5) زاغی او را دید و گفت: «اگر میخواهی پیش دوستانت بروی، من میدانم آنها کجا هستند!»
6) عقاب برای پیدا کردن دوستانش پرواز کرد و به جایی رفت که زاغی گفته بود.
7) همه از دیدن او خوشحال شدند.
8) حالا او برای خودش یک لانهی زیبا، در یک جای گرم ساخته است.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 64صفحه 21