شاید در کمتر دوره ای از حیات اجتماعی ملت ایران بتوان سراغ کرد که «ارتش» از موقعیت امروز برخودار بوده، و به وی‍ژه آن چنان که در فاصله زمانی 42 ساله اخیر، در خدمت اهداف و آرمان های ملت و سربلندی کشور خویش، تلاش صادقانه انجام داده باشد.
از همان زمانی که رژیم طاغوت اقدام به اعزام طلاب علوم دینی به سربازخانه ها کرد، به سفارش امام خمینی (س) ارتباط انقلابی با بدنه ارتش برقرار شد. حضرت امام در این باره می فرمایند:
«بگذار جوانان ما به سربازخانه بروند و سربازان را تربیت کنند و سطح افکار آنها را بالا ببرند؛ بگذار در بین سربازان افراد روشن ضمیر و آزادمنشی باشند تا بلکه به خواست خداوند متعال ایران به آزادی و سربلندی نایل شود.» (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۱۹۸)
البته زمینه این تاثیر مثبت را باید در اعتقاد راسخ مردم ایران به باورها و ارزشها و پرورش یافته در دامان مادران معتقد و درون خانواده های پای بند به فرامین دینی جستجو کرد و این موضوعی است که همواره مورد توجه حضرت امام بوده و از آن به بهترین وجه بهره برداری کردند و در واقع بدنه ارتش علیرغم معادلات حاکم بر ارتش شاهنشاهی و برخلاف تصور کارشناسان نظامی وابسته به آن رژیم،به ندای مرجع تقلید و رهبر انقلاب مردم ایران پاسخ مثبت داد تا آنجا که فرماندهان رده بالای ارتش را به اذعان و اقرار وادار می کند:
«این افسرها و درجه دارها و سربازها هم همان مردم بودند دیگر، برود و آنها [مردم] را بزند و بکشد؟ مگر آخر این طوری می شود که در یک مملکت این کار را کرد؟!»
در کنار این اقرار ارتشبد جم، این بیان ارتشبد قره باغی هم گویای گویای واقعیت حاکم بر بدنه ارتش در زمان طاغوت و در روزهای اوج گیری انقلاب اسلامی است:
«مسأله اینجاست که اینها از راه مذهب در نیروهای مسلح وارد شدند؛ خوب، نیروهای مسلح شامل همه مسلمانان بودند و اکثریت آنها شیعه بودند، مسلمان بودند و اعتقاد داشتند.»
و از این رو و با توجه به زمینه قبلی، دعوت امام مبنی بر:
«برای افسران جوان پیام فرستادم که به صف ملت بپیوندند که ما آنان را از یوغ مستشاران نظامی نجات داده و با آغوش باز پذیرایی می نماییم. افسران محترم جوان از مقابله خصمانه با برادران و خواهران خود جداًاحتراز کنند و با آنان در صف واحد که خواست اسلام است درآیند.» (همان؛ ج ۵، ص ۲۲۲)،

مورد اجابت قرار گرفت و تاثیر خود را در ارتش گذاشت و باعث اختلاف در بدنه ارتش و فرار از پادگانها شد و به دنبال آن بیعت افراد نیروی هوایی و همافران و اقشار متعددی از ارتش با حضرت امام در روزهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و خیزش همافران در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن از جمله سرفصل های درخشان و تاثیر گذار در تاریخ انقلاب اسلامی به حساب می آید.
اما با پیروزی انقلاب با همه این سوابق درخشان برای تعدادی از ارتشیان، با توجه به طبیعت انقلاب و عوامل دیگر، سامان کلی ارتش به هم ریخته و در آستانه فروپاشی بود و با این حساب رسالت حضرت امام نسبت به ارتش از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار بود که تلاش برای بازسازی و حفظ ارتش، تحکیم بین ارتش و مردم و سالم سازی و هدایت به سمت ارتش مکتبی و در شأن انقلاب را در این راستا در راهبردها و برنامه های به کار گرفته توسط آن بزرگوار می توان ردیابی کرد. لازم به ذکر است گر چه یکی از ترجیح بندهای سخنرانی ها و حتی پیام های حضرت امام در روزهای نزدیک پیروزی انقلاب نصیحت و انذار و هشدار به ارتشیان و دعوت به پیوستن به مردم است، امّا از لحظه پیروزی انقلاب، سخن آن بزرگوار به دفاع از ارتش و ضرورت پشتیبانی از آن و سفارش به مردم و روحانیون و دیگر افراد ذیربط در این زمینه است.
