مجله کودک 381 صفحه 35
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 381 صفحه 35

پریا اینبار هم درست مثل دفعهی قبل میخندد. - نه، نه! آنها اصلاً نمیدانند که من میخواهم چهکاره بشوم. امّا میدانی؟ وقتی بچّهای مریض میشود و درد میکشد، پدر و مادر آن بچّه آنقدر ناراحت میشوند که آرزو میکنند کاش خودشان به جای او مریض میشدند و بچّهشان درد نمیکشید. برای همین هم وقتی دکتری بچّهی بیماری را خوب میکند، پدر و مادرش آنقدر خوشحال میشوند که انگار دنیا را به آنها دادهاند. خیلی عجیب است. تا به حال به شغلهای زیادی فکر کرده بودم ولی هیچوقت چنین چیزهایی به فکرم هم نرسیده بود. * عصر به مامان میگویم که چرا ما هیچوقت نمیرویم خیاطی یا چرا خودمان برای خودمان لباس نمیدوزیم؟ مامان همانطور که دارد روغن توی ماهیتابه میریزد، با تعجّب براندازم میکند. - این همه فروشگاه و این همه لباس! خوب، هر رنگی و هر مدلی را که بخواهیم انتخاب میکنیم... شخصیت قصّهی ما میخواهد هر طور شده مامان خود را راضی کند تا به خیاطی مامان پریا بروند. میتوانید ادامهی این قصّهی خواندنی را درکتاب که به قیمت 1800 تومان چاپ و منتشر شده، بخوانید و دنبال کنید. موضوع تمبر: گیاه محلی کلمبیا قیمت: 5 سنتاوو سال انتشار: 1947

مجلات دوست کودکانمجله کودک 381صفحه 35