نویسنده: مجید فلاح پور

چکیده

درک و شناخت معانی ظاهری قرآن کریم به مقدمات و لوازمی نیازمند است که بدون آنها آشنایی با معانی ظاهری آیات قرآن کریم مقدور نیست. اما شناخت و فهم معانی باطنی، شرایط و لوازم دیگری می طلبد که کمتر ممکن است برای کسی فراهم آید. امام خمینی(ره) از نوادر قرآن شناسانی است که ضمن شناخت معانی ظاهری با اسرار و معانی باطنی قرآن کریم مأنوس و مألوف بود. او نیز همانند سایر بزرگان عرفان و حکمت اسلامی معتقد است که برای فهم معانی باطنی و کشف اسرار و حقایق نهانی قرآن کریم باید در جان و باطن آدمی، مقدمات و شرایطی فراهم آید وگرنه بدون این مقدمات و شرایط، راه بردن به معانی باطنی قرآن غیرممکن است. در این نوشته کوشش شده است آرا و اندیشه های حضرت امام (ره) درباره موضوع مورد بحث، بررسی و تبیین، و سپس به اجمال و کلی با آرای بزرگانی همچون غزالی، ملاصدرا و فیض کاشانی مقایسه شود.

کلمات کلیدی

چـکیده

درک و شناخت معانی ظاهری قرآن کریم به مقدمات و لوازمی نیازمند است که بدون آنـها آشـنایی بـا معانی ظاهری آیات قرآن کریم مقدور نیست. اما شناخت و فهم معانی باطنی، شرایط و لوازم دیـگری می طلبد که کمتر ممکن است برای کسی فراهم آید.

امام خمینی(ره ) از نـوادر قرآن شناسانی است کـه ضـمن شناخت معانی ظاهری با اسرار و معانی باطنی قرآن کریم مأنوس و مألوف بود. او نیز همانند سایر بزرگان عرفان و حکمت اسلامی معتقد است که برای فهم معانی باطنی و کشف اسرار و حقایق نهانی قـرآن کریم باید در جان و باطن آدمی، مقدمات و شرایطی فراهم آید وگرنه بدون این مقدمات و شرایط، راه بردن به معانی باطنی قرآن غیرممکن است.

در این نوشته کوشش شده است آرا و اندیشه های حضرت امام (ره) درباره مـوضوع مـورد بحث، بررسی و تبیین، و سپس به اجمال و کلی با آرای بزرگانی همچون غزالی، ملاصدرا و فیض کاشانی مقایسه شود.

واژگان کلیدی: فهم، باطن، ظاهر ، موانع ، قرآن.

مقدمه

هدف قرآن کریم به عنوان کـتاب هـدایت، رهایی بشر از تاریکیهای عالم طبیعت و وابستگیهای مادی و راهیابی او به سوی ماورای طبیعت و جهان معنویت است. آدمیان در سطوح گوناگونی از درک و معرفت قرار دارند. برخی منتهای ادراکاتشان تنها عالم طبیعت و محسوسات اسـت. بـرخی دیگر از سطح مادیات و جهان طبیعت فراتر رفته با عقل خویش به درک معقولات و جهان ماورای طبیعت نایل می شوند. گروهی دیگر در عالیترین سطح درک و معرفت بشری قرار گرفته، از بصیرت باطنی و قدرت کـشف و شـهود عـرفانی برخوردارند. این گروه با سـیر و سـلوک مـعنوی به مکاشفات عرفانی دست می یابند و با شهود باطنی، شاهد عوالم ربوبی و جلوه های اسما و صفات الهی می باشند.(۱) قرآن کریم، که کتاب هـدایت و نـسخه سـعادت همه بشر است، به گونه ای تنزل یافته اسـت کـه برای همه آدمیان با مراتب مختلف معرفتی می تواند قابل فهم و نجاتبخش و سعادت آفرین باشد. از این رو این کتاب آسمانی بـر حـسب روایـت مشهور از پیامبر اکرم(ص) هم دارای ظاهر و هم دارای باطن است و بـاطن آن هم تا هفت بطن دارد: «اِنّ للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا الی سبعة ابطن».(۲) بیشتر آدمیان، که فهم و درکشان از درک ظـاهری فـراتر نـیست ، حداکثر استفاده آنها به معانی ظاهری آیات قرآن محدود است.

انـدکی از انـسانها، که مستعدّ درک ماورای طبیعت هستند، با شرایطی می توانند از مرز عالم طبیعت عبور کرده، به حـقایقی از عـالم مـلکوت دست یابند. این گروه از حدّ و مرز معانی ظاهری فراتر رفته، لایه هایی مـحدود از مـعانی مـعقول و حقایق قرآنی را، که اکثریت انسانها از آن غافلند، ادراک می کنند .

در میان آدمیان، نخبگانی ظهور می کنند که از عـالم خـاکی بـه افلاک نظاره می کنند و از ملکوت آسمانها عبور کرده، ماورای ملکوت را مشاهده می کنند. این نخبگان اسـتثنایی بـه اسرار و بطون کتاب تکوین همراه با اسرار و بطون کتاب تشریع راه می یابند و در نتیجه بـسیاری از اسـرار مـعنوی و حقایق غیبی قرآن کریم برای آنها معلوم و مکشوف می شود. امام خمینی(ره) از جمله این نـخبگان اسـتثنایی است که از اسرار و حقایق باطنی قرآن کریم بهره های بسیاری برده است. او همانند سـایر اسـلاف صـالح خویش برای کشف اسرار و شهود حقایق باطنی قرآن کریم به شرایطی معتقد است که بـدون تـحقق آنها اساسا پرواز به عالم ملکوت ممکن نیست. بدیهی است مراد از شرایط فـهم قـرآن در ایـنجا شرایط ظاهری نیست، بلکه مقصود، شرایط باطنی است که در درون و باطن انسان باید تحقق یابد تـا آدمـی ، تـوان صعود به آسمان ملکوت و حقایق غیبی و معانی باطنی قرآن کریم را به دسـت آورد. لذا طـبیعی است که مراد از فهم قرآن نیز فهم ظاهر الفاظ و عبارات آن نیست ؛ بلکه مراد ، باطن و اسرار نـهفته در پس ظـاهر الفاظ و عبارات است.

نکته دیگر این است که اهل حکمت و معرفت، شـرایط فـهم قرآن را در آثارشان تحت عنوان «آداب قرائت یـا آداب تـلاوت قـرآن (۳)» مورد بحث قرار داده اند. با اندکی دقـت روشـن می شود که این آداب در واقع همان شرایط فهم حقایق قرآنی است ؛ زیرا بدون رعـایت ایـن آداب ، هیچ قاری یا تـلاوت کـننده قرآنی از مـعارف الهـی و حـقایق معنوی قرآن کریم بویی نخواهد بـرد؛ هـمانگونه که مراد از قرائت یا تلاوت نیز قرائت یا تلاوتِ فاقد فهم مـعانی بـاطنی نیست . از این رو با اندکی تسامح مـی توان آداب قرائت و یا آداب تلاوت را هـمان «شـرایط فهم قرآن» تلقی کرد کـه البـته چون مراد از این آداب، آداب باطنی بوده، شرایط فهم نیز شرایط باطنی خواهد بود؛ لذا آدابـ ظـاهری ، که ممکن است با فـهم هـمراه نـباشد، بکلی از موضوع بـحث مـا خارج است. البته ابـوحامد مـحمد غزالی و به تبع او فیض کاشانی در مبحث آداب تلاوت قرآن ، ابتدا در باب دوم به آداب ظاهری مـی پردازند و سـپس در باب سوم تحت عنوان «اعمال بـاطنی تـلاوت قرآن» هـمین بـحث را مـطرح نموده(۴) و در واقع این دو بـحث را از هم جدا کرده اند.

