرض می نمایم..."(۱۴)

مجموعه این حوادث یعنی تمام کنش و واکنش های دو سویه میان ملت ایران و رژیم پهلوی، فضای سیاسی، اجتماعی و مذهبی جامعه را به گونه ای متشنج و غیرقابل اطمینان کـرده بـود که نه تنها هر لحظه بر خشم مردم افزوده می شد، بلکه موقعیتی به وجود آورد که یک بار دیگر انگیزه لازم برای مهاجرت علما و مراجع به عنوان اعتراض علیه حکومت شاه در تـاریخ ایـران ایـجاد شود و ضرورت تکرار آن فـراهم گـردد.

هـمزمان با مهاجرت علما به تهران برای آزادی حضرت امام (س) و دیگر زندانیان، تلگراف های بسیاری از سوی مردم و علمای شهرهای مختلف به مجامع دولتـی در تـهران، بـرای آزاد کردن امام (س) ارسال شد. از آن جمله تلگراف آیات عـظام شـاهرودی و گلپایگانی مبنی بر انتقاد از شاه و دولت و درخواست آزادی امام خمینی، قمی، محلاتی و دیگر دستگیرشدگان بود. مردم شهرهای خرم آباد، قم و ... نیز تـلگراف هایی بـه زنـدان قصر زده خواستار آزادی امام (س) شدند.(۱۵) در همین ایام علما از شهرهای مـختلف به سوی تهران حرکت کردند. علمایی که از شهرهای مختلف قم، کاشان، همدان، خرم آباد، اصفهان و ... به تهران می آمدند، یـا خـدمت آیـت الله بهبهانی می رسیدند و یا در منازل دیگر روحانیان طراز اول تهران اقامت می کردند.

روحـانیان بـا دو هدف در تهران گرد هم آمدند؛ جلوگیری از محاکمه و اعدام امام خمینی و همچنین طرح مرجعیت و آزادی امام. اسدالله عـلم ــ نـخست وزیر وقـت ــ اعلام کرد روحانیان طراز اول تحت محاکمه قرار خواهند گرفت.(۱۶) او در لفافه به مـحاکمه و مـجازات روحـانیان مخالف رژیم که امام خمینی در راس آنان قرار داشت، اشاره می کرد. به همین دلیل روحـانیان سـراسر کـشور در تهران اجتماع کرده تا برای این مساله راهکار و تدبیری بیابند. آنان با تشکیل جـلسات مـختلف، آمادگی خود را برای برخورد با این مهم اعلام کردند.

رژیم سعی کرد مـانع مـهاجرت عـلمای شهرستان ها به تهران شود. به همین دلیل به هواپیمای حامل آیت الله میلانی که عـازم تـهران بود، دستور بازگشت داد.(۱۷) اما بعدها از این تصمیم منصرف شد.

بدین ترتیب علمایی کـه قـصد مـهاجرت برای آزادی امام (س) را داشتند، عازم تهران گردیدند. ساواک در گزارشی پیرامون این مساله نوشت: "ظرف ۴۸ ساعت گـذشته آیـت الله کمالوند از خرم آباد، آیت الله آخوند ملاعلی از همدان، آیت الله شریفی از کاشان و یک نفر روحـانی از مـاهان کـرمان به تهران آمدند."(۱۸)

به دنبال گزارش مذکور، ساواک اصفهان در گزارش خود به رییس شهربانی اسـتان دهـم نـوشت:

"به طوری که استحضار دارند به دنبال ورود آیت الله نجفی به تهران در هـفته گـذشته آیت الله میلانی از مشهد، آیت الله ضیابری از رشت، آیت الله صالحی از کرمان، آیت الله محمد صدوقی از یزد و آیت الله آخوند مـلاعلی و آیـت الله بنی صدر از همدان برای مذاکره و مشاوره با روحانیون طراز اول تهران به آنجا رفـته اند و احـتمال داده می شود چند نفر دیگر از روحانیون طراز اول شـهرستان ها نـیز بـه تهران بروند. علی هذا خواهشمند است دستور فـرمایید در ایـن مورد دستور مراقبت صادر و مشخصات آقایانی که برای شرکت در این مشاوره به تـهران رفـته یا خواهند رفت، به ایـن سـازمان اعلام گـردد."(۱۹)

