مجله کودک 134 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 134 صفحه 10

«اوه نه، او رابرت است» نویسنده: باریارا سوولینگ مترجم: ایران امیدی در پایان یکی از طولانی ترین روزها «رابرت» صدای زنگ مدرسه و هجوم بچه ها را برای برداشتن کت هایشان به یاد آورد. رابرت مثل همیشه صندلی ها را بالای میزها گذاشت. «پانول» هم دم در متظرش ماند. رابرت به پانول گفت: «بهتر است تو زودتر بروی، من می خواهم کتاب ها را مرتب کنم». پانول با لبخندی گفت: «باشه محافظ بزرگ» و هنگام ترک آنجا سرش را تکان داد. رابرت به سمت قفسه های کتاب رفت. دست هایش که با جلد صاف کتاب ها برخورد کرد احساس خوبی به او دست داد. او کتاب ها را از روی نام نویسندگانشان و از روی حروف الفبا منظم کرد. «خانم برنسال» هم به او کمک کرد. قسمت های مختلف علوم و طبیعت مکان ها زندگی نامه ها شعرها لطیفه ها و بازی ها و ... وقتی به گوشه دیوار کنار قفسه ها برگشت از دیدن «لستر» که روی زمین نشسته بود تعجب کرد. لستر زود چیزی را داخل کیفش چپاند. کنار او روی زمین یک کتاب باز شده قرار داشت که با علامت های نا معلومی خط خطی شده بود. رابرت پرسید: «داری چه کار می کنی؟» لستر جواب داد: «به تو مربوط نیست!» و از روی زمین بلند شد. رابرت گفت: «اتفاقا به من مربوط است. من محافظ کتابخانه هستم و دیدم که تو چیزی را توی کیف گذاشت». او مطمئن بود که آن یک ماژیک بود. گفت: «آره خب که چه». خب. تو کتاب هایمان را خراب می کنی. لستر خوشحال شد که فهمید او پائول نیست. من هیچ کتابی را خراب نکردم. رابرت احساس کرد زانوانش می لرزد. با این حال گفت: «پس کیفت را نشان بده». لستر گفت: «از سر راهم برو کنار». رابرت از جایش تکان نخورد. با این همه وظیفه ای داشت که باید انجام می داد. رابرت صدایش را کمی بالا کشید و گفت: تو مجبوری به خانم برنسال بگویی که ... لستر صورتش را نزدیک صورت رابرت برد و با فریاد گفت: که چه؟ رابرت باورش نمی شد که این طوری پاهایش بلرزد. انگار آخرین لحظه عمرش است. رابرت گفت: «یا من می گویم که ... رابرت یاد زیرپوش صورتی لستر افتاد. اما ترسید گفتنش باعث عصبانیت بیشتر او بشود. او به یاد کم شدن غذا اولین خودروی انگلیسی که برای عموم با بهای کم تولید شد. خودروی «موریس مینور» بود. از این خودرو بین سالهای 1949 تا 1962 میلادی یک میلیون دستگاه به فروش رفت. «موریس مینور»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 134صفحه 10