مجله کودک 394 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 394 صفحه 17

سر از پا نمیشناخت. بچّهها، وقتی به خانه رسیدند، از چیزی که دیدند، خیلی تعجّب کردند. اثری از گاشل کهنهی شوریک روی در نبود! به جای آن یک صندوق پستی سبز رنگ و زیبا، روی در خانه نصب شده بود! شوریک با تعجّب گفت: «کی این کار را کرده؟!» ولی، وقتی که خوب صندوق پست را تماشا کرد. با رضایت گفت: «خیلیخوب، عیبی نداره! هر چی باشه. این صنوق پست از گالش کهنهی من قشنگتره!» آن وقت شوریک دوان دوان به طرف آشپزخانه رفت تا ماهیهای صید شده را به مادربزرگ نشان بدهد. مادربزرگ، از دیدن شیشهی پر از ماهی، خیلی خوشحال شد و بچّهها را حسابی تحسین کرد. چند لحظه بعد، کولیا با خندهرو به شوریک کرد و گفت: «شوریک، نگاه کن! ورد جادویی تو اثر نکرد. ما امروز کلّی ماهی گرفتیم. من که دیگه هیچوقت طلسم و جادو اینجور چیزها را باور نمیکنم!» شوریک هم خندهای کرد و گفت: «خوب، من هم باور نمیکنم. فقط آدمهای مضحک و احمق اینجور چیزها را باور میکنند، یا آدمهای خیلی پیر!...» مادربزرگ، تا این حرف را شنید، حسابی خندهاش گرفت. چون او واقعاً پیر بود! ولی او هیچوقت طلسم و جادو و اینجور چیزها را باور نمیکرد. پایان موضوع تمبر: حیات وحش مراکش قیمت: یک و هفتاد صدم واحد سال انتشار: 1970

مجلات دوست کودکانمجله کودک 394صفحه 17