اندیشه سیاسی آیت الله شاه آبادی و نقش آن در اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): جعفرپیشه، مصطفی

پیـشگفتار

 «شیخ بزرگوار ما بود، که حقاً حق حیات روحانی به این جانب داشت، که با دست و زبان از عهده شکرش برنمی ‏آیم.» (۱)

کلید واژه های ماشینی:

اندیشه سیاسی آیت الله شاه آبادی، سیاسی، اندیشه سیاسی، شاه آبادی، اندیشه سیاسی امام خمینی، امام، اسلامی، عارف، امام خمینی، اساس اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی

۱. کمتر کسی است که نام آیت الله میرزا محمدعلی شاه آبادی (۱۲۵۳ ـ ۱۳۲۸ه. ش) (قدس سره) را بشنود و چهره امـام روح الله خمینی (س) به ذهن او تداعی نکند و در خاطره او نقش نبندد. این حقیقت در حـیات طیّبه حضرت امام، کـاملاً مـتلألؤ است که ایشان، به شدت تحت تأثیر ابعاد وجودی مرحوم شاه آبادی بوده است و باید برای آن مرحوم حظّی وافر را، در تکوین شخصیت بزرگ مردی چون امام خمینی که تحولات جامعه کنونی ایران و بسیاری از تـحولات جهان اسلام بلکه بین الملل متأثر از اندیشه های اوست، پذیرفت. احترامی که امام نسبت به شخصیت استاد فرزانه خود قایل است، به گونه ای است که در برابر هیچ یک از اساتید خود و کسانی که در تـربیت و رشـد ایشان نقشی بسزا داشته اند، چنین احترام و اظهار تواضع و فروتنی سابقه ندارد. جمله «روحی له الفداء» از جملاتی است که از حضرت امام تنها برای مرحوم شاه آبادی (ره) دیده و شنیده شده است. (۲)

۲. غالبا آنـچه از شـخصیت شاه آبادی برای ذهن جامعه ما تداعی کننده است و بیشتر معروف میان خاص و عام می باشد و از همین بُعد هم به تأثیرگذاری او در شکوفایی شخصیت امام خمینی نگریسته می شود، ابعاد عرفانی و معنوی آن عزیز اسـت. پرورده شـدن جنبه های عرفانی و ملکوتی حضرت امام بر اثر افکار و اندیشه ها و جنبه های روحانی شاه آبادی (ره) بسی روشن و بی نیاز از سخن است. از خود حضرت امام هم در این زمینه مطلب فراوان است. از آن روز که در مـدرسه فـیضیه او را مـلاقات می کند و با پرسیدن یک مـسأله عـرفانی، او را اهـل کار می یابد و نزد او سالها به تلمّذ و آموختن متون سنگین عرفانی همچون؛ شرح فصوص قیصری و مصباح الانس ابن حمزه فناری و مفتاح الغیب صدرالدین قونوی و شـرح مـنازل السائرین کـاشانی می پردازد، پیوند و علقه معنوی میان این مرید و آن مـراد بـسته می شود و هر روز هم بر حرارت این ارادت و شیدایی افزوده می گردد. او، شاه آبادی را چنان یافته بود که اگر هفتاد سال هم تـدریس کـند، هـر روز حرفی نو در چنته دارد و از این رو حضور در محضرش را غنیمت می شمرد. حتی پسـ از مهاجرت آقای شاه آبادی به تهران نیز، این ارتباط و تعلّق خاطر گسسته نشد و به مجرد اینکه ایام تعطیلی پیـش مـی آمد مـثل عاشورا یا ماه رمضان، خود را به فیض حضور او می رسانید. چون بـا روح لطـیفِ روح اللهی خویش، این لطیفه را احساس کرده بود که: «روحی لطیف تر از روح مرحوم شاه آبادی ندیدم.» (۳)

۳. اما این نـکته را نـباید فـراموش کرد که تبحّر آیت الله شاه آبادی و برجستگی و کمالات او، تنها در عرفان یا فلسفه خـلاصه نـمی شد. بـه اعتقاد پاره ای از خوشه چینان خرمن وجود او، مهارت ایشان در فقه و اصول بیش از فلسفه بوده و جنبه عـرفانی ایـشان، مـوجب مستور ماندن بُعد فقهی و اصولی او گشته است. او با آنکه در ایران به اجتهاد نایل شـده بـود، به عراق رفت و هفت سال در نجف اقامت گزید و در درس مرحوم آخوند خراسانی شرکت کـرد. عـلاقه و ارادت ایـشان به صاحب کفایه، در حد عشق بود تا جایی که برای او جمله «روحی فداه» را در شـرحی کـه بر کفایه نگاشته است، به کار می برد و معتقد بود: «آخوند عقل مجسم اسـت». پس از آخـوند هـم، به سامرا رفت و تأدّبا در درس میرزا محمدتقی شیرازی شرکت جست. او یکی از آن شش نفری بود که از مـیرزای شـیرازی اجازه اجتهاد دریافت نمود. (۴)

علاوه بر این همه، آقای شاه آبادی ریاضیات را بـه خـوبی مـی دانست و در علوم غریبه چون جفر، رمل و اسطرلاب مهارت کامل داشت و به زبان فرانسه نیز مسلط بـود، چـنانکه در خـطابه و شعر نیز برجستگی بالایی داشت. (۵)

۴. آنچه محل بحث و گفتگو در این مجال اسـت و تـا حدود زیادی مستور مانده و به خوبی به آن پرداخته نشده است، تحلیل شخصیت سیاسی و ابعاد گوناگون رفـتار و انـدیشه سیاسی این عارف حکیم و این فقیه اصولی بزرگ، و تأثیری است، که ایـن بـُعد از ابعاد وجودی او، بر فرزند روحانی اش حضرت امـام خـمینی داشـته است. و این تحلیل از آنجا ضرورت می یابد کـه عـلاوه بر مجهول ماندن قدر مرحوم شاه آبادی در جامعه ما و وظیفه ای که در معرفی شخصیت او و نـقش وی در انـقلاب اسلامی و تکوین شخصیت معمار بـزرگ آنـ، احساس مـی شود، بـررسی صـحت و سقم نظر کسانی است که تـأثیر شـاه آبادی را تنها در کمالات روحی، معنوی بنیانگذار جمهوری اسلامی جستجو می کنند و بر این بـاورند کـه آن بزرگ فرزانه، تأثیر خاص سیاسی ـ اجـتماعی بر روی امام نـداشته اسـت. (۶)

برای تحلیل این موضوع، بـحث را در دو مـحور پی می گیریم تا نشان دهیم جناب آیت الله میرزا محمدعلی شاه آبادی علاوه بر داشتن جـنبه های مـمتاز علمی و عرفانی و دارا بودن رفتار سـیاسی مـهم و مـؤثر در عصر خود، دارای انـدیشه سـیاسی بوده و این رفتار و انـدیشه سـیاسی او، در تبلور و ظهور اندیشه سیاسی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، نقشی مهم و تأثیرگذار داشته است.