شـهربانی هـمدان نیز در این باره گزارش داد: "آیت الله آخوند هـمدانی، آیـت الله سیدمحمد جلالی، آیت الله شیخ محمدحسین بهاری و آیت الله شیخ رضا انصاری از روحانیون هـمدان عـازم تهران شده اند."(۲۰) سیدمحمدحسینی راجع به چـگونگی مهاجرت روحانیان همدان بـه تـهران می گوید: "یکی از علمای تهران بـه نـام آقای تهرانی به همدان تشریف آوردند و همراه حاج محمدابراهیم اسلامی که در بازار هـمدان کـتاب فروشی داشت به منزل پدر ما (حـاجی دبـاغ) آمـده و گفتند لازم است فـردا خـدمت آیت الله آخوند برسیم؛ شـما هـم با ما بیایید. مرحوم آخوند نسبت به پدر ما خیلی محبت داشتند، بالاخره به اتـفاق خـدمت آقای آخوند رفتند. در اینجا مرحوم آقـای آخـوند فرموده بـود کـه مـا مشکلی داریم و آن این اسـت که الان نزدیک اول ماه است و باید شهریه آقایان طلاب را بپردازیم. مرحوم پدرم گفته بود که آن هـم بـه عهده ما باشد. بدین ترتیب روحـانیان هـمدان عـازم تـهران شـدند. مرحوم پدرم به اتـفاق تـهرانی و اسلامی به تهران رفتند. اما مرحوم حاجی دباغ به محض ورود به تهران از آنها اجازه می گیرند و بـه مـشهد مـشرف می شوند و مرحوم آخوند نیز به منزل آقـای حـائری تـشریف بـردند و آقـای بـنی صدر نیز در منزل شخصی خود در تهران ساکن شدند."(۲۱)

براساس اسناد ساواک، روحانیان از شهرهای بسیاری به قصد آزادی حضرت امام (س) به تهران آمدند:

از قم: آقایان آیات عظام مرعشی نجفی، حـائری یزدی (حاج شیخ مرتضی)

از مشهد: آقایان آیت الله محمدهادی میلانی، حاج شیخ مجتبی قزوینی

از نجف آباد: آقایان آیت الله منتظری و شیخ ابراهیم امینی

از اصفهان: آقایان خادمی، عبدالجواد اصفهانی

از اهواز: آقایان سیدعلی بـهبهانی، سـیدمصطفی علم الهدی، حاج سیدمرتضی موسوی علم الهدی

از خمین: آقای سیدمرتضی پسندیده برادر بزرگ امام خمینی

از همدان: آقایان آیات عظام آخوند ملاعلی همدانی، نصرالله موسوی بنی صدر همدانی

از تبریز: آقایان سیداحمد خسروشاهی، عـبدالله مـجتهدی، سیدمهدی دروازه ای، حاج حسین نجفی اهری، یوسف هاشمی تبریزی، عبدالعلی موسوی

از خرم آباد: آقایان حاج آقا روح الله کمالوند، حاج سید یحیی جزایری

از رشت: آقایان بحرالعلوم، ضـیابری

از زنـجان: آقای عزالدین حسینی (امام جـمعه)

از شـیراز: آقایان محمدجعفر طاهری موسوی، محی الدین فالی، صدرالدین حائری، سیدمحمد امام، محمود علوی، علی آل یقتین، حسین حسینی یزدی، علیخواه شیرازی

از یزد: آقای محمد صدوقی یزدی

از اردکـان: آقـای روح الله خاتمی

از کازرون: آقـای پیـشوایی کازرونی

از کرمان: آقایان علی اصغر صالحی کرمانی، محمدحسن رفسنجانی النجفی.

از داراب: آقایان محمدعلی حسینی نابه دارابی، محمدعلی عندلیبی

از رفسنجان: آقای شیخ علی اکبر رفسنجانی

از کرمانشاه: آقای عبدالجلیل جلیلی(۲۲)

بدین ترتیب روحانیان در تهران اجتماع کرده و دولت و رژیـم را در مـقابل عمل انجام شده قرار دادند. دلیل رفتن آنها به منزل مراجع این بود که دولت می بایست از مقام مرجعیت حساب ببرد. با آمدن علمای طراز اول، دید و بازدیدها شروع شد و جنب وجوش فوق العاده ای در مـیان روحـانیان به چـشم می خورد؛ همه مردم در انتظار این بودند که ببینند مقام مرجعیت و روحانیتی که در تهران اجتماع کرده اند، چه خـواهند کرد؟

همزمان با این مهاجرت، رژیم شاه در پی پرونده سازی علیه امام خمینی، روحـانیان و دیـگر دسـتگیرشدگان بود. ساواک قم گزارشی درخصوص عملکرد امام (س) تهیه و به تهران ارسال می کند؛(۲۳) همچنین پیشکار معظم له را هـمراه بـا دفاتر حساب وجوهات به تهران احضار و مورد بازجویی قرار می دهد.(۲۴)

