به دنبال اوج‏ گیرى مبارزات اسلامى مردم در 15 خرداد 1342 امام خمینى دستگیر شدند. در تاریخ  11 مرداد همان سال ایشان در نامه ای به آقاى سید محمد صادق روحانى به محدودیتهاى ایجاد شده توسط دولت برای ایشان اشاره کردند. در زمان تحریر این نامه معظم له در منزلى در محله قیطریه تهران تحت نظر مأموران امنیتى رژیم شاه به سر مى‏ بردند.

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

به عرض عالى مى‏ رساند، مرقوم محترم که حاکى از سلامت مزاج محترم و تفقد از حقیر بود موجب تشکر گردید. گرچه ما آزاد نیستیم و دولت به مناسباتى که خودشان مى‏ دانند این صحنه را ساخت که ما را آزاد قلمداد کند و سر و صدا راه بیندازد، و الآن ما در اختیار آنها هستیم و ابداً از خود اختیارى نداریم و حق ملاقات با کسى نداریم و کسى نمى ‏تواند بى ‏اجازه، ما را ملاقات کند، و امروز منتقل مى‏ شویم به خارج شهر*، و این تبعید است تا امَد غیر معلوم. از این جهت ما از همه تکالیف خارج هستیم لکن مع ذلک از اظهار لطف جنابعالى و سایر آقایان محترم و علماى اعلام و جمیع مسلمین متشکریم. تلگرافات آقایان نرسید. فقط چهار تلگراف [به‏] زندان رسید که جواب دادم. از سرکار نرسید. در هر صورت اگر صلاح مى‏دانید به نحوى این محدودیت را به مسلمین برسانید. از جنابعالى ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

خمینى‏»

(صحیفه امام، ج‏1، ص: 250)

دستگیری و زندانی کردن حضرت امام خمینی(س) در سحرگاه 15 خرداد 1342 و وقایع و حوادث حاصل از آن و بازتاب‌های داخلی و خارجی آن نقشه‌های رژیم شاه را نقش بر آب کرد؛ تا آنجا که مجبور شد برای رهایی از این مخمصه دست به ترفند جدیدی بزند و به دنبال آن در 11 مرداد 1342 امام را از زندان آزاد و به خانه‌ای در داوودیه منتقل کرد. استقبال غیر باور مردم از این آزادی ظاهری و هجوم برای دیدار حضرت امام بار دیگر باعث عکس‌العمل رژیم شاه شد و از تاریخ 15 مرداد 1342 حضرت امام به منزل آقای روغنی در قیطریه نقل مکان داده شد و تا روز آزادی (16 فروردین 1343) در این خانه تقریباً در حصر به سر بردند. (روزنگار زندگی سیاسی اجتماعی امام خمینی، ص 149)

مأمور ویژه ساواک در گزارش 12/ 5/ 42 خود با اشاره به آزادى امام خمینى از زندان نوشته است: «اغلب روحانیون و علماى طراز اول و نیز معممین، بازاریان، اصناف و سایر طبقات مردم در منزل آیت اللَّه نجاتى واعظ به ملاقات خمینى رفتند. مردم دسته دسته و در حالى که در صف ایستاده بودند به نوبت سینه و دست و پاى خمینى را مى ‏بوسیدند و عموماً متأثر بودند و گریه مى ‏کردند. تنها مذاکره‏اى که بین خمینى و آیت اللَّه بهبهانى صورت گرفت، احوال‏پرسى بود که خمینى در پاسخ احوال‏پرسى آیت اللَّه بهبهانى‏[ مطالب فوق را] اظهار داشت: «خیلى خوب و موفق هستم ... تا فردا غروب اینجا هستم و بعد منزلى در شمیران تهیه کرده ‏اند که چند روز آنجا خواهم رفت، و سپس به قم مى‏ روم؛ ولى کارهایى هست که باید انجام شود و من ایستادگى مى‏ کنم که تمام محبوسین آزاد شوند. همچنین باید جلوى انتخابات مفتضح را گرفت».

در پایان گزارش مأمور ساواک آمده است: «... تا ساعت 9 [شب‏] جمعیت مثل سیل مى ‏آمد و از یک در وارد مى ‏شدند و دست و پاى خمینى را مى ‏بوسیدند و از درِ دیگر خارج مى ‏شدند. از جمله مذاکراتى که بین بازاری ها به عمل آمد این بود که ظاهراً قصد دارند امروز یا فردا (11 یا 12 مرداد ماه 42) بازار را چراغانى کنند و جشن بگیرند. این موضوع بین بازاری ها مورد مذاکره بود». (صحیفه امام، ج1، ص 253)

* منطقه قیطریه تهران که در آن زمان جزء حومه تهران محسوب مى ‏شد.

. انتهای پیام /*