مجله خردسال 38 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 38 صفحه 17

هاپو نرده­های چوبی میخ رنگ غاز بوقلمون روباه چکش هاپو اره چوب اردک یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. مزرعه­ای بود که در آن یک ، یک و یک با جوجههای قشنگ­شان زندگی می­کردند. هم سگ خوب و مهربانی بود که از مزرعه مواظبت می­کرد. چند روزی بود که سروکله­ی یک دور وبر مزرعه پیدا شده بود. و و خیلی نگران بودند. چون می­ترسیدند. بیاید و جوجههای کوچولویشان را با خودش ببرد. هم خیلی مراقب بود و اجازه نمی­داد جوجهها برای بازی به این طرف و آن طرف بروند.یک روز به و گفت: «این طوری نمی­شود. باید یک فکری بکنیم. جوجهها دلشــان می­خواهد بـازی کنند. بدوند و بخندند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 38صفحه 17