روحانیان حاضر در تـهران بـرای مـشورت و هماهنگی در برنامه های خود ابتدا منزل آیت الله میلانی را انتخاب کردند اما بعدها به دلیل مسائل امـنیتی، مسجد حاج افضلی واقع در حسین آباد شهرری محل تجمع آنان شد. جلسه مذکور در مـورخه ۱۲/۴/۱۳۴۲ با حضور آیت الله آخـوند هـمدانی، آیت الله نصرالله موسوی بنی صدر و دیگر روحانیان شهرستان ها تشکیل گردید. در این جلسه آیت الله خوانساری پیشنهاد مذاکره با دولت را داد که کم وبیش هیچ یک از روحانیان نظر موافق نداشته و اعلام کردند: "با این دولت حاضر به مـذاکره نیستیم"؛ پس از آن بر اتحاد و اتفاق علما تاکید شد. از آنجا که تشکیل جلسات به صورت روزانه میسور نبود؛ مقرر گردید پس از مشورت با آیت الله بهبهانی چهار نفر تعیین شوند تا بتوانند در پاره ای از مسائل تـصمیمات لازم را بـگیرند. تمام روحانیان حاضر بر این بودند که آیات عظام مرعشی نجفی و میلانی جزو این چهار نفر باشند و در مورد نفر چهارم نیز آیت الله خوانساری یا حاج شیخ محمدتقی آملی و یا آیـت الله آخـوند همدانی انتخاب شوند که این چهار نفر به نام شورای مرکزی روحانیان نامیده شوند.(۲۵)

روحانیان گرد هم آمده، به شور پرداختند و مقرر گردید اولین جلسه آنان در منزل آیت الله نـصرالله مـوسوی بنی صدر همدانی تشکیل شود. جلسه مذکور در منزل ایشان واقع در خیابان حقوقی تهران برگزار شد. در این جلسه مسائلی راجع به وضع کنونی مملکت، دولت و گرفتاری های پیش آمده مطرح گردید؛ هر کـس مـطلبی داشـت، عنوان کرد و بحث ساعت ها طـول کـشید. سـپس گزارشی تهیه و خدمت آقایان مراجع ارائه شد و در پایان جلسه منزل آیت الله طاهری شیرازی به عنوان محل بعدی گردهم آیی انتخاب گردید.(۲۶)

علاوه بـر جـلسات عـمومی هر یک از مراجع نیز جلساتی تشکیل می داد. در جـریان بـرگزاری این جلسات چندین بار از پاکروان ــ رییس ساواک تهران ــ دعوت شد؛ یک بار به او گفتند: "شما عده ای را گرفته اید، برده اید بـه زنـدان و شـکنجه می کنید." و یکی از افرادی که شکنجه شده بود را به او نشان دادنـد. پاکروان گفت: "من تاسف می خورم. چرا باید این جوری شود؟ من می روم و این مطلب را به شاه می گویم."(۲۷) پاکروان در ابـتدای ورود روحـانیان و عـلمای طراز اول شهرستان ها به منزل آیت الله میلانی در تهران سعی کرد آنان را وادار بـه تـسلیم نماید. او خطاب به آنان گفت: "شما برای چه اینجا جمع شده اید و می خواهید به چه اعتراض کنید؟" در ایـن هـنگام تـمام آقایان مراجع و روحانیان ساکت بودند که آیت الله بنی صدر یک مرتبه سکوت را شـکست و بـه او گـفت: "آقای پاکراوان شما می دانید کجا آمده اید، نزد چه افرادی هستید و با چه کسانی صـحبت می کنید؟" آیـت الله بـنی صدر این مطالب را با عصبانیت بیان کرد؛ (وقتی ایشان عصبانی می شد لکنت زبان پیدا مـی کرد) و پاکـروان نیز به ناچار آهنگ خود را تغییر داده؛ گفت: «ما می خواهیم ببینیم تکلیف چیست و چـه بـاید کـرد."(۲۸)

بدین ترتیب آیت الله بنی صدر قدرت، نفوذ و اعتبار روحانیت را به رخ پاکروان کشید و او را وادار به عقب نشینی کـرد.

پاکـروان به محض ورود هر یک از روحانیان به تهران به ملاقات او می رفت و با یک سـخنرانی مـفصل سـعی می کرد او را مجاب کند. وی هنگام ورود آیت الله آخوند همدانی، به دیدار او نیز رفت. در این ملاقات آیت الله آخـوند پیـش دستی کرده و با یک سخنرانی انتقادآمیز از دولت و اعتراض به دستگیری امام خمینی مانع هـر گـونه اظـهارنظر و سخنرانی پاکروان گردید و او بدون طرح هیچ مطلبی ناگزیر از ترک مجلس شد.(۲۹)

ساواک در گزارشی اهداف و خـواسته های روحـانیان مـهاجر را چنین نوشت: "روحانیان قصد دارند پس از آن که اکثریت قابل ملاحظه ای تشکیل دادند، اعـلامیه بـه چاپ برسانند که به امضای عموم آنها برسد و در این اعلامیه از دولت بخواهند روحانیان و وعاظ زندانی را آزاد کند و اگـر دولت تـرتیب اثر نداد به تدریج و غیرمحسوس در حضرت عبدالعظیم تجمع نموده و متحصن شوند."(۳۰) در ابـتدای امـر ساواک و رژیم توجه چندانی به حرکت روحـانیان نـکردند امـا فعالیت گسترده علما و جلسات متعدد آنهاموجب گـردید کـه رژیم این موضوع را جدی گرفته و به نوعی درصدد کنترل آن برآید.

