مجله کودک 437 صفحه 16
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 437 صفحه 16

مخابرات داد و بیداد راه انداخت: «آخه این چه وضعیه؟! چرا درست کار نمیکنیین. به اینم میگن تلفن؟! معلوم نیست خطها خرابه یا مزاحم تلفنی دارم.» کارمندها هر چی سعی کردند پغورقاطی را که قاطی کرده بود، آرام کنند، نتوانستند. رییس ادارهی مخابرات صدای داد و فریاد را که شنید، از اتاقش بیرون آمد. پغورقاطی رییس مخابرات را که دید، بیشتر داد و فریاد راه میانداخت. آقای رییس، تلفن پغورقاطی، یعنی ساعتش را گرفت و نگاهی به آن انداخت و گفت: «چرا شلوغش میکنی آقای عزیز؟ اشکال از مخابرات نیست، از گوشی خودتونه. این گوشی قدیمی یه، عمر خودش رو کرده، برو یه گوشی دیگه بخر.» پغور قاطی ساعت را گرفت و گفت: «بیخود مشکل خودتون رو گردن گوشی من نندازید. خطهای شما خرابه!» رییس ادارهی مخابرات که از دست پغورقاطی کلافه شده بود، گفت: «بفرما بیرون آقا، بفرما! وقت ما رو نگیر.» پغورقاطی از عصبانیت قرمز شد، داد زد: «من وقت شما رو نگیرم؟! شما وقت منو گرفتید با این مخابراتتون. اصلاً میدونید مخابرات یعنی چی؟ یعنی مخی که آب ریختن توش، آب بستن بهش.» از این تشبیه خودش خیلی خوشش آمد. زد زیر خنده. رییس مخابرات که دیگر داشت قاطی میکرد، داد زد: «زود اینو بندازید بیرون.» دو تا نگهبان آمدند، دستهای پغورقاطی را گرفتند و او را به طرف در کشیدند. پغورقاطی همان طور میخندید و آواز میخواند: «مخابرات، مخ پر آب! مخابرات، مخ پر آب! مخ...» نگهبانها پغورقاطی را بیرون بردند و در اداره را بستند. (پایان) در گربه مو کوتاه، تنوع زیادی در مو دیده میشود. اما این یک تصویر تقریباً همگانی از موی این نوع گربه است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 437صفحه 16