نویسنده : ابراهیم مشفقی فر

چکیده

بهره گیری انقلابیون، سیاستمداران، اندیشمندان و نخبگان تاریخ ساز از تاریخ، منحصر به فرد و با اسلوب مورخان حرفه ای متفاوت است. آنان عملگرایانه تر عمل کرده و بیشتر تاریخ ساز بوده اند تا محافظ مواریث تاریخی و موفقترینشان، بصیرترینشان به تاریخ بوده اند. اما این قاعده کلی موقعی قابل اطمینان خواهد بود که از مصادیقی برخوردار باشد. لازمه رسیدن به این هدف، بررسی موردی چنین شخصیتهایی است. با اذعان به اینکه هر شخصیت برجسته و تحول آفرین از این زاویه قابل مطالعه است، نگارنده با مطالعه شخصیت برجسته تاریخ معاصر ایران یعنی حضرت امام روح الله خمینی (ره) سعی در مستندسازی این اندیشه دارد. آثار ایشان از بینش عمیق وی به زوایا و مقاطع تاریخ ایران و اسلام حکایت می کند و وجود مایه های فقهی، فلسفی، عرفانی و اخلاقی و سیاسی در اندیشه هایش غنای خاصی به این شم بخشیده است. ایشان برای مورخ، وظایفی قائل است و تاریخ را عنصر ارزشمندی برای بهینه سازی زندگی کنونی می داند و در شیوه تاریخنگاری نیز ترکیبی از تعلیل، تحلیل، تطبیق، کشف قانونمندیها و سنتها، رفع ابهامات و شبهات، ارائه نتایج و ... را مورد استفاده قرار داده است.

چـکیده

بهره گیری انقلابیون، سیاستمداران، اندیشمندان و نخبگان تاریخ ساز از تاریخ، منحصر به فرد و با اسلوب مورخان حـرفه ای مـتفاوت اسـت. آنان عملگرایانه تر عمل کرده و بیشتر تاریخ ساز بوده اند تا محافظ مواریث تاریخی و موفقترینشان، بصیرترینشان به تـاریخ بوده اند. اما این قاعده کلی موقعی قابل اطمینان خواهد بود که از مصادیقی برخوردار بـاشد. لازمه رسیدن به ایـن هـدف، بررسی موردی چنین شخصیتهایی است. با اذعان به اینکه هر شخصیت برجسته و تحول آفرین از این زاویه قابل مطالعه است، نگارنده با مطالعه شخصیت برجسته تاریخ معاصر ایران یعنی حضرت امام روح الله خـمینی (ره) سعی در مستندسازی این اندیشه دارد. آثار ایشان از بینش عمیق وی به زوایا و مقاطع تاریخ ایران و اسلام حکایت می کند و وجود مایه های فقهی، فلسفی، عرفانی و اخلاقی و سیاسی در اندیشه هایش غنای خاصی به این شم بخشیده اسـت. ایـشان برای مورخ، وظایفی قائل است و تاریخ را عنصر ارزشمندی برای بهینه سازی زندگی کنونی می داند و در شیوه تاریخ نگاری نیز ترکیبی از تعلیل ، تحلیل ، تطبیق، کشف قانونمندیها و سنتها، رفع ابهامات و شبهات، ارائه نتایج و ... را مورد استفاده قـرار داده اسـت.

مقدمه

اگر تاریخ، تاریخی نگاری و تاریخنگری را صرفا در چارچوب یافته ها و قالبهای مورخان حرفه ای جستجو کنیم ، هر چند کاری تخصص گرایانه کرده ایم، در عین حال از سرعت پیشرفت و تعالی آن نیز کاسته ایم. انقلابیون و سیاستمداران و نوابغ عـلمی، مـتفکران برجسته و درواقع، نخبگان تاریخ ساز که محرک تحولات اجتماعی و تاریخی بوده اند ، هر چند برخی از آنان مورخ حرفه ای نبوده اند ، از تاریخ بهره ها گرفته و به تاریخ درس آموخته و برخی اصول و روشهای بسیار کارساز و تـحول زا را بـه کـار گرفته و به رشد و بلوغ عـقل تـاریخی کـمک کرده اند.

پختگیها و نوآوریها و شیوه های انقلابیون و تاریخ سازان برجسته ، الهامبخش و جالب توجه است که در درک و فهم تاریخی آنها باید تأمل کرد و بهره ها برد. در واقع، بـخشهای تـاریخی انـدیشه ها و عقلانیت آنان ، مشاوران خوبی برای مورخان و فیلسوفان تـاریخ بـه شمار می آید. بی شک نبوغ و جامع نگری آنان در بلوغ و شکوفایی فهم تاریخی، نقش ایفا خواهد کرد.

البته سبک و شیوه بهره گیری انـقلابیون بـرجسته از تـاریخ ، نسبت به مورخان حرفه ای تفاوتهایی دارد. آنان درصدند از تجربه ها و شخصیتهای تـاریخی و رویدادها در جهت پیشبرد اهداف انقلابی خود و برای آماده سازی پیروان و مریدان خود بهره ببرند، البته خود آنان روشهای مـتفاوتی بـا هـم دارند. یک انقلابی که دارای شخصیت چندبعدی سیاسی، عرفانی، علمی و... است ، نـسبت بـه دیگران برداشت، اسلوب و اهداف منحصر به فرد و متفاوتی در بهره گیری از تاریخ دارد . بی شک چنین فردی به تربیت و پرورش و تـعالی مـعنوی انـسانها و مخاطبان خود نیز نظر دارد و می خواهد جامعه و انسانها را بسازد.

یکی از شخصیتهای برجسته ای کـه از تـاریخ اسـتفاده غیرحرفه ای کرده و یافته های تاریخی را کاربردی و در واقع احیا کرده و این عمل با احاطه و اشراف و مـطالعات عـمیق هـمراه بوده ، امام خمینی (ره) است. ایشان از لحاظ علمی شخصیت چندبعدی دارد و در فقه و فلسفه و کلام و عرفان و اخـلاق و تـفسیر و تاریخ یا صاحبنظر، و یا دارای معلومات عمیقی است. شاید یکی از عوامل مؤثر در موفقیتهای سـیاسی ایـشان هـمین امر باشد؛ بویژه مطالعات عمیق ایشان در تاریخ . امام از این بابت یاد و خاطره دانشمندان بـرجسته مـسلمان را در قرون شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی در ذهن تداعی می کند که هر کدام در چند شـاخه عـلمی صـاحبنظر و دارای آثار بودند .

در این مقاله نگارنده بر آن است با بضاعت اندک خود به جوانب مختلفی از سـهم بـینش تاریخی امام در شخصیت علمی و سیاسی ایشان اطلاعاتی به دست دهد و در این راسـتا بـه مـایه های تاریخی اندیشه های ایشان، چگونگی نگرش تاریخی (تاریخنگری )، سنت تاریخنگاری (روش) امام (س) پرداخته شده است .

