مجله نوجوان 154 صفحه 23
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 154 صفحه 23

لطیف آب گوشش را نوازش می­کرد. درونش گر گرفته بود باید که آتش درونش را خاموش می­کرد. آتش تشنگی نابود کننده بود. دستانش را در آب فرو کرد. مشتش پر از آب شد. آب را تا نزدیکی لبانش رساند. تصویر خود را بر آب دید و بر تصویر خودش تصویر برادرش نمایان شد. چشمان برادر منتظر بود. برادر چشم به راه بازگشتن علمدار بود. بی او خیمۀ سپاه، عمودی نداشت. تصویر کودکان بر آب پدیدار شد؛ زنان و طفلکان شیرخواره که خشکی لبهایشان به ترک نشسته بود. آتش درونش شعله کشید. خروش دلش با خروش رود هم آوا شد. چشم به روی آب بست و دستانش را از هم باز کرد. قطرات ناامید آب از دستان و لا به لای انشگتانش فرو افتادند و در طغیان رودخانه ناپدید شدند. علمدار آتش تشنگی را به جلوۀ برادری سپرد و خاموش کرد. دست بر زانو گذاشت و بی­برادر آبی ننوشید و بلند شد. وقتی که قد علم کرد آسمان به سرش سایید. بر ترک اسب نشست و سربلند از آخرین آزمایش، دل قوی داشت که دیدار معبود نزدیک است. او انتهای مردانگی بود.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 154صفحه 23