در این زمان مـهاجران تـصمیم گرفتند نماینده ای سوی شاه بـفرستند تـا با وی مـلاقات کـند و هـمچنین بتوانند با امام خمینی دیداری داشـته بـاشند. برای مورد اول آیت الله حاج روح الله کمالوند انتخاب شد که در گذشته نیز تـجربه مـلاقات با شاه را داشت. شاه در ملاقات بـا او گفت: "ما خمینی را نـمی کشیم تـا امامزاده درست شود."(۳۱) بدین تـرتیب مـساله اعدام امام منتفی گردید، از سوی دیگر شاه با ملاقات نماینده مهاجران با امـام (س) نـیز موافقت کرد. بر همین اسـاس آیـت الله خـوانساری از طرف مهاجران بـه دیـدار امام (س) رفت و خبر سـلامتی ایـشان را به اطلاع عموم مردم رساند.

محمدرضا پهلوی تلاش کرد با دادن اجازه ملاقات به نـماینده روحـانیان و پخش خبر سلامتی امام (س) جو را آرام کـند و بـه نوعی بـر اوضـاع مـسلط شده و منتظر اقدام بـعدی مهاجران باشد. 

از سوی دیگر روحانیان مهاجر نیز بعد از مذاکره و مشاوره بسیار خواستار این موارد شـدند:

۱. آزادی بـی قید و شرط امام خمینی براساس اصل دوم مـتمم قـانون اسـاسی کـه در آن آمـده است: "علمای طـراز اول مـصونیت داشته و حبس، تبعید و توقیف آنان مخالف قانون اساسی می باشد."

۲. آزادی دیگر زندانیان و دستگیرشدگان و آزادی بیان برای آنها.

۳. تـغییر دولت بـه دولتـی که روحانیت بتواند با آن مذاکره نـماید.

در ایـن زمـان مـهاجران بـر ایـن باور بودند که با تغییر دولت می توان مشکلات را حل کرده و با شاه همراهی و مذاکره کرد. غافل از این که تمام این مسائل به دستور و خواست شخص شاه پیش آمـده است و با پاسخی که شاه به درخواست سه گانه مهاجران داد، این امر بر همگان آشکار گردید.

ساواک در گزارش مورخه ۱۷ / ۴ /۱۳۴۲ خود در این باره می نویسد:

"دیروز صبح تیمسار پاکروان به اتفاق سرهنگ مـولوی نـزد آیت الله شریعتمداری به شهرری رفته و خلاصه مذاکرات ایشان این بوده که دو موضوع مورد نظر و پیشنهاد روحانیون به عرض اعلی حضرت رسیده و معظم له جواب داده اند: اولا در مورد تغییر دولت، روحانیون بدانند کـه تـمام کارها را به دستور من انجام می دهند و عَلَم مامور است و اگر او هم برود و او را تغییر بدهم رووس همین است و تغییری در آن داده نمی شود و در شش ماده هم کوچکترین تـغییری داده نـمی شود؛ اما راجع به آزادی محبوسین جـز چـند نفر بقیه به زودی آزاد می شوند، ولی آن چند نفر باید محاکمه شوند و بدانند همه چیز و همه کار به دستور من و نظر خود من می باشد و تغییر دولت معنی نـدارد. ایـن پیغام را آیت الله شریعتمداری بـه دیـگر روحانیون رسانیده و همه روحانیان تندرو عصبانی شده و در حقیقت می خواهند و تصمیم دارند رسما در صف مقابل اعلی حضرت در صف مقابل قرار بگیرند و در مقابل دسته میانه رو می گویند باید نزدیک شد و رفع اختلاف بشود. ایـن دسـته هم ناراحت هستند که چرا شریعتمداری شخصا با سرلشکر پاکروان و دولتی ها تماس می گیرد. نظر او که نظر روحانیون نیست، او نظر و افکار شخصی خود را بیان می کند و انتظار دارند دولت یا تیمسار پاکروان اگـر مـراجعه ای می کند یـا پیغامی می آورند، در حضور اجتماع سران روحانیون بشود تا موافقین هم بتوانند در جلسه اظهارنظر کنند. آیت الله مرعشی، مـیلانی، خوانساری، نوری، تهرانی، حاج میرزا عبدالله و عده زیادی از روحانیون این نـظر را دارنـد و اظـهارنظر می شود که صلاح است با حضور همه آنها چنین جلسه ای بشود و نتیجه این جلسه مسلما به نـفع روحـانیت و دولت می شود و در رفع اختلاف و سر و صدا اثر زیادی خواهد داشت."