۱ـ مایه های تـاریخی انـدیشه های امـام

در آثار مکتوب و سخنان امام خمینی (ره) هر جا افشای حقایق و اثبات مدعا و احـیانا رد نـظریه ای هست، بیش از هر چیزی استنادات تاریخی، ارائه مثالها و بخشهای برجسته تاریخی است که کاملاً ماهرانه و با احـاطه و اشـراف، همراه است و نشان از مطالعات عمیق تاریخ ایران، اسلام، انبیا، جهان و جنبه های سـیاسی، نـظامی، اقتصادی ، اجتماعی ، فکری و فرهنگی و... دارد. ارائه اطلاعات دقیق و اسـتفاده از اصـطلاحات و واژهـ های تخصصی حاکی از این وسعت دید است کـه بـه اجمال به ذکر چند نمونه بسنده می شود . امام در بیان مزدک و آرای مزدکیه بـه زمـان ظهور مزدک و ترویج مزدک گرایی، بـسیار مـفید و مختصر بـه مـسائل زمـان مزدک می پردازد و می نویسد: "مزدک در زمان قـباد پدر انـوشیروان ظاهر شد و قباد را به دین خود دعوت کرد . او نیز قبول کرد و انـوشیروان او را کـشت..."(۱) سپس به بیان عقاید آنها مـی پردازند. امام در ریشه یابی آرای عرب جـاهلی مـی نویسد: "در اوایل سلطنت شاپور ذوالاکتاف ، عـمروبن لحـی بزرگ طایفه خود در مکه شد و استیلا بر خانه کعبه پیدا کرد و مسافرت بـه شـامات کرد؛ در شهر بلقاء قومی را دیـد کـه عـبادت اصنام می کنند. از آنـها چـگونگی حال را پرسید . آرای خـود را بـه او گفتند. خوشش آمد و از آنها بتی طلب کرد. هُبَل را به او دادند و او این سوقات را از شام بـه مـکه آورد و در کعبه وضع کرد و مردم را به عـبادت و پرسـتش آن دعوت کـرد تـا پرسـتش بت در مکه شایع شـد..."(۲).

امام در رد نظر نویسنده ای درمورد دانشگاه جندی شاپور که پزشکان آن را از یهودیها دانسته است ، می نویسد: "استادان دانشگاه جـندی شاپور هـمان اطبای رومی و یونانی بودند که طـب عـالی یـونان را بـه دانـش آموزان ایران آموختند و طـب یـونانی را در کشور رواج دادند..."(۳). سپس نتیجه می گیرد و می نویسد : "اکنون باید دید چه کسانی طب یونانی را که برای عـلاج کـلیه امـراض مزاجی بهترین وسیله بود و با سهلترین راه مـطابق اقـتصاد ایـن خـدمت را بـهتر از طـب امروز اروپا انجام می داد از میان بردند و ریشه آن را برای همیشه از جهان برانداختند و چنین خیانت بزرگی بخصوص به کشور ایران کردند"(۴).

امام در مقایسه روش حکومت پهلویها با وحشیگریهای مغولها بـه این نتیجه می رسد که مغولها تابع یک قانون بودند؛ قانونی موسوم به "یاسانامه بزرگ" که از آن تخلف نمی کردند و تخلف از آن مجازات مرگ را به دنبال داشته است در حالی که رژیم پهلوی حتی بـه چـنین قانونی نیز پایبندی نداشت(۵). بیان چنین نکته ای، مطالعه نسبتا عمیق تاریخ حکومت مغولها در ایران را نشان می دهد. هر چند مغولها در جریان تهاجم به ایران، پس از نبرد با نیروهای خوارزمشاهیان از سـال ۶۱۷ ق. بـه بعد با غارت و ویرانی شهرهای مختلفی بر ایران تسلط یافتند، در طی بیش از یک قرن حاکمیت ایلخانان در ایران در هر حال نظامات و مقرراتی وضع کـردند و اصـلاحاتی نظیر آنچه غازان خان انـجام داد، بـه عمل آوردند و برخی از آنان نظیر آباقا به آیین تشیع گروید که به سلطان محمد خدابنده تغییر نام داد ؛ هر چند از نظر فرهنگی در سطح پایینی بودند و مـتأثر از ایـرانیان در هر حال دارای قـوانین و مـقررات خاص خود بودند(۶). در سخنان و نوشته های امام (س) مثالها و نکته های جالبی وجود دارد که بیانگر مطالعات وسیع ایشان در تاریخ صدر اسلام، تاریخ تشیع، تاریخ انبیا و بویژه راجع به حضرت آدم (ع)، موسی (ع)، و ابراهیم (ع)، تاریخ جـهان، تـاریخ ایران است. امام (س) در تاریخ ایران بیش از همه به تاریخ معاصر و نهضتها و تاریخ سیاسی آن توجه داشته و نکات ارزنده ای ارائه کرده است؛ درمورد نهضت تنباکو، انقلاب مشروطیت، نهضت جنگل، استبداد رضاخانی، حوادث جـنگ جـهانی دوم و اوضاع ایـران در آن اثنا ، نهضت ملی شدن نفت، نقش و تأثیر روحانیت در تاریخ معاصر ایران و ظلم و ستم حکام نسبت به مـردم، نظریات دقیق و ظریفی ارائه کرده و مخاطبان را به مطالعه و تفکر فراخوانده است(۷). ایـن نـکته سنجی امـام علاوه بر اینکه از مطالعات ایشان در این حوادث ناشی می شود، در بخش اعظم این رویدادها، شاهد و ناظر بوده و بـه عـنوان فردی سیاسی و انقلابی حساسیتهای لازم را داشته اند.

امام در حوادث تاریخ معاصر ایران به نقاط قـوت و ضـعف کـارکرد رهبران و سردمداران، بایدها و نبایدها، علل شکستها و ناکامیها و... پرداخته است. به نظر می رسد این شناخت عـمیق از تاریخ معاصر ایران و فراز و نشیبهایش از عوامل بسیار مؤثر و تعیین کننده در موفقیت ایشان در عرصه های سـیاسی و رهبری انقلاب باشد. اگـر بـخواهیم میزان تأثیر بینش تاریخی رهبران را در فعالیتهای سیاسی آنان بیان کنیم و به ارزش و اهمیت آن واقف شویم و به چگونگی کاربردی کردن و پویایی تاریخ ، الگو ارائه دهیم همین مورد کافی است، زیرا امام هیچ کدام از نـقاط ضعف رهبران سیاسی و انقلابی تاریخ معاصر ایران را نداشته است.

۲ـ تاریخ نگری

الف ـ عبرتها و درسها

بی شک در تاریخ، بهره های بسیاری نهفته است؛ از جمله آنها که مورد توجه قدما نیز بوده آشنایی با عقاید و ادیان و رفـع و درمـان گرفتاریهاست . آنان با ذکر این دو فایده در واقع می خواسته اند تاریخ را همردیف علم ادیان و ابدان بدانند. شناخت ادیان و عقاید نزد قدما حائز اهمیت فراوان بوده است. مورخان بزرگ دنیای اسلام نظیر ابـوالحسن مـسعودی، ابوریحان بیرونی و یعقوبی به آنچه به عقاید و ادیان مربوط بوده است توجه خاص داشته اند. اما در میان فواید تاریخ، آنچه هنوز اهمیت خود را از دست نداده ، توجه به جنبه عملی و اخـلاقی تـجارب تاریخ است لذا از این بعد آن را به علم ابدان (علم طب) تشبیه کرده اند، از آنکه به تعبیر ابوالحسن بیهقی هیچ واقعه ای از خیر و شر نیست «که سانح گردد» و «نه در عهد گذشته مثل آن یـا نـزدیک بـدان واقعه بوده باشد»؛ «پس همچنانکه اطـبا از بـیماریهای گـذشته» دستور کار برای خویش می سازند اهل خبر نیز از حوادث گذشته سرمشق می گیرند... این همان فایده ای است که یونانیها از تاریخ پراگماتیک (Pragmatikos) مـی جسته اند (۸).

مـسلمانان و کـشیشان قرون وسطی برای عبرت جویی از تاریخ اهمیت ویژه ای قـائل بـودند . اخوان الصفا فایده عمده تاریخ را بهره ای می شمرند که زاهدان و عابدان و... از تامل در آثار گذشتگان و از نظر در احوال آنان به دست آورند(۹). یـک مـورخ مـصری تصور می کرد که تاریخ اگر غیر از تذکر این نکته کـه «دنیا بقایی ندارد و در آن هیچ چیز چنانکه هست نمی ماند»، فایده دیگری نمی داشت، همین فایده برای آن کافی بود(۱۰). امام عـلی (ع) مـی فرماید: "بـاید از تحولات تاریخ عبرت گرفت و حیرت کرد و باید این حیرتها و عبرتها را بـا حـوادث روز تطبیق کرد و از این اجتهاد و انطباق بر دانایی و توانایی خویش افزود"(۱۱). همچنین می فرماید: "فکر شما آینه ای تـابناک اسـت و عـبرتی که از تحولات تاریخی می گیرید ، پندی گرانمایه باشد که چراغ صفت، راه زندگانی را از چاره بـازنماید..."(۱۲). 