ملاصدرای شیرازی، که در این موضوع تحت تأثیر غزالی است، بدون پرداختن بـه آداب ظـاهری، از آداب باطنی تلاوت قرآن، تحت عنوان «فـی الاشـارة الی آدابـ النـاظرین فـی علم القرآن، المـتدبّرین فـی آیات الله تعالی» بحث می کند.(۵) این گونه عنوان گذاری از سوی ملاصدرا حاکی از این است که اولا" این آداب در واقـع هـمان شـرایط فهم است. ثانیا مراد از فهم، معانی بـاطنی و حـقایق مـعنوی اسـت نـه مـعانی ظاهری الفاظ و آیات ؛ همچنانکه از عنوان کتاب او پیدا، و در مقدمه (۶) آن نیز تصریح کرده است. امام خمینی (ره) نیز همانند سلف صالح خویش تحت عنوان «آداب قرائت قرآن(۷)» موضوع مورد بـحث ما را به تفصیل مطرح می سازد. در این نوشته کوشش شده است با استفاده از آثار گوناگون حضرت امام به روش گزارشی ـ تحلیلی، دیدگاه های آن حضرت درباره موضوع بحث، مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد و سـپس انـدیشه های ایشان در این موضوع کاملا" اجمالی و کلّی با آرای غزالی ، ملاصدرا و فیض کاشانی مقایسه، و بدون تعرض به جزئیات آرای آنها، امتیازات دیدگاه های حضرت امام حتی الامکان تبیین شود.

شرایط فهم قرآن

۱ـ تـعظیم

یـکی از شرایط فهم قرآن کریم در نظر امام خمینی (ره) تعظیم است. او در آغاز ضمن یادآوری این نکته، که حقیقت تعظیم از درک و فهم بشری خارج است ، مگر بـرای پیـامبر اکرم(ص) و به تبع او سایر مـعصومان(ع)، اشـاره اجمالی به عظمت این کتاب آسمانی را مفید می داند. ایشان، عظمت هر کلام یا کتابی را به عظمت متکلم و کاتب یا به عظمت مرسل الیه و حـامل، یـا به عظمت حافظ و نـگهبان یـا به عظمت شارح و مبیّن یا به عظمت وقت ارسال آن منوط می داند و انواع این عظمتها را درباره قرآن کریم ، صادق و بلکه از مختصات آن (حداقل همه آنها را به طور جمعی) می شمارد (۸) و در توضیح آن می گوید :«امـا عـظمت متکلم و صاحب آن، عظیم مطلقی است که جمیع عظمتهای متصورّه در ملک و ملکوت و تمام قدرتهای نازل در غیب و شهادت، رشحه ای از تجلیّات عظمتِ فعلِ آن ذات مقدس است. اما عظمت رسول وحی و واسطه ایصال، پس آن جبرئیل امـین و روح اعـظم و یکی از ارکـان اربعه دار تحقق بلکه اعظم ارکان و اشرف انواع آن است؛ چرا که آن ذات شریف نورانی، ملک موکل علم و حکمت و صـاحب ارزاق معنویه و اطعمه روحانیه است و از کتاب خدا و احادیث شریفه، تعظیم جبرئیل و تـقدم او بـر دیـگر ملائکه استفاده می شود. اما عظمت مرسل الیه و متحمل آن، قلب تقی نقی احمدی احدی جمعی محمدی است کـه حـق تعالی به جمیع شؤون ذاتیّه و صفاتیّه و اسمائیه و افعالیه بر آن تجلّی نموده، دارای ختم نـبّوت و ولایـت مـطلقه است و اکرم بریّه و اعظم خلیقه و خلاصه کون و جوهره وجود و عصاره دار تحقق و صاحب برزخیّت کبری و خـلافت عظمی است. اما حافظ ونگهبان آن، ذات مقدس حق جل جلاله است که می فرماید:«انـّا نحن نزّلنا الذکر و انـّا له لحافظون » حجر ۹. اما شارح و مبیّن آن ذوات مطهره معصومین از رسول خدا(ص) تا حجت عصر(عج) که مفاتیح وجود و مخازن کبریا و معادن حکمت و وحی و صاحبان مقام جمع و تفصیلند و اما وقت وحی ، لیلة القدر اسـت که اعظم لیالی و خیرٌ مِنَ اَلْفِ شَهْر و نورانی ترین ازمنه و وقت وصول ولی مطلق و رسول ختمی (ص) است.(۹)».

پیش از حضرت امام، ابوحامد غزالی و به تبع او فیض کاشانی در باب سوم از کتاب آداب تلاوة القرآن، تحت عـنوان «اعـمال باطنی در تلاوت قرآن»، مورد اول و دوم از اعمال باطنی را با عنوان «فهم اصل کلام» و «تعظیم» مورد بحث قرار داده اند .(۱۰) ملاصدرا نیز از این دو عنوان، تنها به عنوان «فهم عظمت کلام» یاد کرده است.(۱۱) 

در نـگاهی کـلی به مباحث این بزرگان، باید گفت مطالب آنها ارزشمند و آموزنده است ولی آنها تنها مطالبی را در عظمت اصل کلام و حداکثر در عظمت متکلم مطرح کرده اند. اما حضرت امام، نخست، بیان مستوفایی در ایـن بـاره دارند که اساسا درک حقیقت کلام الهی و عظمت واقعی آن از طاقت بشر، بجز پیامبر اکرم(ص) و به تبع او اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بیرون است. از سوی دیگر ایشان، درک عظمت کلام را به درک عـظمت مـتکلم و مرسل الیه و حامل و حافظ و شـارح و وقـت ارسـال آن مبتنی ساخته و هر یک را جداگانه توضیح داده اند.

از این رو مباحث حضرت امام هم از ابتکار کافی و هم از عمق و پختگی و جامعیت کامل برخوردار اسـت؛ حـتی در انـتخاب عنوان بحث نیز، عنوان انتخابی ایشان ، خصوصا بـا جـامعیت مباحث او تناسب بیشتری دارد.

۲ـ توجه به مقاصد و مطالب اصلی قرآن کریم

اساسا طرح این موضوع در شرایط یا آداب قرائت قرآن از ابـتکارات حـضرت امـام است . به نظر می رسد طرح این موضوع در اینجا به ایـن دلیل باشد که قاریِ قرآن ـ در ضمن قرائت آیات و سُوَر ـ هدف و مقصود خدای تعالی از انزال آن، فراموش نکند و با سـرگرمی بـه مـسایل مقدماتی از غایات و مقاصد غفلت نورزد و امور فرعی در نظر او به عنوان اصـول تـلقی نگردد تا در مسیر هدایت از کاروان اهل سلوک و راهیان طریق نور باز نماند .