از جمله در اوّلین پیام به ملت ایران بعد از پیروزی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ چنین می فرمایند:


«اینجانب به امرای ارتش اعلام می کنم که در صورت جلوگیری از تجاوز ارتش و پیوستن آنان به ملت و دولت قانونی ملی اسلامی، ما آنان را از ملت و ملت را از آنان می دانیم و مانند برادران با آنان رفتار می نماییم.» (همان؛ ج ۶، ص ۱۲۴)
در همان روز در پاسخ استفتای جمعی از افراد نیروهای مسلح،عدم اعتبار سوگند نظامیان در زمان طاغوت را اعلام می دارند. (همان، ۱۲۷)
روز بعد (۲۳ بهمن ۱۳۵۷) در پیامی ۶ ماده ای به ملت در تذکراتی به طور تکلیف شرعی- الهی و ملّی در بند ششم آن چنین آورده اند:
«اکنون که قوای انتظامی، از قبیل ارتش و ژاندارمری و شهربانی، به ملت پیوسته اند بر عموم ملت لازم است که به هیچ وجه تعرض به آنان نکنند و آنان را چون برادر نگهداری کنند. و بر علمای اعلام است که مردم را ارشاد کنند که از قوای انتظامی، که تحت لوای حکومت اسلامی آمده اند، حمایت نمایند.» (همان، ۱۲۹)
در همین روز در پیامی دیگر به ملّت چنین می فرمایند:
« باید به مراکز شهربانی و ژاندارمری و ارتشی حمله نشود، اینها دیگر برگشته اند و از خود ما هستند؛ ارتش و ژاندارمری، شهربانی از خود ما هستند؛ تمام قوای انتظامی از ما و ما از آنها هستیم؛ همه هوادار اسلام هستیم. باید از اغتشاشات جلوگیری شود.در خصوص همافران هم سفارش می کنیم که اینها جوانهایی هستند که در موقع حساس به ما کمک کردند و زحمت کشیدند و با ملت همبستگی اعلام کردند. همه نیروها را باید حفظ کنید.» (همان، ۱۳۲ - ۱۳۳)
پیام روز ۲۴ بهمن به ملّت نیز حاوی سفارشی در باب ارتش است.
«مردم موظفند از حمله به شهربانیها و کلانتریها و ژاندارمریها و پادگانهای ارتش و اماکن دولتی و ملی و کاخها جلوگیری کنند؛ و با برادران نیروهای هوایی و زمینی و دریایی و سایر قوای دولتی برادرانه رفتار نمایند که آنان به ملت پیوسته اند» (همان، ۱۳۷)
همچنین در سخنرانی در جمع انصاف و پیشه وران (اعلام پایان اعتصامات) در روز ۲۶ / ۱۱ / ۵۷ ضمن پناه اسلام دانستن قوای نظامی و انتظامی (ارتش-شهربانی- ژاندارمری) تعرض به آن ها را به مثابه تعرض به خداوند به حساب می آورند:
«الآن که قوای انتظامی ملحق شد به ملت اسلام و در پناه اسلام واقع شد، چه قوای ارتشی و چه شهربانی و چه ژاندارمری و چه سایر قوایی که ملحق شده به ملت و در پناه اسلام واقع شدند، احدی از مردم حق تعرض به آنها ندارد. تعرض به آنها تعرض به دولت اسلامی است؛ تعرض به دولت اسلامی تعرض به خداست .» (همان، ۱۴۴ - ۱۴۵)
و در پایان همین سخنرانی بار دیگر می فرمایند:
«قوای نیروی هوایی، همافرها، همه اینها، تمام ارتش و قوای انتظامی، ژاندارمری- همه برگردند به محل خودشان و مردم پشتیبان آنها باشند؛ چنانکه آنها هم از مردم هستند. و نظم را، هم شما و هم قوای انتظامی با هم برادرانه باید حفظ بکنید.» (همان، ۱۴۶)
روز ۲۷ / ۱۱ / ۵۷ در پیامی به روحانیون و علما بر ضرورت بازگشایی مراکز نظامی و انتظامی و حضور مجدد آن ها در محل کار خویش و سفارش به رفتار برادرانه و دوستانه با آن ها را اعلام می فرمایند. 
در همین روز در جلسه ای در جمع ۱۵۰ تن از استادان دانشگاه ها، در پاسخ به سوالات متعدد نما ینده دانشگاهیان در باب ارتش، ضمن اشاره به انتخاب شهید قره نی به عنوان رییس ستاد مشترک ارتش، مطالب بسیار راهگشا و ارزنده و کاربردی مطرح می کنند که نشان از حیثیت بالای ارتش در اندیشه آن بزرگوار است و با هوشیاری و توجه به توطئه های مختلف چه در درون ارتش و چه در بیرون که همه هم توسط گروهک های معاند و برای انحلال ارتش انجام می شد مطالب ارزنده ای را مطرح می کنند که جداً جالب و آموزنده است و علاقه مندان را به «صحیفه امام؛ ج ۶، ص ۱۵۴ - ۱۵۶» در این باب ارجاع می دهد.