دو مـحور مـورد نظر عبارتند از:

۱. نگاهی به زمینه شـکل گیری بـُعد سیاسی شـخصیت آیـت الله شـاه آبادی

۲. خطوط کلی اندیشه سـیاسی آیت الله شاه آبادی

در محور دوم، بحث در ده سرفصل کلی ارائه شده است؛ به این ترتیب: ۱. جهاد شجاعانه، ۲. پیـوند مـیان دین و سیاست، ۳. وحدت نیروهای اسلامی، ۴. ایـجاد جـمعیت و انـجام کـار تـشکیلاتی، ۵. قیام للّه و دفاع از اسـلام، ۶. ایـثار و شهادت طلبی، ۷. استکبارستیزی، ۸. تهاجم فرهنگی، ۹. استقلال اقتصادی و توجه به علل عقب ماندگی و ۱۰. جامعه مدنی و جامعه دینی.

زمینه شـکل گیری بـُعد سـیاسی شخصیت آیت الله شاه آبادی

۱. پدر آقای شاه آبادی، مرحوم آیـت الله مـیرزا مـحمدجواد اصـفهانی (م۱۳۱۲ه. ق)، از عـلمای بـزرگ اصفهان است که در عصر ناصرالدین شاه قاجار می زیسته و در آن دیار به اقامه حدود شرعی الهی مبادرت می ورزیده است. شاه قاجار که چنین امری را برنمی تابیده و آن را مخلّ به ارکـان سلطنت خود احساس می کرده، هنگامی که منعهای مکرر خود را بی فایده آشنا می گردد و سالها نزد او به تحصیل اشتغال می ورزد. با توجه به عشق وافر شاه آبادی به آخوند خراسانی و حوادث مهم مـشروطه، شـخصیت سیاسی ایشان به کمالات دیگری نزدیک می شود. تحلیل آقای شاه آبادی از مرگ مشکوک آخوند خراسانی قابل توجه است. او معتقد بود: حکومت وقت، آیت الله آخوند ملا محمدکاظم خراسانی را مسموم کرد و بـه شـهادت رسانید، زیرا شبی که فردای آن روز، مرحوم آیت الله خراسانی از دنیا رفت، خود آقای شاه آبادی نزد آخوند رفته و از صحت مزاج و سلامتی آخوند مطلع شده بـود. (۹)

بـدین ترتیب به موازات تکمیل مـدارج عـلمی و تحصیل کمالات معنوی در نجف، شخصیت سیاسی آیت الله شاه آبادی نیز وارد مرحله ای نوین از بلوغ و رشد می شود و با ورود ایشان به سامرا و شرکت در درس مرجع بزرگ آن زمان، آیت الله مـیرزا مـحمدتقی شیرازی، ملقب به مـیرزای شـیرازی دوم، و آشنایی با چهره مبارزاتی و سیاسی آن مرجع و رابطه نزدیکی که میان آن دو برقرار می گردد، شاهد مرحله ای دیگر از رشد سیاسی شخصیت او می باشیم. مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی از رهبران نهضت مردم عراق علیه سلطه انـگلیسی ها بـود و در این خصوص فتاوایی علیه نیروهای اشغالگر انگلستان نیز صادر نمود. (۱۰) رابطه نزدیک آقای شاه آبادی با مرحوم میرزا در حدی بود که وقتی مرحوم میرزا از تصمیم آقای شاه آبادی مبنی بر مراجعت بـه ایـران مطلع مـی گردد، شخصا وارد منزل ایشان می شود و عصای خود را بر زمین زده و می گوید: «میرزا محمدعلی، من سفر به ایران و ترک حـوزه را برای تو جایز نمی دانم و حرام است بر تو.» البته پس از مطلع شـدن از مـشکلات خـانوادگیِ آقای شاه آبادی، مانع نمی شود و به او می گوید: عیب ندارد، برو. (۱۱)

خطوط کلی اندیشه سیاسی آیت الله شاه آبادی

زدن میان ایـن سـه بُعد، هرمی کامل از اندیشه صحیح اسلامی را که در آن رشد کرده و در خود پدید آورده بـود، بـه جـامعه آن عصر ایران ارائه نمود. همین سه بُعد اصلی که در شخصیت بزرگ معمار کبیر انقلاب اسلامی، امـام خمینی نیز شاهدیم.

ورود آقای شاه آبادی به تهران که با حوادث اواخر دوره قاجاریه و روی کـار آمدن رضاخان همراه اسـت و مـواضع ایشان در برابر تحولات سیاسی آن عصر، برای ارزیابی اندیشه و رفتار سیاسی ایشان بسیار مهم و قابل توجه است. در این عصر رفتار سیاسی اصلی ایشان بر دو محور مبارزه با استبداد داخلی و استکبار خارجی شـکل می گیرد. در مورد بُعد مبارزاتی شاه آبادی، به ضمیمه دو بُعد عرفان و فقاهت ایشان، از حضرت امام خمینی نقل است:

 «آقای شاه آبادی علاوه بر آنکه یک فقیه و یک عارف کامل بودند، یک مبارز به تـمام مـعنا هم بودند.» (۱۲)

آیت الله شاه آبادی، پس از بازگشت از عراق، دو دوره در تهران سکنی گزیده اند. دوره اول، از سال ۱۳۳۰ ـ ۱۳۴۷ه. ق پیش از رفتن به قم، و دوره دوم، از ۱۳۵۴ ـ ۱۳۶۹ ه. ق، پس از مراجعت از قم. (۱۳)

سالیان نخست دوره اول با سالهای پایانی سلطنت قاجاریه و روی کار آمدن سردار سپه همراه اسـت. رضـاخان که در این دوره به تدریج قدرت می یافت و وزیر جنگ احمدشاه قاجار شده بود، به دینداری و روضه خوانی و با پای برهنه جلوی دسته جات عزاداری حرکت کردن و کاه بر سر ریختن، تظاهر می کرد تـا زمـینه به قدرت رسیدن خود را فراهم آورد. (۱۴) حتی بزرگانی مثل شهید سیدحسن مدرس را به این جمعبندی رسانیده بود که منافعش را اساسی و مضارّش را فرعی تشخیص دهند. ولی آقای شاه آبادی کاملاً به ریاکاری سـردار سـپه واقـف بود و با درک عمیق سیاسی، کـرارا مـی فرمود:

 «ایـن مردک الان که به قدرت نرسیده است، این چنین به دستبوسی علما و مراجع می رود و تظاهر به دینداری می کند و از محبت اهل بیت (ع) دم مـی زند. لکـن بـه محض آنکه به قدرت رسید به همه عـلماء پشـت می کند و اول کسی را هم که لگد می زند خود شما (خطاب به شهید مدرس) هستید.» (۱۵)

پس از سال ۱۳۰۴ه. ش هم که رضاخان به سـلطنت رسـید و بـه تدریج سایه شوم استبداد خود را بر پهنه ایران زمین گسترش داد و بـه مخالفت با قوانین اسلامی و مظاهر دینداری از جمله مبارزه با عزاداری سالار شهیدان و کشف حجاب پرداخت، مرحوم شاه آبادی ابـتدا تـلاش خـود را در متحد کردن علماء به کار گرفت و به افشاگری رضاخان و بیداری مـردم پرداخـت و در ادامه مبارزات، در سال ۱۳۰۵ ه . ش، یک سال پس از استقرار رژیم پهلوی، به تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم حـسنی (ع) در شـهر ری دسـت زد و در سخنرانیهای خود در ایام تحصن به روشنگری مردم پرداخت. اگرچه این تحصن بـا اسـتقبال شـایانی از سوی علماء مواجه نشد، ولی تأثیر خود را در همان ماههای اولیه حکومت استبدادی و دست نشانده و ضـد اسـلامی رضـاخان داشت. در مدت تحصن، دولت رضاخان تلاش خود را برای جلب رضایت ایشان و شکستن تحصن به کـار گـرفت و حتی خود رضاخان راضی شد به ملاقات ایشان برود و مذاکره کند. یک بـار هـم کـالسکه شاهی را برای بازگشت ایشان فرستاد ولی آقای شاه آبادی امتناع می ورزید و هر گونه همکاری با رضـاخان را حـرام می شمرد.

