مجله خردسال 145 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 145 صفحه 4

جادوی نظافت مرجان کشاورزی آزاد یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. خانم جادوگر ناراحت و غمگین، توی خانه­اش نشسته بود که موشی به دیدنش رفت. همه جا کثیف و نامرتب بود. روی میز و زمین، پر از خاک بود. خانم جادوگر، از دیدن موشی خیلی خیلی خوش­حال شد. موشی گفت: «چرا این جا این قدر کثیف و نامرتب است؟» جادوگر جواب داد: «هر وقت خانه­ام کثیف و نامرتب می­شد، سوار جاروی پرنده­ام می­شدم و به خانه­ی دیگری می­رفتم. اما مدتهاست که جادوی پرواز را فراموش کرده­ام. جاروی من هم بی­کار و بی­استفاده، گوشه­ی حیاط افتاده است. هر چه فکر می­کنم، جادوی پرواز یادم نمی­آید.» موشی گفت: « تو دوست و همسایه­ی خوب من هستی! اگر از این جا بروی، من خیلی خیلی تنها می­شوم.» جادوگر گفت: «مگر نمی­بینی خانه­ام چه قدر کثیف شده. اگر جادوی پرواز به یادم نیاید، نمی­دانم چه کنم؟» موشی کمی فکر کرد، دور خانه چرخی زد و به حیاط رفت. بعد، خوش­حال و خندان فریاد زد: «دوست عزیز من! من جادویی می­دانم که از جادوی پرواز هم بهتر است.» جادوگر به حیاط رفت پرسید: «چه جادویی؟»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 145صفحه 4