از این رو حضرت امام یـکی از شـرایط فـهم معارف و حقایق قرآن کریم را درک اجمالی مقاصد و مطالب و محتویات کلی کتاب الهی مـی داند و مـعتقد اسـت که این کتاب شریف، به طوری که خود به آن تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهـنمای سـلوک انـسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبی و نوربخش سیر الی الله است. خداوند به دلیل وسعت رحـمت بـر بندگانش، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس الهی نازل فرموده تا به ایـن عـالم ظـلمانی و سجن طبیعت رسیده و در کسوت الفاظ و صورت حروف در آمده است تا مسجونین در این زندان تـاریک دنـیا را خلاص نماید و مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی را رهایی بخشد و آنها را از حضیض نقص و ضعف و حـیوانیت بـه اوجـ کمال و قوت و انسانیت رساند و از مجاورت شیطان به موافقت ملکوتیان بلکه به مقام قرب و مرتبه لقـاء الله، کـه اعظم مقاصد و مطالب اهل اللّه است ، نایل نماید. از این جهت این کـتاب ، کـتاب دعـوت به حق و سعادت و بیان کیفیت وصول به آن است. لذا مندرجات آن اجمالا" چیزی است که در این سـیر و سـلوک الهـی مدخلیت دارد و یا سالک و مسافر الی الله را اعانت می کند . در واقع یکی از مهمترین مقاصد آن دعوت بـه مـعرفت اللّه و بیان معارف الهی اعم از شؤون ذاتیه و اسمائیه و صفاتیه و افعالیه است و از همه بیشتر در این مقصود، توحید ذات و اسـما و افـعال است که بعضی از آن به صراحت و بعضی به اشارت آمده است.

البته در ایـن کـتاب جامع الهی، معارف اعم از توجه معرفة الذات تـا مـعرفة الافعال بـه طوری بیان شده است که هر طـبقه بـه قدر استعداد خود از آن ادراک می کنند.(۱۲) دیگر از مقاصد و مطالب قرآن کریم، دعوت به تهذیب نـفوس و تـطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سـعادت اسـت که هـمان کـیفیت سـیر و سلوک الی اللّه است که به دو شعبه مـهم تـقسیم می شود: یکی تقوا با جمیع مراتب آن و دیگر ایمان با تمام مراتب و شـؤون آن ـ ایـن دو از مقاصد مهم این کتاب شریف اسـت که بیشتر مطالب آن بـی واسـطه یا با واسطه به آن دو مـقصد رجـوع می کند.

از جمله مطالب این صحیفه الهی، قصص انبیا و اولیا و حکما و کیفیت تربیت آنـها تـوسط حق تعالی و تربیت خلق تـوسط آنـهاست. دیـگر از مطالب این صـحیفه نـورانی، بیان احوال کفار و مـنکران و مـخالفان با حق و حقیقت و معاندان با انبیا و اولیا (ع) و بیان کیفیت عواقب امور آنها است. دیـگر از مـطالب قرآن شریف، بیان قوانین ظاهر شـریعت و آداب و سـنتهای الهی اسـت کـه کـلیات آن در این کتاب نورانی ذکـر شده است. یکی دیگر از مطالب این کتاب آسمانی، احوال معاد و استدلال بر اثبات آن و کیفیت عـذاب و عـقاب کافران و منافقان و معاندان و ثواب و پاداش مؤمنان و صـالحان اسـت.

از جـمله مـطالب ایـن صحیفه الهی، کـیفیت احـتجاجات و براهین است که بر اثبات مطالب حق و معارف الهی مثل اثبات حق و توحید و تنزیه و علم و قـدرت و دیـگر اوصـاف کمال است .(۱۳)

به طوری که در آغاز ایـن بـحث اشـاره شـد، حـضرت امـام در افزودن این عنوان و مباحث آن بر شرایط فهم یا آداب قرائت قرآن ابتکار عمل داشته است و غزالی و فیض کاشانی در اعمال باطنی تلاوت قرآن، چنین بحثی را اصولا" مطرح نساخته اند.(۱۴) البـته ملاصدرا نیز با اینکه در شرایط فهم یا آداب قرائت قرآن چنین بحثی را مطرح نمی کند، در فصلی مستقل، اغراض و مقاصد الهی را در قرآن کریم مورد بحث قرار می دهد.(۱۵) از این رو به نظر می رسد امام خـمینی در ایـن موضوع اصل بحث و سوژه آن را از ملاصدرا گرفته باشد، ولی در ترتیب مطالب و آوردن آن در شرایط فهم قرآن و در جزئیات محتوای بحث به ابتکارخویش عمل کرده است.

۳ـ قرآن را کتاب تعلیم و تعلّم دانستن

یکی دیگر از شرایط فـهم قـرآن کریم در نگاه حضرت امام این است که قرآن را به عنوان کتاب تعلیم و تعلّم تلقی کنیم. او برای باز شدن راه استفاه از این کتاب شریف و گـشایش ابـواب معارف و حکم به روی قلب آدمـی، نـظر تعلیم و تعلم داشتن به قرآن کریم را لازم و مهم می داند . اما او تصریح می کند که مقصود ما از استفاده این نیست که جهات ادبی و نحو و صرف یا فـصاحت و بـلاغت و نکات بیانی و بدیعی را از آن فـرا گـیریم یا با نظر تاریخی در قصص و حکایات تاریخی آن بنگریم یا وجوه اعجاز و سبب نزول آیات و اوقات نزول و مکی و مدنی بودن آیات و سوره ها و اختلاف قرائات واختلاف مفسران عامه و خاصه و دیگر امـور عـرضی که خارج از مقصدند، بیاموزیم؛ چرا که همه آنها موجب احتجاب از قرآن و غفلت از یاد خداست؛ لذا دلیل اینکه استفاده ما از این کتاب بزرگ بسیار کم است، همین است که یا به آن، نـظر تـعلیم و تعلم نـداریم و آن را برای اجر و ثواب قرائت می کنیم و اگر نظر تعلیم داشته باشیم، تنها به جهات ادبی و بدیعی و تاریخی و سـبب نزول و سایر علوم ظاهری بسنده می کنیم.(۱۶)

از این رو حضرت امام می فرماید:«مـفسران بـزرگ مـا نیز عمده همت خود را در همین جهات صرف کرده و باب تعلیمات را به روی مردم مفتوح نکرده اند . به عقیده نـویسنده تـاکنون برای کتاب خدا تفسیر نوشته نشده است؛ زیرا معنای تفسیر این است کـه شـرح مـقاصد کتاب را بنماید و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف، که بـه شهادت خدای تعالی کتاب هدایت و تعلیم و نور طریق انسانیت است، باید مفسر در هـر قصه از قصص آن بلکه در هـر آیـه از آیات آن، جهت اهتدای به عالم غیب و حیث راهنمایی به طریق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلم بفهماند.