آقای شاه آبادی با درک عمیق تأثیر تهاجم فرهنگی و خطری که رواج فساد و ابـتذال در جـامعه دارد، دسـت به این تحصن زد چون نسبت به کشف حجاب رضاخانی معتقد بود:

 «رضاخان خبیث با اِعـمال بـی حجابی، قصد دارد ریشه اسلام را بزند و اگر صدها روحانی بزرگ را سر می برید، یک چـنین لطـمه ای بـه اسلام نمی زد.»

در نهایت به اصرار شهید آیت الله مدرس و جمعی از علما و مؤمنین تحصن را شکست و به تـهران بـازگشت و سـپس راهی قم گردید. (۱۶) ایام توقف ایشان در قم، همان ایام طلایی، آشنایی امـام راحـل با او و کسب فیض از آن وجود پربرکت است.

آقای شاه آبادی، حدود هفت سال در قم متوقف می شود و سپس بـه تـهران باز می گردد و به مبارزات و منبرهای افشاگرانه خود ادامه می دهد و با حرّیت و آزادگـی کـامل در آن ایام که منبر رفتن را به طور کـامل مـمنوع اعـلام کرده بود و جلسات عزاداری به صورت پنـهانی پیـش از اذان صبح و پشت درهای بسته برگزار می شد، آقای شاه آبادی در مسجد جامع تهران مـنبر مـی رفت و عزاداری دایر می کرد و حتی ریـیس کـلانتری جرأت مـخالفت نـداشت. وقـتی مأموران رژیم پهلوی پای منبر ایشان مـی آمدند، خـطاب به آنان می فرمود:

 «اگر می خواهید مرا بگیرید و ببرید و کسی نفهمد، قبل از اذان صـبح، مـن از منزل تک و تنها حرکت می کنم و بـه مسجد می آیم، و احدی هـم بـا من نیست غیر از حق.» (۱۷)

در نـهایت رژیـم دست نشانده پهلوی منبر ایشان را برداشت تا ایشان سخنرانی نکند، ولی ایشان ایستاده، صحبت مـی کرد و بـا شهامت و شجاعت عارفانه خود، خـطاب بـه رضـاخان که از او به چـاروادار یـاد می کرد، فرمود:

 «من مـی خواهم خـریّت این چاروادار را ثابت کنم و آن این است که او تصور می کند این منبر است که حـرف مـی زند. او باید بفهمد که من حرف مـی زنم نـه منبر.» (۱۸)

آنـچه گـذشت، جـلوه هایی از جهاد شجاعانه آن فقیه عـارف بود. این حقایق تاریخی نشان می دهد:

جناب شاه آبادی، عمیقا به جهاد و مبارزه می اندیشید و این آزادگـی و حـرّیت قهرمانانه، در تار و پود اندیشه سیاسی ایشان حـضور دارد و هـمان طـور کـه از زنـدگی سیاسی حضرت امـام خمینی (س) می شناسیم، چنین جهاد شجاعانه ای را نیز در اندیشه سیاسی معمار انقلاب اسلامی شاهدیم، با این تفاوت که در حـضرت امـام، بـا توجه به موقعیت و مرجعیتی که ایشان داشـتند و شـرایط و مـقتضیات زمـان و مـکان، ایـن جهاد شجاعانه با شکوفایی و تلألؤ خاصی همراه است. در واقع آنچه در رفتار سیاسی آقای شاه آبادی به اجمال می بینیم، در رفتار حضرت امام به بسط و گسترش تفصیلی می رسد. ولی رکن اسـاسی آن همان اندیشه جهاد و نهراسیدن از خطر است. این جلوه ای است که در معنای مثبت عرفان تشیّع شاهدیم و در میان تصوّف فِرَق دیگر کمتر بروزی از آن را مشاهده می کنیم. لذا وقتی هم عده ای از عمّال پهلوی برای دسـتگیری ایـشان به مسجد حمله می کنند، با نهیب او، همه آنها پا به فرار می گذارند و بیرون مسجد کمین می کنند. هنگام خروج از مسجد، فرمانده آنها، می گوید: «آقای شاه آبادی تو باید همراه ما بیایی کـلانتری.» و آقـای شاه آبادی در پاسخ در حالی که ابروانش به هم گره خورده بود گفت: «برو به بزرگترت بگو بیاد.» و به راه خود ادامه داد. (۱۹)

۲. پیوند میان دین و سـیاست

از دیـگر ارکان اندیشه سیاسی مرحوم شـاه آبادی، آمـیختگی دین و سیاست است. او که سیاست را «عبارت از تدبیر در جریان مصالح نوعیه و منع از تحقق مفاسد آنها» تعریف می کند، میان آن با تزویر و تدلیس و شیطنت جدایی می افکند و چـنین سـیاستی را تحریف در مفهوم سیاست مـی شمرد. از نـظر ایشان، قوانین و احکام الهی را که در جهت مصالح و مفاسد واقعی اجتماعی تشریع شده اند، در واقع می توان سیاسات الهیه نامید. چون تدبیر در جریان همان مصالح و عدم ظهور همان مفاسد است. (۲۰)

حدود و دیات از سـیاسات اسـلامند برای جلوگیری از منهیّات و پیشرفت اوامر، لذا از تدابیر الهیه اند و لذا وقتی قصاص در جامعه اجرا شد، با جریان این حکم سیاسی الهی، حفظ نفوس می شود و مردم از حیث حبّ ذات و حبّ بقاء مرتکب این فعل قـبیح نـخواهند شد.

در انـدیشه آقای شاه آبادی، حتی طهارت و صوم و صلوة و زکوة و حج نیز بر سیاست مشتمل است، و «لذا می توان علی التحقیق گفت کـه دین اسلام، دین سیاسی است.» (۲۱)

اگرچه مع الاسف، آثار زیادی از مرحوم شـاه آبادی بـر جـای نمانده است، ولی همان مقدار آثار ایشان نیز غنیمت و ذی قیمت است. از جمله آثار ایشان شذرات المعارف است (۲۲) کـه در آن نـکات مهمی از اندیشه سیاسی ایشان منعکس است. در سطور بالا، به بخشهایی از این کتاب اشـاره شـد. در بـخشی دیگر از همان کتاب در تأکید بر سیاسی بودن دین اسلام می فرماید:

 «قرآن مجید با اسلام انـفرادی مناسبت ندارد، زیرا که قرآن نمی فرماید به تنهایی نماز کن، بلکه علاوه، تـولید نمازگذار و اقامه صلوة را در عـهده مـسلمین گذارده. قرآن نمی فرماید: تنها تحرز از زنا نما، بلکه علاوه حفظ عقد و منع از وقوع زنا را در عالم از وظایف ما، مقرر فرموده.» (۲۳)

از دید آیت الله شاه آبادی، قناعت به اسلام انفرادی از اسباب مهلکه است و بسط مـعارف و حقایق دیانت در حدود ممالک اسلامی، به منزله ریسمان نبوت و ولایت است و موجب ارتباط با مقام مقدس حضرت حجة بن الحسن (ع) می گردد. (۲۴)

به طوری که از خطوط کلی بالا کاملاً مشهود است، آنچه مـرحوم شـاه آبادی پیرامون سیاست به مفهوم صحیح آن با سیاست به معنای خدعه و فریب، بیان می کند و میان آن را با دین پیوند و هماهنگی می بیند و دین اسلام را دینی جمعی و سیاسی می شمرد، همان خطوط کلی است کـه اسـاس اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی را تشکیل می دهد و از اینجاست که می توان نتیجه گرفت و آنچه در اندیشه آقای شاه آبادی به صورت کُمون و ناآشکار وجود داشت، به صورت کامل، در قالب شرح و تفصیل و ارائه نـظریه های مـلکوتی توسط حضرت امام (ره) شعله ور گردید و در دهه های بعد، آن اندیشه ها بود که چراغ انقلاب اسلامی را برافروخت و جهان را تکان داد.

