جامعه دینی و گفتمان بعثت و رسالت: بازخوانی موضوعی اندیشه و آراء امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): ظهیری، سید مجید

چـکیده

ایده ی اصلی و بنیادین جستار پیش رو این است که اگر در عصر حاضر، و هر عصری، بخواهیم نـسخه ای تمام عیار از ساختارهای جامعه ی دینی را ترسیم نماییم، این امر گرهی ناگشودنی و وابستگی تـام و تمام به گفتمانی دارد کـه بـعث در آن صورت پذیرفته است. غایت بعث آخرین پیامبر گویای مسیری است که جوامع بشری برای تحصیل سعادت، در کامل ترین شکل خود و فراگیرترین وضعیت، باید طی نمایند.

ویژگی منحصر به فردی که ساختارهای جـامعه ی دینی در گفتمان غایت شناختی بعث براساس آن شکل می گیرند و از سکولاریزم و التقاط و تحجر و ارتجاع متمایز می گردد، همانا توجه توأمان به ماده و معنا، دین و دنیا، دین و سیاست دنیا و آخرت و مرتبط دانستن این زوج هاست. افـقی کـه در گفتمان بعث برای ترسیم ساختارهای جامعه ی دینی مطلوب گشوده می شود، نه با سکولاریزم سازگار است، که با تأکید بر دنیا، دین را از عرصه به حاشیه می راند، و نه با تحجر، که دنـیا و سـیاست و حکومت را ناسازگار با شأن قدسی دین می داند. سکولاریزم بر یک مبنا دین را از امور دنیوی و نظام اجتماعی زندگی بشر جدا می کند و تحجر برمبنای دیگر، ولی در عین حال نتیجه ی عملی هر رویـکرد یـک چیز است؛ تفکیک دین و دنیا و دین و سیاست.

در این جستار، ترسیم غایت شناختی ساختارهای جامعه ی دینی مطلوب، با بررسی موضوعی اندیشه و آراء بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (س)، در چـارچوب گـفتمان بـعثت، طی چند فصل صورت مـی پذیرد. بـحث بـا مقدمه ای شامل طرح مسأله ای اصلی تحقیق و چارچوب آن و همچنین فرضیه ای که این تحقیق به دنبال اثبات آن است، آغاز می شود و سپس ویـژگی های جـامعه ی دیـنی مطلوب ترسیم می گردد. پس از آن غایت بعثت در گـفتمان فـلسفی-عرفانی امام خمینی (س) مورد بازخوانی قرار می گیرد و آخرین بخش از مقاله، مقایسه ی شناخت امام خمینی (س) از بـعثت و غـایت آنـ در چارچوب مبانی ساختاری شکل دهنده ی جامعه ی دینی مطلوب، با آراء برخی روشـنفکران معاصر است.

واژگان کلیدی: بعثت، جامعه ی دینی، ساختار، امام خمینی (س)، سکولاریزم، تحجر.

مقدمه

پیش از آن کـه ضـرورت و اهـمیت بحث از بعثت و نگاه راهبردی به آن جهت تنظیم ساختارهای جامعه ی دینی را بـیان نـماییم، سخن را با فرمایشی از حضرت امام خمینی (س)، در عظمت و شرافت بعثت، آغاز می کنیم:

زمان ها خودشان هـیچ مـزیتی نـدارند... شرافت زمان ها... به واسطه قضایایی است که در آنها واقع می شود. اگر شرافت زمان به واسطه حادثه ای است که در آن زمان واقع می شود، باید عرض کنم که روز بعثت رسول اکرم در سرتاسر دهر؛ «مِنَ الازَلِ الَی الابَد»، روزی شریفتر از آن نیست؛ برای اینکه حادثه ای بزرگتر از این حادثه اتفاق نیفتاده. حوادث بسیار بزرگ در دنیا اتفاق افتاده است؛ بعثت انبیای بزرگ، انبیای اولو العزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ، لکن حادثه ای بزرگتر از بعثت رسول اکرم نشده است و تصور هم ندارد که بشود؛ زیرا که، بزرگتر از رسول اکرم در عالمِ وجود نیست غیر از ذات مقدس حق تعالی و حادثه ای بزرگتر از بعثت او هم نیست؛ بعثتی که بعثت «رسول ختمی» است و بزرگترین شخصیتهای عالم امکان و بزرگترین قوانین الهی. (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۴۱۹)

در جای دیگر، حضرت امام (س)، بعثت را منشأ تحول عرفانی در عالم می دانند و تصریح می کنند کـه بـعثت مـسیر فلسفه های خشک را به سوی شهود و عرفان عینی تغییر داد و در اهمیت آن می فرمایند:

مسئله مبعث و ماهیّت آن و برکات آن چیزی نیست که بتوان با زبانهای الکن ما از آن ذکری کرد؛ و به قدری ابعاد آن زیاد است و جهات معنوی و مادی او زیاد است که گمان ندارم بتوان حول و بر او هم صحبت کرد. مسئله بعثت یک تحول علمی- عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفه های خشک یونانی را که به دست یونانیها تحقق پیدا کرده بود و ارزش هم داشت و دارد، لکن مبدل کرد به یک عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب شهود... . اگر کسی سیر کند در فلسفه های قبل از اسلام و فلسفه های بعد از اسلام، و خصوصاً قرنهای آخر و عرفای قبل از اسلام... با عرفای بعد از اسلام که به تعلیم اسلام در این امر وارد شده اند، می فهمد که چه تحولی در این بعد حاصل شده است. (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۴۳۰-۴۳۱)

ایـنک پس از تـوجه به اهمیت بعثت و ضرورت شناخت آن از لسان امام خمینی (س) به تبیین مـسأله ی اصـلی این تحقیق می پردازیم.

