مجله کودک 454 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 454 صفحه 3

لطیفه به یه نفر رنگ میدهند تا اتوبان را خطکشی کنه... روز اول 6 کیلومتر را رنگ میزنه... روز دوم 3 کیلومتر را و روز سوم کمتر از یک کیلومتر. صاحب کارش ازش میپرسه: تو چرا هر روز کمتر از دیروز کار میکنی؟ مرد میگه: از این بهتر دیگه نمیتونم کار کنم... آخه هر روز دارم از قوطی رنگ دورتر میشم! * * * یه نفر میره برای دیدن یه نمایش، دوستش ازش میپرسه: چطور بود؟ مرد میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. آخه قسمت اول که تموم شد، یه پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: پرده دوم، دو سال بعد. من هم حوصله نداشتم دو سال صبر کنم، این بود که اومدم بیرون! * * * به یه نفر میگن: تو شهرتون آثار باستانی دارین؟ میگه: نه، ولی دارن میسازن! * * * فرهاد از دوستش میپرسه: کجا دنیا اومدی؟ دوستش میگه: تو بیمارستان. فرهاد با ناراحتی میپرسه: مگه مریض بودی؟! رویا افشارپناه، 12 ساله از کرج دربارهی امام رضا(ع) حضرت علیبن موسی با لقب رضا، امام هشتم شیعیان است. از ایشان با نام امام رضا یاد میکنند. پدرشان حضرت موسیبن جعفر امام هفتم شیعیان و مادرشان طبق روایات مختلف، نامها و کنیهها و لقبهای امالنبین، نجمه، سکن و تکتم را دارد. زادگاه ایشان مدینه بود و در توس درگذشت. مقبرهی ایشان در شهر مشهد، سالانه مورد زیارت میلیونها مسلمان شیعه قرار میگیرد. * * * امام رضا(ع) در شهر مدینه متولد شد. ایشان در مدینه، پس از مرگ پدر، امامت مردم را برعهده گرفت و به رسیدگی امور پرداخت. شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش، رییس مذهب شیعه امام جعفر صادق پرداخت. از ایشان تألیفاتی بهجا مانده که میتوان به «الرساله الذهبیه» در طب اشاره کرد انتظار صدای زمزمههای حضور را در میان بغضهای هر شنبم میشنوم. ولی تمام جملههای خوب من تهی است ز آمدنت. غروب شد، شب آمد و رفت، سکوت آمد و رفت و نمنم سپید اشک بر روی گونههایم روان آمد و رفت، اما باز هم تو نیامدی. خستهام! بیا و با دوباره بودنت تمام کاشهای مرا تمام کن. بیا و باز هم بپاش رنگ عشق. دلم بسی گرفته است… بهر سالهای با تو بودن و نبودنت. از تو خواندن و ندیدنت، از تو گفتن و… هر کجا میروم، هرچه میروم باز هم حضور میباید و ظهور. بوی عطر سبز پیراهنت، عطر خوب آمدنت، حسرت دلهای بیقرارمان شده است. امید روح خفتهام، بیا و روشنی بده به قلبهای بیقرار، به بغضهای بیامان. بیا، بیا، بیا… فرستنده: علی رامینفر، 13 ساله از اصفهان Õ نام کشتی: دالگرین Õ کشور سازنده: آمریکا Õ نوع: ناوچه اژدرافکن Õ تعداد خدمه: 29 نفر Õ طول و عرض: 46 در 5 متر Õ سلاح اصلی: 4 اژدرافکن 457 میلیمتری

مجلات دوست کودکانمجله کودک 454صفحه 3