۳. وحدت نیروهای اسلامی

از خطوط کلی دیگر اندیشه سیاسی آیت الله شاه آبادی که در حـیات و انـدیشه سـیاسی معمار کبیر انقلاب اسلامی نـیز مـتبلور اسـت، توجه به مسأله وحدت میان آحاد ملت و گروه های مختلف به طور کلی، و وحدت میان عالمان دینی به طور اخص است.

مـرحوم شـاه آبادی از وحـدت با نام «خیط اخوت» یاد می کند و معتقد اسـت؛ از جـمله علل و عوامل بیماریهای فکری جامعه اسلامی و گسترش و نفوذ اخلاق رذیله و افعال قبیحه، افتراق مسلمانان است که بر اثر اخـتلاط بـا اجـانب و بیگانگان رخ نموده است و رابطه میان انحلال و نابودی و انهدام جامعه بـا مسأله اختلاف و تفرق رابطه ای کاملاً مستقیم است. هر چقدر اختلاف بیشتر باشد، انحلال نیز شدیدتر خواهد بود. ایـشان بـرای اتـحاد میان مردم، استحکام اتحاد میان علماء اعلام را یگانه طریقی می دانست کـه مـوجب حفظ اسلام و مسلمین می شود و بر این اندیشه بود که در سایه این اتحاد است که پیروان عـلماء اعـلام، در تـحت دستور واحد بدون هیچ گونه دغدغه و پریشانی خیال، می توانند قیام لله نموده و اعـمال صـالحه و اخـلاق حسنه و عقاید حق را در میان مردم شایع و افعال قبیحه و صفات رذیله و عقاید باطله را از آنان دور سـازند. (۲۵)

۴. ایـجاد جـمعیت و انجام کار تشکیلاتی

از جلوه های قابل تأمل اندیشه سیاسی جناب شاه آبادی (ره) توجه به کار گـروهی و پدیـد آوردن تشکیلات منسجم در میان مسلمانان است. اگرچه تحزّب به معنای مذموم و ضد ارزشی آن کـه بـرای جـناح بندی و رقابت ناسالم سیاسی و ربودن قدرت از چنگ رقیب، از ساحت اندیشه عارف مهذّبی همچون شاه آبادی کـاملاً بـه دور است، ولی او به عنوان عالمی ربانی و فقیهی عارف به زمان خویش می داند: نیل بـه مـقاصد عـالیه اسلامی تنها در گرو پیدایش جمعیت منسجم است.

مبانی تحزّب دینی از دیدگاه شاه آبادی بر نوعی بـودن مـرام اسلامی استوار است. چون مقصد عالیه اسلامی، مقصد نوعیه است. از اعظم سـیاستها بـرای نـیل به این مقصد، تحصیل عِدّه و عُدّه است و در این مقام که مقصد نوع است، تحصیل عـِدّه مـقدّم بـر تحصیل عُدّه است. (۲۶) بنابراین باید نیرو جمع کرد و کادرسازی نمود. برای کـادرسازی، نـظر شاه آبادی به این جمله است: «لا عِدّة الاّ بالاخوّة»، کادرسازی و جمع نیرو بدون برادری و اخوت ناممکن است. از دیـدگاه شـاه آبادی:

 «عدد اگرچه فوق حدّ نهایت بوده باشد ولی مادامی که مرتبط نـشود بـه «خیط اخوت» در حکم غیریّت و مباینت است و البـته جـهات مـباینه مؤثر در یک جهت و محصل یک معتقد نـخواهد بـود، چنانچه دانه های تسبیح مادامی که به واسطه خیطی منتظم نشود، حرکت هیچ کـدام بـاعث حرکت دیگری نگردد.» (۲۷)

از اینجا مـعلوم مـی شود که «اخـوّت» از احـکام سـیاسیه الهیه برای اجرای مقاصد اسلامی اسـت، و از هـمین رو در صدر اسلام، پیامبر اکرم (ص) دست به عقد اخوّت میان مسلمانان زد.

در ادامه مـرحوم شـاه آبادی «اخوت» را به عرش تشبیه می کند کـه بر چهار زاویه اسـتوار اسـت. انس و کمال و عزّت و عون. ایـن چـهار پایه، امّهات نوامیس عالم بشریت به حسب معاد و معاش می باشد که در شذرات المـعارف بـه تبیین هر یک پرداخته مـی شود. (۲۸)

ایـنجاست کـه با تحلیل مـبانی فـکری مرحوم شاه آبادی به جـوهره تـفاوت تحزّب اسلامی با تحزّب سکولار می رسیم. تحزّب اسلامی با مبنای اخوّت و تحصیل عِدّه و عـُدّه و کـادرسازی، برای نیل به مقاصد عالیه الهـیه و گـسترش افعال حـسنه و اخـلاق فـاضله و عقاید حق می باشد و بـا توجه به آن مبانی و این اهداف، بروز جناح بندی و گروه گرایی و رقابت برای حذف رقیب و ربودن قدرت، کـاملاً بـا آن در تباین است. لذا جناب شاه آبادی، توسعه اجـتماعات مـذهبی را بـرای ارتـباط و دوسـتی متدینان با یـکدیگر، بـه عنوان خیط اخوت اصلی اصیل برای بسط معارف و حقایق دیانت ضروری می بیند و برای چنین گروه ها و تـشکیلاتی، اهـداف و بـرنامه هایی را پیشنهاد می کند. از جمله:

۱. از آنجا که این تـشکیلات، تـنها سـیاسی نـیست و اهـداف عـالی را دنبال می کند، لذا از جمله اهدافِ فراهم کردن مؤسسات را، تعلیم معارف و اخلاق و احکام دیانت مقدسه اسلام به افراد و اعضای گروه و کودکان آنها می بیند. از نگاه این عارف هوشمند، اولین هـدف، تعلیم و تربیت است که در این میان توجه به نقش کودکان اهمیت دارد. به علاوه در آموزش و تعلیم نیز توجه به سه چیز است: معارف، اخلاق و احکام.

۲. هر عضو موظف باشد هر هـفته یـک شب برای مذاکره و تحصیل مهمات مذهبی، در مرکز جمعیت حضور به هم رساند.

۳. هر عضو ملتزم باشد که یک نفر را هدایت کند و با این اهداف و اعمال آشنا کند.