مسأله ی اصـلی تـحقیق حـاضر این است کـه سـاختارهای اصلی جامعه ی دینی مـطلوب بـراساس چه مبنایی و با نگاه به چه افقی باید ساخته شود؟به عبارت دیگر کدامین مبنا، پایـه ای ترین و بـنیادی ترین اصل برای ایجاد ساختارهای جامعه ی دیـنی اسـت و کدامین افـق وضـعیت مـطلوب آن را تبیین می کند؟

پاسخ سؤال را در ظـرفی می جوییم که کامل ترین نسخه ی حقیقت دین در آن ظرف تحقق پیدا کرده است و آن گفتمان بعثت پیـامبر اعـظم صلّی الله علیه و اله است. در بازخوانی دقیق حـقیقت بـعثت و رسـالت و اهـداف و انـگیزه های آن و در یک مطالعه ی غـایت شناختی در ایـن گفتمان، می توان مبنایی ترین اصلی که باید براساس آن عناصر ساختاری جامعه ای را شکل داد که شایسته ی وصف دینی بـاشد، یـافت نـمود.

برای بازخوانی دقیق غایت شناختی گفتمان بعثت و رسـالت، بـا روشـ مـطالعه ی مـوردی، انـدیشه و آراء امام خمینی (س) را مورد بازخوانی موضوعی، در خصوص مسأله ی موردنظر، قرار می دهیم.

هر جامعه ی انسانی با هدف تحقق بخشیدن بیشتر به سعادت آدمی سازمان دهی شده است و جـمیع تئوری های جامعه پرداز، با تعاریف خاص خود از سعادت و کمال انسان، در صورت فردی و جمعی، مدعی هستند که هدفشان رسیدن و رساندن انسان به سعادت و کمال بیشتر و برتر است.

برخی تئوری ها با اصالت دادن بـه هـویت فردی انسان، ساختارهای اجتماع انسانی را شکل می دهند، برخی با اصالت دادن به هویت جمعی انسان، برخی با توجه به هر دو حیث. برخی تئوری ها مفهوم سعادت را در چارچوب تنگ معیشت دنیوی و مـادی مـحصور می نمایند و بعضی تئوری ها مفهوم وسیعی از سعادت را در نظر می آورند که شامل جمیع حیثیات فردی و جمعی آدمی و تمامی نشئات حیات او، اعم از دنیوی و اخروی، می شود.

یـکی از کـلیدی ترین مبانی شکل دهنده ی سازمان های اجتماعی، نـوع داوری و قـضاوت در خصوص رابطه ی ماده و معنا، دین و دنیا، ظاهر و باطن، دنیا و آخرت و دین و سیاست است.

هر دینی داعیه دار ارائه ی برنامه برای رساندن انسان به سعادت اسـت. از طـرفی، چنانچه پیش از این مـتذکر شـدیم، هر تئوری جامعه پردازی نیز داعیه دار ترسیم مسیر سعادت برای آدمی است. اینک با دو پدیده روبرو هستیم که، هر دو، یک غایت را دنبال می کنند.

بحث بر سر ادیان در معنای عام آن نمی تواند کـمکی بـه رفع مشکل و پاسخ به سؤال این جستار داشته باشد؛ چرا که پیش از آن باید اختلاف ادیان در نوع انسان شناسی و جهان بینی و مبانی اعتقادی حل شود. بنابراین بحث ما فقط در خصوص دین اسلام اسـت و هـر کجا در ایـن جستار ادیان دیگری مدنظر بود، تصریح خواهد شد.

برای فهم دقیق مبنای اصیل تئوری پردازش ساختار جامعه در اسـلام و پاسخ به سؤال مبنایی رابطه ی دین و دنیا و نوع انسان شناسی اسلام، بـه سـرچشمه ی آن، کـه بعثت رسول اعظم صلّی الله علیه و اله می باشد، باز می گردیم و گفتمان بعثت را از منظر غایت شناختی مورد بازخوانی قرار مـی دهیم.

 فـرضیه ی اصلی ای که تمامی فصول و اجزای این تحقیق درصدد اثبات آن هستند، عبارت است از ایـن کـه مـبنایی ترین اصل برای ترسیم و تصویر و ایجاد ساختارهای یک جامعه ی دینی مطلوب، اتصال معنویت به مادیت و انـعکاس معنویت در همه ی جهات مادیت است؛ به گونه ای که هیچ یک از اجزای ساختاری جامعه ی دیـنی مطلوب نباید براساس نـگاه مـادی با صرف نظر از تأثیرگذاری معنوی تأسیس شود؛ همچنانکه نباید با نگاه معنوی و اخروی صرف و با صرف نظر از جهات دنیوی و مادی تأسیس شود.

