مجله خردسال 65 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 65 صفحه 4

ماجرای کنار برکه یکی بود یکی نبود. کنار یک برکه­ی قشنگ، قورباغه­ای زندگی می­کرد. یک روز قورباغه جستی زد و روی علف­های کنار برکه نشست. همین موقع چشمش به سنجاقکی افتاد که از این گل به آن گل می­پرید و بازی می­کرد. قورباغه زبان چسبناک و درازش را بیرون آورد و از روی علف­های نرم و خیس کنار برکه، سنجاقک را گرفت. می­خواست آن را بخورد که چشمش به پروانه افتاد. با خودش گفت: «زبانم را جمع نمی­کنم تا پروانه را هم بگیرم. بعد هر دوی آن­ها را با هم می­خورم.» پروانه سنجاقک را دید که به زبان قورباغه چسبیده است. خیلی ناراحت شد و گفت: «دوست من الان می­آیم و نجاتت می­دهم.» سنجاقک فریاد کشید: «جلو نیا! جلو نیا! قورباغه تو را هم می­گیرد.» اما پروانه می­خواست هر طور شده به سنجاقک کمک کند. نزدیک او آمد تا نجاتش دهد که یک مرتبه گوشه­ی بالش به زبان قورباغه چسبید و هر چه کرد نتوانست آن را جدا کند. چشم­های قورباغه از خوشحالی برقی زد و با خودش گفت: «خب، حالا وقت خوردن است! ...» امـا همین موقع یک لاک­پشت چـاق و گنده، آمد و آمد و نشست روی نوک زبان قورباغه. قورباغه هر چه کرد نتواست زبانش را از زیر لاک سنگین لاک­پشت بیرون بیاورد. لاک پشت تکان نمی­خورد. پروانه جیغ کشید. سنجاقک ترسید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 65صفحه 4