روز ۹ / ۱۲ / ۵۷ یکی از مواد پیام چهار ماده ای به ملّت درباره انقلاب و مسائل داخلی کشور در همین زمینه است.
« ارتش و شهربانی و ژاندارمری اکنون در خدمت اسلام هستند و از ملت هستند، باید ملت از آنان پشتیبانی کند و کاری که موجب آزردگی و دلسردی آنان است انجام ندهند و باید قوای انتظامیه بدانند که پس از تصفیه از عناصر فاسده، تمام آنان در پناه اسلام و حکومت عدل با احترام و رفاه زندگی می کنند. ما می دانیم که شکست دشمن مرهون پیوستن جناحهایی از نیروها و سایر مأمورین دولتی به ملت بود. شما نباید احساس شکست کنید بلکه باید احساس پیروزی کنید زیرا از ملتید و در پیروزی آن سهیم هستید و ما به شما احترام می گذاریم و شما را برادران خود می دانیم. من به ملت ایران اکیداً هشدار می دهم که دولت باید ارتش ملی و قوی و با روحیه مقتدر داشته باشد تا قدرت بر حفظ کشور داشته باشد. ملت محترم باید در تقویت روحی ارتش و افسران کوشش کنند و گویندگان و وعاظ محترم نیز در تقویت آنان کوشش نمایند و از حمله به پادگانهای قوای انتظامی در سرتاسر کشور باید جداً جلوگیری شود. امروز حمله به پادگانها مخالفت با انقلاب اسلامی است و باید از آن احتراز کرد.» (همان، ۲۶۳)
این حمایت ها در روز ۲۹ / ۱۲ / ۵۷ به این صورت ادامه پیدا می کند:
« ملت ما موظف است که از ارتش- الآن- حمایت بکند. ارتش را تضعیف نکنید. ما احتیاج به ارتش داریم؛ ملت احتیاج به ارتش دارد. ارتش باید از طرف ملت حمایت بشود و تقویت بشود.» (همان، ۳۹۶)
این تأییدهای پی درپی در موارد متعدد دیگر هم ادامه می یابد و اوج آن در ۲۶ فروردین ۱۳۵۸ جلوه می کند که در آن طی پیامی به ملّت و اعلام وظایف متقابل ملّت و ارتش روز ۲۹ فروردین را روز ارتش اعلام می دارند. در این پیام که در ۴ بند صادر شده بر اعلام روز ارتش، رژه نیروهای ارتش در این روز در تمام شهرستان های بزرگ، ضرورت احترام و استقبال برادرانه مردم از ارتشیان، حفظ ضوابط و نظم و سلسله مراتب در داخل ارتش، عدم دخالت افراد غیر ارتشی در امر ارتش، اعلام عفو خلاف های احتمالی گذشته ارتشیان و ... سفارش شده است. و البته پس از آن هم در موارد متعدد پشتیبانی از ارتش و تأیید آن مورد عمل و سفارش حضرت امام قرار گرفته است. و آنچه مسلم است، حسن تدبیر و آینده نگری حضرت امام، ارتش را که پس از انقلاب در آستانه فروپاشی و انحلال قرار داشت و نگاه منفی حاصل از سوابق امر و تبلیغات سوء جهت دار گروهک های منحرف و افراطی آن را دامن می زد، به ارتشی هدفمند و سازمان یافته و در خدمت اهداف انقلاب و نظام و دفاع از تمامیت ارضی کشور قرار تبدیل کرد و به آن در باور عمومی جایگاهی مثبت بخشید.