مفسر وقتی مقصد ازنزول را به ما بفهماند، مفسر است نه سبب نزول را بـه آن گونه که در تفاسیر است... صاحب این کتاب، سکّاکی و شیخ نیست که مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد. سیبویه و خلیل نیست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد. مسعودی و ابن خلکان نیست تا در اطـراف تـاریخ عالم بحث کند. این کتاب چون عصای موسی و ید بیضای آن سرور یا دم عیسی که احیای اموات می کرد، نیست که فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبی اکرم آمده باشد، بلکه ایـن صـحیفه الهی، کتاب احیای قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهی است. این کتاب خداست و به شؤون الهی جلّ و علا دعوت می کند؛ مفسر باید شؤون الهی را به مردم تعلیم کـند و مـردم باید برای تعلم شؤون الهی به آن رجوع کنند تا استفاده از آن حاصل شود.(۱۷)

این شرط از شرایط فهم قرآن نیز هم به لحاظ اصل عنوان و هم به لحاظ محتوا، اساسا از ابـتکارات ویـژه حـضرت امام خمینی(ره) است و بزرگانی هـمچون غـزالی ومـلاصدرا و فیض کاشانی اصولا" چنین بحث و عنوانی را مطرح نساخته اند.(۱۸)

۴ـ رفع موانع و حجابها

در نگاه حضرت امام از جمله شرایط فهم قرآن کریم رفع مـوانع یـا حـجابهاست. برای فهم حقایق و معارف آسمانی قرآن کریم بـاید مـوانع و حجابهای فهم و درک کتاب الهی را شناخت و سپس برای رفع آنها تلاش و کوشش جدّی کرد ؛ زیرا با وجود این مـوانع، حـقایق و بـطون آیات الهی قابل کشف نیست . از این رو برای دستیابی و رسیدن بـه حقایق و اسرار آیات الهی باید خود را از انواع حجابهای فکری، اخلاقی، عملی و قلبی پاک کرد تا برای پذیرش و تلقی پیـامهای غـیبی و مـعانی آسمانی قرآن کریم آماده گشت. الف ـ حجاب خودبینی ـ نخستین حجاب از حجابهای بـزرگ فـهم و استفاده از قرآن کریم در دیدگاه حضرت امام، حجاب خودبینی است که آدمی خود را به واسطه این حـجاب نـیازمند بـه استفاده نمی بیند و شیطان کمالات موهوم را برای انسان جلوه می دهد و او را به آنچه دارد، راضـی و قـانع مـی کند و او را از علوم و کمالات دیگر محروم می نماید و از فهم کتاب نورانی الهی و استفاده از آن باز می دارد.(۱۹)

ب ـ آرا و عقاید بـاطل ـ یـکی دیـگر از حجابها در نگاه حضرت امام، حجاب آرای فاسد و عقاید باطل است که گاهی از سوء استعداد خـود شـخص نشأت می گیرد ولی اغلب از تبعیت و تقلید کورکورانه پیدا می شود؛ مثلا" اگر اعتقاد فاسدی بـه مـجرد شـنیدن از پدر و مادر یا بعضی از جمله از اهل منبر در دل ما رسوخ کرده باشد، این عقیده میان مـا و آیـات شریف مانع می شود و اگر هزاران آیه و حدیث وارد شود که مخالف آن باشد، یا آنـها را از ظـاهر شـان مصروف می کنیم و یا به آنها نظر فهم نمی کنیم.(۲۰)

این حجاب را غزالی و به تبع او فیض کـاشانی نـیز مطرح کرده اند(۲۱). به نظر می رسد که در طرح این حجاب، حضرت امام تـحت تـأثیر آن دو اندیشمند بزرگ بوده است. ج ـ جمود بر اقوال مفسران ـ یکی دیگر از حجابهایی که در نگاه حضرت امـام مـانع از اسـتفاده از این صحیفه نورانی می شود، این اعتقاد است که جز آنچه مفسران نـوشته یـا فهمیده اند ، کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست و تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی که مـمنوع اسـت، اشتباه نموده اند و به واسطه این رأی فاسد و عقیده باطل، قرآن شریف را از جمیع فـنون اسـتفاده عاری، و آن را به کلی مهجور کرده اند. در صورتی کـه اسـتفاده های اخـلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه به تـفسیر مـربوط نیست تا تفسیر به رأی باشد .(۲۲)

این مانع در نگاه غزالی و فیض کاشانی تـنها بـه اعتقاد و جمود به تفسیر روایـی و نـقل از ابن عـباس و مـجاهد و امـثال آنها محدود شده است.(۲۳) اما بـه طـوری که ملاحظه گردید در نگاه حضرت امام، این جمود حتی به تفسیر نـقلی و روایـی محدود نمی شود بلکه این جمود شـامل اقوال همه مفسران دیـگر اعـم از مفسران نقلی یا عقلی مـی گردد و چـنین جمودی را مانع و حجاب فهم قرآن می دانند. د ـ حجاب معاصی ـ یکی دیگر از حجابهای فهم قـرآن کـریم در نظر امام خمینی، حجاب مـعاصی و گـناهان اسـت که فهم و درک قـرآن کـریم و استفاده از معارف و مواعظ ایـن کـتاب آسمانی مانع می شود. حجاب معاصی و کدورات طغیان و سرکشی نسبت به ساحت مقدس ربوبی بـکلی قـلب آدمی را از ادراک حقایق باز می دارد. لذا تنها کـسانی کـه از معاصی و گـناهان الهـی پرهـیز نمایند، قابلیت راهیابی و فـهم اسرار غیبی و حقایق آسمانی این کتاب شریف را خواهند داشت.(۲۴)

غزالی و فیض کاشانی نیز گناه را سـبب تـاریکی دل می دانند که همانند غبار و زنگار روی آیـینه از درخـشش حـق در قـلب آدمـی مانع می گردد. ایـن دو انـدیشمند، بیشتر مردم را گرفتار این حجاب و آن را حجاب اعظم می دانند.(۲۵) اما ملاصدرا اساسا گناهان را به عنوان مانع و حـجاب مـطرح نـمی کند، بلکه تطهیر قلب از پلیدی گناهان را جزء شـرایط فـهم قـرآن بـه طـور مـستقل مطرح می نماید.(۲۶) ه ـ محبت دنیا ـ در نگاه حضرت امام یکی دیگر از حجابهای غلیظ ، که میان ما و معارف و مواعظ قرآن، همچون پرده ضخیمی قرار گرفته، حجاب حب دنیاست که بـه واسطه آن، قلب آدمی تمام همت خود را صرف آن می کند و وجهه قلب، یکسره دنیایی می شود و به واسطه این محبت از ذکر خدا غافل می شود و هر چه علاقه به دنیا و امور دنیایی بیشتر شـود، پرده و حـجاب قلب، ضخیم تر می گردد.(۲۷) حضرت امام در پایان تبیین این حجاب می فرماید: «کسی که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهی بهره بردارد، باید قلب را از این ارجاس(حجابها) تطهیر کند و لوث مـعاصی قـلبی را که اشتغال به غیر است، از دل براندازد؛ زیرا غیر مطهر، محرم این اسرار نیست: «انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لایمسّه الا المطهرون» واقعه ۷۷ تـا ۷۹. هـمانگونه که از ظاهر این کتاب و مـسِّ آن در عـالم ظاهر، غیر مطهر ظاهری، تشریعا و تکلیفا ممنوع است ، کسی که قلبش به ارجاس تعلقات دنیوی، آلوده است از معارف و مواعظ و باطن و سرّ آن ممنوع است.»(۲۸) در مـیان ایـن حجابهای پنجگانه، حجاب اول یـعنی حـب نفس و حجاب آخر یعنی حب دنیا از ابتکارات حضرت امام است و بزرگانی همچون غزالی و ملاصدرا و فیض کاشانی به این دو حجاب نپرداخته اند.(۲۹)

