قصههای پنج انگشت
مصطفی رحماندوست
توی یک باغ بزرگ...
اولی گفت: «سی سی سی درخت سیبم.» دومی گفت: «لو لو لو درخت آلو.» سومی گفت: «تو تو تو درخت توتم.» چهارمی گفت: «هو هو هو درخت هلو.» پنجمی گفت: «من نسیمم.
میوزم و تابتان میدم
باغبانم یکی یکی آبتان میدم.»
دست کودک را در دست بگیرید و در حال بازی با انگشتان او این شعر را بخوانید.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 30صفحه 24