مجله خردسال 157 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 157 صفحه 6

فیل گفت: «مگرمیشود خرطوم را از فیل جدا کرد؟ فیل بدون خرطوم کهدیگرفیل نیست. کی گفته تو تنها هستی؟ من همیشه پیش تو هستم.» کفشدوزک گفت: «ولی من این­جا را دوست ندارم. می­خواهم پیش­گل­ها برگردم.» زرافه و آهو و فیل با خوش­حالی گفتند: «خرطوم، دشت گل­ها را می­خواهد. باید به آن­جا برویم.» فیل و زرافه و آهو به دشت گل­ها برگشتند. فیل، خرطومش را به گل­ها نزدیک کرد و بو کشید و ناگهان عطسه­ی بلندی کرد. عطسه­ای که کفشدوزک را از خرطوم فیل بیرون انداخت. کفشدوزک روی برگ گل افتاد و گفت: «وای! راحت شدم.» و رفت لا به لای گل­ها. زرافه و فیل و آهو هرچه منتظر شدند خرطوم دیگر حرف نزد و چیزی نگفت. فیل با خوش­حالی به خرطومش گفت: «هر وقت دلت تنگ شد، تو را به دشت گل­ها میآورم، اما هیچ وقت نگو که می­خواهی از من جدا شوی!» راستی خرطوم فیل، هیچ وقت، هیچ وقت حرفی نزد!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 157صفحه 6