از آن وقتى که انقلاب شروع شد رابطه ما با امام هر روز قوى ‏تر مى‏ شد. من از اردبیل که مى‏ خواستم به قم یا تهران بیایم نامه‏ اى به امام نوشتم و اوضاع آنجا را براى امام توضیح دادم و نوشتم که: تصمیم دارم از اردبیل بروم نظر شما چیست؟ نامه را به آقاى لواسانى دادم و به امام رسانده بود. ایشان جواب دادند که ما نمى‏ خواهیم دوستان ما شهرها را ترک کنند; تا مى‏ توانند با مشکلات عادت کنند یا تن بدهند. در عین حال در آخر فرمودند شما مختار هستید. جواب امام که آمد من تصمیم گرفتم از اردبیل به تهران بیایم بعد که آمدم تهران روابط ما بیشتر شد قبلا هم که امام مرا مى ‏شناخت. وقتى رفتم پاریس نزد امام، حساس ‏ترین مواقع انقلاب بود. رژیم شاه هنوز برپا بود. هنوز سازمان امنیت مردم را بى حساب و کتاب مى‏ گرفت. من از طرف شوراى انقلاب آنجا رفتم. همه مدارک را در یک کیف سامسونت جمع کرده بودم; اسناد و پیشنهادهاى مهمى را جمع کرده بودم و اگر سامسونت را از دست من مى‏ گرفتند، 50 نفر را اعدام مى‏ کردند و همه چیز لو مى ‏رفت. همان را دست گرفتم رفتم. خدا کمک کرد، رفتیم به پاریس. از طرف امام براى واردین جایى تهیه دیده بودند که از آنجا مى ‏رفتند به نوفل لوشاتو.

آنجا که رفتم جمعى حاضر بودند. امام آمدند نماز بخوانند آقاى منتظرى آنجا بود قبل از من برخاست‏ به امام گفت: موسوى از طرف شوراى انقلاب آمده. امام فرمودند بعد از نماز بیایند داخل. بعد از نماز من رفتم داخل سلام رفقا را رساندم، اوضاع ایران را گفتم که چه جورى است. بعد سامسونت را باز کردم مطالب را یکى یکى بازگو کردم و پیشنهادها را هم گفتم; و گزارشى از کار شورا ارایه کردم. امام گوش داد و تمام نشد. بقیه ماند براى فردا. رفتیم به جایى که گرفته بودند براى مهمان ها جاى خوبى نبود. من مى‏ ترسیدم این کیف سامسونت ‏بدست کسى بیفتد، این امانت دست من بود لذا وقتى مى‏ خوابیدم آنرا زیر سر مى‏ گذاشتم.

بالاخره فردا رفتیم ساختمانى که همه بودند بعد از نماز رفتم نزد امام گزارش دادم و امام خوب گوش مى‏ کرد. من در آنجا چیزى که شورا مشخصا پیشنهاد داشت چون همه ما در ایران در خطر بودیم. و از طرفى شناختن اعضاى شورا و کشتن آنها بسیار آسان بود. چون جلسات شورا در این خانه‏ ها بود و کافى بود یک نفر مى‏ ایستاد همه را مى‏ دید و شناسایى مى‏ کرد لذا شورا پیشنهاد کرده بود یک جناح خارجى داشته باشد. که اگر در ایران ریختند و همه را کشتند آنها در خارج کار را ادامه دهند. امام گفتند: ما در خارج چه کسى را بیاوریم؟ گفتم نظر شورا این است که دکتر یزدى، قطب ‏زاده، بنى صدر، حبیبى و هر کسى را که شما صلاح مى‏ دانید. فرمود اینها با هم نمى ‏سازند. هر کدام یک آهنگى دارند. یک فکرى دارند. حالا شما جلسه‏ اى بگذارید اینها را دور هم جمع کنید؛ ببینید آیا اینها حاضرند دور هم جمع شوند و با هم همکارى کنند؟ من گفتم قبل از من آقاى بهشتى این کار را کرده و نتوانسته توافقى ایجاد کند. و اینها با آقاى بهشتى نزدیک ترند تا من. او که نتوانسته توافق ایجاد کند و خیلى هم وقت مصرف کرده من چگونه مى‏ توانم؟ گفت پس ما چه کنیم؟ گفتم آقا اگر اعضاى شوراى انقلاب را در یک شب بکشند همه چیز از بین مى ‏رود. یزدى را خواستیم با او صحبت کردیم. حتى داماد امام آقاى اشراقى خواست ‏بیاید گفتیم خیر شما کار نداشته باشید. احمد آقا خواست‏ بیاید گفت: نه. آقاى سلطانى آمد امام بلند شد آقاى سلطانى نشست ولى تا خواستیم شروع کنیم گفت: آقاى سلطانى بفرمایید اندرون. ایشان رفت اندرون. بعد یزدى آمد امام فرمود: یک پیشنهاد از شوراى انقلاب ایران آمده شماها باهم مى‏ سازید گفت: نه نمى‏ سازیم. ما همراهى نمى‏ کنیم.

من آنجا بودم که ازهارى رفت. کابینه‏ اش ساقط شد. و بختیار آمد. یک قانون اساسى آقاى حبیبى با کمک اشخاص نوشته بود. آن قانون اساسى را امام نگاه کرد فرمود شما آن قانون اساسى را ببرید ایران، این قانون اساسى را بدهید تا ملاحظه کنند. دستور کمتیه‏ ها را هم امام داد. و فرمود شما به شوراى انقلاب بگویید آقایان را دعوت کنند؛ علماى محترم شهر را و معتمدین محلى را براى این که شهر را در دست‏ بگیرند تا وقتى که دستگاه بهم مى ‏خورد؛ شهر بهم نخورد.

بعد امام فرمود حاج سید ابوالفضل زنجانى و آقاى طالقانى را هم به شوراى انقلاب دعوت کنید. اینها را من یادداشت کردم. وقتى به ایران آمدم گفتند چون امام به شما گفته ولو خطاب به شوراى انقلاب بوده اما مخاطبش شما بودید لذا شما بروید آنها را از طرف امام دعوت کنید. من رفتم با آقاى زنجانى صحبت کردم ایشان گفتند من فکر کنم. بعد رفتم با آقاى طالقانى صحبت کردم. ایشان گفتند با سید ابوالفضل مشورت کنم. در نتیجه آقاى طالقانى به شوراى انقلاب آمد و سید ابوالفضل نیامد. سید ابوالفضل نامه‏ اى نوشت آقاى طالقانى بیاید کافى است. خلاصه در اثناى حوادث و رویدادهاى انقلاب رابطه ما با امام قوى‏ تر شد.

 

گفتگوی کامل حضرت الله موسوی اردبیلی را می توانید در اینجا مشاهده نمایید.

. انتهای پیام /*