مجله کودک 394 صفحه 35
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 394 صفحه 35

رفت. بعد با ناراحتی گفت: «آخر با کی بازی کنم؟ هیچ کس نیست. حتی کبوترها هم رفتند.» بعد نگاهی به عروسک کرد: - تو هم که همیشه میخوابی! عروسک گفت: «خوب میتوانی برای من قصّه بگویی.» شادی پایش را به زمین کوبید و گفت: «دلم میخواهد بازی کنم.» عروسک مدتی فکر کرد و بعد با خوشحالی گفت: «فهمیدم! چرا با آفتاب بازی نمیکنی؟» شادی تعجّب کرد: - با آفتاب؟ عروسک جواب داد: «بله با آفتاب! با او بازی کن. من هم از پشت پنجره نگاهتان میکنم.» شادی آفتاب را دید. او پایین آمده بود و به حرفهای آنها گوش میداد. شادی باورش نمیشد. امّا راست راستی آفتاب آنجا بود. پیش شادی بود و میخندید. آفتاب گفت: «سلام شادی! با من بازی میکنی؟!»... حتماً شادی از این پیشنهاد خوشحال میشود. امّا شما برای فهمیدن ادامهی قصّهمیتوانید کتاب را که به بهای 170 تومان چاپ و منتشر شده، تهیه کنید و بخوانید. موضوع تمبر: چهره شخصیت مصر قیمت: 10 واحد سال انتشار: 1941

مجلات دوست کودکانمجله کودک 394صفحه 35