با این پاسـخ؛ شـاه از مـوضع قدرت با روحانیان برخورد نمود، همچنین او می خواست عکس العمل روحانیت را ارزیابی کند تا بتواند موضع بـهتری در مقابل علما اتخاذ نماید. مهاجران در ۲۷/۴/۱۳۴۲ با ارسال تلگرافی به محضر امام (س) ضمن اظـهار همدردی و پشتیبانی از ایشان اعـلام کـردند برای آزادی وی و دیگر زندانیان حوادث اخیر از هیچ تلاشی فروگذاری نخواهند کرد:

حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی (مدظله)

محضر مبارک آیت الله العظمی آقای خمینی مرجع عالی قدر تقلید. رونوشت حضرت آیت الله محلاتی. رونوشت حـضرت آیت الله قمی دامت برکاتهم.

"روحانیون شهرستان های ایران پس از تقدیم سلام به جناب عالی و ابراز تاثر از پیشامدهای ناگوار و اهانت به مقام شامخ روحانیت و مرجعیت برای اظهار همدردی و پشتیبانی از هدف مقدس روحانیت از شهرستان ها بـه تـهران حرکت نموده و استخلاص حضرت عالی و کلیه محبوسین حوادث اخیر و موفقیت شما را برای اعلای کلمه اسلام از خداوند متعال خواستاریم."(۳۲) در همین زمان شاه برای خلع سلاح روحانیت، تمام زندانیان واقعه ۱۵ خرداد به جـز امـام خمینی، آیت الله محلاتی و آیت الله قمی را آزاد کرد.(۳۳)

مهاجران پس از این اقدامات و آگاهی از موضع رژیم برای محاکمه امام (س) سعی کردند با استفاده از اصل مصونیت مرجع تقلید در قانون اساسی به اثبات مرجعیت امـام پرداخـته و مانع هر گونه اقدام رژیم شوند. زیرا در این زمان موضوع تبعید امام خمینی به سنندج نیز مطرح بود و حتی منزلی را هم برای سکونت ایشان در نظر گرفته بودند.(۳۴) این عـمل بـا مـخالفت شدید علمای تندرو مواجه شـد و در جـلسه ای بـا حضور مهاجران و تیمسار پاکروان که منجر به پرخاش طرفین نیز گردید؛ علمای طرفدار مذاکره و گفت وگو هم به حمایت از جبهه علمای تـندرو پرداخـتند و ایـن آغاز و صدور اعلامیه های مراجع؛ علیه دولت بود. در جلسه ای کـه در مـنزل آیت الله طاهری شیرازی برگزار شد، آیت الله نصرالله موسوی بنی صدر متنی نوشت که دلالت بر مرجعیت امام خمینی داشت این نوشته بـه ظـاهر تـلگرافی به محضر امام (س) بود که بالای آن نوشته بودند: «محضر مـبارک مرجع تقلید شیعیان جهان، آیت الله العظمی خمینی» روحانیون پای متن را امضا نموده و به دربار، نخست وزیری و دیگر جاها رونوشت کـردند. پس از انـتشار تلگراف روحانیان مهاجر در تهران مبنی بر مرجعیت امام خمینی اصناف بـازار، هـیات های دینی و مردم از آیت الله میلانی، آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله محمدتقی آملی درباره امام (س) سوال کردند:

سوال: حـضرت آیـت الله العـظمی آقای حاج سیدمحمدهادی میلانی (مدظله)، مستدعی است راجع به مقام و شخصیت حـضرت آیـت الله آقـای حاج آقا روح الله خمینی مدظله عقیده خودتان را مرقوم بفرمایید.

اصناف بازار

جواب: بسمه تـعالی شـانه

حـضرت حجت الاسلام و المسلمین آیت الله آقای حاج آقا روح الله خمینی از مفاخر عالم اسلام و یکی از مـراجع تـقلید می باشند. موقعیت دینی و شخصیت اسلامی ایشان بر کسی پوشیده نیست. متعجبم چرا چـنین سـوالی مـی شود.