۵ـ حضور قلب

یکی دیگر از شرایط فهم یا آداب قرائت قرآن در نـگاه امـام خمینی(ره) حضور قلب است که از آداب مطلق عبادات به شمار می رود(۳۰) و ایشان آن را به طور گسترده و مفصل در آثار مختلف خود آورده اند که ما در اینجا به ناچار به برخی از آنها می پردازیم. در نگاه حـضرت امـام یکی از مـهمات آداب قلبی که بسیاری از آداب دیگر، مقدمه آن است و عبادت بدون آن روح و روانی ندارد و خود مفتاح قفل کمالات و بـاب الابواب سعادات است ودر احادیث شریف به کمتر ادبی این قدر اهـمیت داده شـده، حـضور قلب است.(۳۱) در این باره می فرماید: «بر ارباب بصیرت و معرفت و مطّلع بر اسرار اخبار اهل بیت عصمت و طـهارت پوشـیده نیست که روح عبادات و کمال و تمام آن به حضور قلب و اقبال آن است که هیچ عـبادتی بـدون آنـ مقبول درگاه احدیت و مورد نظر لطف و رحمت نشود و از درجه اعتبار ساقط است.»(۳۲) حضرت امام در شـرح حدیث بیست و هفتم کتاب چهل حدیث که درباره حضور قلب است، عوامل بـه وجود آمدن حضور قـلب را دو مـورد می داند: یکی فراغت وقت و قلب و دیگر فهماندن اهمیت عبادت به قلب. در توضیح این دو مورد می گوید :«مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روز، برای عبادت خود، وقتی را معین کند که در آن وقـت، خود را فقط به عبادت ، موظف بداند و اشتغال دیگری را برای خود در آن وقت قرار ندهد.»(۳۳) 

از این رو ایشان معتقدند که اگر در هنگام عبادت یا قرائت قرآن از امور دیگر فراغت داشته باشیم، حضور قـلب کـه مغز و لُبّ عبادات و کلید فهم حقایق و معانی آیات الهی است، میسر خواهد شد. او فراغت وقت را مقدمه ای برای فراغت قلب می داند ودر توضیح آن می گوید : «و آن چنان است که انسان در وقت اشتغال بـه عـبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنیایی فارغ کند و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتته منصرف نماید و دل را یکسره خالص، و خالی برای توجه به عبادت ومناجات با حق تعالی نماید.»(۳۴) ایشان در اهمیت حـضور قـلب، احادیث زیادی را نقل می کند که ما به ترجمه یکی از آنها در اینجا اکتفا می کنیم: «ابوحمزه ثُمالی گفت: حضرت امام سجاد(ع) را دیدم که نماز می خواند؛ عبای آن حضرت افتاد ولی حضرت عبا  را راسـت نـفرمود تـا اینکه از نماز فارغ شد. از آن بـزرگوار سـؤال کـردم ، فرمود: وای بر تو! آیا می دانی در حضور چه کسی بودم؟ همانا از بنده نمازی قبول نمی شود مگر آن مقداری که همراه با توجه قلبی(حـضور قـلب) بـاشد».(۳۵) در قسمت دیگر، حضرت امام می گوید: «بدان که حـضور قـلب در عبادات حاصل نشود مگر به اِفهام به قلب اهمیت عبادات را و آن در حقیقت میسور نمی شود مگر به فهمیدن اسرار و حقایق آنـها».(۳۶) البـته حـضرت امام در بخشی دیگر از آثار خویش، مراتب مختلف حضور قلب را بـه تفصیل بیان کرده اند که در اینجا مجال پرداختن به آن نیست. (۳۷) اگرچه غزالی و به تبع او فیض کاشانی و ملاصدرا نیز مـسأله حـضور قـلب را عنوان کرده اند، بسیار مختصر و به اجمال، از آن گذشته اند.(۳۸) این بزرگان، ضمن اشـاره بـه مطالبی در اهمیت حضور قلب و ترک حدیث نفس، عملا" از تعریف و راه تحصیل و مراتب و درجات و آثار و نتایج حضور قـلب غـفلت ورزیـده اند. از این رو مطالب آنها در عین ارزشمندی، فاقد جامعیت و ژرفای مباحث گسترده حضرت امـام اسـت .

۶ـ تـفهیم

یکی دیگر از شرایط فهم معانی و حقایق آیات الهی تفهیم است که حضرت امام آن را هـمانند حـضور قـلب در آداب عبادات بیان کرده اند؛ اما طبیعی است که آن نیز در نگاه ایشان جزء شرایط فـهم یـا آداب باطنی قرائت قرآن کریم است؛ زیرا حضرت امام ، «تفهیم» را یکی از آداب قلبی عبادات خـصوصا عـبادات ذکـری می داند.(۳۹) بدیهی است که قرائت قرآن هم مانند نماز جزء عبادات ذکری است. در نـظر حـضرت امام، مراد از تفهیم این است که آدمی در ابتدای امر، قلب خود را چون طـفلی بـپندارد کـه هنوز زبان باز نکرده است و می خواهد به او تعلیم دهد؛ پس هر یک از اذکار و اوراد و حقایق و اسرار عـبادات را بـا کمال دقت و سعی به آن تعلیم دهد و در هر مرتبه از کمالی که قرار دارد و هـر حـقیقتی را کـه ادراک نموده است به قلبش بفهماند؛ پس اگر اهل فهم معانی قرآن و اذکار نیست و از اسرار عبادات بـی بـهره اسـت، همان معنای اجمالی را که قرآن کلام خداست و اذکار، یادآوری حق است و عـبادات، اطـاعات و فرمانبرداری پروردگاراست، تعلیم قلب کند و همین معانی اجمالی را به قلبش بفهماند. اگر اهل فهم معانی صـوری قـرآن و اذکار است، همان معانی صوری را از قبیل وعد و وعید و امر و نهی و علم بـه مـبدأ و معاد، به همان مقداری که ادراک نموده اسـت، بـه قـلب تعلیم دهد و اگر کشف حقیقتی از حقایق مـعارف یـا سری از اسرار عبادات برای او شده است، همان را با کمال سعی و کوشش به قـلب تـعلیم و تفهیم کند. نتیجه این تـفهیم ایـن است کـه پس از مـدتی مـواظبت، زبان قلب گشوده می شود و قلب، ذاکـر و مـتذکر می گردد. در آغاز امر ، قلب، متعلم و زبان، معلم بود و به ذکر زبان، قـلب ذاکـر می شد و در واقع قلب تابع زبان بـود، ولی پس از گشوده شدن زبان قـلب، عـکس می گردد و قلب ذاکر می شود و زبـان بـه ذکر آن، ذکر می گوید و به تبع آن حرکت می کند. نشانه اینکه زبان قلب گشوده شـده، ایـن است که تعب و زحمت ذکـر بـرطرف ، و نـشاط و فرح رخ می دهد؛ چـنانکه اگـر کسی بخواهد طفلی را کـه زبـان باز ننموده است، تعلیم دهد تا هنگامی که آن طفل زبان باز نکرده است، مـعلم خـسته و ملول می شود . اما وقتی که ایـن طـفل زبان گـشود و آن کـلمه را کـه معلم به او تعلیم مـی کرد، ادا کرد، خستگی معلم رفع می شود.(۴۰)