جدا کردن ماده و معنا از یکدیگر نه با هدف خلقت سازگاری دارد و نه بـا هویت قرآن، که آخرین و کامل ترین نسخه ی وحی الهی است. چنانکه امام (س) می فرمایند:

. اتصال معنویت به مادیت و انعکاس معنویت در همه جهات مادیت از خصوصیات قرآن است که افاضه فرموده است. قرآن در عین حالی که یک کتاب معنوی، عرفانی به آن طوری است که به دست ماها، به خیال ماها، به خیال جبرئیل امین هم نمی رسد، در عین حال یک کتابی است که تهذیب اخلاق را می کند، استدلال هم می کند، حکومت هم می کند و وحدت را هم سفارش می کند و قتال را هم سفارش می کند و این از خصوصیات کتاب آسمانی ماست که هم باب معرفت را باز کرده است تا حدودی که در حد انسان است و هم باب مادیات را و اتصال مادیات به معنویات را و هم باب حکومت را و هم باب خلافت را و همه چیز را؛ و ما که امید است از پیروان اسلام باشیم و از پیروان قرآن باشیم باید همه ابعاد این را در نظر داشته باشیم. (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۴۳۴)

بـنابراین جـامعه ی قـرآنی و مطلوب دین، جامعه ای که ساختارهای آن براساس وحی تأسیس شود؛ جامعه ای است که هم معنویات را در محاسبات ساختاری و پردازش سازمان های اجتماعی در نظر بگیرد و هـم مـادیات و امـور دنیوی انسان ها را؛ هم به مسائل فردی و کمال و سـعادت فـردی انسان ها توجه داشته باشد و هم به مسائل جمعی و کمال و سعادت جمعی انسان ها عنایت نماید؛ هم به جنبه های عقلانی حـیات انـسان اهـمیت بدهد و هم جنبه های عاطفی و ارزشی آن را ارج بنهد، و در نهایت تئوری پردازش عـناصر ساختاری جامعه را در بستری هماهنگ و سازگار سامان دهی نماید.

ویژگی های جامعه ی دینی مطلوب

در خصوص مختصات و ویژگی های جامعه ی دینی مطلوب و چـگونگی شـکل گیری سـاختارهای آن کسانی راه افراط پیموده و نگاهی خیال پردازانه به جامعه ی ایده آل دینی دارند و گـروهی نـیز راه تفریط در پیش گرفته و نگاهی مینیمالیستی به آن دارند.

آنان که به جامعه ی آرمانی و مطلوب نگاهی غیر واقـع گرایانه دارنـد تـصویری از آن می سازند که در آن هیچ شر و رنج و شدتی وجود ندارد و گویی در آن جامعه، انـسان، انـسان دیـگری می شود و دیگر تقسیم بندی انسان ها به خوب و بد معنی ندارد و فقط انسان ها تقسیم می شوند بـه خـوب و خـوب تر.

به جاست که در سخنی از استاد مطهری قدس سرّه تأمل نماییم.

استاد شهید مرتضی مطهری قـدس سـرّه در تفسیر این بیان وحی که «لقد خلقنا الإنسان فی کبد»؛ «همانا انسان را در رنـج و سـختی آفـریدیم»، معتقد است که مصیب ها، بلایا و شدائد و سختی ها برای تکامل بشر ضرورت دارد و اگر محنت ها و رنـج ها نـباشد، بشر تباه می گردد. تضاد و کشمکش، شلاق تکامل است. موجودات زنده با این شـلاق راهـ خـود را به سوی کمال می پیماند، این قانون حتی در جهان نباتات، حیوانات و به ویژه انسان صادق اسـت (مـطهری، بی تا، صص ۱۷۶-۱۷۷).

ایشان همچنین تصریح می کند که خدواند متعال دو برنامه ی قطعی و لا یـتخلف جـهت بـه کمال رساندن انسان ها در نظام خلقت بشر تدوین کرده است؛ برنامه ی تشریعی و برنامه ی تکوینی و در هر دو بـرنامه شـدائد و سـختی هایی را قرار داده است تا انسان ها بدان شدائد و سختی ها آزموده و آبدیده شوند و کمال یـابند.

شـدائد و سختی ها در برنامه ی تشریعی عبارتند از فرض عبادات از قبیل روزه، حج، جهاد، انفاق، نماز و... و شدائد و سختی ها در برنامه ی تکوینی عـبارتند از بـلایای جانی و مالی و... ، که به طور قهری انسان را دربرمی گیرند و صبر و استقامت در مقابل آنها مـوجب کـمال نفس و شکوفایی استعدادهای انسان می شود (همان، ۱۷۸).

بـه اعـتقاد شـهید مطهری فرمول اصلی آفرینش جهان، فرمول تـضاد اسـت و دنیا جز مجموعه ای از اضد اد نیست. هستی و نیستی، حیات و موت، بقا و فنا، سلامتی و بـیماری، پیـری و جوانی و بالاخره خوش بختی و بدبختی در ایـن جـهان توأمند (هـمان، ۱۹۱-۱۹۰).

هـمچنین ایـشان در تفسیر این سخن ملا صدرا کـه «لو لا التـضاد ماصح دوام الفیض عن المبدأ الجواد» (اسفار، ج ۳، ۱۱۷). «اگر تضاد نمی بود ادامه ی فیض از خـداوند بـخشنده صورت نمی گرفت»، معتقد است که جـهان طبیعت مملو از قطع ها و وصـل ها، بـریدن ها و پیوندزدن ها، قیچی کردن ها و دوختن هاست و ایـن مـخصوص این عالم است (مطهری، بی تا، ۱۹۲).

استاد مطهری در بحث از مبنای فلسفی تضاد در این جـهان بـه سخنی از ابن سینا، مبنی بـر ایـن کـه حرکت بدن مـعاوق مـمکن نیست ۱، اشاره کرده و اظـهار مـی دارد که در جهانی که حرکت و جنبش مقوم آن است، حتما باید تضاد حکومت کند، زیرا حـرکت، تـکاپو و تلاش است و تلاش وقتی محقق مـی شود کـه اصطکاک و تـصادم وجـود داشـته باشد (همان، ۱۹۷-۱۹۶).