فـایده عـبرت انگیزی تاریخ از دیدگاه امام خمینی (ره) مورد توجه بایسته بوده و ایشان بارها بدان توصیه کرده و خـود نـیز عـملاً آن را به کار بسته است و می فرماید:

«تاریخ و آنچه به ملتها می گذرد، این باید عـبرت بـاشد، برای مردم؛ از جمله تاریخ عصر حاضر. ببینیم که چه شد که یک چـنین قـدرتی (رژیـم پهلوی) از بین رفت . دولتها ببینند که برای چه این طور منهدم شد یک چـنین قـدرتی و اجزای دولتی، ادارات ببینند که چه شد قضیه و موجب عبرت همه باشد...»(۱۳). نـیز مـی فرماید : "تـاریخ باید سرمشق ما باشد"(۱۴) و یا اینکه می فرماید: "تاریخ درس عبرتی برای ماست"(۱۵) و "ما باید از این تـاریخ عـبرت بگیریم که مبادا یک وقتی در بین شما آقایان روحانیون، اشخاصی بیفتند و وسـوسه کـنند و خـدای نخواسته آن امری که در مشروطه اتفاق افتاد، در ایران اتفاق بیفتد"(۱۶). در جای دیگر تأکید می کنند که "از ایـن حـوادث تـاریخی عبرت بگیرید . تاریخ معلم انسان است. شماها چند سال دیگر در این دنـیا نـیستید..."(۱۷).

امام درمورد مسائل نظامی و انتظامی نیز به عبرت گرفتن توصیه می کند و می فرماید: "ما باید عبرت بـگیریم از آن پلیـس زمان محمدرضا [پهلوی] و از آن ارتش محمدرضا و از آن ژاندارمری زمان او و ببینیم که مردم با آنـها چـه جور بودند و نتیجه اش چه شد و مردم بـا آنـها مـخالف بودند و آنها با مردم مخالف و مثل دو تـا دشـمن با هم برخورد می کردند... ما باید از این مسائل تاریخی عبرت بگیریم و ما آنـطور [مـثل کلانتریهای زمان شاه] نباشیم تـا آنـطور نشویم "(۱۸).

بـدین تـرتیب عـنصر «عبرت انگیزی» تاریخ به عنوان کاربردیترین جـنبه آن در نـگرش تاریخی امام خمینی (ره) جایگاه ویژه ای دارد که این نقطه اشتراک با قرآن و بـه عـبارت بهتر، نقطه الهام از کلام خداوند، و هـمان چیزی است که بـزرگان اسـلام و مورخان برجسته مسلمان با تـمسک و تـوجه به آن به یافته های تاریخی خود ارزش و اهمیت بخشیده اند . در آیه ۱۱۱ از سوره یوسف می فرماید: "لقد کـان فـی قصصهم عبرة لاولی الالباب" (به تـحقیق در سـرگذشت آنـان(۱۹) برای صاحبان خـرد، عـبرتی است.)

آمدن واژه عبرت در کـنار خـرد هم از روش کار تاریخ سخن می گوید و هم از سودرسانی تاریخ، اگر از خرد در شناخت آن سود برده شـود. بـه کاربردن خرد در کار تاریخ به عـبرت مـنتهی می شود. نـه تـنها اسـتفاده از خرد در مطالعه هر پدیـده به منظور دستیابی به حقیقت، حاکی از تجزیه و تحلیل، تعلیل، تصفیه و سبک سنگین کردن است، بـلکه انـسان به حقیقتی مسلم می رسد و از آن الهام مـی گیرد و مـتأثر مـی شود تـا مـوجب عبرت او گردد لذا عـبرت گـرفتن از نشانه های تاریخ علمی و تحلیلی است"(۲۰). البته در موارد متعدد و به گونه های مختلف در آیات قرآن توصیه به عـبرت وجـود دارد. در هـر حال عبرت گرفتن از تاریخ و درس آموزی از آن نتیجه ای اسـت کـه در شـیوه تـاریخ نگری قـرآن و کـسانی است که اهداف و مقاصد اصلاحگری، انسانسازی و جامعه سازی را از تاریخ دنبال می کنند که امام خمینی (ره) هم در زمره آنهاست. امام ، انبیا را معلم و انسانها را دانشجو شمرده و به جوانب مختلف این تـعلیم و تعلم و کاربردی کردن تاریخ پرداخته است.

ب ـ توجه به اسوه ها و تبیین سیره ها

از شیوه های رایج در تبیین و تدوین تاریخ، که هم جنبه روش آموزی و هم جنبه هدایتگری و تربیتی دارد، سمبل و اسوه گرفتن چهره ها و افرادی اسـت کـه شایستگی آن را دارند؛ مردان و زنانی که کارهای برجسته انجام دادند و افراد شاخصی به شمار می آمدند و به تعبیری از قهرمانان تاریخ محسوب می شدند و در عرصه های سیاسی ـ نظامی، اقتصادی ـ اجتماعی، فرهنگی ـ هنری، فکری و اعـتقادی تـحول زا و منشأ تحولات بوده و در تعیین مسیر حرکت تاریخ مؤثر واقع شده اند. تأثیر شخصیتها در رفتار مردم و در نتیجه در تحولات تاریخی توجه برخی صاحبنظران را جلب کرده اسـت. پلخـانف می گوید: "شخصیت با نیروی سـجایای مـخصوص خودش می تواند در سرنوشت اجتماع تأثیر نماید". او این تأثیر را به صورت کم و زیاد می داند و تأثیر و حدود آن را توسط تشکیلات اجتماعی و مناسبات متقابل نیروهای اجتماعی بیان مـی کند. پلخـانف اندازه نفوذ شخص را بـه اسـتعداد شخصیت وی مربوط می داند و ظهور استعداد آن را به بروز موقیعت لازم در اجتماع منوط می داند(۲۱).

امام خمینی (ره) بطور منطقی و شایسته به الگوها و سمبلها، اعم از مثبت و منفی توجه داشته است . ایشان روش و منش انـبیا و اولیـا و ائمه هدی و شخصیتهای برجسته پیرامون آنان را ستوده و به تبلیغ سیره آنان پرداخته و انسانهای زمان حاضر را به تأسی از آنان توصیه کرده است. نیز به نقد و ارزیابی روش حکام ظلم و جور و سلاطین، قـدرتمندان دارای "یـال و کوپال "(۲۲) پرداخـته است و در مواردی به تطبیق و مقایسه اسوه های متضاد مثبت و منفی می پردازد(۲۳).

امام سلاطین تاریخ ایران را بلااستثنا مطرود و مـنفور نشان می دهد و هیچ چهره مثبت و موردقبولی از آنها تصویر نمی کند ؛ حتی انـوشیروان را نـقد مـی کند و چهره پردازی ناصحیح وی را به عدالتجویی و عدالتخواهی مردود می داند و بارها از "رژیم دو هزار و پانصد ساله مستکبر و ستمگر"(۲۴) و از "ظلم و ستم دو هـزار و پانـصد ساله "(۲۵) و "۲۵۰۰ سال فشار و اختناق در تاریخ ایران"(۲۶) و... سخن می گوید. امام درباره سلاطین ایران مـی فرماید :

«امـا ایـران ما تقریبا بعد از اینکه زیر یوغ دو هزار و پانصد سال سلطنت بوده و همه سلاطین بی استثنا ـ تـقریبا بی استثنا ـ مردم خونخواری بودند؛ حتی آنهایی که به عدالت معروفند . کسانی که اهـل تاریخ هستند می دانند کـه هـمان انوشیروان عادل چه آدمی بوده است و چه آدم ظالمی بوده است تا رسید نوبت به زمان دیکتاتوری رضاخان و بعد از او هم بدتر از او"(۲۷).