۱۴ صفر الخیر ۱۳۸۳، محمدهادی الحسینی المیلانی

سوال: بسم الله الرحمن الرحیم. حضور مبارک حضرت آیت الله العـظمی آقـای سیدشهاب الدین مرعشی نجفی دامت برکاته. گرچه شخصیت علمی و تقوایی و مقام شامخ حضرت آیـت الله خـمینی دامـت برکاته که یکی از مراجع تقلید عالی مقام تشیع هستند بر مسلمانان ایران بلکه مسلمانان جهان پوشـیده نـیست، ولی مقتضی است عقیده خود را نسبت به مقام معظم له اظهار فرمایید.

جمعی از طـلاب عـلوم دیـنی

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. چنانچه کرارا اینجانب عقیده خود را اظهار کرده ام، باز هم به مـوجب ایـن سـوال عرض می کنم که حضرت آیت الله آقای خمینی دامت برکاته که یـکی از مـراجع تقلید مسلم تشیع هستند از اساتین روحانیت اسلام و مفاخر عالم تشیع بوده و امید است خداوند متعال مـوجبات رفـع نگرانی های مسلمین و انجام منویات مقدسه روحانیت اسلام را فراهم نماید.

شهاب الدین الحسینی المـرعشی النـجفی

سوال: حضور مبارک حضرت آیت الله آقای حـاج شـیخ مـحمدتقی آملی دامت برکاته معروض می دارد گرچه شـخصیت عـلمی، تقوی و مقام شامخ حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی دامت برکاته که یـکی از مـراجع عالی مقام عالم تشیع هستند بـر مـسلمانان ایران بـلکه مـسلمانان جـهان پوشیده نیست، ولی اکنون برای مطلبی مـقتضی اسـت عقیده خودتان را نسبت به مقام معظم له اظهار فرمایید مزید تشکر است.

عـده ای از مـقلدین ایشان.

جواب: بسمه تعالی. مقامات عـلمی و عملی حضرت آیت الله آقـای خـمینی (مدظله العالی) پوشیده نیست تا مـحتاج بـه بیان باشد. اینجانب جناب ایشان را به عنوان یک نفر از مجتهدین طراز اول و مراجع تـقلید مـی شناسم و می دانم جمله کثیری از شیعیان از ایـشان تـقلید مـی کنند. صحت و عافیت ایـشان و بـاقی روحانیون و عموم شیعیان را از مـقام مـقدس خواهانم.

العبد محمدتقی الاملی.(۳۵)

با توزیع و پخش سوالات متعددی که از مراجع تقلید درباره مـرجعیت امـام خمینی می شد، مردم بیشتر به مـراتب عـلمی و دینی ایـشان واقـف مـی گشتند. رژیم نیز در مقابل یـک عمل انجام شده قرار گرفت و وارد بحران جدیدی شد. از سوی دیگر علما و مراکز علمی دنیای اسـلام هـم با اعلامیه هایی مراتب اعتراض خود را نـسبت بـه دسـتگیری و بـازداشت امـام (س) اعلام کردند. چـنان که شـیخ محمود شلتوت، مفتی بزرگ مصر، در اعلامیه شدیدالحن خود به تاریخ ۱۸ محرم ۱۳۸۳و علمای نجف با صدور اعـلامیه ای شـاه را مـحکوم کردند.(۳۶)

با توجه به وضعیت پیش آمـده، رژیـم چـاره کـار را در بـازگرداندن مـهاجران به شهرستان های خود دید تا به این وسیله مانع اقدامات بعدی آنان شود. به همین دلیل از سوی دولت به مهاجران اخطار شد که هر چه سریعتر تهران را تـرک کنند (۵/۵/۱۳۴۲).(۳۷) و همچنین و اعلام کردند در غیر این صورت؛ خود ساواک اقدام به اعزام آنها به شهرهای مربوطه خواهد کرد؛ اما مهاجران قبل از آن که مجبور به ترک تهران شوند، اعلامیه ای خطاب بـه مـردم ایران منتشر کردند:

