سخنرانی
خطر روشنفکر مآب ها و جمعیت های بیگانه از اسلام
سخنرانی در جمع دانشجویان اهواز (خطر روشنفکر مآبها)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 2 خ‍رداد ‭1358

زمان (قمری) : 26 جمادی الثانی ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 454

موضوع : خطر روشنفکر مآب ها و جمعیت های بیگانه از اسلام

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان دانشکده ادبیات و فرهنگیان اهواز

سخنرانی در جمع دانشجویان اهواز (خطر روشنفکر مآبها)

سخنرانی

‏زمان: 2 خرداد 1358 / 26 جمادی الثانی 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: خطر روشنفکرمآبها و جمعیتهای بیگانه از اسلام‏

‏حضار: دانشجویان دانشکدۀ ادبیات و فرهنگیان اهواز‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

طرح کوتاه مدت و دراز مدت

‏     همان طور که دولتها گاهی برنامۀ طویل المدت و برنامۀ قصیرالمدت دارند، الآن‏‎ ‎‏ملت ما باید یک برنامۀ طویل المدت و یک برنامۀ عاجلِ قلیل المدت داشته باشند.‏‎ ‎‏برنامۀ قلیل المدت این است که این انقلاب را و این نهضت را کوشش کنند که محفوظ‏‎ ‎‏باشد. این انقلاب اگر محفوظ نباشد و اگر خدای نخواسته نهضت ما نتواند با وحدت‏‎ ‎‏کلمه به پیش برود، همین اشکالاتی که شما اشاره کردید ممکن است که پیش بیاید؛ و‏‎ ‎‏دستهایی که در کار است برای اینکه نگذارند این نهضت به ثمر برسد ـ این ریشه های‏‎ ‎‏گندیده ـ کم کم با هم اجتماع کنند، پیدا کنند هم را و با هم متحد بشوند؛ و ما هم خدای‏‎ ‎‏نخواسته به توهّم پیروزی، رو به سستی و سردی برویم و مشغول به این بشویم که حالا من‏‎ ‎‏چه گرفتاری دارم: گرفتاری شخصی از قبیل کار نداشتن، بیکاری، مقروض بودن، و خانه‏‎ ‎‏نداشتن امثال گرفتاریهایی که قشرها دارند. اگر ما الآن در این موقع که هستیم و در این‏‎ ‎‏موقع حساس که مملکت ما شاید از همۀ اوقاتی که بر آن گذشته الآن حساستر باشد، اگر ما‏‎ ‎‏مشغول بشویم به کارهای شخصی خودمان و از آن نظری که اول داشتیم و آن توجهی که‏‎ ‎‏همه با هم داشتیم و این نهضت را تا اینجا رساندیم اگر غفلت بکنیم، ممکن است ـ البته‏‎ ‎‏حالا چیزی نیست ولی ممکن است ـ که دشمنها با توطئه ها و نقشه هایی که دارند و منافع‏‎ ‎‏خودشان را دیدند از دستشان رفته است، این اقشار مختلفی که هستند، اینها با هم اتحاد‏‎ ‎‏پیدا کنند و موجب زحمت بشوند، و خدای نخواسته نهضت را جلوگیری کنند از‏