۴. جمعیت هـیأت ریـیسه ای داشته باشد تا اختلافات به ایشان ارجاع شود.

۵. تأسیس مجله

۶. انجام کارهای اقتصادی و شراکت و تجارت و زراعت و صناعت و اعطای قرض الحسنه برای تأمین مـعاش اعـضا و رسیدگی به بیکاران و اعاشت فـقرا و تـرویج محصولات داخلی. (۲۹

به راستی هر کس اندکی در اهداف و برنامه های یاد شده تأمل کند، آیا می تواند اندکی در هوش و درک سیاسی آقای شاه آبادی و انسجام اندیشه سـیاسی ایـشان تردید کند؟ مطالب یاد شـده کـه به طور فشرده گزارش شد، محصول اندیشه روشن آن فقیه و عارف فرزانه در حول دهه ۱۳۲۰ش است. و گویای آن است که رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی اگر از آن دید و بینش سیاسی عـمیق و مـثال زدنی برخوردار بود، گرچه مقدار زیادی از آن بر اثر قریحه ذاتی او بود، ولی نمی توان نقش استادی همچون شاه آبادی را در پرورش اندیشه سیاسی او نادیده گرفت و اگر در دهه های بعد شاهد پیدایش گروه های اسلامی در میان جامعه ایـرانی هـستیم نطفه اصـل پیدایش چنین تشکیلاتی را در افکار سیاسی مرحوم شاه آبادی شاهدیم و البته ایشان در زمان خودش، به تأسیس صندوق قرض الحـسنه و تأسیس هیأتهای سیّار و تعلیم معارف اسلامی و تربیت کودکان به شکل مـنسجم و تـشکیلاتی اقـدام نمود. (۳۰)

۵. قیام للّه و دفاع از اسلام

از نگاه عارفانه سیاسی شاه آبادی، تمامی مجاهدتها و مبارزات و تلاش برای ایجاد تشکیلات و جمعیتها، تـنها بـه هدف قیام للّه است. (۳۱)

روزی نیز که دست به تحصّن علیه رژیم رضاشاه می زند، مـبانی ایـن تـحصّن را برای فرزند مرحوم آخوند خراسانی چنین توضیح می دهد:

 «اینک که می بینیم این امانت الهی (دیـن اسلام) در معرض دستبرد و نابودی این حکومت جبّار است، با همه وجود بایستی در نـگهداری آن تلاش نماییم و از تجاوز بـه حـدود آن ممانعت نماییم.» (۳۲)

و در آخرین منبری هم که در حرم حضرت عبدالعظیم در جریان تحصّن رفت، چنین گفت:

 «(رضاخان) هدفش اعدام قرآن و اسلام است و اگر با من روحانی مبارزه می کند، نه به خاطر خود مـن است بلکه به این دلیل است که من مبلّغ قرآنم، لذا به دنیا اعلام می کنم که اگر حرکت نکنید، این خبیث اسلام را از بین می برد.» (۳۳)

در فرازهای برگزیده بالا، دقیقا می بینیم، همان اهداف و مـبانی سـیاسی را که حضرت امام خمینی، برای مبارزات خویش ترسیم می نمود، در گفتار استاد او جناب شاه آبادی نیز متبلور است و جملات و تکیه کلامهای آن دو عزیز، بسیار هم افق و قریب المأخذ است، گویا هر دو از یک نقطه که هـمان اسـلام ناب است، سرچشمه می گیرد.

۶. ایثار و شهادت طلبی

از دیگر ارکان مهم اندیشه سیاسی آیت الله شاه آبادی، موضوع ایثار و شهادت است. همان موضوع مهمی که از ارکان اساسی اندیشه سیاسی امام خمینی و ریشه ها و مـبانی انـقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی نیز شمرده می شود. آن استاد عرفان پاسخ فرزند آخوند خراسانی (ره) را که از علت تحصّن ایشان پرسیده بود، چنین ارائه نمود:

 «ما وارث دینی هستیم که از زمان رسول اکرم (ص) تـاکنون گـذشته از شـهادت ائمه اطهار (ع) و اصحاب و یارانش، هـزاران شـهید از عـلمای بزرگان، در به ثمر رساندن آن نقش داشته اند و اکنون ما هستیم که ثمره آن همه فداکاری و جان نثاری را در اختیار داریم. لذا وظیفه است تا جـان در بـدن داریـم در حفظ آن بکوشیم و این هدیه گرانبهای الهی را که بـا خـون بسیاری از شهدا آبیاری شده محافظت کنیم... چون معتقدیم که خون ما رنگین تر از خون گذشتگان نیست.» (۳۴)

نظیر چنین فرازهایی را بـه کـرّات در انـدیشه های معمار بزرگ جمهوری اسلامی نیز چه در دوران مبارزات و چه پس از آن شـاهد بوده ایم، به طوری که با تکرار آن، مفهوم شهادت طلبی و استشهاد، نه تنها در قاموس دنیای سیاست امروز وارد گردید، بلکه امـروز از مـفاهیم کـلیدی عرصه سیاست در عصر حاضر شمرده می شود که نمونه هایی از آن را امروزه در شهادت طلبی و عـملیات اسـتشهادی نیروهای اسلامی فلسطین مشاهده می کنیم و به جرأت می توانیم بگوییم: موضوع شهادت و جان فشانی در راه حق، که به فـراموشی سـپرده شـده بود اکنون جزء فرهنگ اجتماعی جامعه مسلمین در آمده است.

۷. استکبارستیزی

از دیگر جـلوه های انـدیشه سـیاسی استاد عرفان رهبر فقید انقلاب اسلامی، موضوع استکبارستیزی است. این عارف بزرگ به مـوازات مـخالفت بـا استبداد داخلی، عَلَم مبارزه با استکبار جهانی را بر می افرازد. مستکبرترین دولت دهه های نخستین قرن چـهاردهم هـجری شمسی، دولت انگلستان است و از این رو انگشت اتهام جناب شاه آبادی متوجه مظهر استکبار آن روزگاران مـی شود و از مـبانی مـبارزه خود با رژیم پهلوی را وابستگی آن به دولت مستکبر انگلیس اعلام می کند. او در قضیه تحصّن حرم حـضرت عـبدالعظیم، بر فراز منبر اعلام می کند:

 «خدایا تو شاهد و گواه باش که این مـرتبه کـه این جـمله را بگویم در این ده شب (دهه عاشورا) سی مرتبه تکرار کرده ام و اتمام حجت نموده ام و برای علمای نـجف، عـلمای قم، اصفهان و مشهد و تمام نقاطی که می دانستم و توانستم هم نامه نوشته ام و امـشب هـم بـرای آخرین مرتبه در این مجلس می گویم و آن این است که رضاخان، دست نشانده انگلیس است و هدفش اعدام قـرآن و اسـلام اسـت.» (۳۵)

موضوع استبکارستیزی، از فصل ممیزهای انقلاب اسلامی و از اساسی ترین مفاهیم اندیشه سیاسی بنیانگذار نـظام جـمهوری اسلامی است و قابل انفکاک از امام و نظام او نمی باشد و رگه های اصلی چنین اندیشه مهمی را پیش از این در اندیشه پیـر و مـراد حضرت امام شاهدیم.

