مجله خردسال 64 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 64 صفحه 8

فرشته­ها وقتی مادرم شله زرد درست می­کند، بوی خوب آن همه جـا می­پیچد. چند روز پیش هم مـادرم شله زرد درست کرد. من دلم می­خـواست کمک کنم، اما مـادر گفت: «شله زرد داغ است و تو نبـاید نزدیک گــاز و دیگ بشوی.» بالاخره شله زرد آماده شد. وقتی مادرم آن را توی کاسه­ها می­ریخت تا برای همسـایه­هـا ببریم، به من­گفت که می­توانم پسته و بادام روی شله زردها را بریزم. من باپسته و بادام شکل­های قشنگی درست کردم. وقتی یکی از کاسه­هـا را برای خانم همسـایه بردیم او با خوشحالی گفت: «قبول باشد! به­به چه عطری، چه رنگی، چه قدرقشنگ تزیین شده!» من خندیدم. خــانم همسـایه پرسید:«تو هم درپختن آن به مادرکمک کردی؟» گفتم: «من فقط پسته و بادام روی شله­زردها را ریختم!» خانم همسایه مرا بوسید و گفت: «آفرین راستی که خیلی خیلی قشنگ شده!» توی راه مـادرم گفت که یک روز بچه­ای به دیدن امام رفته بود. او برای امـام یک نقـاشی هم برده بود. وقتی امام نقـاشی را دیدند پرسیدند: «این را خودت کشیده­ای؟» بچه جواب داد: «نه­کس دیگری کشیده است و من فقط آن­را رنگ کرده­ام.» امام از راستگویی او خیلی خوششان آمد. یک جعبه­ی مدادرنگی به او هدیه دادند وگفتند: «آفرین خیلی قشنگ رنگ­آمیزی کردی!» به آسمان نگاه کردم، کاش امام کاسه­ی شله زرد مرا هم می­دید.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 64صفحه 8