مجله کودک 381 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 381 صفحه 15

هم اصلاً سوراخ نبود! همه چیز همان جوری بود که نوشته بودم. یعنی چه کسی خطّ قرمز را پاک کرده بود؟... چشمهایم را با دست مالیدم. نه، خواب نمیدیدم... فکر کردم شاید اصلاً خطّقرمزی وجود نداشته... شاید همهی حوادث دیروز در خواب اتفاق افتاده بود!... امّا نه! این امکان ندارد. من دیروز بیدار بودم. به مدرسه رفتم و به خانه برگشتم... میخواستم دفترچه را ببندم، که یکهو چشمم به چیز دیگری افتاد، که از اوّلی هم عجیبتر بود: زیر کلمة «خدا» یک خطّ سبز رنگ کشیده شده بود. یک خطّ سبز خوشرنگ و زیبا! روی آن دست کشیدم. جای جوهر هیچ قلمی نبود! نه خودکار، نه خودنویس، نه مداد یا چیز دیگر! یک خطّ نرم و روشن بود، از جنس خود نور! بیاختیار با خودم گفتم: «خدای بزرگ! کی این خطّ را کشیده؟!» در همین وقت صدایی از پشت سرم شنیدم. یکی به شیشهی پنجره میزد. برگشتم و نگاه کردم. شاپرکی توی ایوان، بالهای بزرگش را باز کرده بود و هی خودش را به شیشهی پنجره میزد. مثل اینکه میخواست چیزی را به من بفهماند! تا نگاهش کردم، پر کشید و بالا رفت. یکدفعه چشمم به آسمان افتاد و دیدم هوا دارد روشن میشود و اگر دیر بجنبم وقت نماز صبح میگذرد. زود دفترچه را مثل یک راز توی کیفم پنهان کردم و خوشحال و سبک از اتاق بیرون پریدم تا وضو بگیرم. · توضیح برای خوانندگان عزیز مجلّه : ماجرای این قصّه در حدود 35 سال پیش اتفّاق افتاده است. موضوع تمبر: پرچم مکزیک قیمت: 30 سنت سال انتشار:1994

مجلات دوست کودکانمجله کودک 381صفحه 15