۸. تهاجم فرهنگی

از هوشمندی های عارف فرزانه و محبوب معمار جمهوری اسـلامی، تـوجه ویژه به مقوله تهاجم فرهنگی است. مـوضوع تـهاجم فـرهنگی نه با این نام، ولی با همین مـحتوایی کـه در قاموس سیاسی انقلاب اسلامی متداول است، در اندیشه جناب شاه آبادی، از سه بُعد مورد عـنایت قـرار گرفته است؛ تشخیص، شناخت اسـباب و عـوامل و راههای مـقابله بـا آن. در مـورد بُعد اول او معتقد است:

 «مدت زمانی اسـت کـه مملکت اسلام مبتلا به امراض مزمنه و مهلکه شده، انتشار عقاید باطله و اخـلاق رذیـله و افعال قبیحه به حدّی که نـمی توان جامعه را نسبت به انـسانیت داد، فـضلاً عن الاسلامیه.» (۳۶)

ایشان خطر ایـن تـهاجم را همچون بیماری و آفتی می داند که روز به روز بر فشار آن افزوده می شود تا آنـجا کـه رفته رفته، مزاج جامعه را بـه کـلی فـاسد و تباه سازد. امـا بـرای مقابله با این تـهاجم وسـیع فرهنگی که در سه سطح عقاید، اخلاق و رفتار گسترش یافته، ذهن ایشان معطوف به عـلل اسـاسی کارساز شدن تهاجم و تحقق و پیدایش چـنین آفـتی در پیکره جـامعه مـی شود و مـعتقد است، اول باید عوامل را شـناخت تا با مقابله با آنها، بیماری به کنترل در آید.

در بُعد آسیب شناسی تهاجم فرهنگی و عواملی کـه مـوجب موفقیت تهاجم فرهنگی می شود، به چـهار عـامل اشـاره مـی کند:

الف. غـرور مسلمانان به حـقانیت خـود

غرور بی جا این اثر سوء را دارد که میدان تبلیغاتی را به دشمن می سپارد و عرصه را برای انجام کار رسـانه ای دشـمن بـاز می گذارد:

 «غرور مسلمین به حقانیت خود کـه مـنشأ تـحویل دادن مـیدان دعـوت اسـت به معاندین و موجب قناعت نمودن به اسلام انفرادی و ترک تبلیغات و امر به معروف و نهی از منکر شده.» (۳۷)

در این فراز، به چندین مطلب اساسی همچون: میدان مبارزه تبلیغاتی را خـالی کردن، ترک امر به معروف و نهی از منکر که از فرایض مهم الهی است، و از همه مهمتر اسلام را به صورت فردی دیدن و مسلمان سکولار بودن، اشاره شده است. توجه به این نکات اسـاسی اسـت که نشان می دهد نقاط آسیب پذیر جامعه، در مقوله تهاجم فرهنگی کجاست. طبیعی است جامعه اگر امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند و کار تبلیغاتی و رسانه ای صحیح و لازم انجام ندهد و میدان را بـه دشـمن واگذار کند، و اسلام را در زوایای زندگی فردی ببیند، بهترین زمینه مساعد برای تهاجم دشمن به عرصه فرهنگ جامعه فراهم خواهد شد.

ب. یأس از دستیابی بـه سـعادت دینی و دنیوی

جامعه ای که مـأیوس از تـحصیل و تکمیل سعادت باشد، به همان اندازه خطرناک است که جامعه مغرور. و در آسیب شناسی جناب شاه آبادی چه دقیق و جامعه شناسانه به هر دو بُعد غرور و یأس اجتماعی اشـاره شـده است. جامعه مأیوس، جـامعه ای ایـستا، متوقف، بی تکاپو و بی نشاط است و روشن است که چنین مردمی چگونه تهاجم فرهنگی دشمن در میان آنها کارساز خواهد بود.

ج. افتراق مسلمانان د. نداشتن بیت المال

جریان اسلام در جامعه نیازمند توانایی مالی است و بـدون بـرخورداری از توانایی ها و عِدّه و عُدّه و تمکّن اقتصادی کافی، زمینه برای هر آفت فرهنگی و کارساز شدن تهاجم فرهنگی دشمن فراهم خواهد شد.

از نظر این عارف روشن ضمیر، این عوامل چهارگانه وقتی دست به دسـت هـم داد، تمامی قـوا و توانایی های عامله مسلمانان تعطیل می شود و میدان فرهنگ اسلامی مردم، کاملاً در اختیار امواج بی مهابای دشمن قرار خواهد گـرفت.

اما از نظر جناب شاه آبادی، «علة العلل، جهل به مرام اسلام است، زیـرا کـه اگـر مرام اسلام معلوم ما بود و همان بعینه، مرام ما مسلمین شده بود، البته در اطراف آن کوشش نـموده مـقصود را انجام می دادیم.» (۳۸)

حال که زمینه های تحقق تهاجم فرهنگ، آسیب شناسی شده، راه صالح و مقابل روشـن اسـت. بـرای مقابله، باید:

۱. دست از غرور و یأس برداشت و به انجام تبلیغات صحیح و بسط معارف و حقایق دیانت هـمت گماشت.

۲. اختلاف و تفرقه و تشتّت را کنار گذاشت و به «خیط اخوت» از راه تشکیل جمعیتهای مذهبی مـنسجم و مستحکم روی آورد.

۳. به تـشکیل بـیت المال و جمع آوری خمس و زکات و سایر حقوق مالی واجب و غیر واجب همت گماشت و به کارهای اقتصادی مفید و سازنده همچون تجارت مشروعه و صناعت و زراعت و ترویج محصولات داخلی روی نشان داد. (۳۹)

از نقطه های جالب اندیشه شاه آبادی که از هـوشمندی و درایت این پیر حکایت می کند، به کارگیری تمامی ابزار رسانه ای نوین و مدرن، در عرصه تبلیغات اسلامی است. او با فتوای حکیمانه خود در باره رادیو و بلندگو و سایر ابزارهای رسانه ای مدرن که به تازگی در آن زمـان روانـه بازار شده بود، و رژیم پهلوی از آن در مسیر گسترش فرهنگ مبتذل غرب سود می برد، جلوه ای از اجتهاد صحیح و فقاهت مبتنی بر زمان شناسی صواب را عرضه نمود. در پاسخ استفتاء از به کارگیری رادیو فرمود:

 «رادیو هـمچون زبـان گویایی است که هم می تواند به دانش و فرهنگ خدمت کند، هم می تواند گفتارهای ناصواب بگوید، بنابراین خرید و نگهداری آن برای استفاده از برنامه های مفید، مانعی ندارد.»

