مجله نوجوان 154 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 154 صفحه 7

را با کدامین لب به بوسه بنشانم؟ نـه، زخـمهای تو را فاطمه بوسیده است؛ لـبهای ام­البنین را یارای نزدیکی به بوسه­گاه فاطمه نیست. - دخترم زینب، عبـیدالله را آورده­ام. بـه پـیشواز بابایـش عباس. می­بینی چشمهای معصوم او چگونه در جست و جوی پدر می­چرخد؟ زینب عزیزم، فرزندانم کجایند؟ عبدالله کجاست؟ قتل فی الکربلا ء عطشاناً! فدای نفسهای حـسـیـن. قـربان قدمهای حسین. جعفر کجاست؟ قتل فی الکربلاء عطشاناً! اندک هدیه­ای بود تقدیم خاک پای حـسـیـن. عثمان کجاست؟ قتل فی الکربلاء عطشاناً! هدیۀ کوچک ام­البنین بود به پیشگاه پارۀ تن رسول صلّی علیه و آله. عباسم چه شد؟ زینب زانو زد. دوباره شکست. دست بر پهلو گرفت. آه کشید. گداخت. سوخت، نشست. چنگ در خاک زد. سر بر زانو گرفت و انفجار گریه صحرا را پر کرد. دمی بعد برخاست. دست بر سر عبیدالله کشید. چشمانش را بوسید. در آغوشش گرفت. شانه­ها می­لرزید. دست ام­البنین را فشرد و با آه و اندوه و سوز گفت: مادرم، ام­البنین برویم، در بقیع قصۀ برادرم عباس را خواهم گفت. دست ام البنین بر کمر بود و دیگر دست در دست عبیدالله. ام­البنین به شیوۀ بازگشت حسین از ساحل علقمه به خیمه، رهسپار بقیع بود.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 154صفحه 7