مجله نوجوان 194 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 194 صفحه 24

یاد دوست بهروز افخمی می‏ترسم به یاد نیاورم ده سال و بیشتر از جوانی من در بیم و امید و کشاکش عذاب و لذت عشقی غریب و مرموز گذشت. آن که دوستش داشتم دیر آمده بود و پیر بود و از همان زمان که چشمم به جمالش روشن شد، بر ارابۀ مرگ نشسته بود... دیر آمده بود و زود می‏خواست برود. زمستان سال دوم بود که قلبش درد گرفت و بستری شد. پشت پنجره‏ای، توی ساختمان سیزده طبقۀ تلویزیون به درختهای پیر و بلند قد خیابان ولی عصر نگاه می‏کردم که آرام آرام زیر برفی که فرو می‏ریخت، سفید می‏شدند و گریه می‏کردم. توی پیاده‏رو، در حالی که مراقب بودم تازه رهگذران نبینند، گریه می‏کردم و همین طور وقت و بی­وقت گریه می‏کردم تا روی صفحۀ تلویزیون ظاهر شد و با صدایی که گرفته بود و دو رگه شده بود، حرف زد و گفت چیزیش نیست و قرار نیست بمیرد. من می‏دانستم دروغ نمی‏گوید. فهمیدم که گریه‏ام را شنیده است و فهمیدم که رضایت داده تا باز هم پیش ما بماند (باور داشتم که مرگ برای این که او را ببرد از خودش اجازه خواهد گرفت... و هنوز همین طور فکر می‏کنم) نزدیک ده سال بعد از آن، تقریباً هر روز صبح، وقتی که چشم باز می‏کردم، بی­اختیار به این خیال می‏افتادم که مبادا دیشب...

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 194صفحه 24