حضرت امام در این باره نیز احادیث متعددی آورده اند که مـا بـه نقل یکی از آنها بسنده می کنیم:

«حـضرت صـادق (ع) را در نـماز حـالتی دسـت داد که افتاد و غـش کـرد. چون آن حالت برطرف شد و به هوش آمد، از سبب آن سؤال شد که امام(ع) فرمود: «پیوسته این آیـه را بـرای قـلبم تکرار می کردم تا اینکه از گوینده اش ـ خداوند ـ شـنیدم؛ پس جـسم مـن در مـقابل دیـدار قـدرتش تاب تحمل نیاورد»(۴۱)

این شرط از شرایط فهم، نیز از ابتکارات حضرت امام است . غزالی و فیض کاشانی با اینکه یکی از آداب باطنی تلاوت قرآن را «تفهم » ذکر کرده اند ، مراد آنها از ایـن کلمه با مراد حضرت امام از «تفهیم» بکلی تفاوت دارد؛ به طوری که ملاحظه گردید، مراد حضرت امام از «تفهیم» فهماندن حقایق و اسرار قرآنی به گوش جان و تفهیم به قلب است ولی مراد غـزالی و فـیض کاشانی از اصطلاح «تفهم» فهمیدن مراد خداوند از آیات و استعلام معانی از کلام خداست. (۴۲)

۷ـ تفکّر

یکی دیگر از شرایط فهم قرآن کریم، تفکر و تدبر در آیات الهی است که حضرت امام آن را در آداب قرائت قرآن بـیان کـرده است. مراد ایشان از تفکر این است که شخص قاری از آیات شریف در جستجوی مقصد و مقصود باشد و چون مقصد قرآن، به طوری که خود مـی فرماید، هـدایت به سبیل سلامت و خروج از هـمه مـراتب ظلمات به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است، آدمی باید با تفکر در آیات الهی ، مراتب سلامت را از مرتبه پست آن، که راجع به قوای مـلکیه اسـت، تا منتهی مراتب آن، کـه حـقیقت قلب سلیم است (با تفسیری که از اهل بیت (ع) وارد شده که حق را ملاقات کند در صورتی که غیر حق در آن نباشد) به دست آورد. در حقیقت گم شده قاری قرآن ، سلامت قوای ملکی و ملکوتی بـاشد کـه البته این گم شده در این کتاب آسمانی موجود است و باید با تفکر استخراج شود.

وقتی قوای انسانی از تصرف شیطانی سالم شد و آدمی طریق سلامت را به دست آورد و آن را به کار بست ، در هـر مـرتبه سلامت کـه حاصل شود، از ظلمتی نجات می یابد و قهرا نور ساطع الهی در آن تجلی می کند تا اینکه اگر از جمیع انواع ظـلمات خالص شد ، نور مطلق در قلبش تجلی می کند و او را به طریق مستقیم انـسانیت کـه در ایـن مقام، طریق ربّ است، هدایت می کند: «اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مستقیمٍ » هود ۵۶.

در قرآن کریم به تفکر و تـعریف و تـحسین از آن دعوت بسیار شده است؛ مثلا" می فرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للنّاس مـا نـزّل الیـهم و لعلّهم یتفکّرون» نحل ۴۴. در این آیه کریمه، مدح بزرگی از تفکّر شده است ؛ زیرا غایت انزال کـتاب بزرگ آسمانی و صحیفه عظیمه نورانی را احتمال تفکر قرار داده است.

در آیه ای دیگر می فرماید:«فـاقصص القصص لعلّهم یتفکّرون» اعـراف ۱۷۶. از حـضرت ختمی مرتبت(ص) منقول است که چون این آیه شریفه نازل شد که می فرماید: «اِنَّ فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات...» آل عمران ۱۹۰، آن حضرت فرمود: وَیْلٌ لِمَنْ قَرَأها و لم یَتَفَکَّرْ فیها .(۴۳)

پس انسان بـاید در آیات شریف کتاب الهی و در قصص و حکایات آن، مقصود و نتیجه انسانیّت که سعادت است، به دست آورد و چون سعادت ، رسیدن به سلامت مطلق و عالم نور و طریق مستقیم است، انسان باید از قرآن شریف، راه های سـلامت و مـعدن نور مطلق و طریق مستقیم را طلب کند و چون شخص قاری، مقصد را یافت در تحصیل آن بینا شود و راه استفاده از قرآن شریف برای او گشوده، و ابواب رحمت حق بر او مفتوح می گردد.(۴۴) در این بحث نیز حـضرت امـام، هم در انتخاب عنوان و هم در محتوای مطالب با اجتهاد و ابتکار خویش عمل نموده است؛ اگرچه پیش از او، بزرگانی همچون غزالی،

ملاصدرا و فیض کاشانی تحت عنوان «تدّبر» به اصل مطالب این بـحث کـه اندیشیدن در زوایای گوناگون و ژرفای آیات قرآنی است، پرداخته اند .(۴۵) 

۸ـ تطبیق

یکی دیگر از شرایط فهم قرآن، که حضرت امام آن را از آداب مهم قرائت قرآن شمرده، تطبیق است و آن عبارت است از اینکه قاری قرآن در هـر آیـه از آیـات شریف که تفکر می کند، مـفاد آن را بـا حـال خود منطبق، و نقصان خود را به واسطه آن برطرف کند و امراض خود را با آن شفا دهد؛ مثلا" قاری قرآن در قصه شریف حضرت آدم(ع) ببیند سـبب مـطرود شـدن شیطان از بارگاه قدس با آن همه سجده ها و عبادتهای طـولانی چـه بوده است. سپس خود را از آن تطهیر کند ؛ زیرا مقام قرب الهی جای پاکان است و با اوصاف و اخلاق شیطانی به آن بـارگاه نـمی توان قـدم گذاشت. از آیات شریف استفاده می شود که مبدأ سجده ننمودن ابـلیس، خودبینی و عجب بوده و این خودبینی، اسباب خودخواهی و خودفروشی که استکبار است، شد و آن اسباب خودرأیی که استقلال و سرپیچی از فـرمان خـداست، گـردید؛ لذا مطرود درگاه شد. ما از اول عمر، شیطان را ملعون و مطرود خوانده ایم ولی خود بـه اوصـاف خبیث او متّصف هستیم و در فکر آن بر نیامدیم که آنچه سبب مطرود شدن درگاه قدس است، در هر کـس بـاشد، مـطرود است. شیطان خصوصیتی ندارد؛ آنچه او را از درگاه قرب دور کرد، ما را نمی گذارد که بـه آن درگـاه راه یـابیم. چه بسا لعنهایی که به ابلیس می کنیم، خودمان هم مشمول آن باشیم. پس وظیفه سالک الی اللّه ایـن اسـت کـه خود را به قرآن شریف عرضه دارد و چنانچه میزان در تشخیص صحت و عدم صحت و اعتبار و لااعتبار حـدیث آن اسـت که آن را به کتاب خدا عرضه دارند و آنچه مخالف آن باشد ، باطل و زخرف شـمارند، مـیزان در اسـتقامت و اعوجاج و شقاوت و سعادت هم این است که در میزان کتاب اللّه ، راست ومستقیم در آید و هـمان گـونه که خُلق رسول اللّه قرآن است، خلق خود را باید با قرآن موافق کند تـا بـا خـلق ولی کامل نیز مطابق گردد و خلقی که مخالف کتاب اللّه است، زخرف و باطل است. همچنین جمیع مـعارف و احـوال قلوب و اعمال باطن و ظاهر خود را باید با کتاب خدا تطبیق کند و بـه آن عـرضه دارد تـا به حقیقت قرآن متحقق گردد و قرآن، صورت باطنی او گردد. (۴۶) در این شرط نیز مطالب حضرت امـام هـم در انـتخاب عنوان و هم در محتوای مباحث ابتکاری است؛ گویا عنوان «تطبیق» از زبان احادیث اهـل بـیت(ع) اقتباس شده است.(۴۷) البته پیشتر از حضرت امام ، بزرگانی همچون غزالی، ملاصدرا و فیض کاشانی در آداب باطنی قرائت قـرآن، تـحت عنوان «تخصیص » آورده اند(۴۸) که قاری قرآن باید مطالب قرآن کریم را به خـود اخـتصاص دهد و چنین در نظر بگیرد که از هر خـطابی خـود او مـقصود و مخاطب است. اگر امری یا نهیی و وعـده ای یـا وعیدی شنید، خود را مخاطب آن تلقی کند. اما به طوری که ملاحظه گردید مـطالب حـضرت امام با مباحث این بـزرگان تـفاوت دارد.

