مجله کودک 449 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 449 صفحه 11

هر روز. ما که میوهها را نمیتوانیم در یخچال نگهداری کنیم و باید آنها را جلوی چشم مشتریها قرار دهیم. از آنجا که در شرایط میوهها عمر زیادی نخواهند داشت چارهای نداریم جز اینکه هر بار به اندازه فروش روزانهمان خرید کنیم. پس تقریباً هرروز صبح زود وانت را برمیداریم و به بازار میوه و ترهبار میرویم. Õمعمولاً چه ساعتی برای خرید به آنجا میروید؟ حدود ساعت دو یا دو و نیم راه میافتم. Õولی این که به جای صبح زود، نیمهشب است. به هرحال صبح زود که مغازه را باز میکنید باید خریدهایتان را انجام داده باشید و آنها را چیده باشید که بتوانید جوابگوی مشتریهایتان باشید. Õشبها تا چه ساعتی در این معازه کار میکنید؟ تا حدود ساعت ده شب. Õ پس کی به استراحت و زن و بچه و زندگیتان میرسید؟ خب کار من همینطوری است دیگر. شبها تا به خانه برسیم و نمازمان را بخوانیم و شامی بخوریم ساعت حدود یازده شده است که معمولاً در این ساعت میخوابم. Õ کار شما طوری است که هر چقدر دلتان بخواهد میتوانید میوه بخورید، روزی چقدر میوه میخورید؟ چشمان ما به دلیل اینکه دوروبرمان پر از میوه است از میوه سیر است. من هم در این مغازه در هر روز اگر خیلی میوه بخورم در حد یک سیب یا یک انگور است. ضمن اینکه این مدت ماه مبارک رمضان را در پیش رو داشتیم و حتی اگر هم هوس خوردن یکی از این میوهها را میکردم اجازه این کار را از طرف خدا نداشتم. البته من هم در کل مایلم تا از این میوهها به خانه ببرم و با خانوادهام میوه بخورم. Õ با توجه به سنتان نباید فرزندان زیادی داشته باشید. من یک دختر حدود یک ماههای به نام ریخانه دارم. Õ چقدر میوه هر شب به خانه میبرید؟ از میوههای خوبتان میبرید یا از میوههایی که فروش نرفته و روی دستتان مانده؟ نه، میوه خوب میبرم، اما به میزان کم، دانهای میبرم، به قدر مصرف روزانه. نمای جلو از مازراتی با چراغهای جلویی که درپوش داشت.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 449صفحه 11