‏پیشرفت.‏

ارزیابی جمعیتها و گروههای سیاسی

‏     برنامۀ قلیل المدت و عاجل ـ که حالا ما برایش مکلف هستیم ـ این است که با توجه به‏‎ ‎‏اینکه ما پیروزی که پیدا کردیم در اثر وحدت کلمه و اینکه همۀ اقشار با هم دست به‏‎ ‎‏دست هم و با فریاد واحد و آن اینکه ما این سلطنت کثیف را نمی خواهیم و ما یک‏‎ ‎‏سلطنت الهی، یک جمهوری الهی می خواهیم، می خواهیم احکام الهی در خارج تحقق‏‎ ‎‏پیدا کند، همه گفتیم جمهوری اسلامی، باید همین معنا را حفظ کنیم و در خلال این معنا‏‎ ‎‏یک توجه خاصی همۀ ملت ایران به جمعیتهایی که در شرف تشکیل هستند، یا تشکیل‏‎ ‎‏شدند و دارند تشکیلات خودشان را بیشتر می کنند، یک توجهی به اینها بکنیم ببینیم که‏‎ ‎‏اینها مسیرشان مسیر ملت است یا مسیرشان با ملت فرق دارد. علامت اینکه مسیر همان‏‎ ‎‏مسیر ملت باشد این است که در صحبتهایی که می کنند، در مقالاتی که می نویسند، در‏‎ ‎‏میتینگهایی که می دهند، همان طوری که ملت هر جا با هم مجتمع بشود و هر جا میتینگ‏‎ ‎‏بخواهد بدهد و هر وقت قلم دست نویسندگان ملت می افتد ـ ملی افتد، اینها همه فریاد‏‎ ‎‏می زنند و می نویسند «جمهوری اسلامی»، اگر این جمعیتهایی که حالا در شرف تکوین‏‎ ‎‏است یا تکوین شده است و دارند تقویت می کنند خودشان را، و مردم را از اطراف‏‎ ‎‏جذب می کنند، اگر اینها هم همین مطلب را بگویند جمهوری اسلامی، مضایقه ای نیست‏‎ ‎‏از اینکه اینها ... هر کدام یک اجتماعی داشته باشند؛ ملت هم با آنها، آنها هم با ملتند. اما‏‎ ‎‏اگر دیدید که در حرفهایشان از خدا خبری نیست، از اسلام هم خبری نیست، هیچ به‏‎ ‎‏جمهوری اسلام فکر نمی کنند، هیچ دمی نمی زنند از جمهوری اسلامی، از آنکه ملت‏‎ ‎‏همه با هم رأی دادند به اتفاق کلمه که ما جمهوری اسلامی می خواهیم، اگر شما دیدید‏‎ ‎‏که این جمعیتهایی که الآن مشغول فعالیت هستند، جمهوری که می گویند، یا «جمهوری»‏‎ ‎‏می گویند یا «جمهوری دمکراتیک» می گویند یا «جمهوری دمکراتیک اسلامی»، اگر‏‎ ‎‏اینها جمهوری گفتند، این همان معنایی است که دشمنهای ما می خواهند، دشمنهای ما از‏

‏جمهوری نمی ترسند، از اسلام می ترسند. از جمهوری صدمه ندیدند، از اسلام صدمه‏‎ ‎‏دیدند. آنکه تودهنی به آنها زد جمهوری نبود، جمهوری دمکراتیک هم نبود،‏‎ ‎‏جمهوری دمکراتیک اسلامی هم نبود؛ جمهوری اسلامی بود. علامت اینکه شما‏‎ ‎‏بفهمید که مسیر این جمعیت ـ هر که می خواهد باشد ـ اگر چنانچه جمعیتی باشد که در‏‎ ‎‏پیشانی او از نماز خواندن پینه بسته ـ نظیر «خوارج» که پینه بسته بود پیشانی شان از شدت‏‎ ‎‏طول سجده لکن حق را کشتند ـ اگر اشخاصی باشند که صد در صد ملی به خیال شما یا به‏‎ ‎‏خیال خودشان هستند، اگر اشخاصی باشند که دم از آزادی می زنند، دم از استقلال‏‎ ‎‏می زنند لکن در نوشته هاشان از خدا خبری نیست، از اسلام خبری نیست، از جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی خبری نیست، اینها همان طوری که شیطان از بسم الله می ترسد اینها از اسلام‏‎ ‎‏می ترسند! علامت اینکه شما بشناسید اشخاصی که از مسیر شما خارج است، از مسیر این‏‎ ‎‏ملتی که خونش را داد در راه اسلام، اینهایی که خون دادند، جوانهای ما که به خیابان‏‎ ‎‏ریختند، بانوان ما که به خیابان ریختند، و تظاهر کردند و با مشت گره کرده این دشمن‏‎ ‎‏بزرگ را از بین بردند، باید دید که اینها اشخاصی بودند که دمکراتیک بودند؟ مذاقشان و‏‎ ‎‏مسلکشان دمکراتیک بود؟ اینها جمهوری می خواستند مثل جمهوری که شوروی‏‎ ‎‏می خواهد؟ شوروی هم جمهوری است مثل جمهوری که سایر ممالک دشمن ما‏‎ ‎‏می خواهد؛ امریکا هم جمهوری است. ملت ما که خون خودش را ریخت و فریاد کرد‏‎ ‎‏«الله اکبر» و فریاد کرد «جمهوری اسلامی»، اسلام اینها را وادار کرد به یک همچو‏‎ ‎‏جانبازی و خونریزی و فدایی دادن یا آن معنایی که شوروی ها می خواهند؟ یا آن معنایی‏‎ ‎‏که امریکایی ها می خواهند؟ یا آن معنایی که اسرائیل می خواهد؟ آنها هم جمهوری اند.‏‎ ‎‏اینهایی که می گویند جمهوری، «اسلامی» را دنبال آن نمی گذارند ـ و فقط این دو کلمه،‏‎ ‎‏که من از اول فریاد زدم که ما همین دو کلمه را می خواهیم: «جمهوری اسلامی» ـ اگر‏‎ ‎‏دیدید یک کلمه ای اضافه شد، بدانید مسیرشان با شما مختلف است. اگر کلمۀ اسلام‏‎ ‎‏پهلویش گذاشتند می خواهند شما را بازی بدهند. اگر دیدید که یک کلمه از آن افتاد و‏‎ ‎‏گفتند جمهوری، بدانید مسیرشان با شما مختلف است.‏