ایشان بیش از همه از دیکتاتوری رضاخان می نالد و از ستم حکام و مأموران ویـ و مظلومیت مردم سخن به میان می آورد و از بیست سال خفقان دوره حکومت وی یاد می کند و او را مثل سایر حکام خودسر و مسلط، عاری از لیاقت اداره جامعه و تدبیر ملت و علم و فضیلت به حساب می آورد(۲۸). زیرا این اسـتبداد را بـا تمام وجود خود درک و لمس کرده، و در این دوره زیسته بود.

اما در این میان، اسوه های مقبول و مورد ستایشی نیز در تاریخ بوده اند که امام به تبلیغ آنها پرداخته و آنها را برای گزینش و انتخاب مـعرفی کـرده است. پیامبران عظیم الشانی چون ابراهیم (ع)، موسی (ع) و محمد (ص) بیش از همه مورد توجه ایشان هستند. امام علی (ع) به سبب اینکه شخصیت سیاسی ـ نظامی ایشان مجال نمود و بروز پیدا کرد و... نیز مـوردنظر ایـشان هست. در تاریخ معاصر ، روحانیون برجسته ای چون مرحوم مدرس و میرزای شیرازی مورد تبلیغ ایشان هستند .

امام به تبلیغ سیره انبیا پرداخته، روش آنان را ایستادگی در مقابل طاغوت و فروتنی در مقابل ضعفا، فقرا، مـستضعفان و مـستمندان تـبیین می کند و می فرماید: "آن طوری کـه وقـتی عـرب وارد می شود در مسجد رسول الله، می گوید، کدام یکی تان [پیامبر (ص)[ هستید". آن موقع رسول الله در مدینه تشکیل حکومت داده بود. از آن طرف در مقابل هیچ قدرتی خاضع نبود (۲۹). امـام در تـاریخ انـبیا درسها و پندهای سیاسی ـ نظامی، اخلاقی و معنوی را ارائه می کند و مـی فرماید: "خـیال نکنید که اسلام فقط نماز و روزه است، اگر این طور بود ، پیغمبر هم توی مسجدش می نشست و نماز می خواند. چرا از اول عمرش تـا آخـر زحـمت کشید، جنگ کرد، زد و خورد کرد، شکست خورد، شکست داد و تا آن قـدری که می توانست عمل کرد؟ امیرالمؤمنین و صلحا هم همین طور بودند . اگر منطق انبیا این بود، موسی سراغ فرعون نمی رفت. اگـر مـنطق انـبیا این بود، ابراهیم نمی رفت بر آنها هجمه کند . پیغمبر این کـار را نـمی کرد. منطق انبیا این نیست . منطق انبیا این است که "اشداء" باید باشند بر کفار و بر کـسانی کـه بـر ضد بشریت هستند و بین خودشان هم رحیم باشند و آن شدت هم بر آنـها رحـمت اسـت"(۳۰).

امام ابعاد دیگری از سیره انبیا را توضیح می دهد و می فرماید انبیا برای این مبعوث شدند کـه مـعنویات و اسـتعدادهای مردم را شکوفا کنند تا بفهمند به اینکه چیزی نیستیم. انبیا از اول این دو شغل را داشته اند شـغل مـعنوی که مردم را از اسارت نفس و خودشان خارج کنند و مردم و ضعفا را از گیر ستمگران نجات بـدهند. ایـن دو شـغل، شغل انبیاست. حضرت موسی و ابراهیم هم دعوت به توحید می کردند و هم بیچاره های تحت سـتم را نـجات می دادند. حضرت عیسی به سبب کمی عمر، تعلیمات کمی دارد و شیوه او همان شیوه انـبیاست. پیـامبر اسـلام علاوه بر معنویات اقامه عدل می کرد. "این سیره باید برای کسانی که خودشان را تابع انـبیا مـی دانند، باقی باشد، هم جهات معنویات را تقویت کنند و هم اقامه عدل کنند. اگـر تـابع اسـلام هستیم، این سیره مستمر انبیا بوده است"(۳۱). ایشان از انبیا عمل کردن به وظیفه را یاد مـی دهد و تـذکر (حـق) می دهد که "کار انبیا مورد قبول همه نبود"(۳۲).

امام در میان اسوه های صـدر اسـلام ابتدا به پیامبر (ص) بعد به علی (ع) و سپس به امثال مالک اشتر توجه دارد و به تبلیغ سیره آنان پرداخـته اسـت. امام شخصیت و سیره پیامبر(ص) و علی (ع) را از زوایای مختلف سیاسی ـ نظامی ، اقتصادی ـ اجتماعی و... مـوردبحث و تـجزیه و تحلیل قرار داده و به ارائه مثالها، همانندیها، تحلیل نـبردها، تـوضیح نـفاق و منافقین، بیان انحرافات، چگونگی تشکیل حکومت، تـکذیب روایـات جعلی، بیان فداکاریها، بیان ساده زیستی ها ، بیان چندبعدی بودن شخصیت آن بزرگواران، لزوم تأسی به سـیره آنـان و توصیه دیگر به مطالعه در تـاریخ صـدر اسلام پرداخـته اسـت(۳۳). ایـشان هم نقاط منفی را دیده و هم نـقاط مـثبت را. می فرماید : "... در زمان خود پیامبر و حضرت امیر هم خلاف واقع می شد، باید جـهات مـثبت را نگاه کرد نه جهات منفی را..."(۳۴) "... در زمـان حضرت امیر هم قـاضی اش و فـرماندارش خلاف می کردند . این اجتناب ناپذیر اسـت"(۳۵).

دیـدگاه های امام درباره الگوها و اسوه های عاشورایی خود حدیث مفصلی دارد. شناخت عمیق ایشان از علل و عـوامل، اهـداف، نتایج و آثار واقعه عاشورا در مـعرفی و تـبلیغ نـقش آفرینان این حادثه عـظیم تـاریخ بویژه حضرت سیدالشهداء حـسین بن علی (ع) افـق بسیار روشنی را نشان می دهد. امام می فرماید این دستورالعمل امام حسین سلام الله علیه است برای هـمه: «"کـل یوم عاشورا و کل ارض کربلا". دستور اسـت بـه اینکه هـرروز و در هـرجا بـاید همان نهضت را ادامه بدهید، هـمان برنامه را. امام حسین با عده کم همه چیزش را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراطوری بزرگ ایـستاد و "نـه" گفت»(۳۶).

امام خمینی (ره) در تاریخ معاصر ایـران بـه مـباحث مـتعددی پرداخـته و از جوانب مختلف بـدان نـگریسته و بویژه نهضتها و قیامها را مورد بررسی قرار داده است. امام روحانیون و علما را محور حرکت و مبارزه بیان نموده و شـخصیتهای بـرجسته ای چـون میرزای شیرازی، شیخ فضل الله نوری و شهید مـدرس را بـارها مـورد بـحث قـرار داده اسـت. امام درمورد نقش علما در مبارزه با رضا شاه می فرماید: "آن که در داخل، در داخل مملکت قیام کردند بر ضد رضاشاه ، علمای تبریز بودند. یک وقت هم علمای خراسان بـودند، یک وقت هم علمای اصفهان بودند که در قم جمع شدند، که ما همه اش را حاضر بودیم. آن که در مجلس مخالفت می کرد، جبهه ملی نبود، مدرس بود، نهضت آزادی نبود، مدرس بود که مـی ایستاد..."(۳۷). البـته امام به چهره های منفی برخی روحانیون نیز توجه داشته و به معرفی آنان پرداخته است و می فرماید: "شما همه می دانید که مرحوم شیخ فضل الله نوری را کی محاکمه کرد. یک معمم زنـجانی، یـک ملای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل او را صادر کرد. وقتی معمم و ملا مهذب نباشد فشارش از همه کس بیشتر است"(۳۸) و در جای دیگر از شیخ ابراهیم زنـجانی بـه عنوان "یک نفر منحرف روحـانی نما"(۳۹) یـاد می کند .