و هنگامی که از او پرسیدند؛ آیا اجـازه خـرید بلندگو و نصب آن در مسجد را می دهید؟

در پاسخ فرمود:

 «این چه سؤالی است؟ حتما آن را تهیه کنید که تا من زنده ام، حجت بر مردم تمام شود که این وسیله گناه ندارد و نگهداری آن و نـیز اسـتفاده از آن در مـوارد صحیح، نه تنها زیانی نـدارد، بـلکه لازم اسـت.» (۴۰)

۹. استقلال اقتصادی و توجه به علل عقب ماندگی

بخشی از اندیشه سیاسی و نگاههای تیزبین عارف و فقیه اهل بیت جناب شاه آبادی، توجه دقیق به مـقوله اسـتقلال اقـتصادی و تأثیر آن در عرصه سیاست و فرهنگ است. او در زدودن اندیشه خواب آلوده بـعضی غـافلان و نادانان (غَفَله و جَهَله) که از استفاده از صنایع دشمن خرسندند و می گویند: خداوند عالم، آنها را خر و حمّال ما قرار داده، می فرماید:

 «حمّال کـسی اسـت کـه پنبه را یک من شش قران به دشمن می دهد و یک مـن ششصد تومان بل متجاوز از او می خرد، حال مشاهده کن و ببین خر کیست؟ و آیا این نعمت است که آن را تشکر کنی؟ یا آنـکه از جـهت عـدم اعمال قوه عاقله و عامله، خود را مورد انتقاد خداوند کرده ایم.» (۴۱)

او معتقد اسـت بـاید به درگاه الهی استغفار کنیم از این همه بی عملی و هدر دادن امکانات و در نتیجه عقب ماندگی صنعتی و اقتصادی. باید بـی حسی خـود را بـه حس، و بی غیرتی را به غیریت تبدیل کنیم و با عمل کردن به آیه شـریفه «جـاهد الکـفار و المنافقین و اغلظ علیهم» و آیه «و اقتلوهم حیث وجدتموهم» کفار را در امتعه خود کشته و با ترک غـالطه و مـراوده بـا آنها، بر آنها خشم نماییم و در مقام آن برآییم که امتعه مسلمین را مغتنم شماریم و حـوائج را بـه خود آنها و در خود آنها اداره نماییم.

چندین دهه بعد از ابراز چنین اندیشه هایی که ذهـن عـارف روشـن ضمیری همچون شاه آبادی را به خود معطوف کرده بود، تبلور آن را در شعارهای استقلال خواهی مردم ایران در انقلاب اسـلامی و درسـهایی که از رهبر فرزانه خود در این زمینه آموختند، شاهدیم.

۱۰. جامعه مدنی و جامعه دینی

از تـوجهات جـامعه شناسانه و دقـیق اندیشه سیاسی آیت الله شاه آبادی، بررسی نقطه عزیمت جامعه دینی و جامعه مدنی است. اگرچه واژه جامعه مـدنی و جـامعه دینی از واژگان رایج امروزین است و در عصر حیات آن مرحوم، چنین واژگانی متداول نـبوده، ولی لبـّ و مـحتوای کلام ایشان گویای همان حقیقتی است که تعبیر و ترجمان آن به صورت جامعه مدنی صحیح مـی نماید.

بـحث آقـای شاه آبادی در این مقوله، از اثبات مدنی بالطبع بودن انسان آغاز می شود. در نگاه ایـشان، انـسان را چاره ای جز زندگی جمعی، برای رفع نیازهای علمی و عملی خود نیست، «چرا که رفع احتیاجات عـلما و عـملاً در عهده یک نفر بیش نخواهد بود.» بنابراین «حس احتیاج موجب فتح بـاب مـعاونات و اجتماعات است.» (۴۲)

پس از اثبات مدنی بودن انسان، بـه بـحث تـمدن سازی بشری می رسد و زیربنای اساسی تمدن انسانی را هـمان داد و سـتد و تبادل نیازها می شمرد:

 «حس تمدن انسانی مقتضی قیام به حاجتی است در مقابل اقـدام دیـگری به حاجت آن، مثل آنکه نـجّاری در مـقابل بنّایی و غـیرها واقـع شـود.» (۴۳)

پس جامعه مدنی و تمدن انسانی بر اسـاس رفـع نیاز خود از دیگران و به صورت معاوضه و مبادله نیازها استوار است. چنین جـامعه ای کـه بر پایه رفع نیاز خود اسـتوار است و همه نگاهش مـعطوف بـه خود و رفع مشکل و نیاز از خـود اسـت، از حیطه تعالیم انبیاء و مفاهیم وحیانی آسمانی کاملاً به دور و با آن بیگانه است. آنچه پیـامبران الهـی به دنبال آن بوده اند و رمز ارسـال رسـل و انـزال کتب بوده، بـه در کـردن بشر از این حس خـودخواهی و اسـتوار کردن جامعه ای دینی است. نقطه عزیمت جامعه دینی از جامعه مدنی از همین جا شروع مـی شود. بـه گفته شاه آبادی (ره):

 «اما حس تدیّن کـه بـه واسطه زحـمات انـبیاء (ع) در بـشر ایجاد شده، مقتضی قـیام به حاجت برادر است و لو حاجتی در مقابل آن نبوده باشد و لذا ناموس عون بر قائمه همت عالیه انـسانیت مـستقر گردیده و حس و ترغیب به آن در شریعت مـطهره فـوق حـدّ احـصاء اسـت.» (۴۴)

این است کـه در جـامعه مدنی که زیربنای تأسیس آن را رفع نیاز خود تشکیل می دهد، مفاهیمی همچون تعاون، ایثار، انفاق، گذشت، خـدمت، صـداقت، اخـلاص، عشق و محبت و غیره، مفاهیمی بیگانه با قـاموس آنـ اسـت چـرا کـه اسـاس تفکر آن را داد و ستد و معاوضه و مبادله، نه تنها در عرصه اقتصاد، که در تمامی عرصه های زندگی تشکیل می دهد، و ملاک کلی آن باز کردن گره دیگری، مشروط به باز شدن گره خود اسـت و لیس الاّ ولی اساس در جامعه دینی بر محوری دیگر استوار است. در آنجا پایه و زیربنای تمدن، ایمان به خدا و قیامت است و بر این پایه همه انسانها در دو جمله «امّا اخ لک فی الدین» «او نـظیر لک فـی الخلق» جای خواهند گرفت. (۴۵) در این جامعه محور کاملاً چرخش می یابد. از خود به غیر دگرگون می شود و ملاک رفع نیاز دیگری قرار می گیرد. از این روست که تمامی واژه های ارزشی و انسانی همچون: تـعاون، ایـثار، محبت، عشق، انفاق، گذشت و غیره به قاموس آن راه پیدا می کند و امکان تعبیر و تفسیر آن میسور می شود.

سخن آخر

آنچه گذشت، گزارشی از خطوط کلی اندیشه سـیاسی فـقیه فرزانه و عارف زمان شناس پیر و مـراد و مـحبوب معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی، حضرت آیت الله میرزا محمدعلی شاه آبادی (قدس سره) بود. گرچه در این فرصت، مجال استشهاد و استناد به اندیشه های حـضرت امـام و مقایسه میان دیدگاه آن دو بـزرگ بـه صورت جزئی و تفصیلی فراهم نبود، علاوه بر آنکه بحمدالله، هنوز جامعه علمی و فرهنگی ما از اندیشه های آن پیر بزرگ، لبریز و سرمست است ولی هدف اصلی آشنایی با خطوط کلی اندیشه سیاسی اسـتاد عـارف و مراد او بود.

در یک مقایسه کلی و اجمالی می توان نتیجه گرفت، در این دو عزیز گرانمایه و فرزانه، سه بُعد عرفان، فقاهت و سیاست چنان در هم گره خورده و در هم تنبیده شده است که نمی توان هیچ بـُعدی از ایـن سه بـُعد را، منفصل از دو بُعد دیگر مورد ارزیابی و سنجش قرار داد، اگرچه این هرم سه بُعدی در آن استاد بزرگ، به صورت مـجمل مشاهده می شود که به وسیله فرزند یگانه اش، در چهره ای تفصیلی، متبلور و شـکوفا گـشته اسـت و اینجاست که به یاد می آوریم این سخن امام راحل را:

 «ایشان (مرحوم شاه آبادی)، صرف نظر از جنبه فقاهت، فـلسفه، عـرفان که کم نظیر بودند، در سیاست نیز کم نظیر بودند.» (۴۶)

پی نوشت ها:

۱. صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۰۷، مؤسسه تنظیم و نـشر آثـار، ۱۳۷۸ هـ . ش.