واژگونی رژیم شاه در راه اسلام

‏     اینها می خواهند شما را بکشانند به آن مطالبی که برخلاف اسلام است. بر فرض اینکه‏‎ ‎‏مخالف با رژیم سابق هم باشند ـ و بسیاری شان هستند ـ لکن ما فقط مطلبمان این نبود که‏‎ ‎‏رژیم سابق از بین برود؛ ... مطلبِ مسلمان این نیست که فلان طایفه از بین بروند. از باب‏‎ ‎‏اینکه رژیم مانع بود از اینکه اسلام در خارج تحقق پیدا بکند، احکام اسلام تحقق پیدا‏‎ ‎‏بکند، به قرآن عمل بشود، از این جهت ما با رژیم مخالفت کردیم. اگر رژیم هم احکام‏‎ ‎‏اسلام را به آن عمل می کرد، همانی که ما می گفتیم او هم می گفت، که با او دعوا نداشتیم!‏‎ ‎‏... این خونها ریخته شده است نه برای اینکه رژیم از بین برود، برای اینکه اسلام تحقق‏‎ ‎‏پیدا کند. مقصود ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ رفتن رژیمهای فاسد، مقصود ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ قطع ایادی دشمنها این است که‏‎ ‎‏ایران بشود یک مملکت اسلامی؛ حکومت اسلامی باشد، برنامه ها برنامه های اسلامی‏‎ ‎‏باشند. اگر بنا باشد که حکومت و رژیم سابق از بین رفت لکن یک رژیم غیر اسلامی‏‎ ‎‏دیگری آمد، خونهای بچه ها و جوانهای ما هدر رفت. ما زحمت کشیدیم و این سد را از‏‎ ‎‏بین بردیم، و دیگران آمدند و همان مطالب سابق و همان حرفهای غیر اسلامی را در‏‎ ‎‏خارج تحقق دادند به آن!‏

خون در راه اسلام

‏     برنامۀ ملت ما ـ آن هم برنامۀ قلیل المدت ـ این است که دشمن را شناختند و از میدان‏‎ ‎‏رد کردند؛ حالا هم بشناسند دشمن را و از میدان ردش کنند. دشمن ما فقط‏‎ ‎‏محمدرضاخان نبود؛ هرکس که مسیرش مسیر اسلام نباشد دشمن ماست، با هر اسم‏‎ ‎‏می خواهد باشد. هرکس جمهوری را بخواهد دشمن ماست، برای اینکه دشمن اسلام‏‎ ‎‏است. هرکس پهلوی جمهوری اسلامی «دمکراتیک» بگذارد این دشمن ماست، هرکس‏‎ ‎‏«جمهوری دمکراتیک» بگوید، این دشمن ماست، برای اینکه این اسلام را نمی خواهد.‏‎ ‎‏ما اسلام را می خواهیم. ما این همه فداکاری کردیم، جوانهای ما این همه در مبارزات‏‎ ‎‏وارد شدند و زحمت کشیدند و رنج کشیدند و خون دادند، برای این بود که اسلام را‏

‏می خواستند. آنی که این نهضت را پیش برد آنی بود که می گفت من شهادت را فوز‏‎ ‎‏می دانم. شهادت را برای «دمکراتیک» فوز می داند؟ شهادت را برای مسیر چپ یا راست‏‎ ‎‏فوز می داند انسان؟ بچه های ما برای اینکه همان جمهوری که در شوروی هست، همان‏‎ ‎‏جمهوری که کمونیستها می خواهند، فریاد بزنیم دنبالش؟! ما خون دادیم برای آن‏‎ ‎‏جمهوری؟! ما خون دادیم برای جمهوری غرب؟! ما برای اسلام خون دادیم. جوانهای‏‎ ‎‏ما برای اسلام خون دادند. شما جوانان ما که از راه دور آمدید، زحمت کشیدید و آمدید،‏‎ ‎‏شما آمدید یک نفر آدمی که دمکراتی است ببینید؟! یک نفر آدمی که مایل به شوروی‏‎ ‎‏است ببینید؟! یک نفر آدمی که امریکایی است ببینید؟! انگلیسی است ببینید؟! یا آمدید‏‎ ‎‏یک نفر آدم مسلمان ببینید؟ یک نفری که دعوت به اسلام می کند ببینید؟ این همه‏‎ ‎‏زحمت کشیدید که یک نفر روسی را ببینید؟! یک نفر انگلیسی را ببینید؟! یک نفر‏‎ ‎‏آلمانی را ببینید؟! شما که برای این جهت نیامدید؛ شما آمدید پیش یک نفری که با شما‏‎ ‎‏همدرد است، همه اسلام را می خواهیم، همان که شما می خواهید، می خواهد. باید‏‎ ‎‏بشناسید؛ علامتش هم همین است که من عرض می کنم.‏

