ای مهر! طلوع کن که خوابیم همهدر هجر رُخت، در تب و تابیم همههر برزن و بام از رُخت روشن و ماخُفّاش وشیم و در حجابیم همه .اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
برخیز که رهروان به راهند همهپیوسته به سوی جایگاهند همهآنجا که بجُز دوست ز کس یادی نیستافسرده دلان، رویْ سیاهند همه.26 تیر 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
این شیفتگان که در صراطند همهجویندهی چشمهی حیاتند همهحق میطلبند و خود ندانند آن رادر آب به دُنبال فُراتند همه.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
یا رب! نظری ز پاکبازانم دهلُطفی کُن و ره به دلنوازانم دهاز مدرسه و خانقهم باز رهانمجنون کُن و خاطر پریشانم ده.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای پیر! مرا به خانقه منزل دهاز یاد رُخ دوست، مُراد دل دهحاصل نشد از مدرسه جُز دوری یارجانا! مددی به عُمر بیحاصل ده.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی! تو و حقِّ معرفت یعنی چه؟دریافت ذات بی صفت یعنی چه؟[1]ناخوانده «الف» به «یا» نخواهی رَه یافتناکرده سلوک، مُوهبت یعنی چه؟خرداد ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای مُرغ چمن! از این قفس بیرون شوفردوس تو را میطلبد، مفتون شوطاووسی و از دیار یار آمدهاییادآور روی دوست شو، مجنون شو.14 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فرزانه شو و، ز فرّ خود غافِل شواز علم و هُنر گریز کُن، جاهِل شوطی کن ره دیوانگی و بی خردییا دوست بخواه، یا بُرو عاقِل شو.12 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای یاد تو مایهی غم و شادی من!سرو قد تو نهال آزادی منبردار حجاب از رُخ و رو بگُشای!ای اصل همه خراب و آبادی من.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای عُقده گشای دل دیوانهی من!ای نور رُخت چراغ کاشانهی من!بردار حجاب از میان، تا یابدراهی به رُخ تو چشم بیگانهی من.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای شادی من، غُصّهی من، ای غم من!ای زخم درون من و، ای مرهم من!بنما نظری به ذرّهای بی مقدارتا بر سر آفاق رود پرچم من.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاش است به نزد دوست راز دل منآشفته دلیّ و رنج بیحاصِل منطوفان فزایندهای اندر دل ما استیا رب! ز چه خاکی بسرشتی گِل من18 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
طاووس هما! سایه فکن بر سرِ منیاری کُن و برگُشای بال و پر منفریادرس از قید خود آزادم کُن!از اختر خود، نیک نما اختر من!اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای پیر! بیا به حق من پیری کُنحالم دِه و دیوانهی زنجیری کُناز دانش و عقل، یار را نتوان یافتاز جهل، در این راه مددگیری کُن.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای پیر خرابات! دل آبادم کُناز بندگی خویشتن آزادم کُنشادی بجُز از دیدن او، رَنج بودشادی بزدای از دلم، شادم کُن.بهمن 1367
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای فرّ هُما! بر سر من سایه فکنفریادرس و وجودم از پایه فکنطوقی که به گردنم فکندهست هوسیارا! تو به گردن فرومایه فکناسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فاطی! ز علایق جهان دل برکناز دوست شدن به این و آن دل برکنیک دوست که آن جمال مطلق باشدبگزین تو و از کون و مکان دل برکن.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
دیوانه شو، این عِقال از پا واکُنطاووس! ز جلوه زاغ را رُسوا کُنحال دل عقل را، دیوانه مپرسمفتون عقال و عقل را پیدا کُن.14 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فرهاد شو و تیشه بر این کوه بزناز عشق، به تیشه ریشهی کوه بکنطور است و جمال دوست، همچون موسیٰیاد همه چیز را جُز او دور فِکن.
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فخر است برای من، فقیر تو شدناز خویش گُسستن و اسیر تو شدنطوفانزدهی بلای قهرت بودنیکتا هدف کمان و تیر تو شدن.14 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
غیر ره دوست کی توانی رفتن؟جز مدحت او، کجا توانی گفتن؟هر مدح و ثنا که میکنی مدح وی استبیدار شو ای رفیق! تا کی خفتن؟اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
سرمست ز بادهی تو خواهم گشتنبیهوش فتادهی تو خواهم گشتناز هوش گُریزانم و از مستی مستتا شاد ز دادهی تو خواهم گشتن.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای یاد تو راحت دل درویشان!فریاد رسان مُشکل درویشان!طُور و، شجر است و، جلوهی روی نگار[1]یاران! این است حاصِل درویشان.14 اسفند 13631- ناظر به آیه ی 143 سوره ی اعراف است.
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای پیر! مرا به خانقاهی برسانیاران همه رفتند به راهی برسانطاقت شدم از دست و پناهی نرسیدفریاد رسا! پناهگاهی برسان.14 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای دوست! مرا خدمت پیری برسانفریاد رَسا! به دستگیری برسانطور است هوس در این ره دور و درازیاری کُن و یار خوش ضمیری برسان.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
بیدار شو ای یار! از این خواب گرانبنگر رُخ دوست را به هر ذرّه عیانتا خوابی در خودیّ خود پنهانیخورشید جهان بُود ز چشم تو نهان.
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای روی تو شمع محفِل بیماران!وی یاد تو مرهم دل بیماران!بر بستر مرگ ما، طبیبانه بیاای دید تو حلّ مشکِل بیماران!بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
از جور رضاشاه، کجا داد کنیم؟زین دیو بَرِ کِه ناله بنیاد کنیم؟آن دم که نفس بُود، ره ناله ببستاکنون، نفسی نیست که فریاد کنیم.
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
طاعت نتوان کرد، گناهی بکُنیماز مدرسه، رو به خانقاهی بکُنیمفریاد اَنَاالْحَق، رهِ منصور بودیا رب! مددی که فکر راهی بکُنیم.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای روی تو، نوربخش خلوتگاهمیاد تو، فروغ دل ناآگاهمآن سرو بُلند باغ زیبایی رادیدن نتوان، با نظر کوتاهم.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