بنابراین الگوپردازی و تجزیه و تحلیل شخصیت و عملکرد اسوه ها و برجستگان تاریخ در نگرش تاریخی امام نقش محوری دارد و بخش قابل توجهی از یافته ها، بررسیها و توجهات تاریخی امام را این مـهم تـشکیل می دهد و نقاط قوت و ضـعف و روش و مـنش آنان را ارائه نموده است.

۳ـ سنت تاریخی نگاری

هر چند نقاط مشترکی بین تاریخنگاری مورخان حرفه ای با روش انقلابیون، اصلاحگران، سیاستمداران و سایر کسانی که استفاده غیرحرفه ای از تاریخ دارند، وجود دارد، در عین حال نقاط اختلاف قـابل توجهی هـم وجود دارد. برای هر انقلابی و سیاستمدار، حرکت آفرین بودن تاریخ بیشتر مدنظر است، نه ثبت و ضبط حوادث که کار مورخ حرفه ای است. این عامل در روش و چگونگی به کارگیری نیز تأثیر می گذارد.

امام خـمینی بـه عنوان یـک انقلابی و اصلاحگر و سیاستمدار در روش تاریخینگاری از عناصر نقد، تجزیه و تحلیل ، مقایسه و تطبیق و تعلیل استفاده کرده و به کشف سنتها و قـانونمندیها و قانونها، رفع ابهامات، ارائه نتایج، بیان ریشه ها، تفاوتها و اشتباهات ، علتها و معلولها پرداخـته و بـطور مـستند و توأم با شواهد و گواهیها به بررسی تاریخ پرداخته است . ایشان به عوامل محرک در جریانات و رویدادهای تاریخی بـدقت نـظر داشته و به افشای کج فهمی ها، دروغ پردازیها، غرض مندیها ، دزدیها و غلط نویسی ها و خیانتها پرداخته است(۴۰). امام بـه نـقاط حـساس و استراتژیک تاریخ پرداخته و بخشهای برجسته آن را مورد توجه فراوان قرار داده است .

الف ـ نقد و نقادی

توجه نـقادانه به حوادث و مسائل تاریخی و تاریخینگاری ها نشان از سطح متعالی درک تاریخی فرد نویسنده یا سـخنور است . این نگرش در آثـار مـربوط به امام خمینی (ره) هم درمورد شخصیتها ، هم پدیده ها و هم نگرشهاست. امام ضمن نقد کارکردها و شخصیتها و عوامل انسانی همچنین از عوارض و پدیده های تاریخی نقادی کرده و تاریخنویسان نیز از خرده گیریهای ایشان مصون نمانده اند.

امام دید نـقادانه و ملامتگرانه ای به سلاطین ایران در طول ۲۵۰۰ سال دوران شاهنشاهی دارد و آنان را بلااستثنا خونخوار و بی رحم می داند. نیز از تحقیرها، فشارها و اختناقها و ظلم و ستمهای حکام نسبت به مردم در تاریخ ایران صحبت کرده و شدیدا این روال را مورد انـتقاد قـرار داده است(۴۱). ایشان از اشرافسالاری در تاریخ ایران شکوه می کند و اینکه در اثر تسلط طبقات بالا، پیشه وران و طبقات پایین دیگر هم مالیات می دادند ، هم خدمات نظامی ارائه می دادند و هم حق تحصیل کردن را نداشتند(۴۲). در جای دیـگر مـی فرماید:

«شما اگر توجه کنید به حکومتهایی که در طول تاریخ بوده است ، خصوصا در این پنجاه سال ملاحظه می کنید ، آنهایی که در رأس امور بودند، قهرا اینها مردم را به حساب نمی آورند. این یـک امـر قهری است ... سرچشمه همه مصیبتهایی که ملت می کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان به اصطلاح خودشان از آنها باشد...»(۴۳).

امام در بیان پیامدها و عوارض این نوع حـکومت بـه تـراکم ثروت در دست معدودی، ملاک ارزش بـودن قـدرت بـویژه قدرت مالی، خاضع بودن چنین حکامی در مقابل قدرت بالاتر بویژه قدرتهای خارجی و فرمانفرمایی و زورگویی در مقابل ضعفا و زیردستان اشاره کرده است(۴۴).

امـام از تـیولداری و فـروش حکومتهای مناطق به عنوان تیول به افراد یـاد کـرده و آن را منشأ ظلم و اجحاف در حق مردم می داند و این روند را موجب باز شدن دست حکام در ظلم مضاعف به مردم بیان مـی کند و مـی فرماید: "خـراسان مثلاً تیول فلان شاهزاده بود و چقدر به شاه یا بـه دستگاه می داد و آنجا را تیول می کرد و بعد هم آنجا هر کاری می خواست می کرد؛ باید آن مبلغی که داده است، در آوَرَد، وجـوهاتی بـرای خـودش و دوستانش ذخیره کند و همینطور نظامیها و ژاندارمری مثلاً کلانتریها و همه از این بـاب بـوده اند"(۴۵). لازم به یادآوری است که تیولداری سابقه طولانی در تاریخ ایران دارد و بویژه از دوره سلجوقیان به بعد به عـنوان عـارضه ای سـیاسی ـ نظامی و اقتصادی مطرح بود و استانها و ایالات به عنوان تیول به حکام واگـذار مـی شد و آنـان به عنوان شاه در قلمرو خود اختیاراتی اقتصادی، سیاسی داشتند و تأثیرات مثبت آن به نفع مـرکز و عـواقب سـوء آن متوجه مردم بود(۴۶).

بخش دیگری از نقادیهای امام درباره ناکامیها و علل آن در انقلابات تاریخ مـعاصر ایـران بویژه انقلاب مشروطه است. امام به تبلیغات دامنه دار در جدا کردن مردم از روحانیت، ایـجاد گـروه های مـختلف و جلوگیری از به ثمر رسیدن انقلاب، ترور و قتل روحانیونی چون سیدعبدالله بهبهانی و شیخ فضل الله نـوری، مـنحرف کردن مردم از مسیر انقلاب، تسلط اشراف، مرفهین و ثروتمندان در امور کشور و ملت و عدم انـسجام مـلت و روحـانیت برمی شمارد(۴۷).

امام در تاریخ معاصر ایران برخی جریانها و چهره ها را نیز مورد انتقاد قرار داده و ضعف کارکرد آنـان را یـادآور شده است. ایشان غفلتها و ضعف نفسهای قوام السلطنه و اشتباهات دکتر مصدق را تذکر مـی دهد و ایـنکه مـصدق وقتی به قدرت رسید، شاه را از اریکه قدرت پایین نکشید و مجلس را منحل کرد و وکلا را به اسـتعفا واداشـت(۴۸). امـا ایراد مهمتری که امام به دکتر مصدق و آیت الله کاشانی می گیرد این اسـت کـه نهضت ملی شدن نفت صرفا بعد سیاسی پیدا کرد و بعد مذهبی آن زدوده شد. امام می فرماید:

«در خلال نهضت... در نـامه ای بـه کاشانی نوشتم که لازم است برای جنبه دینی نهضت اهمیت قائل شود. او بـه جـای اینکه جنبه مذهبی را تقویت کند و جنبه سـیاسی چـیرگی دهـد، به عکس رفتار کرد، به گونه ای کـه رئیـس مجلس شورای ملی شد و این اشتباه بود. من از او خواستم که برای دین کـار کـند، نه اینکه سیاستمدار شود...»(۴۹).