مقاصد شوم برای انحراف ملت 

‏     روزنامه ها را بخوانید: اینهایی که فریاد می زدند که باید دمکراتی باشد، اینها مسیرشان‏‎ ‎‏غیر از ماست؛ اینهایی که اسم از اسلام نمی آورند و اجتناب می کنند از اینکه اسمی از‏‎ ‎‏اسلام بیاورند، در عمرشان «بسم الله الرحمن الرحیم» را نمی خواهند بگویند، اینهایی که‏‎ ‎‏نوشته هاشان را بخوانید ببینید که از جمهوری اسلامی اصلش صحبتی نیست، اینهایی که‏‎ ‎‏از این فداکاری که روحانیین کردند و قدم اول را روحانیین برداشتند، 15 خرداد، 15‏‎ ‎‏خردادِ روحانی است و باید تعطیل بشود برای روحانی، نهضت روحانیت. اینهایی که‏‎ ‎‏می بینید که اجتناب از این دارند، حتماً باید اسم دیگری روی آن باشد، اسلام نباشد‏‎ ‎‏هرچه می خواهد باشد، اینها سرپوش می خواهند بگذارند روی مقاصد خودشان؛ آن‏‎ ‎‏مقاصدی که برخلاف مسیر ماست، با اسم یک نفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت‏

‏نیست؛ نفت پیش ما مطرح نیست. ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است.‏‎ ‎‏ما اسلام را می خواهیم اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می شود. مقصد ما اسلام‏‎ ‎‏است. مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملی کرده، اسلام را کنار بگذاریم برای‏‎ ‎‏او سینه بزنیم. هرکس را دیدید با هر اسمی، هر هیأتی را دیدید با هر اسمی، هر جمعیتی را‏‎ ‎‏دیدید با هر اسمی، هر نویسنده ای را دیدید با هر اسمی، هر کسی که دعوی می کند که ما‏‎ ‎‏حقوقدان هستیم، دعوی هر چی که می کند ببینید مقالاتشان چه جوری است؛ در‏‎ ‎‏روزنامه ها مقالاتشان را می نویسند. ببینید وقتی که اجتماع می کنند ـ که کردند ـ ببینید که با‏‎ ‎‏اسلام چطور مخالفت می کنند‏‎[1]‎‏. ببینید این اجتماعات از چه، از چه جور جمعیتی مجتَمع‏‎ ‎‏می شود. ببینید چه مردمی در این اجتماعات جمع می شوند و خودشان را متصل می کنند،‏‎ ‎‏و بعد هم از اسلام هیچ خبری نیست. ببینید چه جمعیتهایی هستند که روحانیین را‏‎ ‎‏می خواهند کنار بگذارند؛ همان طوری که در صدر مشروطه روحانی کار را کرد و اینها‏‎ ‎‏زدند و کشتند، ترور کردند. همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سید عبدالله بهبهانی‏‎ ‎‏را، کشتند مرحوم نوری‏‎[2]‎‏ را و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر‏‎ ‎‏دیگر، همان نقشه الآن هست که مطهری را می کشند؛ فردا هم شاید من و پس فردا هم‏‎ ‎‏یکی دیگر را.‏

آزادی و استقلال در پناه اسلام

‏     مسیرْ غیرِ مسیر ماست. مسیر ما اسلام است؛ ما اسلام می خواهیم. ما آزادی که اسلام‏‎ ‎‏تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ آن نباشد نمی خواهیم. ما استقلالی که اسلام تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ آن نباشد نمی خواهیم. ما‏‎ ‎‏اسلام می خواهیم. آزادی که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما‏‎ ‎‏می خواهیم. ما آزادی و استقلال بی اسلام به چه دردمان می خورد؟ وقتی اسلام نباشد،‏‎ ‎‏وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد.‏