۲. نک به: عارف کامل، ص۱۰ و ص۵۰. معاونت پژوهش بنیاد فرهنگ شاه آبادی، انتشارات نشاط، ۱۳۸۰ ه . ش.

۳. نک به: هـمان، ص۵ ـ ۷ و ۲۶ و ۵۴ و ۶۵ و گلشن ابرار، ج۲، ص۶۰۳ ـ ۶۰۴، نشر معروف، ۱۳۷۹ ه . ش.

۴. نک به همان، ص۱۳ و ۱۱ و ۲۲ و ۲۳ و ۲۵ و ۶۱.

۵. نک به همان، ص۲۵ ـ ۲۶ و ۱۱.

۶. نک بـه: قاضی زاده، کاظم، اندیشه های فـقهی ـ سـیاسی امام خمینی، ص۲۱، مرکز تحقیقات استراتژیک، ۱۳۷۷ه . ش.

۷. مرحوم شیخ آغا بزرگ تهرانی در طبقات اعلام الشیعه به جریان تبعید پدر مرحوم آقای شاه آبادی اشاره کرده اند: ج۴، ص۱۳۷۰، نک به: عارف کامل، ص۴۴ و ۸۳ ـ ۸۴.

۸. عارف کامل، ص۴۳ ـ ۴۴.

۹. نک به: هـمان، ص۶۰ ـ ۶۱.

۱۰. نک به: علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج۱، ص۲۱۵ ـ ۲۱۶، بنیاد فرهنگی امام رضا.

۱۱. عارف کامل، ص۵۶ ـ ۵۷.

۱۲. گلشن ابرار، ج۲، ص۶۰۳.

۱۳. همان، ص۶۰۳ ـ ۶۰۴.

۱۴. حسین مکّی، تاریخ بیست ساله ایران، ج۴، ص۲۰، انتشارات علمی، چاپ ششم، ۱۳۸۰ه . ش.

۱۵. نک به، عارف کـامل، ص۲۶ ـ ۲۷ و ۸۱ ـ ۸۲.

۱۶. نـک به همان، ص۲۱، ۳۱، ۳۹، ۵۱.

۱۷. نک به همان، ص۸۷ ـ ۸۸ و ۶۸.

۱۸. نک به همان، ص۶۵ ـ ۶۶.

۱۹. نک به: گلشن ابرار، ج۲، ص۶۰۵.

۲۰. نک به: شذرات المعارف، الشذرة الثانیه، ص۱۰ ـ ۱۱، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۰ه . ش.

۲۱. همان، ص۱۱.

۲۲. الشَذْر: قِطَعٌ من الذَهَب یلقط من المـعدن مـن غیر اذابة الحجارة و الشذر ایضا: صغار اللؤلؤ. بنابراین به قطعه های کوچک طلا یا مروارید در زبان عرب شَذْر و به یک قطعه از آن «شذرة» می گویند و جمع آن «شَذَرات» است. نک به ابن منظور، لسـان العـرب، ج۷، دار احیاء التراث العربی، لبنان، ۱۴۱۶ه . ق.

۲۳. شذرات المعارف، ص۴.

۲۴. همان، ص۶ ـ ۷.

۲۵. همان، ص۵ و ۷.

۲۶. همان، ص۱۱ ـ ۱۲.

۲۷. همان.

۲۸. همان، ص۱۲ ـ ۲۰.

۲۹. همان، ص۷ ـ ۹.

۳۰. نک به: عارف کامل، ص۴۱ ـ۵۰.

۳۱. نک به: شذرات المعارف، ص۷.

۳۲. نک به: عارف کامل، ص۳۹ ـ ۴۰.

۳۳. همان، ص۵۱ ـ ۵۲.

۳۴. همان، ص۴۰.

۳۵. همان، ص۵۱.

۳۶. شـذرات المـعارف، ص۳.

۳۷. هـمان، ص۴.

۳۸. همان، ص۴ ـ ۶.

۳۹. همان، ص۶ ـ ۹.

۴۰. عارف کامل، ص۴۱.

۴۱. شـذرات المـعارف، ص۱۶ ـ ۱۷.

۴۲. هـمان، ص۱۹ ـ ۲۰.

۴۳. همان، ص۱۹.

۴۴. همان، ص۲۰.

۴۵. نهج البلاغه، نامه به مالک اشتر، نامه ۵۲، ص۴۲۷، مؤسسه دار الهجرة، قم، به کوشش دکتر صبحی صالح.

۴۶. عارف کامل، ص۵۴.

آدرس ثابت: ۱۱۹۰۴۸https: //www. noormags. ir/view/fa/articlepage/

مقالات مرتبط

مقایسه روش اجتهادی صاحب جواهر و محقق خویی

جایگاه عرف در تقنین و تطوّر فقه امامیه

شهادت بر شهادت در حقوق کیفری ایران و انگلیس

ارزیابی منع به کارگیری سلاح هسته ای با تاکید بر ادله فقهی و سیاسی مقام معظم رهبری در باب حقوق بشردوستانه

بررسی تأثیر روش آموزش هندسه بر مبنای نظریه فن هیلی بر پیشرفت تحصیلی

بینش سیاسی حضرت زهرا (ع)

امام رضا (ع)؛ حقوقدانی و جامعه سازی

فهرست کتاب های منتشر شده اسفند ماه سال ۱۳۸۰

گفتمان اخلاقی مدیران از دیدگاه فقه و حقوق

قاعده «لکل قوم نکاح»

مبانی و احکام فقهی محیط زیست

گفتگو با استاد علیدوست؛ روش شناسی اجتهاد

عناوین مشابه

درآمد: مجاهد مجتهد و دارای مقامات عالیه (نهضت مشروطه، عوامل انحراف آن و اندیشه و شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری در آئینه تحلیل امام خمینی)

نقش محوری انسان کامل در توسعه سیاسی متعالیه در اندیشه ی سیاسی امام خمینی (س)

بررسی نظری رابطه دین (اسلام) و توسعه در جریان فکری مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (س)؛ مبتنی بر اندیشه های آیت الله مصباح یزدی

مفهوم آزادی، محدوده و مرزهای آن در اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

اندیشه ی حکمرانی و مبنای مشروعیت سیاسی دولت از منظر آیت الله العظمی امام خمینی (س)

استاد زاده پیام حضرت امام خمینی (س) به مناسبت شهادت آیت الله شاه آبادی

بررسی مقایسه ای دولت مطلوب در اندیشه آیت الله نائینی و امام خمینی (س)

جایگاه تربیت سیاسی و نقش آن در پیشگیری از رخنه های سیاسی - فرهنگی در انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)

حضرت آیت الله سید حسن خمینی در پانزدهمین نشست علمی بزم اندیشه: امام خمینی (س) را درست به دانش آموزان معرفی کنیم

انسداد مفهومی دال های بنیادین گفتمان انقلاب اسلامی در سپهر اندیشه امام خمینی (س) و آیت الله خامنه ای

 

. انتهای پیام /*