۹ـ اخلاص

یـکی دیـگر از شـرایط فهم قرآن در نظر امام خمینی کـه در آداب قـرائت قرآن بیان کرده اند ، اخلاص است که در تأثیر بر قلوب، نقش اساسی دارد و بـدون آن هـیچ عملی ارزش ندارد؛ بلکه بدون آن، هر عـملی ضایع و باطل و موجب خـشم الهـی است. کلینی حدیثی را از امام بـاقر(ع) روایـت می کند که فرمود: «قاریان قرآن سه گروهند: یکی آنان که قرائت قرآن را سـرمایه مـعیشت اتخاذ نموده، به واسطه آن از مـلوک، حـقوق و شـهریه می گیرند و بر مـردم تـقدم می جویند. گروه دیگر آنـان کـه حروف و صورت قرآن را حفظ می کنند ولی حدود آن را تضییع می نمایند و آن را پشت سر می اندازند. همچنانکه سوارْ، قـَدَح (کـاسه) خود را به پشت می آویزد؛ خداوند ایـنها را زیـاد نکند. گـروه سـوم آنـان هستند که قرآن را قـرائت می کنند و با دوای قرآن، دردهای قلب خود را علاج می کنند؛ پس به خاطر آن شب را بیدارند و به عـبادت مـی گذرانند و روز را روزه می گیرند و با تشنگی به سـر مـی برند و در مـساجد حـضور مـی یابند و در آنجا اقامت مـی کنند و از خـواب ناز بر می خیزند. پس خداوند عزیز جبّار ، به خاطر اینها بلاها را دفع می فرماید و از آسمان، باران فرو مـی فرستد . بـه خـدا قسم که این گروه از قاریان قرآن از کـبریت احـمر کـمیابترند».(۴۹)

حـقیقت اخـلاص، تـصفیه نمودن عمل از شائبه غیرخدا و صافی نمودن سر از رؤیت غیرحق تعالی در جمیع اعمال صوری و لُبیّه و ظاهری و باطنی است . کمال آن، مطلقا ترک غیر و یکسره پا نهادن بر انیّت و انانیّت و غیر و غیریّت اسـت: «اَلا لِلّهِ الدّینُ الخالِصُ» زمر ۳؛ خدای تعالی برای خویش ، دین خالص را اختیار فرموده است و اگر یکی از حظوظِ نفسانی یا شیطانی در دین باشد، خالص نخواهد بود و آنچه خالص نیست، حق تعالی اخـتیار نـفرموده و آنچه شائبه غیریّت و نفسانیت دارد از حدود دین حق خارج است . البته اخلاص، مراتبی دارد و مرتبه کمال آن، که سلامت از اول مرتبه سیر الی اللّه تا آخر مراتب آن و حصول موت حقیقی است، بلکه پس از حیات ثـانوی حـقانی که صحوبعد المحو است، برای اهل سلوک و متعارف از اصحاب معرفت و ریاضت دست نمی دهد و علامت آن این است که غوایت شیطان را در آنها راهی نیست و طـمع شـیطان یکسره از آنها بریده است؛ چـنانکه در آیـه شریفه از قول آن پلید می فرماید: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوینَّهم اَجْمَعینَ اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ» ص ۸۳ ؛ در اینجا اخلاص به عین عبد نسبت داده شده نه به فعل عبد و این مقامی بـالاتر از اخـلاص در عمل است.(۵۰) این شـرط از شـرایط فهم قرآن نیز هم به لحاظ اصل عنوان و هم به لحاظ محتوای مطالب، از ابتکارات حضرت امام است و غزالی، فیض کاشانی و ملاصدرا در این باره چیزی مطرح نساخته اند.(۵۱)

نتیجه گیری

خلاصه و نتیجه سـخن ایـن است که در نگاه امام خمینی(ره) برای فهم حقایق و کشف اسرار باطنی آیات قرآن کریم، قاری باید موانع و حجابهای میان خود و معانی غیبی و پیامهای معنوی این کتاب آسمانی را برطرف سازد و خـویش را از انـواع پلیدیها و آلودگـیهای فکری ، اخلاقی و عملی پاکسازی، و قلب خویش را از انواع تعلقات مادی تطهیر کند تا به مقام طهارت باطن نـایل گردد و با تأدیب خود به آداب باطنی، شرایط لازم را برای فهم معارف بـاطنی قـرآن کـریم، در خود گردآورد تا چشم و گوش باطن او به روی اسرار غیبی و پیامهای آسمانی آیات الهی گشوده شود. در یک ارزیـابی کـلی می توان گفت که حضرت امام، در این موضوع، ضمن مراجعه به آثار بزرگانی هـمچون غـزالی، مـلاصدرا و فیض کاشانی و تأثیر پذیری اجمالی از آنها، خود در تمام ابعاد به تحقیق و تتبّع پرداخته و با اجـتهاد و خلاقیت کامل، آرا و اندیشه های نو و ابتکاری از خود بروز داده است.

یادداشتها

۱ـ علامه طباطبائی، محمدحسین، قـرآن در اسلام ص ۲۹.

۲ـ الکاشانی، محسن فـیض، تـفسیر الصافی ، ج ۱، مقدمه ۸ ص ۵۹.

۳ـ برای نمونه نگاه کنید به: الغزالی، ابوحامد محمد، احیاء العلوم الدین ج ۱ ص ۳۲۱ و الکاشانی محسن فیض، المحجّة البیضاء ج ۲ ص ۲۰۹.

۴ـ احیاءالعلوم همان ص ۳۳۱ و ۳۲۵ و المحجّة البیضاء همان ج ص ۲۳۴ و ۲۱۹.