‏ممالک دیگر هم آزادی دارند. ما آن را نمی خواهیم.‏

‏     دشمن خودتان را بشناسید؛ من حالا دارم معرفی می کنم. و این نواری که من‏‎ ‎‏می گویم، امروز، امشب ـ یا هر وقت که می شود ـ باید در رادیو، بی یک کلمه این طرف و‏‎ ‎‏آن طرف، اگر یک حرف اهل روزنامه یا رادیو این ور و آن ور بکنند من خراب می کنم‏‎ ‎‏آن روزنامه را، برای اینکه برخلاف مسیر ملت است؛ آزادی نیست، توطئه است. ما‏‎ ‎‏توطئه را می شکنیم. بشناسید آنها را! من حجت را دارم تمام می کنم برای ملت ایران. من‏‎ ‎‏می بینم بدبختیهایی که از دست همین اشخاصی که فریاد آزادی می کشند برای ملت‏‎ ‎‏ایران، من بدبختی را دارم می بینم. بدبختی ملت ما آن وقتی است که ملت ما از قرآن جدا‏‎ ‎‏باشند، از احکام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند. ما آزادی در پناه اسلام‏‎ ‎‏می خواهیم، استقلال در پناه اسلام می خواهیم، اساسِ مطلبْ اسلام است.‏

آزادی منهای اسلام، توطئه استعمار

‏     معرفی کردم من به شما این اشخاصی را که کاری به اسلام ندارند، روحانیت را هم‏‎ ‎‏هیچ کاری به آن ندارند، می خواهند یک مملکت غربی درست کنند برای شما. آنهایی‏‎ ‎‏که حسن نیت دارند، نیت سوء ندارند، نمی خواهند دوباره رژیم برگردد، با او هم بد‏‎ ‎‏هستند.‏

‏     اینها می خواهند یک مملکت غربی برای شما درست کنند آزاد هم باشید، مستقل هم‏‎ ‎‏باشید اما نه خدایی در کار باشد و نه پیغمبری و نه امام زمانی و نه قرآنی و نه احکام خدا ـ‏‎ ‎‏نه نمازی و نه هیچ چیز. شما شهادت را برای خودتان فوز می دانید برای اینکه مثل ـ مثلاً ـ‏‎ ‎‏سوئیس بشوید یا شما قرآن را می خواهید؟ شما برای اسلام قیام کردید. این همه رنج و‏‎ ‎‏زحمت که روحانیت برد و می برد برای اسلام است. هر جا که گفتند جمهوری بدانید که‏‎ ‎‏توطئه تو کار است. اسم اسلام را نیاوردند هر جا، گفتند جمهوری دمکراتیک، بدانید‏‎ ‎‏توطئه تو کار است؛ بدانید منهای اسلام است؛ آزادیِ منهای اسلام است، استقلالِ منهای‏‎ ‎‏اسلام است.‏


روحانی با توطئه مخالف است، نه با آزادی

‏     این همه تبلیغاتی که می کنند اهل قلم ـ نمی دانم ـ اهل بیان، تبلیغاتی که می کنند که ما از‏‎ ‎‏آن دیکتاتوری فارغ شدیم، دیکتاتوری عمامه و کفش آمده است، اینها ضد اسلامند.‏‎ ‎‏می دانند که آخوند دیکتاتور نیست، آخوند می خواهد مردم آزاد باشند، آخوند‏‎ ‎‏می خواهد استقلال باشد، آخوند با توطئه مخالف است نه با آزادی. اینها می خواهند که‏‎ ‎‏روحانیت را کنار بگذارند. مملکت را یک مملکت ـ آنهایی که حسن نیت دارند، حسن‏‎ ‎‏نیت به این معنا که نیتشان این است که رژیم سابق نه و خارجیها هم نه؛ اما چه؟ اما اسلام‏‎ ‎‏هم نه! اینها ـ آنهایی که به خیال خودشان حسن نیت دارند، نه رژیم سابق را می خواهند ـ‏‎ ‎‏با او دشمنند ـ و نه اجانب را می خواهند، با آنها هم دشمنند و نه اسلام و آخوند را؛ اسلام‏‎ ‎‏و هرچه وابسته به اسلام است. آخوند یعنی اسلام. روحانیین با اسلام درهم‏‎ ‎‏مُدغَمند.آنکه به روحانیین به طور کلی، نه با یک آخوند، نه با من، هرکس ـ به من هرچه‏‎ ‎‏هم بگویند مانعی ندارد آنکه با عنوان روحانی و آخوند مخالف است، این دشمن‏‎ ‎‏شماست. این آزادی را برای شما ممکن است تأمین کند، استقلال را هم برای شما ممکن‏‎ ‎‏است تأمین کند، اما استقلالی که تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ آن امام زمان نیست، آزادی که تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ آن قرآن‏‎ ‎‏نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما این را می خواهد؟ خونش را داد‏‎ ‎‏برای این؟ برای آزادی داد؟ برای خدا داد. ملت ما تبع حضرت سیدالشهداء شد. او‏‎ ‎‏خونش را برای کی داد؟ حکومت می خواست؟ استقلال می خواست؟ آزادی‏‎ ‎‏می خواست؟ او خدا را می خواست، او اسلام را می خواست، او می خواست که اسلام در‏‎ ‎‏خارج تحقق پیدا بکند. روحانی اسلام را می خواهد، روحانی اسلام در پناه اسلام را‏‎ ‎‏می خواهد، و آزادی در پناه اسلام را می خواهد.‏

