مجله نوجوان 140 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 140 صفحه 8

داستان دو قلوها حامد قاموس مقدم جین عزیز! ده دقیقه بیشتر وقت نداریم. باید همه چیز را الان بگویم. شاید ببینمت و شاید هم... ما خیلی شبیه هم بودیم. حالا را نمی­دانم ولی آن وقتها اگر تو گل سرت را بر­می­داشتی، هیچ کس ما را از هم تشخیص نمی­داد و حتّی آن دفعه که من لباس تو را پوشیدم و گل سر به سرم زدن، باز هم مرا با تو اشتباه گرفتند. البته من بعد از اینکه از این نیرنگ برای خوردن سهم کیک تو در مهمانی خداحافظی عموجان استفاده کرده بودم خیلی پشیمان شدم. چند روز پیش که عموجان را در گروهان همسایه دیدم یاد این خاطره افتادم و اشک ریختم. این روزها به خاطر خیلی چیزها اشک می­ریزم؛ به خاطر له شدن یک عروسک که زیرآوار مانده است، به خاطر اسباب بازیهایی که وسط خیابان ریخته است، به خاطر پنجرههایی که با باد باز و بسته می­شود، به خاطر خانههایی که در آنها پنهان شده بودیم. به خاطر خیلی چیزها اشک می­ریزم.البته فرصت همه چیز در اینجا کوتاه است. حتّی اشک ریختن چون تا می­خواهی در خودت باشی و به کانال گل آلودی که در آن پنهان شده­ای فکر نکنی، خمپاره­ای از آسمان می­رسد و وادارت می­­کند از واقعیت اطرافت دور نشوی. چند روز پیش که در یک موقعیت خطرناک غافلگیر شدیم، دیوید برای نجات جان ما خود را به کشتن داد او آنقدر دنبال هواپیمای شناسایی دوید و به او شلیک کرد تا آن هواپیما را از ما دور کرد و آن هواپیما نتوانست ما را که پشت تپّه­ای پنهان شده بودیم پیدا

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 140صفحه 8