بدیهی است، حضرت امام که با این دید مثبت و تأیید آمیز و اقدامات عملی و پشتیبانی کننده در سامان دهی و احیای ارتش برترین نقش را ایفاء کردند، این همه را به منظور تقویت نقش ارتش و دیگر قوای نظامی و انتظامی و در خدمت اهداف و آرمان های انقلاب و نظام و حفظ و حراست از دستاوردهای آن انجام دادند و اگر غیر از این باشد، نقض غرض و خلاف مطلوب و منویات آن بزرگوار است، از این رو ایشان در کنار تأییدهای پی در پی، همواره نیم نگاهی به آفات و آسیب ها هم داشتند و آن را گوشزد می کردند و از جمله این آفات که مورد عتاب و خطاب چندین باره و با شدت و حدّت وی بود، ورود قوای نظامی و انتظامی در دسته بندی ها و جناح های سیاسی بود و در این جهت فرمایشات و هشدارهای ایشان از جمله بند «ل» وصیت نامه سیاسی - الهی آن حضرت، از چنان صراحتی برخوردار است که راه هر گونه توجیه به هر بهانه ای را می بندد، زیرا در نظر ایشان اصالت یا نظام جمهوری اسلامی است و افراد و گروهها و ارگان ها همه و همه در خدمت این هدف بزرگ قرار دارند و بزرگترین شاخصه جمهوری اسلامی هم تعیین حق سرنوشت مردم مسلمان توسط خودشان است که این حق با رهبری امام و پایمردی و فداکاری همین مردم از حلقوم نظام وابسته شاهنشاهی گرفته و به مردم واگذار شد و اگر هر کسی یا تشکیلاتی با هر بهانه ای و لو به ظاهر مقدس به این حق لطمه بزند و در جهت احقاق حقوق مردم توسط خودشان لطمه وارد آورد، نه تنها خدمتی به اهداف نظام نکرده که به بزرگترین دستاورد امام و انقلاب خیانت و جفا کرده است و البته این از گروه های صاحب قدرت که بعضاً به ظاهر خود را در این امور رقیب مردم می دانند و حق آنان را سلب می کنند، بسیار مذموم تر است و آنچه ذیلاً می آید شمه ای از مجموعه سفارشات آن حضرت در این باب است و نمودی از راه امام خمینی می باشد که به قول مقام معظم رهبری «راه ما، راه امام خمینی (س)» است و آنچه ذیلا می آید جزئی از مطالبی است که به خوبی دغدغه امام راحل را در این زمینه بیان می دارد:
«وظیفه هر نظامی ... این است که در امور سیاسی حکومت [دخالت] نکند؛ برای اینکه سرباز اگر وارد شد در امور سیاسی، سربازیش را از دست می دهد ... سران این ارتش و همه قوای مسلح باید موظف باشند به اینکه حفظ کنند تمام ارتش را از اینکه وارد در امور سیاسی بشود. ورود در امور سیاسی همان و حیثیت ارتش از بین رفتن همان. امور سیاسی در ارتش از هروئین بدتر است. چطور هروئین انسان را چه می کند و از بین می برد، امور سیاسی هم باطن ارتش را از بین می برد؛ دید ارتش را از بین می برد. از این جهت، یکی از چیزهایی که لازم است برای شما و باید این مطالب را با جدیت، با قدرت، در همه جا بسط بدهید، این است که نگذارید در امور سیاسی وارد بشوند. نگذارید سیاسیونی که بخواهند بیایند در آنجا مسائل سیاسی بگویند در آنجا صحبت بکنند. البته بیایند موعظه بکنند؛ بیایند دعوت به اصلاح بکنند، به صلاح بکنند، شجاعت را به آن ها یاد بدهند؛ اینها همه اش خوب است، اما بخواهند یک امور سیاسی را وارد بکنند در ارتش، این نقشه ای است که اگر این قائل هم خودش نقاش این امر نباشد، نقشه ای است که کشیده شده است و این قائل را مِن حیثی که خودش هم حتی نداند، وارد معرکه کرده اند. آن چیزی که از همه چیزها برای ابرقدرت ها الآن [بیشتر] مطرح هست این است که ما این ارتشی که الآن دیدیم که انسجامش بحمد الله، هست و قدرت نظامیش هست و نه ماه بیشتر هم دارد جنگ می کند و پیشبرد هم می کند، هر روز هم پیش می برد و خوب، این یک خوفی در قلب آن ها ایجاد کرده، این ها دارند کم کم مأیوس می شوند. از این جهت، می خواهند ارتش را از باطن یک اشکالاتی در آن ایجاد کنند. یکی از اشکالات بزرگ همین است که امور سیاسی را وارد کنند در ارتش و بیایند صحبت های سیاسی بکنند و بیایند حرف های سیاسی بزنند. بیایند یک گروهی گروه دیگر را چه بکنند؛ شما هم وارد بشوید در این میدان، یک دسته تان اهل گروه کذا بشوید و یک دسته هم اهل حزب کذا بشوید؛ و دائماً افکارتان بیاید سراغ حزب بازی، سراغ گروه بازی و سراغ این مسائل. و این همان است که ارتش را از دست می برد؛ همه چیز ارتش را از بین می برد. و لهذا، من به سران ارتش امر می کنم به اینکه باید در ارتش مسائل سیاسی طرح نشود. اشخاص اگر بخواهند بیایند آن جا صحبت بکنند، اگر از سیاسیون هستند، اینها را نگذارند بیایند در ارتش صحبت بکنند. اینها توجه هم اگر خودشان نداشته باشند، لکن متحرک به حرکت دیگران و به تحریک دیگران هستند. این از مسائل لازم برای ارتش است. همان طوری که راجع به مواد مخدره هم من گفتم به آقایان و شماها هم همه باید توجه داشته باشید، آن ها هم اگر در ارتش وارد بشوند، ارتش را از بین می برند. این اموری است که با ید حتماً درارتش با کمال قدرت اجرا بشود.(همان؛ ج ۱۴، ص ۴۴۱ - ۴۴۲)