تز «اسلام منهای روحانیت» شعار مخالفان اسلام

‏     این برنامۀ کوتاه مدت؛ که شما بشناسید اشخاصی که مسیرشان مسیر خداست، مسیر‏‎ ‎‏اسلام است، مسیر امام زمان است. راه شناختن این معناست. اگر گفتند «جمهوری‏

‏اسلامی» بدانید راه، راه شماست و اگر از این کلمه احتراز کردند اگر دیدید که با روحانیت‏‎ ‎‏شما موافقند، بدانید با قرآن هم موافقند؛ بدانید با اسلام هم موافقند. اگر گفتند اسلام‏‎ ‎‏منها‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ روحانیت، بدانید با اسلام موافق نیستند. این را برای گول زدن می گویند، این را‏‎ ‎‏برای اینکه این دژ را بشکنند. دنبالش اسلام رفته است! دیگر محتاج به ‏‏[‏‏کوبیدن‏‏]‏‏ نیست.‏‎ ‎‏اسلامی که گویندۀ اسلامی ندارد این اسلام نیست. اسلام که توی کتاب نیست؛ کتابش را‏‎ ‎‏هم فردا از بین می برند.آنی که روحانیت را می خواهد ببرد، کتاب روحانیت را هم‏‎ ‎‏می خواهد بریزد دور. اگر روحانیت رفت، تمام کتب دینی ما به دریا ریخته می شود،‏‎ ‎‏آتش زده می شود. این برنامۀ کوتاه مدت برای ملت ما؛ ‏اَللهُمَّ قَد بَلَّغتُ‏، من رساندم به شما‏‎ ‎‏ملت مطلب را، گفتم به شما؛ و باید هم گفته بشود. من مسائلی که می دانم و می فهمم‏‎ ‎‏وظیفه ام این است که بگویم، و گفتم. من حجتی که خدا برایم دارد ادا کردم. این برنامۀ‏‎ ‎‏قلیل المدت شماست که، کوتاه مدت شماست که باید با تمام اینها مبارزه کنید‏‎[3]‎‏،‏‎ ‎‏[‏‏سخت تر‏‏]‏‏ از آن مبارزه ای که با شاه کردید.‏

رسالت مبارزه با روشنفکر مآبها 

‏     دشمنی بعض از این طوایف برای اسلام کمتر از دشمنی او نبود. او در عین قدرتش‏‎ ‎‏هم باز اسم خدا می آورد، باز زیارت می رفت ـ ولو ریا هم بود؛ اما اینها ریایی اش را هم‏‎ ‎‏حاضر نیستند! اینها همچو فرار می کنند از اسلام و از قرآن و از احکام اسلام که حاضر‏‎ ‎‏نیستند دروغش را بگویند که توی دلشان خلاف هم باشد! بگویند به لفظ. بعض از این‏‎ ‎‏نویسنده های ما حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان یک کلمه اسلام را تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ کار‏‎ ‎‏بیاورند ولو برای اینکه بازی بدهند ما را. با اینها باید ما همان مبارزه ای را بکنیم که با‏‎ ‎‏محمدرضا کردیم؛ برای اینکه توطئه در کار است نه قضیۀ آزادی. آزادی لکن توطئه نه.‏‎ ‎‏جمع آوری قشرها را درهم و برهم و میتینگ راه انداختن برای هر بهانه ای، برای هر‏‎ ‎‏استخوانی میتینگ راه انداختن و دنبالش با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست.‏


