مجله کودک 457 صفحه 16
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 457 صفحه 16

مجید شفیعی پنبه قسمت دوم یک بار هم پنبه رفته بود توی حیاط و گلها و سبزیهایی را که همسایهها کاشته بودند؛ خورده بود. صدای همسایهها درآمد. آنها به دنبال پنبه میدویدند و خردهریزهای گل و سبزی را که پنبه خورده بود؛ از حیاط جمع میکردند. توی دلشان نمیدانم که چهها به پنبه و تورج میگفتند! مامان از دست پنبه حسابی خسته شده بود. او تورج اگر یک روز پنبه را نمیدید؛ مریض میشد. بعضی وقتها هم میگفت: پنبه کمی فضول شده. به هوا نپر بچه! گم شدی با من نیست! توی حیاط هم نرو! گلها اگر عصبانی بشوند؛ تو را میخورند! پنبه نرو خوب؟! پنبه همینطور نگاه میکرد و هویجش را میخورد و گوشهای بلندش را تکان میداد. پنبه خیلی تورج را دوست داشت. از سرو شانه تورج بالا و پایین میپرید و بازی میکرد. یک روز بابا گفت: من خسته شدم تورج! پنبه خیلی اذیت میکند! از بس کلم و کاهو و هویج خریدم؛ خسته شدم بچه جان! نام کشتی: ایمپاویدو Õ کشور سازنده: ایتالیا Õ نوع: ناوشکن Õ تعداد خدمه: 344 نفر Õ طول و عرض: 131 در 13 متر Õ سلاح اصلی: دو توپ 127 میلیمتری- یک موشک تارتار

مجلات دوست کودکانمجله کودک 457صفحه 16