۵ـ مفاتیح الغیب ص ۵۸.

۶ـ همان ص ۵ .

۷ـ آداب الصلوة ص ۲۰۰.

۸ـ همان ص ۲۰۰ تا ۲۰۲.

۹ـ همان ص ۲۰۲ تـا ۲۰۴، همراه با تلخیص و ویرایش .

۱۰ـ احیاء العلوم همان ص ۳۳۱ و ۳۳۲ و المحجة البیضاء همان ص ۲۳۴ تا ۲۳۶.

۱۱ـ مفاتیح الغیب ص ۵۸ و ۵۹.

۱۲ـ آداب الصلوة ص ۲۰۴ و ۲۰۵ همراه با تلخیص و ویرایش .

۱۳ـ همان ص ۲۰۶ تا ۲۱۱ همراه با تلخیص و ویرایش .

۱۴ـ ر. ک به: احیاء العلوم، همان ص ۳۳۱ تا ۳۴۰ و المحجة البـیضائ هـمان ص ۲۳۴ تا ۲۵۰.

۱۵ـ مفاتیح الغیب ص ۴۹.

۱۶ـ آداب الصلوة ص ۲۱۱ و ۲۱۲.

۱۷ـ همان، ص ۲۱۲ تا ۲۱۵ همراه با اختصار و ویرایش.

۱۸ـ ن. ک به: احیاء العلوم، همان ص ۳۳۱ تا ۳۴۰، مفاتیح الغیب ص ۵۸ تا ۶۹ و المحجة البیضاء، همان ص ۲۳۴ تا ۲۵۰.

۱۹ـ آداب الصلوة ص ۲۱۵ و ۲۱۶.

۲۰ـ همان ص ۲۱۷ .

۲۱ـ رجوع کنید به: احیاء العلوم، هـمان ص ۳۳۵ و المـحجّة البیضاء، همان ص ۲۴۱.

۲۲ـ آداب الصلوة ص ۲۲۰.

۲۳ـ احیاء العلوم، همان ص ۳۳۶ و المحجّة البیضاء، همان ص ۲۴۲.

۲۴ـ آداب الصلوة ص ۲۲۲ .

۲۵ـ احیاء العلوم، همان ص ۳۳۵ و المحجّة البیضاء، همان.

۲۶ـ مفاتیح الغیب ص ۵۹.

۲۷ـ آداب الصلوة ص ۲۲۳.

۲۸ـ همان ص ۲۲۳ و ۲۲۴ همراه با ویرایش و تغییر جزئی.

۲۹ـ البته موانع و حجابهای فـهم قـرآن در نگاه حضرت امام بسیار است و به این پنج مورد محدود نمی شود. ما در مقاله ای مستقل با عنوان «حجابهای فهم قرآن از دیدگاه امام خمینی» به آنها پرداخته ایم که هم این پنـج مـورد بـا تفصیل بیشتری تبیین، و هم بـرخی مـوانع دیـگر نیز مطرح گردیده اند. این مقاله در شماره ۱۲ بهار ۱۳۸۲ در فصلنامه قرآنی نور منتشر شده است.

۳۰ـ آداب الصلوة ص ۲۲۵.

۳۱ـ همان ص ۳۸.

۳۲ـ سرّ الصلاة ص ۳۶.

۳۳ـ اربعین حدیث ص ۴۲۶.

۳۴ـ هـمان ص ۴۲۸.

۳۵ـ وسـائل الشـیعه، ج ۴ ص ۶۸۸ به نقل از همان ص ۴۳۰.

۳۶ـ همان ص ۴۳۷.

۳۷ـ همان ص ۴۳۳ تا ۴۳۷ و سرّ الصـلاة ص ۳۷ تـا ۴۶.

۳۸ـ نگاه کنید به : احیاء العلوم، همان ص ۳۳۲ و المحجة البیضاء، همان ص ۲۳۶ و مفاتیح الغیب ص ۵۹.

۳۹ـ آداب الصلوة، ص ۳۴.

۴۰ـ همان ص ۳۴ تا ۳۶ با تلخیص و ویرایش

۴۱ـ همان ص ۳۶ و ۳۷ و احـیاء العـلوم، هـمان ص ۳۳۹ .

۴۲ـ احیاء العلوم، همان ص ۳۳۳ و المحجة البیضاء، همان ص ۲۳۸.

۴۳ـ مفاتیح الغیب، ملاصدرا ص ۶۰.

۴۴ـ آدابـ الصلوة ص ۲۲۵ تا ۲۲۷ همراه با تلخیص و تصحیح و ویرایش .

۴۵ـ احیاء العلوم، همان ص ۳۳۲ و مفاتیح الغیب ص ۵۹ و ۶۰ و المحجّة البیضاء، همان ص ۲۳۷ و ۲۳۸.

۴۶ـ آداب الصلاة ص ۲۲۸ تا ۲۳۱ هـمراه بـا تـلخیص و ویرایش

۴۷ـ ر. ک به: تفسیر عیّاشی ج ۱ ص ۱۱ به نقل از قرآن در اسلام ص ۴۲.

۴۸ـ احیاء العلوم، هـمان ص ۳۳۶ و مـفاتیح الغیب ص ۶۳ و المحجّة البیضاء، همان ص ۲۴۳.

۴۹ـ اصول کافی ، ج ۲ ص ۶۲۷ ، کتاب فضل قرآن، باب النوادر، حدیث ۱ به نقل از اربعین حـدیث ص ۵۰۰ و ۵۰۱.

۵۰ـ آداب الصـلوة ص ۱۷۶ تـا ۱۷۹ همراه با تلخیص و ویرایش.

۵۱ـ رجوع کنید به: احیاء العلوم ، همان ص ۳۳۱ تا ۳۴۰، المـحجّة البـیضاء، هـمان ص ۲۳۴ تا ۲۵۰، مفاتیح الغیب ص ۵۸ تا ۶۹.

فهرست منابع

۱ـ امام خمینی ، سید روح اللّه ، آداب الصلوة، مشهد، مؤسسه چاپ و انـتشارات آسـتان قـدس رضوی، چاپ دوم ، ۱۳۶۶.

۲ـ امام خمینی، سید روح اللّه ، اربعین حدیث یا شرح چهل حدیث، تـهران، مـؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، ج ۱۲ تابستان ۱۳۷۶.

۳ـ امام خمینی، سید روح اللّه ، سرّ الصلوة ، تـهران ، پیـام آزادی، ۱۳۶۰.

۴ـ الشـیرازی، صدرالدین محمد معروف به ملاصدرا ، مفاتیح الغیب، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، چاپ ۱ سـال ۱۳۶۳.

۵ـ عـلامه طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج ۸ سال ۱۳۷۶ .

۶ـ الغزالی، ابوحامد محمد، احیاء عـلوم الدیـن ، بـیروت، دارالفکر ، الطبعة الأولی ، ۱۴۰۶ ه ۱۹۸۶ م .

۷ـ الکاشانی، محسن الفیض، التفسیر الصافی ، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الأولی ۱۴۰۲ ه ۱۹۸۲ م.

۸ـ الکاشانی، مـحسن الفـیض، المحجّة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، الطبعة الثانیة، بـی تـا .

. انتهای پیام /*