یاران! نظری که نیکاندیش شومبیگانه ز قید هستی خویش شومتکبیر زنان رو سوی محبوب کُنماز خرقه برون آیم و درویش شوم.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
من پشّهام، از لُطف تو طاووس شومیک قطرهام، از یم تو قاموس شومگر لُطف کنی پر بگُشایم چو مَلَکآمادهی پابوس شه طوس شوم.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
تا چند ز دست خویش فریاد کنم؟از کردهی خود، کُجا روم داد کُنم؟طاعات مرا، گناه باید شمریپس از گنه خویش، چسان یاد کُنم؟اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
گر بر سر کوی تو نباشم چه کنم؟گر والهی روی تو نباشم چه کنم؟ای جان جهان به تار موی تو اسیر!گر بستهی موی تو نباشم چه کنم؟اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای دوست! مدد نما که سیری بکُنمطاعت به کناری زده، خیری بکُنمفارغ ز توییّ و منی و سِرّ و علنیاری طلبم، روی به دیری بکُنم.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
آن روز که ره به سوی میخانه برمیاران همه را به دلق و مسند سپُرمطومار حکیم و فیلسوف و عارففریادکشان و پایکوبان بدرم.14اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
از دست تو، در پیش که فریاد برم؟از دادستان همچو تویی داد برمگر لُطف کُنی، نوازیم با نظریصاحبنظران را همه از یاد برم.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
از دست فراقت، برِ کی داد برم؟فریادرس! از تو، به که فریاد برم؟طوفان غمت رشتهی هستی بگسیختیاد تو شود، یاد خود از یاد برم.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
گر بر سر کوی دوست راهی دارمدر سایهی لطف او پناهی دارمغم نیست، که راه رفت و آمد باز استطاعت اگرم نیست، گناهی دارم.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
فرهادم و سوز عشق شیرین دارماُمّید لقای یار دیرین دارمطاقت ز کف رفت و ندانم چه کُنمیادش همه شب در دل غمگین دارم.18 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
آن روز که عاشق جمالت گشتمدیوانهی روی بیمثالت گشتمدیدم نبود در دو جهان جُز تو کسیبیخود شدم و، غرق کمالت گشتم.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
پروانهی شمع رُخ زیبای توامدلباختهی قامت رعنای توامآشفتهام از فراقت دلبر حُسن!برگیر حجاب من که رُسوای توام.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
افتاده به دام شمع، پروانهی دلحاشا! که رها کند غمش خانهی دلمطرود شود ز جرگهی درویشاندیوانه وشی که نیست دیوانهی دل.12 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای عشق! ببار بر سرم رحمت خویشای عقل! مرا رها کن از زحمت خویشاز عقل بریدم و به او پیوستمشاید کشدم بلطف در خلوت خویش.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ای یاد تو، روحبخش جان درویشای مهر جمال تو دوای دل ریشدلها همه صیدهای دربند تواندجویندهی تو است هر کسی، در هر کیش.14 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
از صوفیها، صفا ندیدم هرگززین طایفه من وفا ندیدم هرگززین مُدعیّان که فاش «اَنَاالْحق» گویندبا خودبینی، فنا ندیدم هرگز.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
جز فیض وجود او نباشد هرگزجز عکس نمود او نباشد هرگزمرگ است اگر هستی دیگر بینیبودی جُز بود او نباشد هرگز.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
گر اهلْ نهای، ز اهل حق خُرده مگیر[1]ای مُرده! چو خود زندهدلان، مُرده مگیربرخیز از این خواب گران، ای مهجور!بیدار دلانْ خواب گران برده مگیر!اردیبهشت 13631- حافظ با ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
یاران! دل دردمند ما را نگرید!طوفان کُشندهی بلا را نگرید!از ما، دل بیقرار و پُرشور و نوافارغْ، دل یار بیوفا را نگرید!12 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
آن کس که ره معرفة الله پویدپیوسته ز هر ذرّه خُدا میجویدتا هستی خویشتن فرامُش نکندخواهد که ز شِرک عطر وحدت بوید.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
آن کیست که روی تو، به هر کوی ندید؟آوای تو در هر در و منزل نشنید؟کو آنکه سُخن ز هر که گفت از تو نگفت؟آن کیست که از می وصالت نچشید؟
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
با چشمِ «منی» جمال او نتوان دیدبا گوش «تویی» نغمهی او کس نشنیداین «ما و تویی» مایهی کوری و کری استاین بُت ...
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
جُز یاد تو، در دلم قراری نبودای دوست! بجز تو غمگساری نبوددیوانه شدم، ز عقل بیزار شدمخواهان تو را به عقل کاری نبود.بهمن 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
تا دوست بود، تو را گزندی نبودتا اوست، غبار چون و چندی نبودبگذار هر آنچه هست و، او را بگُزیننیکوتر از این دو حرف، پندی نبود.خرداد 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
آن کسی که رخش ندید، خُفّاش بودخورشیدْ، فروغ رُخ زیباش بودسرّ است و هر آنچه هست اندر دو جهاناز جلوهی نور روی او فاش بود.اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
علمی که جُز اصطِلاح و الفاظ نبودجُز تیرگی و حجاب چیزی نفزودهر چند تو حکمت الهی خوانیشراهی به سوی کعبهی عاشق ننمود.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ذرّات وجود عاشق روی ویندبا فطرت خویشتن ثناجوی ویندناخواسته و خواسته، دلها همگیهر جا که نظر کُنند در سوی ویند.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
ذرّات جهان، ثنای حق میگویندتسبیح کُنان لقای او میجویندما کوردلان، خامُششان پنداریمبا ذکر فصیح، راه او میپویند.اردیبهشت 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹
آن شب که همه میکدهها باز شوندیاران خرابات همآواز شوندفارغ ز رقیب، در کنار محبوبطومار فراقْ بسته، همراز شوند.18 اسفند 1363
دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۹