امـام بـه گونه دیـگری هـمین ایـراد را مترتب می داند و می فرماید: "درگذشته فریاد خـلق بـه خاطر نفت بود..."(۵۰) در "قضیه نفت ، چون اسلامی نبود و ملی تنها بود و بـه اسـلام کاری نداشتند از این جهت نتوانستند کـاری انجام دهند..."(۵۱).

امام در انـتقاد از مـصدق و جبهه ملی می فرماید: "ما چـقدر سـیلی از این ملیت خوردیم"(۵۲) و در جای دیگر می فرماید : "یک گروهی (جبهه ملی) که با اسـلام و روحـانیت اسلام، سرسخت مخالف بوده اند از اولش هـم مـخالف بـوده اند... اینها کاری کـردند کـه یک سگی را نزدیک مـجلس عـینک بهش زدند، اسمش را آیت الله گذاشته بودند... من به این آقا (یکی از علمای تهران) عـرض کـردم که این دیگر مخالفت با شـخص نـیست. این سـیلی خـواهد خـورد و طولی نکشید که سـیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی را به اسلام می زد. اینها تفاله های این جمعیت هستند"(۵۳).

سرانجام، تـاریخنویسان نـیز مورد انتقاد امام بوده اند . البته مـورخانی کـه در خـدمت سـلاطین و سـتایشگر آنان بودند و مـی فرماید: "مـن گمان ندارم در تمام سلسله سلاطین حتی یک نفر آدم حسابی باشد، منتها تبلیغات زیاد بوده است. برای شاه عباس با اینکه در صفویه شاید از شـاه عباس آدمـی بدترنبود ، آنـ قدرتبلیغ کردند . درقاجاریه آن قدر از ناصرالدین شاه تعریف کردند و شاه شهید و امـثال ذلک گـفتند، درصـورتی کـه یـک ظـالم غدار بود..."(۵۴). این در حالی است که ایشان مسئولیت روشنگری درمورد رفع شبهات در همبستگی معنویت و دیانت با حکومتداری و سیاست را متوجه مورخان نیز می دانست(۵۵).

هر چند اگر سلاطین ایران بـا همدیگر مورد مقایسه قرار گیرند ممکن است از لحاظ کشورداری، قابلیتهای سیاسی ـ نظامی و... تفاوتهایی داشته باشند، اگر موضوع قدرت و خطراتی که قدرتشان را تهدید می کرد، به میان می آمد به هیچ کس حـتی نـزدیکترین افراد خود رحم نمی کردند. شاه عباس به دلیل سوءظنی که بر فرزندانش پیدا کرد برخی را کشت و برخی دیگر را کور کرد و بقیه را در حرمسرا محبوس ساخت. صاحبنظران یکی از عوامل مؤثر و زمـینه ساز زوال صـفویه را همین اقدام شاه عباس برشمرده اند. زیرا این رفتار وی موجب گردید که جانشینانش صلاحیتها و توانایی لازم را برای اداره کشور به دست نیاورند(۵۶).

ب ـ کشف قانونمندی ها و سنتها

مـقوله قـانونمندی و سنتهای تاریخی در فلسفه تاریخ اهـمیت خـاصی دارد. صاحبنظران در مباحث فلسفه تاریخ به این مبحث نیز پرداخته و آرای خود را ارائه داده اند . از دیدگاه قرآن نیز بعضی قوانین همیشگی و تغییرناپذیر در تاریخ وجود دارند ؛ مثلاً مـی فرماید: "هـر امتی را اجلی است پسـ هـنگامی که اجلشان فرا رسید نه ساعتی جلو می افتد و نه عقب"(۵۷) یا "ما اهل هیچ روستا یا سرزمینی را هلاک نکردیم مگر اینکه برای آنان مدتی مضبوط و معین بود و هیچ امتی از اجـل خـود پیش و پس نمی افتد"(۵۸) و "... ما اهل این سرزمینها را چون ستم کردند هلاک کردیم و قانون هلاک آنها را به وقت معین موکول نمودیم"(۵۹) و "پیش از شما سنتهایی وجود داشته ، شما در روی زمین به سیر و سیاحت بـپردازید، بـنگرید تا بـدانید پایان کار تکذیب کنندگان را"(۶۰) و "چون خواهیم قریه ای را هلاک کنیم، مترفینش را بسیار کنیم "(۶۱).

البته در مواردی سنتهای تاریخی درست تـفسیر نشده و با رنگ الهی و غیبی دادن به آنها قالب غیرعلمی به آنـان داده شـده اسـت؛ چنانچه مسیحیت وقتی یک واقعه تاریخی را جنبه غیبی و الهی می دهد و می خواهد آن را توجیه لاهوتی کند ، دربست آن حـادثه را بـه خدا نسبت می دهد و هیچ گونه پیوندی با دیگر حوادث بر آن نمی پذیرد (۶۲).

توجه بـه ایـن قـانونمندی و ارائه سنتها در دیدگاه های تاریخی امام خمینی (ره ) ملاحظه می شود و به گونه های مختلف این نکته را بـه دست می دهد و می فرماید: "هر دولتی که متکی بر ملت نباشد ، بلکه مقابل مـلت بایستد... عاقبتش همین عـاقبتی اسـت که این پدر و پسر [سلاطین پهلوی] منتهی شدند"(۶۳) و در بیان رمز پیروزی می فرماید: "هر جا که قوت ایمان در کار بوده است و مردم و مسلمین به قوت ایمان حرکت می کردند، نصر با آنها همراه بـوده است و هر وقت برای رسیدن به آمال دنیایی بوده است، نصر از آنها فرار می کرده است"(۶۴).

ج ـ تحلیل و تعلیل قضایا و نتیجه گیری

امام در مباحث تاریخی به بیان وقایع وتوصیف رویدادها نمی پردازد بلکه به عـلتها و مـعلولها و نتایج منطقی و چراها می پردازد. ایشان قصه حضرت آدم (ع) را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و نکات اخلاقی استخراج می کند؛ داستان قربانی کردن فرزند توسط حضرت ابراهیم را مورد بحث قرار می دهد و استفاده های عرفانی و اخـلاقی مـی کند و قضیه را از زوایای مختلف می شکافد؛ به تحلیل جنگهای پیامبر اسلام (ص) و تفسیر عملکرد ایشان می پردازد؛ مسائل روز را در مقایسه با موارد صدر اسلامی مورد تطبیق و مقایسه قرارمی دهد و به نتایجی می رسد. رویدادها را حلاجی مـی کند تـا درسها و اندرزها را درآورد؛ تمثیلات و تشبیهات جالبی ارائه می کند که به مواردی از آنها می پردازیم:

۱ـ درباره خلقت آدم و تهدید شیطان، ضمن بیان دقیق داستان از زبان قرآن مجید، دستاورد آن بررسی را چنین تبیین می کند. "ما از ایـنجا مـی فهمیم کـه قضیه خودبینی ، ارث شیطان اسـت و از صـدر عـالم این قضیه بوده است، وقتی که آدم را وسوسه می کند، باز آدم را اغوا می کند که تو را می خواهند اینجا کَاَنَّه حبس کنند و تو اگر حـرف مـرا بـشنوی بیشتر از اینها داری، آدم هم به آن جنبه دیگری از او قبول مـی کند. ایـن یک تعلیم عمومی است که از قبل از خلقت آدم تا حال باید عبرت باشد و بدانیم که ارث شیطان، خودبینی است... کسی کـه بـخواهد درد خـودش را شخصا دوا کند، باید این خصیصه را از بین ببرد، باید ریاضت بـکشد و خودش را بزرگ حساب نکند"(۶۵).