از این رو، کـسانی که تصور می کنند حق جامعه ای که در آن هیچ بشر اخلاقی و طبیعی و کلفت و سختی نباشد، در این عـالم مـمکن است، راه افراط را پیموده اند و قرائتی ایده آلیـستی از جـامعه ی مـطلوب دیـنی در ذهـن پرورانده اند.

انسان هـمیشه هـمین انسانی است که امروز است و دیروز بوده است؛ سرشار از قابلیت های خیر و شر، و تفکیک انسان ها به خـوب و بـد و خـیّر و شرور در هر جامعه ای در این عالم صحیح اسـت و مـصداق دارد، حـتی در جـامعه ی آرمـانی مـوعودی که ادیان جملگی بدان وعده داده اند و تفکر مهدوی در اسلام به طور خاص بدان معتقد است.

حضرت امام خمینی (س) نیز در ضمن فرمایشات خود، گاه به مـطلبی اشاره دارند که مؤید سخن فوق است؛ ایشان می فرمایند:

«در زمان حضرت صاحب علیه السّلام حکومتی واحد می شود... عدالت اجتماعی در همه عالم می آید، اما نه اینکه انسانها بشوند یک انسان دیگر. انسانها همانها هستند که یک دسته شان خوب اند، یک [دسته ] بد. منتها آنهایی که بد هستند، دیگر نمی توانند که کارهای خلاف بکنند.» (صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۲۴۰)

غایت بعثت در گفتمان فلسفی-عرفانی امام (س)

وقتی سخن از هدف و غایت برای چیزی می شود، می توان آن را در نسب مختلف با حوزه های مرتبط سنجید.

به عنوان مثال، هدف از خلقت انسان هم می تواند از جـهت نـسبتش به خدا (خالق) سنجیده شـود. و هـم از جهت نسبتش با انسان (مخلوق) سنجیده شود.

بعثت نیز همچون اصل خلقت می باشد و وقتی سخن از غایت و هدف آن معنی دار است که از جهت نسبتش با انـسان سـنجیده شود. همچنان که غایت خـلقت، بـه علت ذات بی نیاز الهی و عین نیاز بودن انسان، در نسبتش با انسان معنی پیدا می کند، هدف بعثت نیز، به علت بی نیازی ذات الهی، در نسبت با انسان معنی پیدا می کند.

بنابراین وقتی می گوییم «هـدف از بـعثت چیست؟»، یعنی «غایت بعثت برای انسان چیست؟».

امام خمینی (س)، در یک تفسیر هماهنگ از رابطه ی انسان با خدا و هدف خلقت، غایت بعثت را چنین ترسیم می نماید:

 «خدای تبارک و تعالی نه احتیاج به ماها دارد، نه احتیاج به تربیت ما دارد. همه ما اگر مشرک هم بشویم، شدیم، جهنم؛ همه ما هم موحد هم بشویم، یک نفعی [به او] نمی رسد؛ تمامْ مربوط به خود ماست؛ بعث انبیا برای تربیت ماست که ما در آن ورق که باید تربیت بشویم، جوری تربیت بشویم که آنجا هم زندگی مان زندگی سعادتمند باشد. اگر این تربیت نباشد و انسان با همان خوی حیوانی از این عالَم به عالَم دیگر برود، در آن عالَم سعادت ندارد و به شقاوت می رسد؛ انسان در آن عالَم به ظلمات می رسد.

انبیا آمده اند که ما را از این عالَم طبیعت کم کم تربیت کنند و آن مقداری که مربوط به تربیتهای معنوی است به ما بفرمایند، به وحیْ مِنَ الله تعالی؛ تا ما، که اگر انبیا نباشند یک حیوانی هستیم که هر چه هست همین طبیعت [است و] بیشتر از این ادراک نداریم، ما را ببرند به آن عالَم و تقویت کنند که ما وقتی از این عالَم منتقل به یک عالَم دیگری شدیم، زندگی آن عالَم هم یک زندگی سعادتمند [انه ] باشد. تمام نکته آمدن انبیا این است که تربیت کنند این بشر را- که قابل از برای این است که تربیت بشود و ما فوق حیوانات است- این را تربیتش کنند؛ برای اینکه همان طوری که اینجا زندگی سعادتمند- اگر همه اوضاع طبیعت به وفق مراد باشد- یک زندگی سعادتمند در اینجا دارند، آنجا هم زندگی سعادتمند داشته باشند. لطفی است از جانب خدای تبارک و تعالی به بشر که قابل از برای این است که تربیت بشود.» (صحیفه امام، ج ۴، ص ۱۸۹)

چنانچه از سخنان حضرت امام به روشنی پیداست، مـیان تـعیین هدف بعثت از حیث نسبتش با انسان و تعیین هدف از حیث نستبش با خداوند تبارک و تعالی تفکیک شده است.

بر این اساس حضرت امام (س) ابتدا از بی نیازی مطلق خداوند و از عـجز و فـقر ذاتـی انسان سخن می گوید و جهت گیری غـایت شناسی بـعثت را بـرمبنای نسبتش با انسان تعیین می نماید. ایشان برمبنای فوق چگونگی انسان سازی حاصل از بعثت را براساس کارکرد وحی الهی در تنظیم رابطه ی عالم دنیا و عـالم آخـرت تـبیین می نماید:

 «تربیت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیا این است که چیزهایی که رابطه بوده است ما بین آن عالَم و این عالَم، چیزهایی که اگر آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوی ما دخالت دارد، آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم. ما نمی دانیم البته که آیا رابطه ما بین نماز و سعادت آن عالَم چیست؛ رابطه اش را ما نمی دانیم، خدا می داند؛ چنانچه من و شما که طبیب نیستیم نمی دانیم که رابطه ما بین این قرصی که طبیب می دهد با این مرض چیست، لکن رابطه دارد؛ آنکه عالِم است این رابطه را ادراک کرده است و به ما گفته است و ما هم باید اطاعت کنیم تا مرضمان خوب بشود. این رابطه را که بین این اعمال ما، اعمال صالحه ما با آن عالَم است، این را انبیا می دانند به وحی خدای تبارک و تعالی؛ و آمده اند برای اینکه به ما بگویند که فلان کار را اگر بکنید، این رابطه دارد اینجا با آن عالَم و روح شما را تربیت می کند این؛ که شما در آن عالَم وقتی که می روید با سعادت هستید.» (همان، ص ۱۹۰)

براساس همین نگاه، حضرت امام (س) هماهنگی میان انسان شناسی اسلامی و غایت بـعثت را تـبیین نموده و پیوند میان نوع انسان شناسی اسلامی و هدف بعثت را تشریح می فرمایند:

 «انسان یک موجودی است که در طرف سعادت به بالاترین مقام می رسد، در طرف کمال به بالاترین مقام موجودات می رسد؛ و اگر انحراف داشته باشد، از پست ترین موجودات پست تر است. انبیا که دیدند مردم در هلاکت هستند از حیث اخلاق، از حیث عقاید، از حیث اعمال، مکتبهایی را خدای تبارک و تعالی به آنها الهام کرد تا نجات بدهد انسان را به همه ابعادی که دارد، اگر انسان حیوانی بود مثل سایر حیوانات، لکن حیوانی که تدبیر دارد، حیوانی که اهل صنعت است، اگر این بود، احتیاج به آمدن انبیا نداشت؛ برای اینکه این راه راهی است که مادیین خودشان ادراک می کنند. آمدن انبیا برای این است که آن راههایی که بشر نمی داند، آن حقایقی را که انسان نمی داند، به آنها تعلیم بفرمایند.» (همان، ج ۷، ص ۵۳۲)

 «در سوره ی جمعه راجع به بعثت رسـول اکـرم صلّی الله علیه و اله و سر بعثت رسول اکرم صلّی الله علیه و اله می فرماید که پیامبر اکرم مـبعوث شـدند از برای اینکه:

 «یزکّیهم و یعلّمهم الکـتاب و الحـکمة، بعثت بـرای ایـن اسـت که مردم را تزکیه کند. مقدم بـر تـعلیم حکمت و تعلیم کتاب، تزکیه را ذکر فرموده است.» (همان، ج ۹، ص ۳۳۴-۳۳۵)

در برخی تحقیقات تفسیری بـه ایـن نکته توجه شده است که در بـعضی آیات قرآن تزکیه مـقدم بـر تعلیم و در پاره ای موارد تعلیم مـقدم بـر تکیه ذکر شده است و نتیجه گرفته اند که این خود نشان گر این مطلب اسـت کـه تعلیم و تزکیه در یکدیگر تأثیر مـتقابل دارنـد. (تـفسیر نمونه، ج ۲۴، ۱۰۷)

همچنین بـرخی مـعتقدند که کتاب اشاره بـه قـرآن دارد و حکمت اشاره به سنت و نیز گروهی برآنند که کتاب اشاره به دستورات اسلام و حـکمت اشـاره به فلسفه و اصول عقلانی هستی شناسی دارد.

در تـعبیری حـکمت به مـعنی لجـام مـرکب گرفته شده است و از حـیث منع کردن کج روی و به صلاح آوردن، آن را با عقل نظری قیاس نموده اند و اظهار کرده اند که ذکر کـتاب و حـکمت به دنبال یکدیگر اشاره به دو سـرچشمه ی بـزرگ شـناخت، یـعنی «وحـی» و «عقل»، دارد. به عـبارت دیـگر به اعتقاد ایشان احکام و تعلیمات اسلام در عین اینکه از وحی الهی سرچشمه می گیرد با ترازوی عقل قـابل درک مـی باشد. بـر این اساس این آیه بر هدف بـعثت تـصریح دارد و عـمل مـصلحانه ی پیـامبر صـلّی الله علیه و اله را گوشزد می کند که به برکت کتاب و حکمت و تعلیم و تربیت، انسان ها را از گمراهی و ضلالت نجات می دهد. (همان، ج ۲۴، ۱۰۸-۱۰۷)

مقایسه غایت شناسی بعثت در اندیشه ی امام خمینی (س) و برخی روشنفکران مـعاصر و تاثیر آن در ساختار جامعه ی مطلوب

گروهی از روشنفکران قصد دارند با تفسیری آخرت گرایانه از بعثت، جدایی دین از سیاست و سکولاریزم را در حوزه ی تفکر اسلامی تثبیت کنند.

اغلب حکما و فقهای شیعه برآنند که حکومت پیامبر صـلّی اللهـ علیه و اله و نیز پیامبران پیش از خاتم الانبیا علیهم السّلام، همگی براساس قانون الهی بوده است و بر همین مدار از این نظام های حکومتی و سیاسی با عنوان حکومت دینی یاد می کنند. اما در طـول تـاریخ اسلام نظریات و دیدگاه های دیگری نیز وجود داشته است که با دیدگاه غالب حکما و فقهای شیعه ناسازگار بوده است.