بسم الله الرحمن الرحیم

ملت مسلمان ایران البته همه توجه دارید یکی از امتیازات مذهب جعفری آن است که در زمان غیبت کبری حضرت ولی عصر (عج) علمای اعلام و مـراجع تـقلید سمت نیابت عامه آن حضرت را دارا هستند و بر مسلمین واجب است از آنان تقلید کرده و به قول آنها عمل نمایند و بر حسب احادیث معتبره عمل بـه فـتوای مراجع تقلید عمل به فـرمایش امـام زمان (ع) و رد آنها در حکم، رد بر امام و پیغمبر خداست و در حد شرک و کفر است و از حضرت نبی اکرم (ص) رسیده است که "اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه و الا فـعلیه لعـنت الله" لذا بر حسب وظیفه شـرعیه روحـانیون شهرستان ها به پشتیبانی از هدف های عالیه مراجع تقلید و آیات عظام در این موقع به تهران آمدند تا راجع به رفع اختلافات اخیر که موجب تشنج عمومی و شکاف عمیق بین دولت و ملت مسلمان ایـران شـده است به شور و تشریک مساعی اقدام و هیات حاکمه را با مذاکرات مسالمت آمیز متوجه سازیم که مملکت ایران بیش از نیم قرن است مشروطه شده و قانون اساسی حقوق و حدود طبقات را معین و احکام مـقدسه اسـلام را از خطر تـغییر و تبدیل تضمین نموده است. دولت ها موظفند قانون اساسی را سرمشق خود قرار داده و با تصویب نامه های خلق الساعه و دیکتاتوری، قـانون اساسی و اساس مشروطیت را متزلزل نکنند و حکومت اجتماعی و مشروطه را به حکومت فـردی تـبدیل نـمایند و سلب آزادی از مردم ننمایند و به حقوق و آزادی آنها تجاوز نکنند. حضرت آیت الله خمینی (مدظله العالی) از مراجع مسلم تقلید هـستند و بـه شرح فوق آیین مذهب شیعه فتوای ایشان مانند فتاوی سایر مراجع تقلید از قـبیل فـتاوای مـرحوم آیت الله بروجردی (س) و فتاوی حضرات آیات عظام مراجع تقلید فعلی (مدظلهم) لازم الاتباع و هدف و نظرات حضرت آیـت الله خمینی مطابق هدف و نظریات کلیه مراجع و آیات عظام است. حکومت فعلی، آیت الله خـمینی و آیتین قمی و محلاتی (دامـت بـرکاتهم) را که همه مسلمین می دانند از باتقوی ترین فقهای موجود هستند، فقط به جرم حق گویی و انجام وظیفه روحانی و دینی، مدتی است زندانی کرده و در این مدت آنچه سعی شده که هیات حاکمه به استخلاص آقـایان و اعاده حکومت مشروطه و آزادی مسلمین در استیفای حقوق حقه خودشان اقدام نمایند، متاسفانه تذکرات و نصایح علما در رویه هیات حاکمه تاثیری نکرده است و این که به وسیله مامورین؛ ما را تحت فشار قرار داده اند که از تـهران خـارج و به شهرستان های خود برگردیم. در صورتی که جامعه روحانیت که در همه شرایط وظیفه خود را انجام داده است در این مورد نیز به حول قوه الهی تا سرحد قدرت و توانایی وظیفه خود را در دفاع از حـریم قـرآن و اسلام انجام خواهد داد و یقین دارند که قدرت بی پایان خداوند تبارک و تعالی پشتیبان آنها است و پیوسته مشمول عنایات و توجهات حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) خواهند بود.

سوم ربیع الاول ۱۳۸۳.(۳۸)

با انتشار ایـن اعـلامیه مرجعیت امام خمینی به همگان اعلام شد و مردم در جریان تصمیمات و اهداف مهاجران قرار گرفتند. در نهایت رژیم مصلحت را در این دید که با توجه به نزدیک شدن زمان انتخابات دو مجلس بـا تـرفندی جـدید امام خمینی، آیت الله قمی و آیـت الله مـحلاتی را از زنـدان آزاد کند و بعد از ۴۸ ساعت که خبر آزادی آنها توسط مهاجران در سراسر کشور منتشر شد، به مدت دو ماه و تا پایان انتخابات در یکی از خانه های سـاواک در داوودیـه مـحبوس و ممنوع الملاقات شوند. به این شکل داستان مـهاجرت عـلما به پایان می رسد. رژیم برای اعلام پیروزی خود در این مدت؛ همزمان با آزادی امام (س) در روزنامه های عصر روز شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۴۲ مـتنی بـه شـرح ذیل به چاپ رساند:

"طبق اطلاع رسمی که از سازمان اطـلاعات و امنیت کشور واصل گردیده است:

چون بین مقامات انتظامی و حضرت آقایان خمینی، محلاتی و قمی تفاهم حاصل شده کـه در امـور سـیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است کـه آقـایان برخلاف مصالح و انتظارات کشور عمل انجام نخواهند داد، علی هذا آقایان به منازل خصوصی منتقل شدند."

بعدها کـه امـام (س) آزاد مـی شوند و به قم عزیمت می نمایند به شدت این اعلامیه را تکذیب می کنند. از سوی دیـگر رژیـم بـا مشکل جدیدی روبه رو گشت و آن هم تحریم انتخابات مجلس شورای ملی از سوی روحانیان بـود. بـه ایـن ترتیب رژیم در دسترسی به اهدافش ناکام ماند، هر چند که با فشار و تهدید، مـهاجران را نـاگزیر از ترک تهران نمود.