۲ـ از سیره انبیا و برخی علمای زاهد این درس و نتیجه را ارائه می دهد که "ارزش انسان به این نیست کـه یـک هـیاهو و اتومبیل کذا و رفت و آمد زیاد داشته باشد، ارزش روحانیت به این نـیست کـه بساط و دفتر و دستکی داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را به دست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیت تـحصیل آن عـلوم هـم هر چه سراغ تجملات بروید، از علومتان کاسته می شود. آنهایی که این کـتابهای قـطور و پرارزش را نـوشتند مثل شیخ انصاری، زندگیشان یک زندگی طلبگی بود..."(۶۶).

۳ـ ماجرای ضربت خوردن علی (ع) از منافقی را بـیان مـی کند و نـتیجه می گیرد که "ملت ما چون علی بن ابیطالب را برای اسلام فدا کرده است، فدا کردن امـثال ایـن شهدا مسأله مهمی نیست"(۶۷).

۴ـ وضع رژیمهای سلطنتی گذشته را تحلیل کرده، نتیجه می گیرد: "در زمـانهای سـابق ، در رژیـمهای سلطنتی وضع این طور بود که اگر سلطانی کشته می شد یا می مرد، کشور بـه هـم می خورد. نکته این بود که سلطان و عمال آن به قدری ظلم کرده بودند کـه بـه مـجرد اینکه از بین می رفت، خود مردم قیام می کردند، لکن در جمهوری اسلامی ما، خود ملت، فردی را مـی آورند و فـردی را کنار می گذارند. خود را از دولت و دولت را از خود می دانند"(۶۸).

۵ـ نمونه دیگر تحلیل و نتیجه گیری به تـاریخ اروپا مـربوط اسـت. می فرماید: "قصه چرچیل را شاید شنیدید. چرچیل در جنگ عمومی [جهانی دوم] رئیس انگلستان بود. شوروی هـم در جـنگ بـا آلمان همراه آنها بود، ولی به مجرد اینکه هیتلر را شکست دادند، چرچیل گـفت کـه الان وقتی است که ما به شوروی بزنیم، منتها مجلس انگلستان اجازه نداد ، کسی که به خـدا و مـعاد اعتقاد ندارد و ارزشهای انسانی را نمی شناسد، نمی شود به او اعتماد کرد"(۶۹).

نتیجه

در هر حـال اسـتفاده امام خمینی (ره) از تاریخ، آمیخته به پند و انـدرز اسـت. ایـشان به عنوان اندیشمندی هوشمند از تاریخ بسان حـربه ای کـارآمد در عرصه های سیاست، مبارزه، اصلاح، انسان سازی و ارشاد و... استفاده، و بخشی از توان پنهان آن را آزاد کرد و در اختیار جـامعه گـذاشت. اسلوب کار ایشان در این زمـینه مـنحصر به فـرد بـوده و از فـرهنگ قرآنی و سنت بزرگان و مورخان بزرگ اسـلامی نـیز الهام گرفته است. جایگاه تاریخ در شخصیت فکری ایشان ، یاد اندیشمندان و دانشمندان بـزرگ اسـلامی را در قرون طلایی تمدن اسلامی تداعی مـی کند که در فنون و رشته های مـختلف عـلوم در سطحی عمیق، تبحر و آثار داشـته اند. انـدیشه های ایشان در اثر ارتباط با تاریخ و یافته های آن عمق و پختگی بیشتری یافته و عمرشان اندازه و طـول فـزونتر. مطالعه عمیق ایشان در تاریخ و بـویژه تـوجه ایـشان به عبرتها و درسـهای تـاریخ معاصر ایران در توفیقات سـیاسی و عـدم تکرار اشتباهات دیگران سهم بسزایی داشته است و ارزشمندترین بعد کاربردی شدن تاریخ برای جامعه کـنونی را بـه نمایش گذاشت.

امام در آثار مکتوب و سـخنانش بـه ارائه مستندات، مـثالها و درسـها و تـجارب تاریخی پرداخته و در جوانب سـیاسی ـ نظامی، اقتصادی ـ اجتماعی، فکری و فرهنگی به بخشها و نکات تاریخی ارزشمندی اشاره کرده است . این قـرائن بـیانگر مطالعه قابل توجهی در تاریخ جهان اسلام، انـبیا، ائمـه و ایـران بـویژه در تـاریخ معاصر آن است.

امـام در اسـتفاده از تاریخ به ضبط حوادث، که کار مورخان حرفه ای است نمی پردازد، بلکه به استخراج نکات و تبلیغ دربـاره عـبرتها و درسـها، معرفی اسوه ها و تبیین سیره آنها، نقد نـخبگان و کـارکرد آنـها و بـرخی مـورخان کـه در خدمت سلاطین بودند و به نفع آنها قلم می زدند، پرداخته است. البته از دیدگاه ایشان تاریخنویسی کاری با مسئولیت و تاریخنویس مسئول روشنگری و زدودن ابهامات در جامعه است . امام در دوران حیات و مـبارزه ، فردی را برای ثبت و ضبط تاریخ انقلاب معین کرد تا با جعل و تحریف، چهره آن را دگرگون جلوه ندهند و این بیانگر لزوم و ضرورت حفظ امانات تاریخی و تحویل صحیح آن به نسلهای آینده است.

در شیوه تـاریخینگاری ایـشان همچنین عناصر تحلیل و تعلیل، مقایسه و تطبیق، کشف سنتها و قانونمندیها، رفع ابهامات و شبهات، ارائه نتایج ، توجه به ریشه ها و تفاوتها و اشتباهات دیگران با مصادیق و موارد فراوان ، نمود و ظهور دارد.

امام در تاریخ ایـران، رابـطه آمیخته به ظلم و بی عدالتی و اجحاف را دیده و بارها به آن اشاره کرده و حکام و سلاطین ایران را بلااستثنا به بی رحمی و خونخواری متهم، و از اشرافسالاری و تیولداری به عنوان دو عـارضه مـهم نظام شاهنشاهی انتقاد کرده اسـت و از تـراکم ثروت در دست معدودی، ملاک ارزش بودن قدرت ، بویژه در بعد مالی، خاضع بودن آنان در مقابل قدرت بالاتر بویژه قدرتهای خارجی و زورگویی در مقابل ضعفا و زیردستان را بسان پیـامدهای اشـرافسالاری و تیولداری به حساب آورده اسـت.

ایـشان در تاریخ معاصر ایران به نقاط استراتژیک ناکامیها در انقلابات بویژه انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن نفت پرداخته و ضعف عملکرد رهبران و خیانتها را برملا کرده است.

یادداشتها

۱ـ [حضرت امام] روح الله خمینی (ره)؛ کشف الاسرار، انـتشارات پیـام اسلامی، قم، بی تا، ص ۱۲. برای کسب اطلاعات بیشتر ر. ک. به عبدالحسین زرین کوب؛ تاریخ مردم ایران قبل از اسلام.

۲ـ همان، ص ۱۶. ر. ک. به ابن هشام؛ سیرة رسول الله و ابن کلبی؛ الاصنام.

۳ـ همان، ص ۲۸۰. ر. ک. به آرتورکریستین سن؛ ایران در دوره ساسانیان.

۴ـ هـمان.

۵ـ در جـستجوی راه از کلام امـام، دفتر شانزدهم، سلطنت و تاریخ ایران (از بیانات و اعلامیه های امام خمینی (ره)) از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۶۱، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، (تهران ۱۳۶۳)، ص ۳۶.

۶ـ ر. ک. بـه عباس اقبال، تاریخ مغول در ایران.

۷ـ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر شانزدهم، ص ۳۷ـ۸۰.

۸ـ عـبدالحسین زریـن کوب؛ تـاریخ در ترازو (درباره تاریخنگری و تاریخنگاری ) با تجدیدنظر و اصلاحات، مؤسسه انتشارات امیرکبیر ، چاپ دوم، (تهران ۱۳۶۲)، ص ۱۰.