به طور کلی نظریه ی غالب شـیعه دربـاره ی رابطه ی دین و سیاست در گفتمان بـعثت، کـه نظریه ی حضرت امام (س) نیز در همین ظرف قرار می گیرد، از این طریق می تواند مورد خدشه قرار گیرد که بگویند در گفتمان بعثت دین و سیاست و دنـیا و آخـرت از هم تفکیک شده اند؛ یـعنی سـیاست و دنیاداری و دولت و قدرت و مقولات دیگر مربوط به علم سیاست و حکومت، نه در مبادی و نه در غایات، به گفتمان بعثت مربوط نمی شوند و گفتمان بعثت امور اخروی و معنوی، که به مسائل و حالات درونی و رابطه ی فـردی انـسان و خدا و شناخت مبدأ و معاد مربوط می شوند، را شامل می شود.

براساس و مبنای ادعای فوق هم در جهان عرب و هم در ادبیات بومی خودمان، هم در میان اهل سنت و هم در میان شیعیان، دعاوی و نظریاتی در گفتمان روشـنفکری، در مـعنای اصطلاحی آنـ، شکل گرفته است که برخی انکار تشکیل حکومت توسط پیامبر صلّی الله علیه و اله کرده اند و برخی به خـتم حکومت دینی با رحلت پیامبر صلّی الله علیه و اله حکم نموده اند.

درباره ی دیـدگاه اول از عـقاید «عـلی عبد الرزاق» در اسلام و اصول الحکم و «محمد عابد الجابری» در الدین و الدولة و تطبیق الشریعه می توان یاد کرد و در مورد دوم نیز از آراء «محمد سـعید العـشماوی» در الاسلام السیاسی و اصول الشریعه و حصاد العقل می توان نام برد. ۲

گفتمان روشنفکری در ایران نـیز تـحت عـنوان تفکیک شأن سیاسی نبی از شأن دینی او، گفتمان بعثت را در چارچوب های لیبرالیستی و سکولاریستی تفسیر می نمایند.

در گفتمان روشـنفکری بومی برخی معتقدند (حائری یزدی، ۱۴۴-۱۴۱) تشکیل دولت و دخالت در امور سیاسی و تنظیم امور اجتماعی تـوسط پیامبر صلّی الله علیه و الهـ واقـعه ی تاریخی خاصی است که مقتضای اوضاع و احوال زمان حیات رسول خدا صلّی الله علیه و اله بوده است و نسبت ذاتی با دین ندارد. از این روی به اعتقاد ایشان تشکیل دولت دینی توسط نبی به دیـن ربطی ندارد و لذا تکلیف و رسالتی دینی را برای مسلمانان در پی ندارد.

ایشان معتقدند مقام رهبری اجتماعی و سیاسی و اخلاقی که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و اله به دلیل تحکیم نخستین پایگاه پیام آسمانی خود پذیرفتند، ابـتدا از طـریق انتخاب و بیعت مردمی از سوی خداوند مورد رضایت قرار گرفته است و چنان نیست که این رهبری سیاسی بخشی از مأموریت الهی و رسالت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و اله شمرده شود.

از نظرگاه ایشان مـقام زمـامداری و رهبری سیاسی پیامبر صلّی الله علیه و اله، تا آن جا که مربوط به اجرائیات و دستور عملی و انتظامی روزمره ی مردم بوده، از طریق انتخاب و مبایعت مردم به جود آمده و در زمره ی وحی الهی، به حـساب نـیامده است. (حائری یزدی، ۱۵۲)

برخی ۳حتی پا را از این فراتر گذاشته و معتقدند در میان خلفای چهارگانه نیز تنها علی علیه السّلام بود که با رأی امت خلیفه شد و این مسأله فرصتی بود که ایـشان بـه دسـت آورد تا مجموعه ای از دولت و حکومت مردمی شـورایی را نـشان دهـد و خطبه ها و نامه های ایشان به عنوان سندی تاریخی می رساند که امام علیه السّلام دین را از سیاست جدا می دانست.

دامنه ی قرائت های لیبرال از حکومت دیـنی حـتی مـسأله ی قیام سید الشهدا علیه السّلام را نیز دربرگرفته اسـت و بـه اعتقاد ایشان حرکت سید الشهدا علیه السّلام به واسطه ی رأی مردم مبنی بر عهده دار شدن زمامداری و اداره ی امور آنان تـوسط امـام حـسین علیه السّلام و براساس اصولی صد درصد دموکراتیک بوده است.

 امـام (س) در خصوص رابطه ی تنگاتنگ دین و دنیا و ظاهر و باطن و ماده و معنا، در گفتمان بعثت و قرآن، می فرماید:

 «اتصال معنویت به مادیت و انعکاس معنویت در همه جهات مادیت از خصوصیات قرآن است که افاضه فرموده است. قرآن در عین حالی که یک کتاب معنوی، عرفانی به آن طوری است که به دست ماها، به خیال ماها، به خیال جبرئیل امین هم نمی رسد، در عین حال یک کتابی است که تهذیب اخلاق را می کند، استدلال هم می کند، حکومت هم می کند و وحدت را هم سفارش می کند و قتال را هم سفارش می کند و این از خصوصیات کتاب آسمانی ماست که هم باب معرفت را باز کرده است تا حدودی که در حد انسان است و هم باب مادیات را و اتصال مادیات به معنویات را و هم باب حکومت را و هم باب خلافت را و همه چیز را؛ و ما که امید است از پیروان اسلام باشیم و از پیروان قرآن باشیم باید همه ابعاد این را در نظر داشته باشیم.» (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۴۳۴)

امام خمینی (س) به سیاست، حکومت، تـنظیم امـور اجـتماعی بشر و سامان دادن نظام های اجتماعی، نه به عنوان هدف، بلکه به مثابه وسیله ای ضروری برای تـحقق کـامل اهداف بعثت می نگریست و ضمن گوشزد نمودن دو روش افراط و تفریط، راه اعتدال را در توجه توأمان بـه دیـن و دنـیا و ماده و معنا می دانست:

