مجله کودک 449 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 449 صفحه 8

قصهاز: «جوامعالحکایاتعوفی» وزیروبرهمن بازنویسیاز: محمدعلیدهقانی قسمتسوم آن وقت وزیر اعظم به خانهی خود رفت و با استفاده از این فرصت دو روزه نقشهای کشید و زود دست به کار شد. او با کمک چند نفر از خدمتکاران زرنگ و عاقل، که محرمِ راز و امین او بودند، از زیرزمین خانهاش تونلی حفر کرد و تا میدان جلو قصر پیش رفت و نَقب زد به زیر تل هیزمهایی که برای سوزاندن او حاضر کرده بودند. طوری که یک سر تونل در زیرزمین خانهی او بود و سرش دیگرش در وسط پشتهی هیزمها. صبح روز سوم، وزیر اعظم بهترین لباسهایش را پوشید، سر وصورتش را اصلاح کرد و به خودش عطرهای خوشبو و گرانبها زد و پاکیزه و آراسته به حضور پادشاه رفت و خبر داد: «سرورم! من برای سفر به درگاه پدر بزرگوارتان آمادهام» به دستور پادشاه مراسم مخصوص شروع شد. وزیر اعظم با پاهای خودش به طرف تل هیزم رفت. در این وقت، پادشاه نامهای را به دست او داد که در آن نوشته بود: «پدر گرانقدر! مطابق فرمان این خودرو با 4 سیلندر، سرعت زیادی حدود 261 کیلومتر در ساعت داشت که علت اصلی آن، سبک بودن بدنه خودرو بود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 449صفحه 8