۹ـ رسائل اخوان الصفا، ج ۱، چاپ قاهره، ص ۲۵۳ بـه بـعد.

۱۰ـ فرانتس روزنتال: تاریخ تاریخنگاری در اسلام، ج ۱، ترجمه اسدالله آزاد، چاپ اول، مؤسسه انتشارات آستان قدس رضـوی، (مـشهد ۱۳۶۸ )، ص ۲۲۹.

۱۱ـ عـزت الله رادمنش؛ قرآن، جامعه شناسی، اتوپیا، (قرآن و عقاید اجتماعی)، مؤسسه انتشارات امیرکبیر چاپ اول، (تهران ۱۳۶۱)، ص ۱۶. ر. ک. فیض الاسلام، نهج البلاغه.

۱۲ـ هـمان.

۱۳ـ صحیفه امام؛ مجموعه رهنمودهای امام خمینی (ره )، ج ۷، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی،

وزارت فـرهنگ و ارشاد اسلامی، (تهران ۱۳۶۸)، سـخنرانی در مـورخه ۱۰ / ۴ / ۰۱۳۵۸ ش .

۱۴ـ در جستجوی راه... دفتر ۱۶، ص ۳۸، سخنرانی در مورخه ۲۹ / ۲ / ۱۳۵۸. ش .

۱۵ـ کوثر (خلاصه بیانات امام خمینی (ره) از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ ه. ش.)، ج ۲، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، (تهران ۱۳۷۱)، ص ۶۷۰. سخنرانی مورخه ۱۳ / ۷ / ۱۳۶۲ ه. ش.

۱۶ـ همان، ص ۶۷۱.

۱۷ـ همان، ص ۳۴۱. سخنرانی مورخه ۱ / ۴ / ۱۳۶۰ ه. ش.

۱۸ـ در جستجوی راه...، دفتر ۱۸ ارتش؛ انتشارات امیرکبیر، (تهران ۱۳۶۲)، ص ۵۴، سـخنرانی مورخه ۲۹ / ۸ / ۱۳۵۹ ه. ش.

۱۹ـ حضرت یوسف (ع)، یعقوب (ع) و فرزندان، عزیر مصر، زلیخا و...

۲۰ـ عزت الله رادمنش؛ تاریخ در قرآن، مؤسسه انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، مشهد ۱۳۶۸، ص ۳۰.

۲۱ـ ک. و. یلخانف؛ نقش شخصیت در تاریخ، ترجمه خلیل ملکی ، انتشارات صدا، بی جا. بی تا، ص ۴۸.

۲۲ـ در جـستجوی راه...، دفـتر ۱۶، ص ۵۰.

۲۳ـ کوثر، ج ۲، ص ۴۶.

۲۴ـ همان ، ص ۳۶۹ .

۲۵ـ همان، ص ۳۷۹.

۲۶ـ همان، ص ۲۶۱.

۲۷ـ در جستجوی راه...، دفتر ۱۶، ص ۳۸ سخنرانی مورخه ۲۷ / ۱۱ / ۱۳۵۷ ه. ش.

۲۸ـ همان، ص ۲۰۰ـ۲۰۲.

۲۹ـ همان، ص ۵۰.

۳۰ـ کوثر، ج ۲، ص ۷۵۵. سخنرانی مورخه ۱۴ / ۱۱ / ۱۳۶۱. ه. ش.

۳۱ـ همان، ص ۶۳۱، سخنرانی مورخه ۲۱ / ۴ / ۱۳۶۲. ه. ش.

۳۲ـ صحیفه امام

۳۳ـ کوثر، ج ۲، ص ۴۰، ۷۶، ۸۰، ۹۸، ۱۱۹، ۱۳۰، ۱۳۱، ۱۳۴، ۱۴۰، ۳۵۱، ۳۶۰ ، ۳۶۵ ، ۳۷۲، ۳۹۹، ۶۳۷، ۷۵۵.

۳۴ـ صحیفه امام

۳۵ـ همان،

۶ـ تبیان (قیام عاشورا در کلام و پیـام امـام خمینی ره))، دفتر سوم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ سوم ، (تهران ۱۳۷۴)، ص ۵۸.

۳۷ـ در جستجوی راه...، دفتر ۱۶، ص ۶۸ـ۶۹. سخنرانی مورخه ۲۹ / ۱ / ۱۳۵۸. ه. ش.

۳۸ـ همان، ص ۷۵.

۳۹ـ همان، ص ۷۴.

۴۰ـ ر. ک. به کشف الاسرار، ص ۵، ۱۰، ۲۳، ۵۶، ۵۹، ۷۰ ، ۷۲ ، ۸۰، ۱۲۳، ۱۲۵، ۱۳۲، ۱۹۲، ۲۲۵، ۳۲۷.

۴۱ـ کوثر، ج ۲، ص ۲۶۱، ۲۹۳ و ۲۹۷.

۴۲ـ همان، ص ۸۰۵.

۴۳ـ در جستجو راه...، دفتر ۱۸، ص ۴۸ـ۴۹، سخنرانی مورخه ۸ / ۶ / ۱۳۶۱. ه. ش.

۴۴ـ همان.

۴۵ـ همان ، ص ۴۲ و ۴۴. سخنرانی مورخه ۱۶ / ۹ / ۱۳۵۹ . ه. ش.

۴۶ـ ر. ک. لمبتون ، مـالک و زارع در ایـران.

۴۷ـ در جستجوی راه...، دفتر ۱۶، ص ۶۹ تا ۷۸.

۴۸ـ همان، ص ۸۳.

۴۹ـ همان، ص ۸۴ـ۸۵. سخنرانی مورخه ۲ / ۱۲ / ۱۳۵۷. ه. ش.

۵۰ـ همان، ص ۸۵.

۵۱ـ همان. سخنرانی مورخه ۲۹ / ۴ / ۱۳۵۹. ه. ش.

۵۲ـ همان، ص ۸۶.

۵۳ـ همان، سخنرانی مورخه ۲۵ / ۶ / ۱۳۶۰. ه. ش.

۵۴ـ کوثر، ج ۲، ص ۸۰۴.

*ـ وصیتنامه سیاسی ـ عبادی امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، چاپ چـهارم، تـهران ۱۳۷۸، ص ۱۷.

۵۵ـ ر. ک. بـه اسکندر بیک فشی؛ عالم آرای عـباسی و راجـرسیوری؛ ایـران عصر صفوی، ترجمه احمد صبا.

۵۶ـ قرآن مجید. سوره یونس، آیه ۴۹ .

۵۷ـ همان، سوره حجر، آیات ۴ و ۵.

۵۸ـ همان، سوره کهف، آیات ۵۸ و ۵۹ .

۵۹ـ همان، آیات ۲، ۳، ۴ و ۵.

۶۰ـ هـمان، مـومنون، آیـه ۳۱.

۶۱ـ محمدباقر صدر، سنتهای تاریخ در قرآن، ترجمه جمال مـوسوی ، بـی تا ، بی جا، ص ۵۵.

۶۲ـ در جستجوی راه...، دفتر ۱۶، ص ۴۰.

۶۳ـ همان، سخنرانی مورخه ۲۹ / ۲ / ۱۳۵۸. ه. ش.

۶۴ـ کوثر، ج ۲، ص ۷۵۲. سخنرانی مورخه ۱۴ / ۱۱ / ۱۳۶۳. ه. ش.

۶۵ـ همان، ص ۷۷۵.

۶۶ـ همان ، ص ۳۷۲ .

۶۷ـ همان، سخنرانی مورخه ۹ / ۶ / ۱۳۶۰. ه. ش.

۶۸ـ همان، ص ۶۶۱. سخنرانی مورخه ۲۷ / ۶ / ۱۳۶۲. ه. ش.

. انتهای پیام /*