برنامۀ درازمدت

‏     و برنامۀ طویل المدت برای شما جوانها، برای شما خانمها، برای همه، این است که اگر‏‎ ‎‏شماها یک انسان مذهبی باشید مقاصد اسلامی را پیش می برید. اگر این خانمها بچه های‏‎ ‎‏مهذب بار بیاورند، بچه های اسلامی بار بیاورند، شما هم دینتان و هم دنیاتان محفوظ‏‎ ‎‏است. اگر خدای نخواسته در دامن اینها بچۀ غیر مهذب، بچۀ غیر اسلامی پیدا بشود، و در‏‎ ‎‏کفالت شما جوانها بچه های غیر اسلامی، بچه های غیر مهذب پیدا بشوند، و در‏‎ ‎‏دبستانهای ما که بچه هامان می روند مهذب و مؤدب به آداب اسلامی نباشند، در‏‎ ‎‏دبیرستانهای ما که جوانهای ما می روند تهذیب در کار نباشد، ادب اسلامی در کار نباشد‏‎ ‎‏و در دانشگاهْ اسلامی نباشد و از علوم اسلام و از احکام اسلام خبری نباشد، رو به زوالیم.‏‎ ‎‏یعنی هم اسلام به باد می رود و هم کشور. برنامۀ طویل المدت ـ دراز مدت ـ این است که‏‎ ‎‏شما خودتان را تهذیب کنید و بچه هایتان را برای آتیه. شما کشور لازم دارید برای‏‎ ‎‏بچه های خودتان و اسلام برای بچه های خودتان. شما حالا به واسطۀ اینکه مؤدب شدید‏‎ ‎‏به آداب اسلام، برای حالا کار می کنید لکن اولاد شما اگر مهذب نباشد، مؤدب به آداب‏‎ ‎‏اسلام نباشد، فردا برای اسلام هیچ کار نمی کند. و کسی که ایمان نداشته باشد، کسی که به‏‎ ‎‏خدا اعتقاد نداشته باشد، کسی که به روز جزا اعتقاد نداشته باشد، این نمی شود که برای‏‎ ‎‏کشورش مفید واقع بشود. ممکن است یکی ـ دو تا پیدا بشود اما ما صحبتمان سر تودۀ‏‎ ‎‏مردم است.‏

نجات کشور و ملت در پرتو معنویات 

‏     مردمی می توانند کشور خودشان را حفظ کنند، مردمی می توانند مملکت و ملت‏‎ ‎‏خودشان را نجات بدهند که معنویت داشته باشند. اگر معنویت در کار نباشد و همه مربوط‏‎ ‎‏به مادیت باشد، هر جا آخور بهتر است سر آن آخور می روند ولو اینکه آن آخور را‏‎ ‎‏امریکا برایش درست کند. اینهایی که خیانت به مملکت ما کردند و همه چیز ما را بردند،‏‎ ‎‏اینها پیششان فرق نمی کرد که امریکا به آنها مادیت را بدهد، پارک و ـ نمی دانم ـ دستگاه‏

‏را بدهند، یا از یک راه صحیحی باشد. راه صحیح و غیر صحیح پیش آنها فرقی نمی کند.‏‎ ‎‏آنها اتومبیل می خواهند: اتومبیل از دست پیغمبر به آنها برسد یا از دست ابوجهل برسد‏‎ ‎‏فرقی نمی کند؛ به او کار ندارند، به اتومبیل کار دارند. اینهایی که به مملکت ما خیانت‏‎ ‎‏کردند و مملکت ما را به تباهی کشاندند، آن بودند که ایمان نداشتند. اگر در بین آنها یک‏‎ ‎‏نفر ایمان داشت، آن یک نفر این کارها را نمی کرد. آنهایی که خوردند و بردند و ما را به‏‎ ‎‏تباهی کشاندند، آنهایی بودند که به اسلام کار نداشتند، اعتقاد نداشتند؛ به ماورای طبیعت‏‎ ‎‏اعتقاد نداشتند، به معنویات عقیده نداشتند. آنها می گفتند همین چهار روز زندگی است؛‏‎ ‎‏پس هر چه هست بهتر، مرفه تر؛ از هر راهی می خواهد باشد.‏

