مجله کودک 381 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 381 صفحه 34

پریا میگوید که مادرش خیاط است و پدرش برای او توی حیاط خانهشان یک خیاطی درست کرده است. پریا میگوید: «جای قشنگی است؛ پر از پارچههای جورواجور و رنگارنگ.» و تندی میدود، میرود خانهشان و عروسکی را میآورد و نشانم میدهد. - لباسش را خودم دوختهام. چشمهایم گرد میشود. توی خانهی ما هیچکس از این جور کارها نمیکند. میگویم: «راستی راستی؟» سرش را تکان میدهد. - میخواهی برای عروسک تو هم بدوزم؟ به امتحانش میارزد. میگویم: «خوش به حالت! تو هم میتوانی بزرگ که شدی، مثل مادرت خیاط بشوی. امّا من هنوز نمیدانم باید چهکاره بشوم.» پریا میخندد. مثل وقتی که پدر و مادرها به سؤال و جوابهای بچّهکوچولو میخندید؛ مثل وقتی که قصّهی بابا مثل همیشه به سر رسید و من با تعجّب پرسیدم: «بالهای کلاغه درد نمیگیرد اینقدر دنبال خانهاش میگردد؟» و بابا قاهقاه خندید. پریا هم میخندد و میگوید: «نه، نه! شاید برای خودم لباس بدزوم، امّا خیاط نمیشوم.» و برایم تعریف میکند که بزرگترین آرزویش این است که دکتر کودکان بشود. - آخر هیچ کاری بهتر از خوشحال کردن پدر و مادر نیست. - فهمیدم، پدر و مادرت دلشان میخواهد که تو دکتر بشوی. موضوع تمبر: چهره شخصیت کلمبیا قیمت: 4 سنتاوو سال انتشار: 1886

مجلات دوست کودکانمجله کودک 381صفحه 34