مجله کودک 394 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 394 صفحه 5

ای داد! نماز من رفت و من خواب ماندم! چرا اینجوری شد؟ با عجله بلند شدم و در همان حال گفتم: «مهرم که اینجا نیست.» ناگفته نماند که امام(ره) مهرشان را همیشه روی شوفاژ میگذاشتند تا اگر عرق پیشانی اثری به روی مهر گذاشته بود، از بین برود. امام ادامه دادند: دیدم نمیرسم بروم از اتاق دیگر مهر را بیاورم. برای همین به خودم گفتم: عیب ندارد، با کاغذ میخوانم تا وقت نماز از این دیرتر نشود. بعد یکمرتبه یادم افتاد که از طرف دیگر اگر دیر برای ناهار بروم، نگران میشوند. با عجله از اتاق بیرون آمدم تا آنها را خبر کنم. نمیدانی چهقدر ناراحت بودم! نمازم رفته بود و وقت نکرده بودم که خبر بدهم. از اتاق که بیرون آمدم، به خانم احمدآقا برخورد کردم. به ایشان گفتم: «من امروز خواب ماندهام.» دیدم ایشان گفتند: «نه، مگر الان ساعت چند است؟» گفتم «دوازدهونیمظهر است.» گفتند: «نه، اینجور نیست.» دوباره به ساعت نگاه کردم و دیدم یازدهونیم است و من اشتباه خیال میکردم که دوازدهونیم است. پیش خودم خیال میکردم که چون طبق وقت، حالا باید ناهار بخورم و آنها منتظر میمانند، با نماز چه کنم؟ موضوع تمبر: طراحی هنری قیمت: 10 واحد سال انتشار: 1938

مجلات دوست کودکانمجله کودک 394صفحه 5