لزوم آشنایی نسل جوان با معنویت

‏     برنامۀ طویل المدت ملت ما، برنامۀ دراز مدت ملت ما این است که بچه های خودشان‏‎ ‎‏را، اینهایی که در تحت تربیت آنهاست، معلمهای ما، مادرهای بچه های ما، پدرهای‏‎ ‎‏بچه های ما، معلمهای بچه های ما، استادهای بچه های ما، نویسندگان برای بچه های ما،‏‎ ‎‏گویندگان برای بچه های ما، اینها معنویات را به این ملت بفهمانند؛ آشنا کنند آنها را با‏‎ ‎‏معنویات. این مادر که بچه در دامن او بزرگ می شود بزرگترین مسئولیت را دارد؛ و‏‎ ‎‏شریفترین شغل را دارد: شغل بچه داری. شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه‏‎ ‎‏است، و تحویل دادن یک انسان است به جامعه. این همان بود که خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏در طول تاریخ برایش انبیا فرستاد، در طول تاریخ از آدم تا خاتم. انبیا آمدند انسان‏‎ ‎‏درست کنند. شغل مادری؛ که مع الأسف اجانب این شغل را پیش ما مبتذل کردند؛ و‏‎ ‎‏مادرهای بچه های ما را از بچه ها جدا کردند، نه همه، مقداری را؛ این شغل بزرگ را‏‎ ‎‏مبتذل کردند که از دامن این مادر، بچه ـ بچۀ صحیح بیرون نیاید. و بعد که به دبستان‏‎ ‎‏می رود و بعد که تحت حمایت پدر می آید، پدر را هم یک کاری بکنند که توجهش به‏‎ ‎‏بچه نباشد؛ تربیت نکند. بعد هم در دبستان؛ بعد هم در دبیرستان؛ بعد هم در همه جای‏‎ ‎‏دیگر؛ در بالاتر از این. اینها می خواهند که انسان در این کشورها نباشد. اگر انسان در این‏

‏کشورها باشد، دست آنها کوتاه خواهد شد. می خواهند مسلمانِ صحیح مؤمن، مؤمن‏‎ ‎‏بالله ، آنکه شهادت را فوز می داند، در این مملکت نباشد. دیدند که اینهایی که دست آنها‏‎ ‎‏را کوتاه کردند همینها بودند که توی خیابان ریختند زن و مرد و فریاد کردند اسلام. اینها‏‎ ‎‏از اسلام می ترسند.‏

برگزیدن نمایندۀ معتقد به جمهوری اسلامی

‏     آن برنامۀ قلیل المدت و کم مدت؛ این برنامۀ دراز مدت. و این مطلبی است که من به‏‎ ‎‏شما عرض می کنم، و شما به برادرها و خواهرهای من از قول من عرض کنید که مطلب‏‎ ‎‏این است. همه با هم و مسئله، مسئلۀ جمهوری اسلام.‏

‏     بعد هم که ان شاءالله می خواهید وکلا تعیین بکنید، هر جور وکیلی برای هر محلی که‏‎ ‎‏می خواهید تعیین بکنید، وکیلی که جمهوری اسلامی را اعتقاد دارد. ... اگر وکیلی باشد که‏‎ ‎‏اینجایش پینه بسته از شدت سجده ولیکن جمهوری اسلامی را نمی خواهد، این به درد‏‎ ‎‏شما نمی خورد. و اگر وکیلی باشد که بدانید دشمن با رژیم منحوس بود و دشمن با امریکا‏‎ ‎‏و شوروی بود لکن جمهوری اسلامی را نمی خواهد، این وکیل را وکیل تعیین نکنید.‏‎ ‎‏وکیلی که تعیین می کنید آنی است که جمهوری اسلامی را عقیده داشته باشد؛ نه چهار‏‎ ‎‏روزی که حالا می خواهد وکالت بکند بگوید جمهوری اسلامی! ما یک نفر را داشتیم که‏‎ ‎‏می خواست وکیل بشود؛ می گفتند که این آدم در ایامی که می خواهند رأی بگیرند نماز‏‎ ‎‏می خواند! این جور نباشد. خودتان فهمیده باشید؛ بین خودتان زندگی کرده باشد.‏‎ ‎‏فهمیده باشید که مسیر همان مسیری است که شما دارید. اگر یک نفر آدمی باشد که‏‎ ‎‏فیلسوف باشد، یک آدمی باشد که تمام عالم را در تحت سیطرۀ علمی خودش برده باشد‏‎ ‎‏لکن جمهوری اسلامی را نمی خواهد، این را تعیین نکنید.‏

‏[‏‏یکی از حضار: ما با خون خودمان راه شما را امضا می کنیم. حضار: صحیح است‏‏]‏‏. ‏

‏     خداوند ان شاءالله که شما را حفظ کند، مؤید و منصور کند؛ و این راه را همۀ ما با هم‏‎ ‎‏ان شاءالله ادامه بدهیم.‏

‎ ‎

  • ـ حسن نزیه وزیر نفت دولت موقت در جمع حقوقدانان اظهار کرد که اسلام توان ادارۀ جامعه را ندارد.
  • ـ آقای فضل اللّه نوری.
  • ـ اصل: کردید.