«انسان چون یک مجموعه ای است که احتیاج به همه چیز دارد، انبیا آمده اند که آن همه احتیاجات انسان را، هر چه احتیاج دارد انسان، برای انسان بیان کنند که انسان اگر عمل بکند به سعادت تمام می رسد. بنا بر این، این دو طایفه که یک طایفه، طرف معنویت را گرفته اند و طرف اجتماع را رها کردند و این طایفه طرف اجتماع و علم اجتماع و علم سیاست... را دارند و آن طرف را رها کردند. این دو، نه این اسلام شناس است، نه آن اسلام شناس است. اسلام شناس کسی است که این دو مطلب را، این دو جبهه را، هم جبهه معنوی را بشناسد هم جبهه ظاهری را؛ یعنی هم اسلام را بشناسد به آن جهات معنوی که دارد، و هم اسلام را بشناسد به این جهات مادی که دارد. کسی که اسلام را بخواهد بشناسد، باید به این جور بشناسد؛ یعنی آیات و روایاتی و احکامی که وارد شده است. راجع به جهات معنوی، اینها را بشناسد تا آن اندازه ای که می داند؛ و آیات و روایات و عرض می کنم، احکامی که وارد شده است برای تنظیم امور جامعه و برای امور سیاسی و برای امور حکومتی، اینها را هم بشناسد. کسی که این دو جنبه را شناخت به اندازه ای که انسان می تواند بفهمد، این اسلام را شناخته.» (صحیفه امام، ج ۴، ص ۱۹۰-۱۹۱)

اسلام دین سیاست است، دینی است که در احکام او، در مواقف او، سیاست به وضوح دیده می شود. (همان، ج ۹، ص ۳۳۳)

اشتباه کسانی که اندیشه ی سیاسی-اجتماعی حضرت امام و کرامت انسان و عـدالت اجـتماعی و مردم سالاری دینی در اندیشه ی ایشان را با نـظام های لیـبرال مقایسه مـی کنند و سـعی دارنـد الگوی دموکراسی لیبرال را بـر اندیشه و آراء امام تحمیل و تطبیق نمایند این است که پاره ای از کلیت اندیشه ی امام را گرفته و با پیـش فرض های خـود تطبیق می نمایند و دچار این گمان مـی شوند کـه ارزش بـی حد و حـصر انـسان ها و جامعه و ملت نـزد امام خمینی (س) و تأکید ایشان بر خواست و اراده ی امت و آراء برخاسته از مردم، مطابق با همان ارزش گذاری خـاصی اسـت کـه در گفتمان لیبرال-دموکراسی صورت می پذیرد.

اما بـاید دقـت داشـت کـه هـر پارهـ از سخنان حضرت امام (س) را باید در کلیت گفتمان فلسفی-عرفانی ایشان دید و بدون نگاه به مبانی این گفتمان و غایات آن نمی توان از هیچ پاره ای از آراء و اندیشه های ایشان تفسیری صحیح ارائه نـمود.

کسانی که سعی در تحمیل و تطبیق ایده های لیبرالیستی و دموکراسی لیبرال بر اندیشه ها و آراء حضرت امام (س) دارند، به روشنی پیداست که نه از لیبرالیسم و دموکراسی لیبرال شناخت صحیحی دارند و نه از گفتمان فـلسفی-عـرفانی حاکم بر اندیشه و آراء حضرت امام (س).

فلسفه ی سیاسی حضرت امام (س) اصول و قواعدی دارد که ساختارهای اجتماعی در جامعه ی دینی مطلوب با توجه به آنها شکل می گیرد. اصول مـزبور طـبق یک الگو (طالبی دارابی، ۱۳۷۸، ۱۷۳-۱۹۹) عبارتند از:

۱) حاکمیت قوانین الهی؛

۲) حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و نقش بنیادین آنان در تمام امور کشور؛

۳) رهبری فقیه عادل و عـالم (دیـن شناس نظری و دیندار عملی)؛

۴) اصل خـدمت نـه ریاست و سلطه؛

۵) ابتنا و اتکای نظام سیاسی اسلامی به رأی مردم؛

۶) لغو هرگونه امتیاز و انحصار؛

۷) نفی هرگونه استبداد، زور و دیکتاتوری؛

۸) آزادی انسانی در معنای متعالی آن؛

۹) منع هرگونه شخصیت مـحوری و بـت سازی؛

۱۰) رعایت حقوق همه ی مـردم؛

۱۱) نـظارت مردم در تمام مراحل سیاسی و حضور واقعی مردم در تمام صحنه ها؛

۱۲) تأکید بر اصل انتخاب و میزان بودن رأی مردم؛

۱۳) عدالت اجتماعی؛

۱۴) نفی و مقابله با هرگونه سلطه طلبی و سلطه پذیری در بعد خارجی و داخلی؛

۱۵) مبارزه با ظـلم و سـتم و استکبار؛

۱۶) تأکید بر شناختن و شناساندن اسلام ناب محمدی صلّی الله علیه و اله و رد هرگونه تحجر، مقدس مآبی و نفی اسلام آمریکایی؛

۱۷) وحدت میان همه ی نسل ها و قشرها و فرق؛ خصوصا دو مرکز مهم دانشگاه و حوزه.

الگوی فـوق از حـیث دربرگیرندگی ابـعاد مختلف فلسفه ی سیاسی حضرت امام (س) مطلوب است، لکن از حیث نظم و انسجام منطقی اصول هفده گانه ی فـوق و تأمل در نحوه ی ادغام آن و معین کردن اصول زیربنایی از غیر آن و تفکیک مبانی از روشـ ها نـیاز بـه بازسازی دارد.