این حرکت مهاجران نه تنها آگاهی مردم را نسبت به اهـداف و نـظرات امـام (س) افزایش داد بلکه ماهیت رژیم را هم برای مردم روشن کرد. یک بار دیگر روحانیان تـوانستند تـحاد و همبستگی خود را در دفاع از اسلام و روحانیت به نمایش بگذارند.

روحانیان تهران که میزبان مـهاجران بـودند، بـا صدور اعلامیه ای ضمن تشکر از مهاجران، مردم را در جریان حوادث، تصمیمات و اهداف این گردهمایی گذاشتند و علت دسـتگیری امـام (س) را دفاع از اسلام و حقوق مردم ایران عنوان کردند. به این ترتیب اگرچه مـهاجرت پایـان یـافت اگرچه اما تاثیر خود را در تمام جوانب بر جای گذاشت.

پی نوشت ها:

______________________________

۱ــ روزنامه اطلاعات، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۴۲، ص ۱.

۲ــ مصاحبه بـا حـجت الاسلام سید ابـوالحسن موسوی همدانی.

۳ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده روحانیت مبارز.

۴ــ مرکز اسـناد انـقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده امام خمینی، کد۱۰/۱۱۱.

۵ــ پ روحانی، حمید، بررسی تحلیلی از نهضت امام خمینی، تهران، انتشارات راه امـام، چـاپ یازدهم، ۱۳۶۰، ص ۴۲۸.

۶ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده امام خمینی، کد ۱۲/۱۱۱.

۷ــ پیشتازان شـهادت در انـقلاب اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۰ ش، ص ۵۱.

۸ــ مرکز اسـناد انـقلاب اسـلامی، آرشیو، پرونده امام خمینی، کد ۱۵/۱۱۱.

۹ــ همان.

۱۰ــ هـمان.

۱۱ــ کـوثر (مجموعه سخنرانی های حضرت امام)، جلد اول، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ۱۳۷۱ ش، صص ۹۶ــ ۹۱.

۱۲ــ مـرکز اسـناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده امـام خـمینی، کد ۱۰/۱۱۱.

۱۳ــ هـمان.

۱۴ــ قـیام خـونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به روایت اسناد، به کـوشش دهـنوی، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۶۰ ش، ص ۱۵۵.

۱۵ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده امـام خـمینی، کد ۱۵ ــ ۱۲/۱۱۱.

۱۶ــ بولتن سازمان خبرگزاری پارس، شماره ۶۱، ۱۹ خـرداد ۱۳۴۲، ص ۱۲.

۱۷ــ مرکز اسناد انقلاب اسـلامی، آرشـیو، پرونده قیام ۱۵ خرداد، کد ۱۳۸/۱۱۶.

۱۸ــ هـمان.

۱۹ ــ مـرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده روحانیان مبارز، کد ۱۸۴، سند شماره ۱۵۱.

۲۰ــ مرکز اسناد انـقلاب اسـلامی، آرشیو، پرونده امام خمینی (شـهربانی)، کـد ۲/۶۴۱، سـند شماره ۵۱.

۲۱ ــ مصاحبه بـا سـیدمحمد حسینی (دباغ).

۲۲ــ روحانی، حـمید، ص ۵۵۴.

۲۳ــ مـرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده امام خمینی، کد ۱۴/۱۱۱.

۲۴ــ همان.

۲۵ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشـیو، پرونـده قیام پانزده خرداد، کد ۴۵/۱۱۶.

۲۶ ــ خاطرات قـیام پانـزده خرداد، دفـتر هـشتم، بـه کوشش علی باقری، تـهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸ ش، ص ۱۱۲.

۲۷ ــ خاطرات قیام پانزده خرداد، دفتر ششم، به کوشش علی بـاقری، تـهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶ ش، ص ۱۸۷.

۲۸ــ مـصاحبه بـا سـیدمحمد حـسینی (دبـاغ).

۲۹ــ مصاحبه با حـجت الاسلام سـید فاضل حسینی.

۳۰ــ قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد سوم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطـلاعات، ۱۳۷۸ ش، ص ۳۷.

۳۱ــ رجـبی، مـحمدحسن، زندگینامه سیاسی امام خمینی، جلد اول، تهران، مـرکز اسـناد انـقلاب اسـلامی، چـاپ دوم، ۱۳۷۸ ش، ص ۲۹۶.

۳۲ ــ اسناد انقلاب اسلامی، جلد سوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴ ش، ص ۸۷.

۳۳ــ روحانی، حمید، ص ۵۶۸.

۳۴ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده امام خمینی، کد ۲۲/۱۱۱.

۳۵ــ همان.

۳۶ــ اسناد انقلاب اسلامی، جلد اول، تـهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴ ش، ص ۱۴۵.

۳۷ــ قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد سوم، ص ۵۴۳.

۳۸ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده روحانیان مبارز، کد ۱۳۶۵.

. انتهای پیام /*