
همین موقع دوباره باد وزید. چتر را از روی ابرها برداشت و با خودش به زمین برد.
باد چتر را توی یک ایستگاه اتوبوس گذاشت.
بابابزرگی که در صف اتوبوس بود، گفت: «چه چتر قشنگی! آن را می برم برای نوه ام.»
پدری چتر را دید و گفت: «چقدر قشنگ و رنگارنگ است! آن را می برم برای دخترم.»
عمه ای که در صف اتوبوس بود، گفت: «خیلی قشنگ است. آن را می برم برای برادرزادهام.»
اما باد باز هم وزید و چتر را برداشت و با خودش برد.
باد رفت و رفت و رفت تا به زمین بازی بچه ها رسید.
در سال 1984 از خودروی لانچیا به صورت 4 سیلندر هم ساخته شد. انتقال نیروی موتور در این خودرو به چرخ های جلو انجام می گرفت.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 448صفحه 34