بسیاری موارد از اصول هفده گانه ی فوق مربوطه به روش ها در اداره ی حکومت است و به عبارت دیگر ساختار سـیاسی جـامعه ی دینی راه نشان می دهد، لکن همه ی وجوه جامعه ی دینی مطلوب در ساختار سیاسی آن خلاصه نـمی شود. بـنابراین دو اصـل (نظری و عملی) مبنایی مهم در تبیین جامعه ی دینی مطلوب از منظر امام خمینی (س) از میان اصـول فوق عبارتند از:

۱) ارائه ی قرائت صحیح از اسلام و نفی تحجر و التقاط در بعد نظری؛

۲) تلاش بـرای برقراری عدالت در بعد عـملی.

در هـمین الگو، نظر به اهمیت بعد نظری، قرائت و تفسیر امام از اسلام، در چارچوب تنظیم رابطه ی دین و دنیا، به تفصیل بیان شده است:

در دوره ی مبارزه برای استقرار یک نظام اسلامی، تفسیر امام از اسلام، دو ویـژگی منحصر به فرد دارد؛ یکی مقابله ی جدی با تحجر و کژاندیشی و عقل ستیزی و دوم، تبیین دین اسلام به عنوان مکتبی جامع و دارای مبانی حکومتی و سیاسی، که محصول مهم هر دو ویژگی، یک چیز باارزش و به شـدت مـورد نیاز جوامع مسلمین بود؛ یعنی تلفیق دین و سیاست. (همان).

پی نوشت

۱) طبیعیات شفا، فن اول، مقاله ی چهارم، فصل نهم.

۲) رجوع شود به: واعظی، احمد، حکومت اسلامی.

۳) بازرگان، آخرت و خدا هدف انبیا، کـیان، ش ۲۸.

مـنابع و مآخذ

۱) قرآن کریم.

۲) الجابری، محمد عابد، الدین و الدولة و تطبیق الشریعه.

۳) العشاوی، محمد سعید، الاسلام السیاسی و اصول الشریعه.

۴) بازرگان، مهدی، آخرت و خدا هدف بعثت انبیا، کیان، ش ۲۸.

۵) تفسیر نمونه، ج ۲۴.

۶) حائزی یزدی، مـهدی، حـکمت و حکومت.

۷) صحیفه ی امام.

۸) طالبی دارابی، ابراهیم (۱۳۸۷)،

۹) عبد الرزاق، علی، الاسلام و اصول الحکم.

۱۰) مطهری، مرتضی (بی تا)، عدل الهی، چاپ سپهر.

۱۱) ملا صدرا، اسفار اربعه، ج ۳.

۱۲) واعظی، احمد، حکومت اسلامی.

آدرس ثابت: ۸۷۹۴۵https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

مقالات مرتبط

هرمان هسه

کنشگری و قدرت در شبکه های اجتماعی مجازی «مطالعه کارکردهای فیس بوک در فضای واقعی»

از زیست گلخانه ای تا بازگشت به عادتواره؛ تجربۀ زیسته ی تحصیل دانش آموختگان دختر مدارس اسلامی غیرانتفاعی شهر تهران

گونه شناسی گفتمان های موسیقی رپ ایرانی - فارسی

برساخت گفتمانی هویت در کتاب های فارسی دورۀ ابتدایی

سلطه امپریالیسم خبری بر رسانه های نوین

دین، فناوری و تلویزیون از دید نیل پستمن

ارزیابی سیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در برساخت هویت ملی در مواجهه با تکثر قومی (با استفاده از داده هایی در زمینه مصرف موسیقایی قومیت های مختلف)

فضای تولید موسیقی مردم پسند در ایران: پژوهشی جامعه شناختی با استفاده از داده های کیفی حاصل از پنج مصاحبة متمرکز

تحلیل شکل گیری و تحول گونه موسیقی مقاومت در ایران با تمرکز بر تغییرات گونه شناختی موسیقی مقاومت از ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ و دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰

بازنمایی ایران و ایرانیان در هالیوود

صنعت فرهنگ و فیلم دینی: تحلیل انتقــادی فیلم سینمایی سر به مهــر

عناوین مشابه

بازخوانی گفتمان تقریب در اندیشه سیاسی امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری

غایت شناسی بعثت در گفتمان فلسفی و عرفانی امام خمینی (س)

نواندیشی دینی و تعالی سیاسی در گفتمان امام خمینی (س)

تحلیل و بررسی سیر تطور و تکامل نظریه ولایت فقیه در اندیشه فقهای شیعه (با تأکید بر نظریه ولایت مطلقه فقیه امام خمینی (س))

برایند جایگزینی مبانی دینی در نظریه «قدرت رادیکال» (با تأکید بر اندیشه سیاسی امام خمینی (س))

الزامات عدالت و آزادی در اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

بررسی تطبیقی اندیشه های سیاسی علامه نائینی رحمة الله و امام خمینی (س) با تاکید بر تاثیرپذیری از بحران های معاصر

بررسی فقهی حدود دارالاسلام و دارالکفر با رویکردی بر اندیشه امام خمینی (س) (۱) و (۲)

ماهیت و مؤلفه های تفسیر به رأی از منظر فریقین با تأکید بر آراء امام خمینی (س)

خودی و غیرخودی؛ در مکتب امنیتی جمهوری اسلامی ایران؛ با تاکید بر اندیشه امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)

. انتهای پیام /*