مجله کودک 453 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 453 صفحه 34

مرد جوان که خیلی از اسب آن مرد خوشش آمده بود، گفت: «چه اسب قشنگی! کاش من هم اسبی مثل این داشتم!» مرد اسبسوار گفت: «کجا میروی؟» مرد جوان گفت: «به خانه میروم. یک تکه نقره هم دارم که مزد هفت سال کارم است و باید با خودم ببرم؛ ولی آنقدر سنگین است که فکر نمیکنم بتوانم آن را تا خانه ببرم.» مرد اسبسوار گفت: «اگر بخواهی، حاضرم اسبم را به تو بدهم و در عوض تکهی نقرهات را بگیرم.» مرد جوان با خوشحالی گفت: «معلوم است که میخواهم.» و کیسهی نقره را به مرد داد و خودش سوار اسب شد. مرد گفت: «هر وقت خواستی تند برود، فریاد بزن: هی! تندتر!» Õ نام کشتی: کانستی چوئن Õ کشور سازنده: آمریکا Õ نوع: ناو محافظ قدیمی Õ تعداد خدمه: 375 نفر Õ طول و عرض: 53 در 113 متر Õ سلاح اصلی: 28 توپ کناری

مجلات دوست کودکانمجله کودک 453صفحه 34