مجله کودک 437 صفحه 38
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 437 صفحه 38

حنانه­ی خوب بابا امیرمحمد لاجورد در بسیاری از قسمت­های شهرهای بزرگی چون تهران، زندگی­ها لایه لایه روی هم خوابیده است. هر پنجره­ای به اتاقی پر از قصه راه دارد. قصه این هفته مربوط به یکی از واحدهای این ساختمان است. جایی که هر از گاهی بوی نیمروی سوخته از پنجره آن به مشام می­رسد. حنانه هم نام این دختر خانم است که در همان واحد زندگی می­کند. ظهر است و او مانند هر روز از مدرسه برمی­گردد. البته چهره­اش خیلی هم مانند هر روز نیست. خیلی خندان­تر از روزهای دیگر است. سر راه مدرسه چیزی خریده و گاه گاه به قد و بالای تا شده آن نگاه و بعد کیف می­کند. پیداست نقشه­هایی دارد. حنانه: «اینه، همینه. باباجون، مواظب انگشتات باش.» حنانه: «سلام ناهید خانم، خوبید؟» خانم همسایه: «به به، مثل این­که شما بهتری، چیه؟ خیلی شنگولی؟ بگو تا من هم خوشحال بشم.» حنانه: «خبر ندارید که، ببینید چی خریدم. یه پیش­بند خوشگل. دیشب از خانه شما بوی قرمه­سبزی می­آمد. پیش خودم گفتم نکنه... بابام دلش بخواد. این رو خریدم تا باهاش از امروز غذاهای خوب خوب درست کنم. آخه مثلا من خانم خانه­مان­ام. درسته که بابام چیزی نمیگه، اما این که دلیل نمیشه تا من... به فکر نباشم. این­قدر نیمرو درست کردم که داریم هردویمان شکل تخم مرغ می­شیم. پیش­بندم قشنگه؟» -: «قشنگه عزیزم ولی نه به قشنگی خودت. من که صد بار بهت... گفته­ام ولی خودت قبول نکردی. من که هر شب دارم غذا درست می­کنم، یه مقدار بیشتر می­پزم و براتون می­فرستم. عیبی نداره که.» گربه چین چیلا از زیباترین گربههای نژاد ایرانی، گربه چین چیلا است. این گربه بهطور تصادفی از یک گربه پلنگی نقرهای متولد شد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 437صفحه 38