و نیز می فرمایند:
«من عرض می کنم به همه این قوا و به فرماندهان این قوا که این افراد در هیچ یک از احزاب سیاسی، در هیچ یک از گروه ها وارد نشوند.اگر ارتش یا سپاه پاسدار یا سایر قوای مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز باید فاتحه آن ارتش را خواند. در حزب وارد نشوید، در گروهها وارد نشوید. اصلًا، تکلیف الهی- شرعی همه شما این است که یا بروید حزب یا بیایید ارتش باشید؛ مختارید از ارتش کناره گیری کنید بروید در حزب، میل خودتان، اما هم ارتشی و هم حزب، معنایش این است که ارتشی باید از ارتشی اش دست بردارد، بازیهای سیاسی باید توی ارتش هم وارد بشود. در هر گروهی که وارد هستید باید از آن گروه جدا بشوید، و لو یک گروهی است که بسیار مردم خوبی هم هستند، و لو یک حزبی است که بسیار حزب خوبی هست، لکن اصل وارد شدن در حزب برای ارتش، برای سپاه پاسداران، برای قوای نظامی و انتظامی وارد شدنش جایز نیست، به فساد می کشد اینها را. و من عرض می کنم که کسانی که در رأس ارتش هستند و کسانی که در رأس سپاه پاسداران هستند موظف هستند که ارتش را و سپاه را و سایر قوای مسلح را از احزاب کنار بزنند و اگر کسی در حزب هست، باید او را از ارتش بگویند یا در آنجا یا در اینجا و همین طور سپاه پاسداران و همین طور سایر قوای مسلح باید وارد در جهات سیاسی نشوند تا انسجام پیدا بشود. اگر وارد بشوید، بالاخره به هم خواهید زد خودتان را و بالاخره در مقابل هم خواهید ایستاد و نظام را به هم خواهید زد و اسلام را تضعیف خواهید کرد. تکلیف همه شما این است که با هم باشید بدون اینکه در یک حزب یا در گروهی وارد شده باشید، هر گروهی می خواهد باشد.گروه فاسد که ان شاءالله، وارد نمی شوید، گروههای بسیار خوب هم وارد نشوید. باید شما مستقل، بدون اینکه پیوند به یک گروهی داشته باشید مستقل باشید و از حزب الله تعالی شأنه. ... گروههای مختلفی که اسلامی هستند، این گروههای اسلامی هم نباید دخالت در امور ارتش بکنند و نباید در آنجا افراد داشته باشد، تا بتوانید یک عضو صالح و یک ارتش و سپاه پاسداران منسجم و صالح و قدرتمند باشید. ورود سیاست در ارتش شکست ارتش است، این را باید بدانید و شرعاً جایز نیست. و من امر می کنم به شما که یا در ارتش یا در حزب، دوم ندارد که بخواهید هم ارتشی باشید، هم حزبی، نمی شود.» (همان؛ ج ۱۶، ص ۱۱۵)
این مقال را با فرازی از بند «ل» وصیت نامه سیاسی الهی آن پیر خدابین به پایان می برد،بدان امید که همین یک حرف بس باشد، البته اگر ...
«وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان طور که از مقررات نظام، عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبهه هااست به آن عمل نمایند؛ و قوای مسلح مطلقاً، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند. در این صورت می توانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند. و بر فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود دراحزاب منع نمایند. و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شورای دفاع و مجلس شورای اسلامی وظیفه شرعی و میهنی آنان است که اگر قوای مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، بر خلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملی انجام دهند یا در احزاب وارد شوند که - بی اشکال به تباهی کشیده می شوند - و یا در بازیهای سیاسی وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت کنند. و بر رهبر و شورای رهبری است که با قاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در امان باشد.» (همان؛ ج ۲۱،ص ۴۳۲ - ۴۳۳)

. انتهای پیام /*