مجله نوجوان 91 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 91 صفحه 7

هم می گیرم . من عاشق چشم و ابروی شما هستم ؟ بنده یک جادو جنبل دو دقیقه ای که برای مردم بکنم و یک فال کیشمیش که بگیرم ، هزار برابر این پول گیرم می آید . فکر کردید من محتاج چهار قران حق التحریر روزنومه ای و مجله ای هستم ؟ یکبار هم من دیدم که بچه های تحریریه مجله شما منبع دارند و از روی منبع مردم مطلب نوشته اند . همین ها به درد شما می خورند ، نه من که بدون هیچ گونه منبع و معخز ، کلی نظر کارشنساسی از خودم درمی آورم . بنده ژن پزشکی و داروسازی و معجون سازی هم داشتم و واقعاً حیف شد که دل من را شکستید با این چانه زدنهایتان وگرنه به نوجوان های مریض هم مشاوره می دادم و از شان پول می گرفتم و معجوونها و داروهایم را نیز برایشان پسط می کردم . تازه تخصص اصلی بنده رشته موجودات ترسناکولوژی گرایش اجنه و ارواح و فکر و فامیل شان است . حالا شما بروید هی دور هری پاتر و خارجیها را بگیرید . ما که هیچی ، بروید یک خارجی گولتان بزند و با یک عصا چهار تا جادو و جنبل الکی پلکی بکند و برایتان خالی ببندد و شما هم کلی خوشتان بیاید و کلی پول بی زبان را برای این دروغ و دلنگها خرج کنید . بنده کلی حکایت های ترسناک اجن های واقعی دارم که مرحوم پدربزرگم هم شاهد است . به جان خودم همچین نوجوانهایتان را می ترسانم که شب تا صبح خواب شان نبرد و بیماری روانی بگیرند . به هر حال به ما چه مربوط است ؟ این ها نوجوان هستند و از چیز های ترسناتک خوش شان می آید . چرا بروند پول شان را بدهند و از این فیلم های وحشتناک خارجی بخرند ؟ بیایند پول شان را بدهند به من تا زهله شان را حسابی بترکانم . تازه بنده حاضر بودم با خرج و مخارج شما ، نوجوانها را به اردو ببرم و در آنجا برایشان جلسه آدم شناسی بگذارم و در مورد خانواده نوجوانها آنچنان نظر بدهم که انگار صد سال است با آنها زندگی می کنم چرا که حضرتعالی یک نگاه که به مردم بیندازم ، فوری تا خط آخر شخصیتهایشان را می خوانم . اصلاً یک پیشنهادی دارم شما بیایید چهار صفحه بدهید به من و به نوجوانها هم بگویید یک قطعه عکس 4 - 3 خانواده شان یا هر کسی را که دوست دارند برای من بفرستند تا بنده نگاهی به آن بیاندازم ، فوری شناسایی شان کنم و به نوجوانها بگویم با چه کسی طرفند و آیا گول آن فرد را بخورند با نخورند . خلاصه خلاصه اینکه بنده در مورد همه چیز نظر می دهم و از هیچ کس هم نمی ترسم . هیچ احد و ناس و جغله ای هم حق ندارد بیاید با چهار تا کاغذ و مدرک در کوزه گذاشتنی ، جلوی من قد علم کند که می زنم قلم پایش را خرد و خاکشیر می کنم . یعنی چی این سوسول بازیها ؟ این مدرسه و دانشگاهها که چیزی حالی شان نیست . بنده حوصله ندارم وگرنه الان 4 - 5 صفحه نظر اساسی هم در مورد اشکالات نزام آموزشی خدمتتان می دادم . به هر حال دست بنده شکست از بس نامه نوشت . زودی به من جواب بدهید که استخدامم می کنید یا اینکه بیخودی خودم را دارم علافتان می کنم ؟ اگر استخدامم می کنید که هیچ ، اگر هم نمی کنید که به جهنم سیاه ! منتظر نظرات کارشناسی بنده در مورد مجله تان باشید . آّبرویتان را می برم . اصلاً از نظراتم آگهی درست می کنم و به در و دیوارها می چسبانم . فکر کردید خیلی با حالید ؟ منتظر جوابتان هستم و یک روز هم بیشتر بهتان وقت نمی دهم چون وقت ندارم و کلی ثبت نامی برای فال و طلسم روی دستم مانده است . . . امضاء : نظر نظری نظر آبادی اسل !

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 91صفحه 7